بازخوانی سخنان امام خمینی(ره) درباره دانشگاه
مقدرات مملکت دست دانشگاهیهاست...
محمدامین ساغندی
در سالگرد به خون غلتیدن سه دانشجوی آزاده این مرز و بوم که در اعتراض به دخالتهای آمریکا در امور داخلی کشورمان رخ داد و پس از انقلاب اسلامی به نام روز دانشجو نامیده شد؛ شایسته است تاملی دوباره پیرامون مفهوم «دانشجو» و «دانشگاه» داشته باشیم. دانشگاه در فهم عمومی جامعه ایران به عنوان نهادی شناخته میشود که رسالت تولید علم و تعلیم آن را بر عهدهدارد و تربیتکننده افرادی است که قرار است در آینده، عهدهدار مسئولیتهای خطیر در اداره کشور شوند. اما تحلیل دقیق جایگاه دانشگاه و دانشگاهیان در نظام مسائل کشور و بیان بایستهها و نبایستهها، نیازمند نگاهی کلان و همهجانبه است که عالیترین نمونههای آن را میتوان در بیانات حکیمانه بنیانگذار جمهوری اسلامی مشاهده نمود. امام خمینی(ره) در گفتارهای متعددی که از شروع نهضت اسلامی در سال 42 تا زمان رحلت داشتهاند، مکرر به مسئله دانشگاه و دانشجو پرداختهاند و از زوایای گوناگون، نکاتی را پیرامون آنها مطرح نمودهاند. اولین نکته برجسته در بازخوانی بیانات امام(ره) حجم قابل توجه دیدارهایی است که ایشان از اوایل نهضت، با دانشجویان و دانشگاهیان داشتهاند؛ به گونهای که فقط در سال 1358 و در کوران حوادث پس از پیروزی انقلاب، ایشان حدود 50 سخنرانی در جمع دانشجویان، اساتید و کارکنان دانشگاهها ایراد نمودهاند که در مقایسه با سایر اقشار جامعه، کم نظیر است.
با بررسی سخنان امام راحل پیرامون دانشگاه و دانشجو، چند محور اساسی به چشم میخورد که بارها به شیوههای گوناگون تکرار شده است. نخستین آنها، اهمیت جایگاه دانشگاه و دانشجویان در سعادت یا شقاوت یک کشور است. امام(ره) در بیاناتشان، دانشگاه را مبدا تحولات و مقدرات یک کشور [صحیفه نور، ج8، ص64] و عامل اصلاح یا تباهی آن [همان، ج14، ص430] معرفی کرده و به صراحت عنوان میکنند که «مقدرات این مملکت، دست این دانشگاهیهاست» [همان، ج3، ص249] این بیانات از طرفی تمجید مقام دانشگاه به واسطه نقش حیاتی آن در سرنوشت یک ملت محسوب میشود و از سویی دیگر، میتواند هشداری درباره غفلت از دانشگاه و رها کردن آن باشد. چنانکه ایشان میفرمایند «اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست ما برود، همهچیزمان از دستمان رفته است.» [همان، ج8، ص141]
محور دیگری که در بیانات امام بسیار به آن اشاره شده، رابطه دانشگاه با استقلال یا وابستگی یک کشور است. از سخنان ایشان اینگونه برداشت میگردد که دانشگاه بایستی در جهت استقلال کشور گام بردارد و اگر جز این باشد، به حال مملکت مضر است. ایشان در سالهای نخستین نهضت، به ناتوانی دانشگاه پهلوی در جهت خودکفایی کشور اعتراض میکنند و میفرمایند: «صد سال است به یک معنی دانشگاه داریم، اما هنوز وقتی یک لوزتین سلطان را میخواهند عمل کنند، باید از خارج طبیب بیاید. سد کرج را باید خارجیها درست کنند. یک خط و جاده را باید خارجیها بیایند بکشند. اینها را التزامات بینالمللی اقتضا میکند؟ اگر مهندس و طبیب دارید، فرهنگ دارید، اگر میگویید فرهنگ داریم، ذخایر داریم، طبیب و مهندس داریم، پس چرا از خارج استخدام میکنید؟ چرا ماهی صدهزار تومان به یک خارجی میدهید؟» [صحیفه نور، ج1، ص117]
از منظر امام(ره) اهمیت دانشگاه در تحصیل استقلال تا آنجاست که ایشان معنای دانشگاه اسلامی را همین میدانند و میفرمایند: «معنی اسلامی شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم.» [همان، ج12، ص54] ایشان در جای دیگری همه خوبیها و بدیهایی که ممکن است برای یک ملت محقق شود، از جمله استقلال و وابستگی یا اختناق و آزادی را تابع «تربیتهای دانشگاهی» میدانند. البته استقلال و وابستگی در بیانات امام عظیمالشان، تنها در جنبههای علمی و صنعتی محدود نمیشود. بلکه ایشان استقلال فکری را نیز ضروری و بلکه اهم از استقلال فناوری میدانند. به نحوی که میفرمایند: «بزرگترین فاجعه برای ملت ما این وابستگی فکری است که گمان میکنند همه چیز از غرب و ما در همه ابعاد فقیر هستیم و باید از خارج وارد کنیم. شما استادان و فرهنگیان و دانشجویان و دانشمندان دانشگاهها و دانشسراها و نویسندگان و روشنفکران و دانشمندان معظم باید کوشش کنید و مغزها را از این وابستگی فکری شست و شو دهید و با این خدمت بزرگ و ارزنده، ملت و کشور خود را نجات دهید.»[همان، ج9، ص186] با این سخنان امام، به خوبی میتوان به ضرورت بازنگری در مبانی علوم انسانی
پی برد. چراکه علوم انسانی رایج در کشور ما بر پایه اندیشههای غربی پس از رنسانس بنا شده و نتیجه آنها، جز تربیت افرادی با فکر غیرتوحیدی و نگاه به غرب نخواهد بود.
با دقت در فرمایشهای حکیمانه امامخمینی(ره)، نکته دیگری نیز به چشم میخورد و آن، تاکید امام بر تهذیب و پرورش و معنویت در دانشگاههاست. ایشان برای دانشگاهی که فقط علم در آن تدریس شود و بهرهای از اخلاق و معنویت نداشته باشد، فایده زیادی قائل نیستند و حتی آن را زیانآور میدانند و میفرمایند: «اگر دانشگاه فقط دنبال این باشد که فرزندان ایران را با معلومات بار بیاورد و معلومات را روی هم بریزد، این برای سعادت ملت ما زیاد فایده ندارد یا ضرر دارد. یک فرد دانشگاهی که انحراف پیدا کند، انحراف غیر از یک فرد بازاری و کارگر است. کارگر و بازاری و کشاورز و امثال اینها اگر چنانچه انحرافی داشته باشند، انحرافی شخصی و برای خودشان است. لکن انحراف اساتید دانشگاه انحراف خودشان تنها نیست. انحراف یک گروه است. چه گروهی؟ آن گروهی که میخواهند مملکت را اداره کنند که گاهی به انحراف یک کشور منجر میشود.» [همان، ج11، ص97] و همچنین میفرمایند: «مهم در دانشگاهها، دانشسراها، تربیتهای معلم، تربیتهای دانشجو این است که همراه با تعلیمات و تعلمات، تربیت انسانی باشد. چه بسا اشخاصی که در علم به مرتبه اعلا رسیدهاند لیکن تربیت انسانی ندارند که همچو اشخاصی ضررشان بر کشور، ضررشان بر ملت، ضررشان بر اسلام، از دیگران زیادتر است.» [همان، ج7، ص215] به راستی که مسئولان آموزش عالی کشور و رؤسای دانشگاهها باید در این سخنان بسیار تأمل کنند و ببینند چه تمهیداتی برای تهذیب دانشجویان در کنار تحصیلشان در نظر گرفتهاند؟
اهمیت استقلال فکری و نیز تهذیب و پرورش در دانشگاهها، منجر به این شده که امام(ره) پیرامون اعزام دانشجویان به خارج، هشدارهای مهمی بدهند. ایشان با بیان اینکه ما باید به گونهای کار کنیم تا جوانهای ما در کشور خودمان تحصیل کنند و نیازی به خارج رفتن نداشته باشند، تحصیل در کشورهای غربی را در معرض آفتهایی چون فساد اخلاق و آلوده شدن به افکار غیراسلامی میدانند و اذعان میکنند: «مقدار صدمهای که ایران از متفکرین و متجددین فرنگ رفته خورده است، از هیچکس نخورده است و این برای آن بود که آنها آموزش داشتند ولی تهذیب و پرورش نداشتند. اساس که تهذیب بود، درست نشده بود و آنان بودند که بچههای ما را از ابتدا تا دانشگاه طوری تربیت میکردند که برای ملت و کشور مضر باشند و برای دیگران نافع.» [صحیفه نور، ج19، ص122] ایشان همچنین برای حفظ استقلال کشور، اعزام دانشجویان ایرانی به کشورهای استعمارگر و در رأس آنها، آمریکا و شوروی سابق را ممنوع اعلام میکنند و به دولت و ارتش دستور میدهند، کوشش کنند تا لااقل دانشجویان را به کشورهای خارجی غیراستعماری اعزام کنند. امام(ره) همچنین در چند سخنرانی نقل میکنند که در زمان اقامتشان در پاریس، برخی دانشجویان ایرانی محصل در اروپا به دیدار ایشان آمده و بیان کردهاند دروسی که در دانشگاههای اروپایی به آنان آموخته میشود، در سطحی پایینتر از آن چیزی است که به دانشجویان اروپایی تعلیم میشود و به گونهای است که باعث وابستگی آنها به غرب میشود.
البته امام خمینی(ره) به خوبی از ظرفیت مثبت وجود دانشجویان مومن ایرانی در خارج کشور آگاه بودند و به همین دلیل، در دیدارها و پیامهای متعدد خطاب به آنها، توصیههایی نیز داشتهاند. مهمترین محورهایی که امام(ره) در رابطه با مسئولیت دانشجویان مقیم خارج بیان نمودهاند را میتوان در کوشش برای تبلیغ و معرفی اسلام، همراهی با ملت ایران و یاری نمودن نهضت انقلابی، حفظ وحدت، روشنگری پیرامون مسائل انقلاب در خارج از کشور و مقابله با تبلیغات سوء دشمنان و بالاخره توجه ویژه به معنویت و رعایت احکام الهی خلاصه نمود.
دیگر موضوعی که در بازخوانی سخنان بنیانگذار انقلاب اسلامی خطاب به دانشگاهیان بسیار برجسته بشمار میآید، مسئله کلیدی وحدت حوزه و دانشگاه است؛ به نحوی که امام(ره) در مجموع 125 پیامی که درباره نقش اجتماعی و سیاسی دانشجویان بیان داشتهاند، در 110 پیام به همراهی دانشجویان با روحانیون تاکید نمودهاند. امام که خود شخصیتی برآمده از بطن حوزه علمیه بود، برخلاف برخی دیگر از حوزویان، نهاد دانشگاه را یکی از دو بال حرکت و پیشرفت کشور میدانستند و بر همراهی آن با بال دیگر، یعنی حوزههای علوم دینی تاکید داشتند. اتحاد حوزه و دانشگاه دراندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی تا آنجاست که ایشان باور دارند اگر انقلاب فقط همین هدف را محقق کرده باشد، ارزشمند است. به گونهای که تصریح میکنند: «اگر این نهضت، غیر از این یک خاصیت نداشت که بین طلاب علوم دینیه و قشر دانشگاهی یک رابطه پیدا شد، اگر غیر از این ما هیچی نداشتیم، این بالاترین نتیجهای بود که حاصل شد از این نهضت.» [صحیفه نور، ج5، ص23] امام(ره) همچنین در دیدارهای متعدد با حوزویان و دانشگاهیان، توطئه دشمنان در گذشته برای جدا کردن این دو نهاد موثر را یادآوری کرده و نسبت به تداوم آن هشدار میدهند؛ از جمله میفرمایند: «یک روز بود که دانشگاه و حوزههای علمیه نه آنکه از هم جدا بودند، جوی به وجود آورده بودند که با هم شاید دشمن بودند. نه دانشگاهی تحمل روحانی را داشت و نه روحانی تحمل دانشگاهی. اساس هم این بود که دو قشری را که با اتحادشان تمام ملت متحد میشوند، از هم جدا نگه دارند.»[همان، ج13، ص206]
البته باید توجه داشت مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه دارای ابعاد و لایههای مختلفی از جمله وحدت آرمانی، ساختاری، عملیاتی و... است که به نظر میرسد سخنان امام بیشتر ناظر به «وحدت آرمانی و اجتماعی» باشد. به این معنی که حوزویان و دانشگاهیان به عنوان دو قشر اثرگذار در آینده کشور، آرمان خود را پیشرفت و تعالی ایران اسلامی قرار دهند و در این راه، از تعارضات بدفرجام و تخریب یکدیگر بپرهیزند. روحانیون با دانشجویان نشست و برخاست کنند و هر دو قشر، اخلاق و صفات حسنه یکدیگر را فرا بگیرند. روشن است که این دیدگاه ناظر به شرایط اجتماعی اوایل انقلاب و نیازهای آن زمان بود و اکنون در دهه پنجم انقلاب اسلامی، علاوهبر وحدت آرمانی و اجتماعی، نیازمند گسترش پیوندهای میان حوزه و دانشگاه در ساحتهای دیگر نیز هستیم.
به هر صورت، بیانات امام خمینی(ره) در زمینه دانشگاه و دانشجویان، تبیینکننده گفتمان انقلاب در این زمینه و حاوی نکاتی کلیدی و حیاتی است که چهبسا با گذشت زمان، غبار غفلت، آنها را از دیدگان ما پنهان کرده باشد. از همین رو، بازخوانی مداوم این بیانات، همچون نگاه کردن به قطبنمایی است که راه انقلاب را به ما نشان میدهد و ما را از انحراف و کژروی، باز میدارد.