kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۲۲۳۱
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۶

جای خالی تربیت(نگاه)

 
 
محمدهادی صحرایی
لَيسَ البَلِيَهًْ في أَيّامِنا عَجَباً / بَلِ السَلامَهًُْ فيها أَعجَبُ العَجَبِ / بلا در دوران ما شگفت نیست بلکه سلامت بودن در آن بسیار شگفت انگیز است.
لَيسَ الجَمالُ بِأَثوابٍ تُزَيِّنُنا/ إِنَّ الجَمالَ جَمالُ العَقلِ وَالأَدَبِ / زیبایی به لباسی نیست که تن را زینت می‌دهد بلکه زیبایی در عقل و ادب است
لَيسَ اليَتيمُ الَّذي قَد ماتَ والِدُهُ / إِنَّ اليَتيمَ يَتيمُ العِلمِ وَالأَدَبِ / تیم کسی نیست که پدرش را از دست داده بلکه کسی که از دانش و ادب بی‌بهره مانده یتیم است.
این شعر زیبا که منسوب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام است یکی از ظریف‌ترین مفاهیم تربیتی را دارد که می‌تواند تا حدود زیادی اهمیت ادب را به ما بنمایاند. نظمی که نه می‌شود از حلاوت ادبیات عربی آن گذشت و نه می‌توان در ترجمه، لطافت آن را نادیده گرفت. جان کلامش این است که ادب، مثل پدر، باعث عزت و افتخار و اقتدار و سرشناسی آدم است. آیات و روایاتی که با موضوع ادب داریم بیش از توان این قلم و فرصت در اختیار است ولی به نظر می‌رسد همین مطلع را باید بر دیوارهای شهر نوشت تا همگان بدانند ادب، مثل پدر، بی‌نظیرترین سرمایه هر انسان است. انسان مؤدب، موحد و دیندار و متعادل و بنده خداست. انسان مؤدب است که مردم از دست و زبان او در امان و یاریگر آنهاست. انسان مؤدب، خدا و مخلوقاتش را دوست دارد و انسان مؤدب است که ایمان و امنیت از او صادر می‌شود. انسان مؤدب است که عاقبت به خیر می‌شود و انسان مؤدب است که لایق بهشت خداست.
 ‌ای کاش ده‌ها مثل آیات تهرانی و ناصری و مصباح بودند که به زبان‌های مختلف و صبح تا به شب برایمان از اخلاق می‌گفتند و ما در وجود آنها تمثیل گفتارشان را می‌دیدیم و‌ای کاش می‌دانستیم که ادب و تربیت از نان شب برایمان واجب‌تر است و می‌دانستیم که آزادی و ادب، کامل‌کننده همدیگرند و هرکدام، بدون دیگری ناتمام است.‌ای کاش فهمیده می‌شد که نیمِ کار مدارس، آموزش است و نیم دیگرش پروریدن کودکانی که امانت به آنها سپرده شده و بی‌شک باید جامعه پذیری و ادب و نزاکت را در کنار آموزش علم، چونان شربتی گوارا و شیرین به آنان بنوشانند.‌ ای کاش پدر و مادرها و مسئولین آموزشی و تربیتی می‌دانستند که امانت، آن چیزی است که به زودی و در محضر خدا از آن پرسیده خواهد شد. و سیاست دانشگاه‌ها بر این باور می‌شد که تخصصِ بی‌ادب مثل درختِ پیچ و بی‌برگ و ثمری است که حتی به درد حصار حیاط و هیزم هم نمی‌خورد.
آن حکیمی که فرمود جنگ در عرصه تربیت را باید جدی گرفت؛ فهمید که تمرکز دشمن برچیست و چه چیزی را نشانه رفته و باید در کجا تجمیع قوت کرد. به عکس، آنان که کشور را به طاعون 2030 مبتلا کردند و به جای فعال کردن شبکه آموزش، فرزندان معصوم و بی‌پناه کشور را در کرونا پای گوشی و اینترنت بی‌صاحبی که به یله و رها بودنش می‌بالیدند، نشاندند، شاید هنوز هم ندانسته‌اند که چقدر ضربه کارد را کاری زده‌اند. و آنها که در شورای عالی انقلاب فرهنگی غفلت کرده و گلایه رهبری را هم شنیدند، کاش می‌دانستند که چه پاسخ سختی باید به خدا بدهند. و خدا نگذرد و عِقاب کند آن که گفت از هرچه بگذرم از 2030 نمی‌گذرم؛ که شاید به‌اندازه یک جنگ تحمیلی به کشور لطمه زد. ادب را نشانه رفتند و حرمت‌ها را شکستند و این کار امروز و دیروز نیست. از آن زمان که به بهانه توسعه سیاسی مردم را به بازی شیطانی دوگانه ‌‌سازی مشغول کردند و در خیابان و دانشگاه و محل کار، روبه روی هم قرار دادند و در مطبوعات زنجیره‌ای نوشتند که می‌شود علیه خدا هم اقامه دعوا کرد و از امامان نیز شاکی شد. اگر وجدان داشتند بی‌شک باید تاکنون دق کرده باشند. 
در غائله‌ای که دشمنان به بهانه مرگ یک دختر جوان به کشور تحمیل کردند و برخی خواص پرهزینه و بی‌فایده، بدون تحقیق، سخن راندند و برخی سلبریتی‌های کم ارزش، بنزین برآن ریختند و منافق و کومله و پژاک و بهایی و پارافیل‌ها و زنان نامنظم و جوانان خام و تربیت شدگان فضای مجازی را به جان آسایش مردم ‌انداختند‌، جای خالی ادب، بیش از هرچیز نمایان بود. این که از فراوانی صد کلید واژه رد و بدل شده در اغتشاشات، 60 تای آن فحش بوده، جدای از نشان دادن بی‌منطق و مبنایی، گویای کارنامه تمام نهادها و سازمان‌های فرهنگی، آموزشی، تربیتی، تبلیغی و مسؤولین اسبق و سابقی است که جنگ در عرصه تربیت را جدی نگرفته بودند. مسؤولین فعلی نیز اگر خدای نخواسته از این جبهه گسترده شده و رقت بار غفلت کنند، خیر نخواهند دید. اگرچه فحاشی و هتاکی نشانه بی‌هدفی و تخریب است ولی سیلی محکمی به صورت بی‌مسئولیت‌هایی است که به جای سیر کردن افکار، دهان‌ها را با آدامس مشغول کردند و تا توانستند از ترجمه‌های مبهم و مهمل ایسم‌ها و تزهای پژوهشگران غربی، به خورد دانش‌آموز و دانشجو دادند.
همه مقصریم
چرایی «‌هاوارِ فحش و بی‌حیاییِ» در کوچه و خیابان و مدرسه و دانشگاه امروز را باید از فیلم و سریال دهه‌های اخیر پرسید. وقتی که مردم را از دیدن «شاخه طوبی» بلند کردند و پای« اخ و تف و ایهام‌های تصویری و ابهام‌های غیرعفیفانه برره» و از این قبیل سریال‌های نود شبی نشاندند. جوانان امروز، متلک‌های پی درپی و بی‌ادبانه و دروغ‌های وقیحانه و آشفتگی و فریادهای مدام و گستاخی به بزرگ ترها را غیر از رسانه از کجا آموختند؟ وقتی در سریال‌های کره‌ای اصرار کردند مادر را « مادرجان» صدا کنند در ایران، تلاش می‌شد پدر و مادر را اگر ریشخند نکنند، به اسم کوچک صدا بزنند. اینها آفت یک شبه نیست. ده‌ها سال است به جای‌اندیشمندان و دانشمندان و هنرمندان، روانشناس و جامعه‌شناس و دین شناس، افرادی بی‌سواد و صلاحیت، در رسانه ملی و سینما، بازیگر و نویسنده و کارگردان و خواننده و مهمان‌های دائمی جشن‌ها و مجری و سلبریتی و... و حقه باز شده و فرهنگ را چنین آلوده‌اند. چه کسی به نسل جوانی که امانت خدا بود آموخت هرکسی بیش از دیگران پدر و مادر و خانواده خود را تحقیر کند و بهتر دروغ بگوید و به اغراق، فرهنگ و سنت خود را به تمسخر بکشد «خنداننده شو تر» است؟ نتیجه تقلید کورکورانه و نعل به نعل، «استندآپ کمدی‌ها» و «تاک شوها» رفتار اجتماعی جوانمان نیست؟ 
نسل نو و ارزشمند ایرانی، حکمت نورانیِ «جوادی آملی» یا اشراقیِ «دینانی» را در رسانه باور کند یا برنامه‌های هویت سوز و خانه خراب کن را؟ فرزندان ما ادبیات محجوب «به سمت خدا» را بپذیرند یا شوخی‌های جشن شبانه سلبریتی‌ها یا دزدی چیپس توسط مادربزرگ در تبلیغات را؟ محرم و نامحرم و حجاب را باید از کدام سریال و فیلم می‌آموختند؟ اینکه نیروی انتظامی عزیز، توجیه و توضیح حجاب و حکم خدا را بر عهده گرفت، از کوتاهی کدام میز و منبر بود؟ وظیفه حرفه‌ای کدام تشکیلات، آموزش دین به مردم است؟ جوان، تاریخ خونبار انقلاب اسلامی را ببیند یا زنان و دختران روی فرش قرمز اختتامیه جشنواره فجر را؟ وقتی که امامان راحل و حاضر انقلاب اسلامی معتقدند که رسانه ملی دانشگاه است، چرا نباید برای این دانشگاه ملی، معاونت تربیتی در نظر گرفت؟ چرا مناسبات کلانش را به جای آنکه فرهمندان و فرهیختگان و هنرمندان تعیین کنند باید توسط سلبریتی‌هایی که بارها در زندگی شخصی خود شکست خورده و در خارج از جام جم به القاب منافی معروفند، رقم بخورد؟ مسئولین محترم و جدید رسانه ملی! وظیفه‌ای شاید به مراتب، مقدس‌تر از وظیفه شهیدان به خون خفته کف خیابان‌های ماه گذشته برعهده شماست. می‌دانید؟
خدایش رفعت دهد چهارمین شهید محراب، آیت‌الله اشرفی اصفهانی را که در آخرین سخنرانی‌هایش حذر می‌داد که مبادا لباس زیر زنانه را کنار خیابان بفروشند، که از بی‌حیایی است. و واقعاً امروزه چه کسی مسؤول ویترین‌های مجلل و بی‌پروای از لباس زیر زنانه است؟ این موضوع حل شده کدام شورای فرهنگ عمومی است؟ خدایش رحمت کند آیت‌الله مهدوی کنی را که از غذا خوردن در انظار عمومی حذر می‌داد و می‌گفت از بی‌حیایی است. و چه کسی مسؤول میزهای چیده شده در پیاده‌روها و منقل کباب و بریانی و بستنی در مناظر و شکنجه فقرا و مستضعفین و تمرین بی‌رحم شدن مردم در برابر همنوعان است؟ کدام انجمن صنفی اسلامی بازار، برای این درد، تشکیل جلسه داد؟ بالاخره کسی توانست برای یک بار هم که شده مسؤولان مربوط را مجاب به پاسخگویی کند که متولی سامان دادن تابلوی مغازه‌ها، مبلمان و تبلیغات شهری و... اوست و فقط او باید جوابگو باشد وگرنه باید برای همیشه برود؟ 
قانون استفاده از پزشکان همجنس و شیفت‌های همجنس در بیمارستان و درمانگاه و کارخانه و... کجاست و اعزام خبرنگاران غیرهمجنس یا موضوعات غیرهمسنخ در صدا و سیما چرا رواج دارد؟ برای سندروم «سرکشی پس از سرشناسی» سلبریتی‌ها چند جلسه برگزار و به چه نتایجی رسیده شد؟ چند نسل دیگر باید بسوزد تا مشخص شود مسؤول برخورد قاطع با قاچاق لباس‌های نامتعارف به داخل کشور کدام سازمان است؟ و غیر از نمایشگاه رمضانه ستاد ساماندهی مد و لباس تهران، 85 میلیون ایرانی دیگر در کدام نقاط کشور می‌توانند لباس مناسب با قیمت متعارف بخرند؟ چه کسانی با جدیت به دنبال آن هستند که در جامعه ما دینداری را پرهزینه و ولنگاری را کم هزینه کنند؟ این توجیه اشتباه و به عکس که «همیشه قاچاقچی و رانتخوار و دزد، یک قدم جلوتر از قانون هستند» را چه کسی سر زبان‌ها ‌انداخت؟ چرا از مسئولین محترم شنیده نمی‌شود که «ببخشید، کوتاهی از من بود، جبران می‌کنم یا می‌روم»؟
آیا اقدامات کلان وزارتخانه‌ها و ادارات و سازمان‌ها نیاز به پیوست فرهنگی و تربیتی ندارد؟ آیا دانشگاه‌ها که قرار است مدیران آینده را به علم تجهیز کنند ضرورت توجه به تربیت را احساس نمی‌کنند؟ چه کسانی توان «تربیت معلم»‌ها را گرفتند؟ «امورتربیتی» مدارس چه شد؟ چه کسانی معلمی را مثل سایر مشاغل تعریف کردند؟ از کِی، معلمی مثل و درحد کارمند بانک و بیمه و دخانیات و گمرک و... تعریف شد؟ چه کسانی و درکجا گفتند پس از کارگری معدن، بازیگری سختترینِ مشاغل است و چرا کسی از منبع و منشأ فرهنگی این‌گونه جملات ناشناخته و ناقص نپرسید؟ اصلاً امور کلان تربیتی به عهده کیست و تقسیم کار با کجاست و ضمانت اجرایش را چه کسی تضمین می‌کند و آموزش و پروش به عنوان پایه‌ای‌ترین و مبنایی‌ترین مرحله اجتماعی شدن افراد جامعه، شورای تربیتی پرنشاط و فعال و چابک و مؤمن به تربیت و مطّلع به نظام تربیتی اسلام و تک شغله متمرکز بر تربیت دارد؟ 
این سؤالات معدود، شاید خاطر عده‌ای را بیازارد ولی اگر «اضطرار» تشکیل یک «میز بزرگ تربیت» در کشور و با «ضمانت اجرایی بالا» برای ترمیم اشتباهات گذشته را رسانده باشد، خدا را شاکرم. حیف این انقلاب عظیم و آرمان‌های بزرگ و مردم صبور و جوانان شریف و اهداف مقدسی که دیگر به چشم می‌بینیم‌شان است که مورد کوتاهی و غفلت قرار گیرند. رفیق خوبم! بیشتر راه را پرهزینه ولی با سرافرازی آمده ایم و وعده خدا به پیروزی مؤمنان و مستضعفان نزدیک است. مبادا خواب سبک این صبح پیروزی، یکی دو قدم مانده را بیشتر بکند. خدا نکند.