سنگدلی و عواقب آن
مرتضی شایان
سنگدلی، روحیه تاثیرناپذیری از درد و رنج همنوعان است. این در حالی است که فطرت آدمی با همدردی آمیخته است؛ چرا که مقام خلافت الهی اقتضای این را دارد که انسان نهتنها نسبت به همنوعان احساس همدردی کند، بلکه نسبت به دیگرانی که در حوزه تسخیر و خلافت اویند، چنین احساسی داشته باشد.
بنابراین، میتوان گفت که سنگدلی و قساوت قلب، نشانه خروج انسان از انسانیت، فطرت سالم و خلافت الهی بر کائنات است. لذا شناخت زمینهها، عوامل و آثار و نیز راههای درمان و جلوگیری از این بیماری اخلاقی، وظیفه همه انسانهاست و آموزههای قرآنی نیز بخشی از مطالب را به این مهم اختصاص داده است که نویسنده در این مطلب درصدد بیان آن برآمده است.
قساوت قلب
خروج از انسانیت و خلافت الهی
قساوت قلب که در زبان پارسی از آن به سنگدلی یاد میشود، یکی از بیماریهای اخلاقی است. در علم اخلاق، کسانی که روحیه تاثیرناپذیری از درد و رنج دیگران دارند، به عنوان قسیالقلب یا سنگدل شناخته میشوند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 617 ذیل واژه قسو؛ و نیز جامعالسعادات، نراقی، ج 1، ص 404)
سنگدلی نهتنها یک ناهنجاری اخلاقی و بیرون از دایره فضیلت و از رذایل است، بلکه یک بیماری خطرناک انسانی است؛ زیرا چنین روحیهای بیانگر خروج انسان از انسانیت و فطرت سالم خدایی است که در ذات آدمی سرشته شده است؛ چرا که انسان به سبب مقام خلافت الهی میبایست از روحیه بسیار لطیف برخوردار باشد و نسبت به دیگران نهتنها احساس همدردی داشته باشد، بلکه احساس مسئولیت کرده و برای شناسایی علل و عوامل درد و رنج دیگران و درمان آن اقدام کند.
دلسوزی و همدردی، مسئولیت انسانی را نسبت به دیگران به ویژه زیردستان و کسانی که تحت تسخیر و سلطه اویند، تبیین میکند. انسان به عنوان خلیفه خدا نیازمند شناخت نیازها و آشنایی با نواقص و درد و رنج دیگران است، در این شرایط است که میتواند به درستی به وظیفه و مسئولیت خلافتی خود اقدام کند و دیگران را از نقص و درد و رنج رهایی بخشد و به کمال و تمامیت برساند.
از نظر آموزههای قرآنی، مقام انسانیت ارتباط تنگاتنگی با نرمی، لطافت، خشوع، خضوع، تضرع، ابتهال و مانند آن دارد، زیرا تنها دلهایی چنین است که آمادگی ربانی شدن را دارا میباشند و میتوانند مسیر بالندی و کمال را به تمام بپیمایند.
در مقابل، سنگدلی موجب میشود تا انسان در برابر حقیقت مقاومت کند و سر فرود نیاورد و گرفتار کفر و کفران شود. از این رو خداوند جبهه کفر را متشکل از انسانهای بیماردل و سنگدلی میشمارد (حج، آیه 53) که این سنگدلی اجازه نمیدهد تا از حقایق تبیین شده در قرآن متاثر شوند (حشر، آیه 21) بلکه از مسیر کمالی آفرینش دور میشوند و گمراهی را میپذیرند (زمر، آیه 22) و در نهایت به سبب خروج از مقام انسانیت، گرفتار دوزخ میشوند. (همان)
با توجه به آثاری که خداوند در قرآن برای سنگدلی بشر بیان کرده، میتوان نقش زیانبار سنگدلی در خروج از فطرت و خلافت انسانی را به دست آورد و دانست که چگونه انسان به سبب این روحیه و بیماری خطرناک، گرفتار هبوط و سقوط از انسانیت و مقامات انسانی میشود و در دوزخ خشم الهی در میآید.
آثار سنگدلی
خداوند برای سنگدلی آثار دنیوی و اخروی چندی را بیان کرده است. با نگاهی گذرا به این آثار میتوان دریافت که سنگدلی نه تنها در رفتار انسانی تاثیر سوء به جا میگذارد، بلکه به سبب تاثیرات مخرب و زیانبار در قلب، قوه شناختی و ادراکی بشر را از کار میاندازد و قدرت تشخیص حق از باطل را از وی میگیرد. از این رو در آیات قرآنی، سنگدلی عامل مهم و موثری در ناتوانی انسان از شناخت حقایق معرفی شده و به عنوان مانع جدی در سر راه شناخت حقایق و پذیرش آن مطرح میشود.
بنابراین، میتوان آثار دنیوی سنگدلی را به دو دسته آثار شناختی و رفتاری دستهبندی کرد.
آثار شناختی سنگدلی
قرآن در آیات 73 و 74 سوره بقره قساوت قلب را مانع تعقل و اثرپذیری از آیات و معجزات الهی برمیشمارد. به این معنا که قلب انسان سنگدل، به گونهای است که حتی نشانههای روشن و معجزات الهی را نمیتواند به عنوان حقیقت شناسایی کند و از آن متاثر شود. از این رو خداوند در آیه 21 سوره حشر، سنگدل را ناتوان از تفکر درست و تشخیص حق از باطل معرفی میکند که بدتر از سنگ و کوهها است؛ چرا که کوه در برابر آیات قرآنی خاشع شده و از هم میپاشد و تحت تاثیر آیات، متاثر میگردد، ولی سنگدلی انسان چنان شدید است که مانع جدی در سر راه تعقل و تفکر و پذیرش حقایق آیات قرآن از سوی او میشود.
نتیجه طبیعی ناتوانی سنگدل از تعقل و تفکر درست و صحیح، عدم پذیرش حق و حقایق هستی است. خداوند در آیات 74 سوره بقره و 13 سوره مائده و 16 سوره حدید، قساوت قلب را مایه حقناپذیری انسان معرفی میکند و در آیات 67 تا 74 سوره بقره، سنگدلی و نفوذناپذیری حقیقت در قلبهای مردمان را مانع فهم عمیق و درک معارف الهی برمیشمارد و در آیه 21 سوره حشر، این سختدلی را مایه محرومیت از معارف بلند و عمیق قرآنی به عنوان نمونهای از معارف الهی برمیشمارد.
به سخن دیگر، قساوت قلب که مانع تفکر و تعقل بشر است، موجب میشود تا انسان ناتوان از درک حقایق و معارف الهی (بقره، آیات 71 و 74) (حشر، آیه 21) شود.
از نظر قرآن، قلب مرکز تعقل و تفکر بشری است. پس قلب سالم و سلیم به طور فطری قادر به شناخت حقایق و درک آن میباشد. هر چه قلب بر فطرت و سلامت خود باقی و برقرار باشد، توانایی ادراکی آن افزایش مییابد و همانند آینه، حقایق هستی را بر میتاباند. سنگدلی همانند زنگاری است که بر آینه جان مینشیند و امکان تابش حقیقت و بازتاب آن را از قلب میگیرد. خداوند در آیه 22 سوره زمر، قساوت را مانع تابش نور الهی بر قلبها میداند و به انسانها هشدار میدهد که بر سلامت قلب مواظبت کنند و اجازه ندهند تا این توانایی از انسان گرفته شود؛ زیرا تابش نور الهی بر قلبها به معنای شناخت حقایق و پذیرش آن از سوی انسان است، لذا هرکسی این توانایی را از دست دهد از انسانیت و مدار حقیقت آن خارج میشود و ضیق صدر به جای شرح صدر مینشیند و آستانه درک و تحمل فرد کاهش مییابد و زود از کوره درمیرود و نسبت به حقیقت واکنش تند و عصبی نشان میدهد. از این رو به مومنان نیز هشدار داده میشود تا بر سلامت فطرت و قلب خویش مواظبت نمایند؛ چرا که آنان نیز در معرض خطر سنگدلی و ناتوانی از شناخت و تفکر و تعقل درست میباشند.(حدید، آیه 16، المیزان، ج19، ص161) چرا که در این آیه به مومنان عتاب میشود که عدم خشوع و خضوع آنان نسبت به آیات الهی به سبب قساوتی است که در دلهایشان پدید آمده است. به این معنا که مومن نیز به سبب برخی از گناهان و خطاها ممکن است از سلامت قلب بیرون رود و اندکاندک زنگار به قساوت تبدیل و بیماری به درد بیدرمان و سنگدلی مبدل شده و در نهایت قدرت تشخیص از او گرفته شود. به سخن دیگر، انسان در مراحل نخست سنگدلی، در برابر حق خشوع و خضوع و خشیت ندارد و در نهایت ناتوان از درک میشود و سرانجام به مخالفت میپردازد. پس میبایست هوشیار بود و اجازه نداد که سلامت قلب اینگونه به خطر افتد.
آثار رفتاری سنگدلی
قرآن در آیه 16 سوره حدید، قساوت قلب را زمینهساز فسق و نافرمانی در برابر حق و خداوند میداند(المیزان، ج19، ص161) این بدان معناست که قلبی که ساختار فطری آن مخدوش یا تخریب شده است، نمیتواند حق را بشناسد یا در برابر حق سر فرود آورد. در حقیقت قساوت قلب مانع تسلیم شدن انسان در برابر حق و خداوند و پذیرش دین و فرمانهای الهی میشود.(زمر، آیه22)
قرآن در آیات 74 و 75 سوره بقره، به نقش زیانبار سنگدلی در حوزه رفتاری اشاره میکند و میفرماید که مانع جدی در سر راه ایمان و گرایش به هنجارهای قانونی و شرعی، همین سنگدلی بشر است؛ چرا که سنگدلی مانع از اجابت دعوت پیامبران و مخالفت با آنان میشود.(انعام، آیات 42 و 43)
سنگدلی مانع جدی در برابر خوف و خشیت دل از خداست(بقره، آیه74) این در حالی است که سنگها در برابر خداوند خاشع و خاضع میشوند، سنگدلی بشر سختتر و بدتر از این است، چرا که در دلهای سنگدلان خشیت و خوف الهی راه نمییابد.(المیزان، ج1، ص203)
سختدلی انسان و بدتر بودن آن از سنگ خارا، از آنروست که دل سنگ، از خشیت خداوند نرم میشود و آب از دل آن میجوشد، اما دلهای انسانهای سنگدل، چنان سفت و سخت میشود که حتی فشارهای سخت و بلایای الهی نمیتواند آن را نرم و رام کند. از اینرو دلهای سنگدلان در هنگام سختیها و بلایا نیز نرم نمیشود و دستهایشان برای استغاثه به سوی خداوند دراز نمیشود و فشارهای درونی و بیرونی، آنان را به سوی تضرع و ابتهال نمیکشاند.(انعام، آیه43)
خداوند در آیه 22 سوره زمر به کمبود شخصیت سنگدلان اشاره میکند و تفاوت اساسی میان انسان مومن نرمدل با کافر سنگدل را از نظر شخصیت حقوقی به تصویر میکشد. این انسان سنگدل کافر نهتنها نسبت به حق واکنش نشان نمیدهد بلکه در مقام عمل و رفتار گرایش به هر کاری پیدا میکند که نابهنجار بودن آن از نظر عقل و شرع و عرف روشن است. سنگدلان انسانهای ستمگر میباشند.(حج، آیه53) و در برابر فرمانهای الهی و شرعی مقاومت و مخالفت میورزند(حدید، آیه16) و به شکنجه و عذاب بیگناهان رو میآورند.(انعام، آیه43)
به سخن دیگر، شخصیت نامتعادل و نامتوازن سنگدلان، آنان را بهگونهای درمیآورد که برخلاف همه موازین و معیارهای عقلانی و شرعی عمل میکنند و رفتارهای نابهنجار اجتماعی را در پیش میگیرند و بهصورت علنی با هنجارها مخالفت میکنند و ریشه ارزشهای اجتماعی را میزنند و آن را مورد تمسخر خویش قرار میدهند.
اینگونه است که قتل بیگناهان و کشتار بیرحمانه و نسلکشی(بقره، آیه49، ابراهیم، آیه6 و قصص، آیه4)، شکنجه مردمان اهل ایمان(بروج، آیات 4 تا 10)، ظلم و ستم و بیعدالتی(حج، آیه53)، فسق و فجور و قانونشکنی(حدید، آیه16) و دیگر رفتارهای نابهنجار، رفتار طبیعی و عادی آنان است.(زمر، آیه22)
سنگدلی افراد جامعه آثار زیانبار سخت و سنگینی را نیز بر جامعه تحمیل میکند که مهمترین آن، پراکندگی مردم و واگرایی اجتماعی است.(آلعمران، آیه159)
همچنین سنگدلان میکوشند تا هرگونه حقی نابود شود و جامعه از قدرت شناخت حق و گرایش به آن باز ماند. از اینرو حقستیزی و تحریف حقایق و آموزهها و هنجارها و قوانین عقلانی و شرعی در دستور کار قرار میگیرد تا اینگونه به جنگ حق و حقیقت بروند و اجازه ندهند تا حق شناخته شده و بدان گرایشی صورت گیرد.(مائده، آیات 12 و 13 و تفسیر المنیر، ج6، ص125)
در حقیقت سنگدلی انسانها موجب میشود تا به جای حق و خداوند و هنجارها و ارزشها، شیطان و باطل و ضدارزشها بنشیند و شیطان بر دلها حکومت کند.(انعام، آیه43 و نیز حج، آیه53)
زمینهها و عوامل بروز قساوت قلب
اکنون که خطر بسیار بزرگ قساوت قلب و روحیه سنگدلی با شناخت آثار و پیامدهای مخرب آن دانسته شد، بهتر است که نگاهی به زمینهها و عوامل ایجادی این روحیه در انسانها صورت گیرد.
خداوند برای ایجاد این بیماری و روحیه خطرناک در انسان، زمینهها و عواملی را بیان کرده است که مهمترین آنها را میتوان گناه دانست؛ زیرا گناه شرایطی را در قلب آدمی ایجاد میکند که حقیقت را وارونه ببیند و یا قدرت درک و فهم حقیقت را از دست بدهد و نتواند بدان گرایش یابد و بپذیرد.
خداوند در آیه 16 سوره حدید، به صراحت فسق را مهمترین عامل در ایجاد سنگدلی بشر معرفی میکند. فسق، به سبب پردهدری از حقیقت و قانون و هنجارشکنی آشکار، زمینه بازگشت و توبه و استغفار را از انسان میگیرد و اجازه نمیدهد تا به بازسازی و اصلاح خطاها و اشتباهها بپردازد.
هرگونه رفتار ضد هنجارهای عقلانی و حرکت در مسیر ضد عقل و عرف میتواند به سنگدلی دامن بزند. خداوند پیمانشکنی و زیر پا گذاشتن عهد و میثاق را امری نادرست و ناپسند معرفی میکند؛ زیرا این رفتار ضدعقلانی و خلاف تقوای عقلانی موجب میشود تا انسان گرفتار قساوت قلب شود و از مسیر حق و سلامت فطرت بیرون رود. (مائده، آیات 12 و 13)
از نظر قرآن، بیتفاوتی به موعظهها و رهنمودهای دیگرن به ویژه پیامبران و آموزههای وحیانی در بلندمدت میتواند زمینه قساوت قلب بشر شود. (حدید، آیه 16 و زمر، آیه 22)
در حقیقت گذشت زمان طولانی بر دلها بدون یاد و توجه به خدا و تعالیم آسمانیاش میتواند زمینهساز نفوذ شیطان و تسلط او بر قلب شود و آدمی را گرفتار قساوت قلب کند و از مسیر سلامت فطرت دور سازد. (حدید، آیه 16)
ناگفته نماند که قساوت قلب دارای مراتب گوناگونی است(بقره، آیه 74) بنابراین، انسان باید هوشیار باشد که استدراج در گناه و فسق موجب نشود تا گام در راه سقوط نهد. به سخن دیگر، هر گناه، زنگاری بر قلب است و زمینهای برای سنگدلی میباشد، لذا باید همواره هوشیار بود و در صورت انجام گناه و خطا، از آن توبه و استغفار کرد و به مسیر درست بازگشت؛ وگرنه اندک اندک در سراشیب سقوط گرفتار میشود و سنگدلیاش به نهایت بلوغ و کمال خود میرسد و راه بازگشت بر او بسته میشود و قلب وی مهر میگردد و دریچه ادراکی و ایمانی و احساسی و عاطفی او بسته میشود.
راههای درمان
خداوند در آیاتی راههای درمان سنگدلی را بیان کرده است که از آن جمله میتوان به تضرع و استغاثه به درگاه الهی اشاره کرد. به این معنا که همواره در برابر خداوند تضرع و استغاثه کرد تا خداوند از شیطان و آرایههای شیطانی حفظ کند. (انعام، آیه 43)
داشتن روحیه حقپذیری، نعمت بزرگی است که انسان میبایست قدر و ارزش آن را بداند. کسی که دارای روحیه حقپذیری است و در برابر حق و تعالیم الهی خاضع و خاشع است، هرگز گرفتار قساوت و سنگدلی نخواهد شد. (زمر، آیات 22 و 23 و نیز حدید، آیه 16)
خشیت و خوف در برابر عظمت الهی و جلال و شوکت او، از موانع جدی در سر راه سنگدلی بشر است که در آیه 74 سوره بقره به آن توجه داده شده است.
ذکر و یاد خداوند نه تنها مانع از سنگدلی بشر بلکه عامل درمان درد خطرناک سنگدلی است. (زمر، آیه 22 و حدید، آیه 16) هر انسانی اگر بخواهد گرفتار سنگدلی نشود یا از مرتبهای که به آن گرفتار آمده رهایی یابد، میبایست همواره یاد خدا را در دل و جان داشته باشد و دمی از یاد او غافل نشود.
داشتن روحیه مهربانی، دلسوزی، همدردی، نرمی در رفتار و خوشخویی با دیگران، از موانع و بازدارندههای سنگدلی است که در آیه 159 سوره آل عمران بر آن تاکید شده است. بهرهمندی از نورانیت الهی نیز مانع جدی بر سر راه سنگدلی است. (زمر، آیه 22 و نیز المیزان، ج 17، ص 255) همچنین داشتن شرح صدر(همان) و عنایات و رحمت خاص الهی از دیگر موانع جدی بر سر راه سنگدلی بشر است که در آیه 159 سوره آل عمران به آن توجه داده شده است.