سنجش ایدئولوژیهای مدرن- 1
تاریخ ایسم ها به پایان رسیده است (پاورقی)
Research@kayhan.ir
شهریار زرشناس
اشاره:
عبارت «ایدئولوژی» نزد جوامع فکری و دانشگاهی عبارتی شناخته شده محسوب میشود. واژهای که هر بار قصد به حاشیه راندن عالم و صاحبنظری را داشته باشند با زدن چنین برچسبی بر افکار و نظراتش، او را مینوازند. اما در مقابلِ این عبارت، شاید بتوان از عبارت دیگری تحت عنوان «علم» نام برد. عبارتی که در موقعیتی مشابه چناچه قصد ستایش از آراء و اندیشههای کسی را داشته باشند با علمی خواندن اندیشههایش به نحو فوق العادهای او را میستایند. اما واقعا چنین مرزبندیای تا چه اندازه صحیح است و اصولا مرز میان علم و ایدئولوژی و یا حتی علم و غیر علم چیست؟ روزگاری کمونیسم و مارکسیسم را علم مینامیدند و امروز لیبرالیسم و نئولیبرالیسم را؛ با این حساب معلوم نیست فردا روزی واژه علمی به چه تفکری اطلاق خواهد شد!
فارغ از نظرات و نگاههای برخی روشنفکران جا مانده از روزگار، این روزها کمکم چنین تقسیمبندیهایی از میان رفته است و حتی در میان اندیشمندان غربی نیز ضرورت بازنگری در معنا و مفهوم واژه علم و ایدئولوژی مطرح میشود. پژوهشها و تحقیقات طیف وسیعی از صاحبنظران دوره پسا مدرن بیش از پیش نشان میدهد تمام مکاتبی که ادعای علم و علمی بودن میکنند، خود نوعی «ایدئولوژی» به شمار میآیند. در واقع اساسا انسانها با مکاتب و ایدئولوژیهای مختلف زندگی میکنند و هیچ راه گریزی از آن نیست اما تفاوت اینجاست که گاه این ایدئولوژی رویکردی الهی دارد و گاه رویکردی غیر الهی،اعم از نفسانی، شیطانی و ...
در پژوهش حاضر که به قلم شهریار زرشناس عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تألیف و تدوین شده نویسنده کوشیده است پرده از چهره علمنمای مکاتبی چون لیبرالیسم، مارکسیسم، کمونیسم و ... بردارد و ضمن بررسی دیدگاههای فکری مختلف در دوران مدرن به این فریب رایج نزد جوامع دانشگاهی مبنی بر علمیخواندن چنین مکاتبی پایان دهد. شهریار زرشناس پیش از این آثار متعددی در زمینه مدرنیته و غربشناسی منتشر کرده است و اینبار دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان قصد دارد اثر جدید او را در قالب جلد پنجاه و دوم از مجموعه «نیمهپنهان» تحت عنوان «سنجش ایدئولوژیهای مدرن» به زودی روانه بازار نشر کند اما پیش از انتشار، طبق روال گذشته این کتاب به صورت پاورقی خدمت خوانندگان محترم روزنامه کیهان تقدیم میشود.
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
در گفت وگوهاي روزانه، در مقالات نشريات، در سخنرانيهاي علمي، در مباحث تئوريك و در عرصههاي مختلف زندگي اجتماعي و سياسي با كلمة «ايدئولوژي» روبهرو ميشويم و در بسياري موارد مشاهده ميكنيم كه اشخاص تعاريف و تعابير مختلفي از «ايدئولوژي» ارائه ميدهند. اساساً ايدئولوژي چيست و معنا يا معاني آن كدام است؟ آيا هر انديشه و يا عقيدة سياسي و اجتماعي را ميتوان ايدئولوژي ناميد؟ آيا استفاده از اين اصطلاح در خصوص افكار فلسفي و يا باورهاي ديني صحيح است؟ اساساً چه ويژگيهايي مرز ايدئولوژي را از غير آن متمايز ميكند؟ آيا مدها و شعارهايي كه دربارة فرارسيدن عصر «پايان ايدئولوژي» ميشود تا چه حد صحّت دارد؟ در اين رساله ميكوشيم تا به صورت سلسله درسهايي به تعريف ايدئولوژي و بيان تاريخچه و نيز انواع آن بپردازيم. همچنين ميخواهيم دربارة نسبت ايدئولوژي و عالم مدرن و نقش و كاركرد آن سخن بگوييم و از منظر حكمت سياسي اسلامي و «طريقت سياسي- اقتصاديِ تشيع ولائي» نگاهي تحليلي- انتقادي بر ايدئولوژيهاي مدرن شامل ليبراليسم و نئوليبراليسم، محافظهكاري، سوسياليسم، ماركسيسم و نئوماركسيسم، سوسيال دموكراسي، آنارشيسم، ناسيوناليسم، فاشيسم، فمينيسم، اكولوژيسم (محيط سبزگرايي) داشته باشيم.
ما معتقديم تاريخ تمامي ايدئولوژيهاي مدرن به پايان رسيده است و نئوليبراليسم و سوسياليسم مدرن و ماركسيسم و فاشيسم و ليبراليسم كلاسيك و فمينيسم و ناسيوناليسم و كليت و تماميت نظام ايدئولوژيك مدرن و انواع ايدئولوژيهاي آن به يكسان مشمول اين حكم هستند، همانگونه كه تاريخ غرب مدرن و كليت تاريخ غرب به پايان رسيده است و در آستانة احتضار قراردارد. باانحطاط غرب مدرن، انحطاط تمامي ايدئولوژيهاي و علوم و ادبيات و فرهنگ و سياست و همةشئون تمدني آن فرارسيده است و جوانههاي شكوفاي بيداري اسلامي طلوع پيروزمندِ طريقت سياسي- اقتصاديِ اسلامي با پرچمداري ايران اسلامي در افق تاريخ را نويد ميدهد.
معنايِ لغوي و تعريف اصطلاحي ايدئولوژي
ابتدا بايد به يك نكته مهم اشاره كرد و آن نكته اين است كه ايدئولوژي يك معنايِ عام و غيرتخصصي دارد كه بسيار شايع است و مردم غالباً در كاربرد لفظ ايدئولوژي به اين مفهوم نظر دارند، در اين معنايِ عام و غيراصطلاحي، به مجموعة عقايد و باورها و آرمانها و افكار يك شخص يا گروه، نام «ايدئولوژي» اطلاق ميشود. اما ايدئولوژي يك «معنايِ اصطلاحي» و تخصصي دارد كه در مباحث نظري و فلسفي و تئوريك به اين معناي اصطلاحيِ كلمة ايدئولوژي توجه ميشود. ما نيز به اين معنايِ اصطلاحي توجه داريم و همه جا و قتي از ايدئولوژي سخن ميگوييم مقصودمان معنايِ اصطلاحي و تخصصي اين واژه است:
ايدئولوژي (در معناي اصطلاحي و تخصصي و غيرعاميانه آن) اولين بار توسط يك فيلسوف پوزيتيويستِ ليبراليستِ فرانسوي به نام آنتوان كلود دستوت دوتراسي (متوفي به سال 1836 م) در سال 1796 ميلادي وضع گرديد. آنتوان تراسي كه لقب اشرافي داشت و در عين حال از پيروان جهانبيني ظلماني به اصطلاح عصر روشنگري و از طرفداران و بانيان انقلابِ ليبرال- ماسونيِ فرانسه (انقلاب 1789م) بود، در مقالهاي كه به سال 1796 ميلادي در انستيتوي ملي فرانسه قرائت كرد، اصطلاح ايدئولوژي را به كار برد و پيشنهاد كرد كه علم جديدي به نام «علم شناخت عقايد» (ايدئولوژي) تأسيس گردد. چند سال بعد دوتراسي كتابي به نام «عناصر ايدئولوژي» در سال 1801 م منتشر كرد و تدريجاً اين اصطلاح رواج يافت:
واژه ايدئولوژي كه در عصر ما رواج زيادي پيدا كرده است، براي اولين بار توسط دوستوت دوتراسي يكي از پيشگامان فرانسوي پوزيتيويسم و پيرو مكتب اصالت حس «كندياك» در سال 1796 به كار برده شد.1
در يك «فرهنگ علوم سياسي» ذيل مدخل ايدئولوژي آمده است:
اصطلاح ايدئولوژي Ideology يا Ideologei از دو كلمة لاتين «ايده» به معني فكر، نظر، ذهن و «لوژي» پسوندي به معناي شناخت يا شناسي تركيب شده است. كاربرد اين اصطلاح از نظر تاريخ به يك فيلسوف فرانسوي زمان انقلاب (اواخر قرن هيجدهم) به نام دستود دوتراسي برميگردد. او اين اصطلاح را براي «علم ايدهها» انتخاب كرد.2
1 ـ بشلر، ژان/ ايدئولوژي چيست؟ علي اسدي/ شركت سهامي انتشار/ 1370/ ص 5
2 ـ علي بابايي، غلامرضا و آقايي، بهمن/ فرهنگ علوم سياسي/ جلد اول/ نشر ويس/ 1365/ ص 92