شناخت ماهیت سلبریتیها و آسیبشناسی فعالیت سیاسی آنها (بخش پایانی)
ضرورت کنترل و مدیریت سلبریتیها در عصر ارتباطات
آرش فهیم
چرا در ایران، برخلاف بسیاری از کشورهای برخوردار از توسعه رسانهای، چهرههای مشهور «پر حرف»تر هستند؟
به ندرت پیش میآید که از کریستیانو رونالدو یا لیونل مسی اظهار نظری خارج از فعالیت تخصصی آنها بشنویم؛ درحالی که صدها میلیون دنبالکننده دارند.
بازیگران مطرح سینمای جهان، غیر از مواردی که بخشی از یک پروژه یا برنامه است یا علیه دشمنان کشورشان قلمداد میشود اظهار نظر سیاسی ندارند. اما در ایران، ما دچار تورم حرافی سلبریتیها هستیم! نه تنها حرافی، بلکه سوءاستفاده از شهرت هم از معضلات این سالهای برخی از چهرههای مشهور بوده است.
فراموش نکردهایم چند سال قبل بازیگری بلافاصله بعد از اولین حضورش در یکی از سریالهای تلویزیونی، ناگهان رفتارهای نامتعارفی را در پیش گرفت و سعی کرد تا از این طریق بیشتر دیده شود! بارها شاهد بودهایم که بعضی فوتبالیستها، هنرپیشهها و مجریان مشهور، شهرت خودشان را دراختیار طرحهای اقتصادی یا احزاب سیاسی قرار دادهاند؛ از همه اینها فاجعه بارتر اینکه یک سلبریتی به رباتی برای تکثیر اخبار جعلی و شایعات تبدیل شود یا طرحهای ضدملی را به وسیله شهرتش پمپاژ کند.
شهرت هم مانند قدرت و ثروت، اگر همراه با مسئولیت نباشد، بیماریزا، تباهیآفرین و گمراهکننده است. به ویژه که اکنون، با وجود شبکههای اجتماعی در فضای مجازی، هر فرد میتواند دارای یک رسانه و تریبون شخصی باشد. افرادی که فاقد شهرت هستند و دنبال کنندگان پایینی دارند، اگر اقدام به نشر خبر یا محتوای اشتباهی کنند شاید به جایی بر نخورد، اما یک فرد مشهور که در فضای مجازی صدها هزار نفر مخاطب بالفعل دارد، وقتی اقدام به طرح نظر غیرتخصصی میکند، به طور طبیعی بازخورد مخربی خواهد داشت. نمونه چنین بلیهای را در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی اخیر شاهد بودهایم. اما وقتی برخی از سلبریتیها احساس مسئولیت نمیکنند و خودشان تعهدی به جامعه و مردم ندارند، چه باید کرد؟ یکی از دلایلی که سلبریتیها در کشورهای پیشرفته از نظر صنعتی، کمتر به حیطههای غیرتخصصیشان ورود میکنند این است که در آنجا ضوابط و مقرراتی برای فعالیت اینگونه افراد وجود دارد. ضوابطی که جایشان هنوز هم در ایران خالی است.
روشهای مدیریت چهرههای مشهور
فارغ از عواقب سیاسی و اجتماعی، گاهی به دلیل رفتارهای نامتعارف سلبریتیها و تعدادی از هنرمندان، برخی محصولات هنری ضربات غیرقابل جبرانی خوردهاند. به طور مثال، تعدادی از فیلمهای سینمایی سالهای اخیر که بعضا آثار قابل توجه و مهمی هم هستند به دلیل قانون شکنی یا هنجارگریزی بازیگرش از نمایش رسمی باز ماندهاند.
دکتر رفیعالدین اسماعیلی، منتقد و مدرس سینما و مدیر مدرسه رسانهای استاد محمدحسین فرج نژاد در گفت وگو با گزارشگر کیهان میگوید: «در غرب هم این تجربیات اتفاق افتاده و آنها هم از سلبریتیها ضربههایی خوردهاند و به همین دلیل هم ضوابطی را تعیین کردهاند. ازجمله راهکارها این است که قراردادهایی که با سلبریتیها بسته میشود، محکم باشد. متأسفانه صداوسیمای ما فاقد این نوع قرارداد است و قراردادها هم بیشتر یکطرفه و به نفع آنهاست. این درحالی است که باید در قراردادها ذکر شود که یک بازیگر یا هنرمند اگر علیه کشورش تخلفی را مرتکب شد و از قوانین عبور کرد و علیه حاکمیت فعالیت نمود، باید منتظر برخورد قاطع باشد. نکته مهم این است که ما نباید بین سلبریتی و غیرسلبریتی تفاوت قائل شویم. چگونه است که مثلا درباره پوشش، دیگران ملزم به رعایت هستند و سلبریتیها خیر؟! چنین تفاوتهایی ممکن است این تصور را برای یک سلبریتی ایجاد کند که هر کاری بخواهد میتواند انجام دهد و کسی جلودار او نیست. وقتی در مسائل جزئی برخورد نشود به مسائل کلان میرسد و یک خودباوری کاذب در آنها ایجاد میشود که کسی نمیتواند با آنها برخورد کند. عملکرد قوه قضائیه در این زمینه خیلی مهم است و باید تقویت شود.»
وی میافزاید: «باید یک نظام سلبریتیساز داشته باشیم. یعنی باید یک فرآیند وجود داشته باشد که طبق آن سلبریتیها پدید بیایند و طبق همان هم فعالیت کنند. به طور مثال، کمپانیهای بزرگ اقتصادی در جهان وجود دارند که برخی سلبریتیها هم با آنها قرارداد دارند و از ابتدا که یک سلبریتی کارش را با آن شرکت یا کمپانی شروع میکند تا آخر باید طبق همان قرارداد و قوانین کار کند.»
اسماعیلی معتقد است که مدیریت چهرههای مشهور باید از فضای مجازی آغاز شود و در این باره توضیح میدهد: «امروزه فضای مجازی اصلیترین زمینه خودنمایی آنهاست. اما هیچ قواعد و ضوابط مشخصی برای این موضوع وجود ندارد. این درحالی است که باید یک اکوسیستم سلبریتی در فضای مجازی داشته باشیم که بدانند در این فضا چه اتفاقی باید برایشان رخ دهد. همچنین باید همه بسترهایی که به مطرح شدن سلبریتیها میانجامد اصلاح شود؛ هم در صداوسیما و هم در سینما میبایست هر موردی که اتفاق میافتد به درستی و به صورت بومی صورت بگیرد.»
این کارشناس رسانه همچنین مردم را ضلع دیگر مواجهه با سلبریتیها میداند و ادامه میدهد: «مردم مخاطبین سلبریتیها هستند و به نظرم مهمترین کاری که در این زمینه برای مردم باید انجام شود تقویت سواد رسانه و بصیرت افزایی در حوزه رسانه و فضای مجازی است که متأسفانه ما در این باره غفلت کردهایم! از طرفی ما باید مرجعیت سلبریتی را در جامعه از بین ببریم. رسیدن به این هدف، یک کار شناختی دقیق و بلندمدت است. چراکه سلبریتی فقط در پی منافع شخصی است که مردم در پی آن نیستند.»
این مدرس حوزه و دانشگاه همچنین یادآور میشود: «سلبریتی بخشی از یک فرهنگ کلان است. مثلا مصرفگرایی، لذتگرایی، سودگرایی و... به گسترش فرهنگ سلبریتیسم کمک میکنند. شما نمیتوانید مرجعیت سلبریتی را از بین ببرید درحالی که مصرفگرایی، لذتگرایی و اصالت سود و تجارت در جامعه پررنگ میشود. وقتی این مسائل وجود دارد خواهناخواه سلبریتی هم بها مییابد و جدی میشود. پس یک سری مولفهها (مصرفگرایی و اصالت سود و لذت) در جامعه هست که باید از بین بروند تا مرجعیت سلبریتی هم از بین برود.»
اسماعیلی درباره مواجهه حاکمیت با سلبریتیها نیز بیان میکند: «برخورد جدی طبق قانون و جرم انگاری سلبریتیها باید مورد توجه قرار بگیرد. حاکمیت باید مالیاتهای جدی نسبت به درآمد سلبریتیها در نظر بگیرد. همچنین باید از ایجاد دوقطبیهایی که سلبریتیها غالبا به دنبالش هستند پرهیز شود و نگذاشت جامعه به آن سمت برود.»
این مدرس حوزه و دانشگاه به وجه ایجابی هم اشاره میکند و میگوید: «باید چهرههای مشهور که شاید نتوان اسم سلبریتی هم رویشان گذاشت اما افراد محبوب و مشهوری هستند را برجستهتر ساخت. چنین افرادی در جامعه هنری و ورزشی ما زیاد هستند اما متأسفانه اغلب، این افراد منفی هستند که برجسته میشوند! باید جریان را تغییر داد تا افراد مثبت، برجسته شوند و الگوسازی از آنها صورت بگیرد.»
خلأ ساختاری برای فعالیت سلبریتیها
اما جدای از ضوابط، در عرصه عمومی کشور ایران، ساختارهای لازم برای فعالیت چهرههای مشهور وجود ندارد و آنها کارشان را به طور منطقی ادامه نمیدهند، به همین دلیل هم سوءاستفاده از شهرت، از سوی بعضی از آنها رخ میدهد.
دکتر مجید سلیمانی، کارشناس علوم ارتباطات و عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره تجربه مواجهه دیگر کشورها با سلبریتی و نحوه مدیریت آنها میگوید: «اهمیت یافتن سلبریتیها و مرجعیت آنها به ایران محدود نمیشود و در سایر کشورهای دیگر هم این مسئله قابل رؤیت است. اساساً اقتضای جهان و زندگی مدرن با توجه به گسترش نظام ارتباطات اجتماعی تصویرمحور در همهجای جهان سلبریتیها را در ۵،۶ سال گذشته برجسته و مهم کرده است. منتها در خیلی از کشورها در قبال این پدیده سازوکاری را اخذ کردهاند که در ایران چنین نیست.»
وی میافزاید: «تا آنجا که بنده جستوجو کردم، ما قوانین خاص سلبریتیها را در دنیا نداریم و منطقی هم نیست که داشته باشیم. هرکسی پاسخگوی اعمال خودش است و دلیلی ندارد ما بیاییم قانونی جداگانه برای طیفها و یا اصناف مختلف ایجاد کنیم. بهترین حالت این است که فعالیتهای سلبریتیها تحت نظارت شرکت و آن کمپانیای باشد که شخص زیر نظر آن فعالیت میکند. در اکثر جاها چنین وضعیتی جاری است و در مقابل، سلبریتی هم سعی میکند که هر اظهار نظر یا هرکنشی را ابراز نکند، چون احتمال دارد به آن شرکت و ویژند (بِرَند) آن ضربه بزند.اینکه چرا این سازوکار در ایران این چنین با قوت شکل نگرفت و پیش نرفت، دلایل مختلفی دارد؛ از جمله آنکه ما اساساً چنین تولیدکنندگان رسانهای و یا شرکتهای تبلیغاتی و هنری که بازیگر یا خواننده تحت نظر آن باشد، نداریم. البته در حوزه موسیقی یکسری فعالیتهایی شده است، اما نه به شکل فراگیر. در کنار این موضوع نبود ساختار منسجم مالیاتی، یکی دیگر از دلایلی است که از اشراف نظارتی بر سلبریتیها میکاهد. اگر این ساختار منسجم وجود داشته باشد، دیگر سلبریتی دست به اتخاذ موضع شاذ و هنجارشکن و غیرمسئولانه نمیزند؛ چرا که او وابسته به شرکتی است که آن شرکت هم از قوانین بازار و حکمرانی آن تبعیت میکند. وجود ساز و کار دقیق مالی و قراردادی موجب آن میشود که کنشهای غیرمسئولانه از سوی سلبریتیها رخ ندهد یا کمتر رخ دهد. زیرا جریمههای سنگین مالی یا حتی قضایی در انتظار آنهاست. مدیریت منطقی سلبریتیهایی که به واسطه صنعت سرگرمی شکل گرفتهاند تنها در این صورت ممکن است. البته باید گفت کنترل و سازوکار منسجم در رابطه با نظارت بر سلبریتیها هم به نفع خود آنان است (و آنها را منافع شهرتشان بهرهمند میکند) و هم به نفع حکمرانی فرهنگی کشور است، چون واقعا سلبریتیها تخصص چندانی در امور ندارند و اظهار نظر آنان در رابطه با موضوعات مختلف میتواند غیرمسئولانه باشد که الان با چنین امری مواجهیم.»
سلیمانی در پایان تصریح میکند: «این مسئله را نیز نباید فراموش کنیم که سلبریتیها، ساخته صنعت سرگرمی هستند و از همه لحاظ انسانهای ضعیفی محسوب میشوند. آنچه آنان را مشهور کرده، صنعت رسانه است؛ اگرنه از خود فضلی ندارند. بنابراین باید تمایزی بین اهل هنر و اهل علم و اهل فرهنگ که در عرصه خود فاضلاند، با سلبریتیها قائل شد. زیرا هر شهرتی نیز تابع فرهنگ سلبریتیگری نیست. به نظر من، نوع مواجهه با اهل هنر و فرهنگ باید متفاوت از سلبریتیها باشد. گفتوگو با آنان از طریق نهادهای میانجی، تنها راهی است که میتوان به آن اشاره کرد. نهادهای فرهنگی و هنری و دانشگاهها، برخی از نهادهای میانجی با اهل فرهنگ و هنر است.»
سلبریتیها را به دیدن مردم محکوم کنیم!
مشکل بسیاری از سلبریتیها در ایران این است که بعد از رسیدن به شهرت و ثروت، تعاملشان با مردم و کف جامعه بعضا قطع و محدود به شبکههای اجتماعی و حلقه دنبال کنندگان میشود. در نتیجه تصویر و تصوری که از مردم دارند به آنچه در فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای پخش میشود، خلاصه میشود. برخی از آنها تحت فشار یا جوسازی همین فالورها یا برای جذب لایک و فالور بیشتر، فریب سناریوهای جعلی را میخورند.
مهدی متولیان، منتقد و کارشناس فرهنگی در این باره به گزارشگر کیهان میگوید: «به نظرم نظام جمهوری اسلامی نه فقط در این مقطع بلکه در دهه 60 حتی در برخورد با جریانهای وحشی چون منافقین با این ملاحظه که آنها ایرانی و هموطن هستند، خیلی مدارا کرده است. شاید بیانیه اخیر وزارت اطلاعات مبنی بر اینکه شبکههایی چون بیبیسی فارسی و اینترنشنال تروریستی هستند و تکتک اعضای آنها تحت تعقیب قضایی ما قرار میگیرند، یک حرکت قاطع انجام شده است. به نظرم با سلبریتیهایی هم که تا این حد از لجاجت با نظام جمهوری اسلامی پیش میروند، باید با همین قاطعیت با آنها برخورد کرد و اجازه کار نداشته باشند و محاکمه شوند. البته چنین افرادی شاید به تعداد انگشتان یک دست باشند. قطعا حرف ما این نیست که رفتاری فراتر از چارچوب قانونی شود، هر آنچه در قانون آمده باید اجرا شود، اما نظام جمهوری اسلامی به خاطر ملاحظاتی که در حوزههای فرهنگی و رسانهای داشته از آن حد قانونی کوتاه آمده است که این مماشات باید کنار گذاشته شود، چون ثمره اش را کف خیابان و تهدید جان مردم و حافظان امنیت دیدهایم. بنابراین باید مر قانون اجرا شود.»