تاریخ تولد سپاه (نکته)
۱- دیروز برادر سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی سخنانی در نوزدهمین جشنواره مالک اشتر
گفت: «سپاه پاسداران به عنوان معجزه ذهنی امام که الهامگرفته از تجربیات تلخ دوران صدر اسلام بود متولد شد البته سپاه در عاشورای ۶۱ هجری به دنیا آمد. آن زمان که قمر منیر بنیهاشم برای رفع تشنگی کودکان حرم، خود را به شریعه رساند آب روی آب ریخت و دستانش را از دست داد و پیکرش بر زمین افتاد آن زمان سپاه شکل گرفت. آنزمانی که علیاکبر امام حسین(ع) با قامت برافراشته به میدان میرفت و وجود نازنین این جوان برای دفاع از اسلام و حریم اهل بیت تقدیم محضر خداوند متعال شد، سپاه شکل گرفت. آنزمانی که مجاهدان در ظهر عاشورا ایستادند سینههای خود را در مقابل تیرهای دشمن به هنگام نماز آماج نمودند سپاه تشکیل شد». سخنان سرلشکر سلامی نگارنده را به یاد بخشی از یک یادداشت کیهان انداخت که چند سال قبل در حال و هوای عاشورای حسینی(ع) نوشته شده بود. این روزها همزمان با سالروز میلاد عاشورائیان و در ادامه سخن دلنشین برادر سلامی عزیز، بازخوانی آن بخش از یادداشت کیهان را بیمناسبت ندیدیم. بخوانید!
۲- بعد از ظهر آن روز غمزده -عصر عاشورا- ساعتی قبل از آن که مولای مظلوم ما در راه خدا «سر» بدهد، ندای «هل من ناصر» سر داده بود و شیطان انگشت حیرت به دندان گزیده بود که فرزند رسولخدا(ص) را چه میشود؟ چه کسی را به یاری میطلبد؟ در اینسو که یارانش همه به خون غلتیدهاند و در آن سوی، دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستادهاند!... پس حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تبدار، کدام لبیک را انتظار میکشد؟ شیطان دیده بود که در صحرای «منا» ماجرای ذبح اسماعیل با «فدیناه بذبح عظیم» خاتمه یافته بود، اینجا اما، اسماعیلها به خون غلتیدهاند و از «ذبح عظیم» خبری نبوده است. اینجا، در کربلا، سخن از «انالله شاء أن یراک قتیلا» در میان است. شیطان گیج شده بود، ساعتی بیشتر از حیات این جهانی حسین باقی نمانده است ولی او همچنان ندای «هل من ناصر ینصرنی» بر لب دارد! فرزند زهرا با که سخن میگوید؟ و کدام جماعت را به یاری میطلبد؟ اینجا که کسی نیست!... شیطان نمیدانست -و حرامیان آن روز و امروز هم- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمینها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها... نمیدانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا، شروع ماجرا... حسین ما، اما میدانست که «عصر خمینی» در راه است و ندای «هل من ناصر» عصر عاشورای او در گوش زمان میپیچد و در «عصر خمینی» به گوش کربلاییهایی میرسد که آن روز به کربلا نرسیده بودند. حسین در آخرین ساعات قبل از شهادت، کلام دیگری هم بر زبان داشت که بر گیجی شیطان افزوده بود، «هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ... آیا کسی هست که از حرم رسول خدا
دفاع کند»؟ شیطان میدانست حرامیان به غارت حرم آمدهاند ولی نمیدانست که فرزند رسول خدا(ص) مدافعان حرم در عصر خمینی و خامنهای را به دفاع فرا میخواند. همانها که سربند «کلّنا عبّاسُکِ یا زینب» بر پیشانی داشتند و روز حادثه که رسید، قلب سپاه یزیدیان زمان را شکافتند و دست پلید آنان را از حرم آلالله در شام و عراق و ایران کوتاه کردند و به قول حضرت آیتالله سیستانی «جمهوری اسلامی اگر نبود، داعشیها عراق را جمع میکردند».
حسین شریعتمداری