kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۵۲۱۲
تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۸
آمریکا میدان نبرد - ۷۲

کابوس کافکا و اورول

 
 
 
نویسنده: دکتر جان‌دبلیو. وایتهد
مترجم: دکتر احمد دوست‌محمدی
 
کابوس کافکا
دایره بسته دادگاه‌ها، کنگره، ادارات اطلاعات و کاخ سفید یادآور توصیف‌های مختلف فرانتس کافکا از دیوانسالاری ابلهانه و نارسایی‌های حکومتی است که فقط به خودش پاسخگوست.
یکی از معروف‌ترین رمان‌های فرانتس کافکا،1 محاکمه،2 داستان ژوزف کی3 یک مدیر میانی است که یک روز صبح، وقتی بیدار می‌شود، می‌فهمد متهم به یک جرم وحشتناک شده؛ جرمی که صحبت کردن از آن برای متهم‌کنندگان او بسیار هولناک است. محاکمه اساساً یک توصیف ترسناک از زندگی کردن تحت فرمان رژیمی است که طبق یک منطق دوری، از شناخت قواعد بازی و کسانی که آنها را وضع می‌کنند، از سوی غریبه‌ها، از جمله آنها که تابع فرامین آنها هستند، ممانعت می‌کند.
اوضاع اسفناک ژوزف کی، دیوانگی‌های دیوانسالارانه و ناتوانی در کشف هویت متهم‌کنندگان او به گونه فزاینده‌ای یک واقعیت آمریکایی است. 
ما اکنون در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که یک شخص می‌تواند به هر تعداد جرم متهم شود، بدون اینکه بداند دقیقاً چه کار کرده است. 
 او ممکن است در دل شب توسط یک گروه گشت سوآت پلیس، دستگیر شود.  او ممکن است اسم خود را در یک فهرست پرواز ممنوع پیدا کند و بفهمد به دلایل نامعلوم نمی‌تواند مسافرت کند. ممکن است تلفن‌ها یا ارتباطات اینترنتی او براساس یک دستور سرّی که توسط یک دادگاه سرّی صادر شده کنترل شوند، در حالی که برای این که بفهمد چرا هدف قرار گرفته است، به هیچ‌کس نمی‌تواند متوسل شود. در واقع این کابوس کافکا است و رفته رفته در حال تبدیل شدن به واقعیت آمریکا است.
فصل بیست و ششم؛ کابوس اورول: برادر بزرگ به شرکت بزرگ می‌پیوندد
خدمات و برنامه‌های گوگل که ما هر روزه با آن کنش متقابل داریم، محصول اصلی این شرکت نیستند: آنها ماشین‌های برداشت محصول هستند که موادی را که گوگل در واقع می‌فروشد، جمع‌آوری و فرآوری می‌کنند: اطلاعات برای منفعت. 
(یاشا لواین4؛ روزنامه‌نگار) 
ما می‌دانیم شما کجا هستید. ما می‌دانیم شما کجا بوده‌اید. ما کما بیش می‌دانیم دارید به چه فکر می‌کنید.
(اریک اشمیت5؛ عالی‌ترین مقام اجرایی گوگل)
چنانچه قدرتمند‌ترین شرکت فناوری در جهان و بزرگ‌ترین اداره جاسوسی سرّی در جهان با هم متحد شوند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
هیچ نیازی به فکر کردن نیست. فقط نگاهی به اطراف خود بیندازید.  این اتحاد از پیش اتفاق افتاده است. به برکت همکاری موذیانه و مکارانه گوگل و اداره امنیت ملی آمریکا که با گذشت هر روز، تهاجم‌آمیزتر و هوشمندانه‌تر افزایش می‌یابد؛ «ما مردم» دست کمی از کالاهای مصرفی داده‌ها برای خریداری شدن، فروخته شدن و پرداخته شدن چندباره‌ بهای آن نداریم.
با هر تلفن هوشمندی که می‌خریم، هر ابزار جی‌پی‌اس که نصب می‌کنیم، هر حسابی که در توئیتر، فیسبوک و گوگل باز می‌کنیم، هر بار که از کارت خرید برای خرید استفاده می‌کنیم- چه در خواربارفروشی، چه در لبنیات‌فروشی، چه در دفاتر هواپیمایی، چه در فروشگاه‌های بزرگ- و هر کارت اعتباری و کارت بدهی که برای پرداخت بابت معاملات استفاده می‌کنیم، داریم به آمریکای شرکتی6  کمک می‌کنیم تا درباره اینکه ما چه کسی را می‌شناسیم، چه فکر می‌کنیم، پول‌هایمان را چگونه خرج می‌کنیم و وقت‌مان را چگونه می‌گذرانیم، برای شرکای حکومتی خود پرونده‌‌سازی کنند.
بدتر اینکه این ترفند دیده‌بانی به واسطه همکاری ما و دلارهایی که برایش پرداخت می‌کنیم، بسیار بزرگ‌تر از هر چیزی است که اداره امنیت ملی آمریکا صرفاً از طریق شنود ارتباطات تلفنی ما می‌توانست ذخیره کند. همه آن سلب مسئولیت‌هایی که شما هر چند بدون خواندن آنها در رایانه مرور می‌کنید، آن‌هایی که به حروف ریز نوشته شده‌اند، صرفاً به این منظور که برای برداشتن گام‌های بعدی- بارگذاری نرم‌افزار، باز کردن حساب در یک رسانه اجتماعی، اضافه کردن یک برنامه به تلفن یا رایانه خود- دکمه «موافق» را بزنید، نشان‌دهنده رضایت مکتوب شما به نظارت بر فعالیت‌های شما، ثبت و ضبط این فعالیت‌ها و به اشتراک گذاشتن آنها است. 
هرچند این تنها دیده‌بانی‌ای نیست که شما رضایت می‌دهید با حکومت آمریکا به اشتراک گذاشته شود. این نفس فناوری است که شما با کمال میل و بی‌هیچ تردیدی استفاده می‌کنید که به منظور دسترسی آسان به فعالیت‌های شما، به حکومت وصل می‌شود.
درک انگیزه‌های حکومت زیاد مشکل نیست، اما غول‌های شرکتی نظیر گوگل، آمازون و اپل از همدستی با برادر بزرگ چه چیزی به دست می‌آورند؟ پول، قدرت و کنترل. همان‌طور که کارشناس زندگی خصوصی و امنیت، بروس اشنایر،7 اظهار داشت «تمرکز اصلی شرکت‌های عظیم اینترنت و ادارات حکومتی هر دو هنوز تا حد بسیار زیادی هم سو است: نگه داشتن ما تحت دیده‌بانی دائمی. هنگامی که آنها جرّ و بحث می‌کنند، اغلب نمایشی است که به منظور بی‌تفاوت نگه داشتن ما نسبت به آنچه که واقعاً می‌گذرد، طراحی شده است.»
در حالی که روزانه یک میلیارد نفر از گوگل استفاده می‌کنند، هیچ‌کدام از آنها برای استفاده از خدمات گوگل پولی پرداخت نمی‌کنند. با وجود این، دلایل خوبی وجود دارد که چرا گوگل برای خدماتش از ما پولی دریافت نمی‌کند و این هیچ ارتباطی با بلندنظری، بخشندگی، از خودگذشتگی و یا گشاده دستی ندارد. 
چنان‌که همان‌طور که یک ضرب‌المثل قدیمی هشدار می‌دهد، هرچیزی در زندگی بهایی دارد، در این صورت چه چیزی از این روابط گیر گوگل می‌آید؟ خیلی ساده است. گوگل ما را به دست می‌آورد.
پانوشت‌ها:
1- Franz Kafka
2- The Trial
3- Josef K
4- Yasha Levine
5- Eric Sehmidt
6- Corporate America
7- Bruce Schneier