یادی از فعالان سینمایی شهید به مناسبت روز ملی سینما
سینماگران عشق
کامران پورعباس
به مناسبت روز ملی سینما به مرور زندگی و فعالیتهای سینماگران دفاع مقدس و مقاومت میپردازیم که اغلب در این راه به شهادت رسیدند.
شهید سید مرتضی آوینی
سید شهیدان اهل قلم، شهید سید مرتضی آوینی مستندساز، عکاس، روزنامه نگار، نویسنده و نظریهپرداز سینما بود که با یقین کامل میگفت: «تخصص حقیقی در سایه تعهد اسلامی به دست میآید و لاغیر.»
آوینی با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به جهاد پیوست و پس از آن تا پایان عمر در میدانهای خطر مانند غائلههای ضدانقلاب قبل از جنگ، در دل آتش و خون در جبهههای نبرد حق علیه باطل و بعد از جنگ تحمیلی در موقعیتهای مختلف، حدود یکصد مستند بینظیر و ماندگار ساخت که برخی عناوین آنها عبارتند از: مجموعه«خان گزیدهها»، مجموعه «شش روز در ترکمن صحرا»، «فتح خون»، مجموعه«حقیقت»، «گمگشتگان دیار فراموشی(بشاگرد)»، مجموعه «روایت فتح» در نزدیک به هفتاد قسمت و در چهارده قسمت اول از مجموعه «سراب» نیز مشاور هنری و سرپرست مونتاژ بود.
مهدی همایونفر مسئول مؤسسه فرهنگی- هنری روایت فتح توضیحات مفصل و مبسوطی در مورد مسیر طی شده توسط روایت فتح و نقش اثرگذار شهید آوینی و تدبیر و حمایتهای گسترده و بنیادین و ارزنده امام خامنهای ارائه نموده است:
«ما از بهار سال ۶۵ یک برنامه کلید زده بودیم به نام «روایت فتح» که بهصورت مستمر پخش میشد. فکر میکنم در تابستان سال ۶۵ بود که از دفتر ریاستجمهوری با من تماس گرفتند که رئیسجمهور میخواهند با اعضای گروه دیدار کنند. آن موقع ما را که حدود بیست نفر بودیم، کسی نمیشناخت. یک گوشه مشغول کار خودمان بودیم و در رأس کار، مرتضی آوینی بود....
روایت فتح تیتراژی نداشت و اصلاً معلوم نبود توسط چه کسی و کجا ساخته شده است. فقط نوشته روایت فتح میآمد. این موضوع به روحیه آوینی برمیگشت که میگفت باید در گمنامی کارمان را بکنیم و به وظیفه الهیمان عمل کنیم. میگفت: چطور از آن بسیجی که به عملیات میرود نمیپرسند که هستی و از کجا آمدهای؟ ما هم باید مثل او باشیم. کاری که برای خدا انجام بگیرد، ارج و قربش بیشتر است. به همین دلیل، تیتراژی نداشتیم که از آن طریق کسی بفهمد چه کسی این برنامه را میسازد. همه اینها باعث شد که آن تماس را جدی نگیریم.
در کمتر از یک ماه از تماس اول، دوباره تماس گرفتند که رئیسجمهور شخصاً میخواهند با شما ملاقات کنند. باز هم ما باورمان نمیشد. گفتیم ما اصلاً درخواست ملاقات نداده بودیم که رئیسجمهور پذیرفته باشند. دوباره مسئول دفتر ایشان تکرار کرد که خود ایشان شخصاً میخواهند با شما دیدار کنند. بالاخره به آقا که آن زمان در کسوت ریاستجمهوری بودند، ارادت قلبی داشتیم. همگی مبهوت بودیم و به هر حال به ساختمان ریاستجمهوری رفتیم....
موقعی که خدمت آقا رفتیم، از روی کنجکاوی از مسئول دفترشان پرسیدیم آقای رئیسجمهور چه کاری داشتند که لطف کردند و ما را دعوت کردند؟ ایشان پاسخ دادند آقای رئیسجمهور گفتهاند من دوست دارم با بچههای روایت فتح دیداری داشته باشیم و این بچهها را ببینم. در آن جلسه ایشان خیلی از ما قدردانی کردند. از عجایبی که ایشان در آن جلسه فرمودند و در خاطرم مانده است و سالها آوینی از آن یاد میکرد این بود که گفتند: شبهای جمعه که جلسه سران سه قوه است، به اعضای جلسه میگویم که چون روایت فتح رأس ساعت ۹:۳۰ شروع میشود، یا جلسه را زودتر برگزار کنیم که با روایت فتح تداخل نداشته باشد یا بگذارید که من زودتر از جلسه خارج شوم.
من این را دقیقاً به یاد دارم. خیلی برای ما عجیب بود که رئیسجمهور مملکت اینقدر به برنامه علاقهمند است که دوست دارد به هر صورت به برنامه برسد و برنامه را ببیند، وگرنه ما خبری از جنگ نمیدادیم که ایشان ندانند. اصلاً برنامه ما خبری نبود و آقا به نوع نگاه برنامه توجه داشتند.
نکته دومی که از آن جلسه به یاد دارم این بود که آقا گفتند این قلم و صدایی که پخش میشود خیلی زیباست. متنها را چه کسی مینویسد؟ از آنجایی که مرتضی خیلی تأکید داشت بر اینکه از باب اخلاص نگوییم اینها کار کیست، به ایشان گفتم: آقا اگر بخواهید من بچهها را به شما معرفی میکنم، ولی صاحب صدا و نویسنده میخواهند معرفی نشوند. آقا هم اصراری نکردند....
در آن جلسه، شهید آوینی برای همان گمنامی که خدمتتان گفتم، در ردیف دوم نشست و صحبتی نکرد....
مجموعه مستندهای روایت فتحِ اول، پس از جنگ متوقف شد. البته بهصورت پراکنده مستندهایی مثل «با من سخن بگو دوکوهه» در همان سالهای ۶۷ یا ۶۸ کار میشد، ولی دیگر در تلویزیون مثل گذشته، خبری از برنامههای منظم «روایت فتح» نبود....
در سال ۶۹ مرتضی دعوت شد که بهعنوان سردبیر مجله سوره شروع به کار کند.... بنابراین دعوت را پذیرفت و از همان سال بهشدت درگیر مجله سوره شد. من هم با آنکه در جهاد تلویزیونی مسئول بودم، به سوره رفتم و در همین اثنا بود که مدیر وقت شبکه یک، آقای مهدی فریدزاده ما را دید و گفت: در جلسهای که با آقا داشته است، ایشان پرسیدهاند چرا دیگر روایت فتح پخش نمیشود. وقتی این نکته را آقای فریدزاده به من گفت، ما چون بهلحاظ تشکیلاتی منسجم نبودیم، از این صحبت عبور کردیم. فکر نمیکردیم جدی باشد. تا اینکه به فاصلهکمتر از یک سال، یک بار دیگر آقای فریدزاده به ما گفت که رهبر انقلاب از من پرسیدند پیام مرا به بچههای روایت فتح رساندی؟ چرا اقدامی صورت نگرفت؟ این را که شنیدم، بهسراغ مرتضی آوینی رفتم و گفتم آقا چنین پیغامی دادهاند. میان شهید آوینی و آقا ارتباط معنوی و قلبی عمیقی برقرار بود. مرتضی دو مقاله هم برای آقا نوشته بود. این موضوع را که شنید، تکان خورد و گفت: باید کاری کنیم. تصمیم برآن شد که صورتجلسههایی که چند سال قبل شهید فلاحتپور نوشته بودند، به دفتر آقا بفرستیم.
وقتی این طرح را فرستادیم، بعید میدانستیم این نامه دستنویس و بدون سربرگ، به دست آقا برسد. احتمال ۹۹ درصد میدادیم که رهبر انقلاب یا دفتر ایشان به این طرح بینامونشان نگاه هم نمیکنند. آن موقع به دلایل اداری و ساختاری، روایت فتح یک تشکیلات بدون پشتوانه محسوب میشد. باورمان نمیشد که این دستنوشتهها اصلاً خوانده شود. پس از گذشت کمتر از یک ماه، در اتاق جهاد تلویزیون نشسته بودیم که کسی آمد و گفت: جواب نامهتان به رهبری آمده است و برای پیگیریهای بعدی با دفتر رهبری در تماس باشید. یعنی آن نامه صرفاً یک جواب نبود و پیگیریهای بعدی هم پیشبینی شده بود....
ایشان در حاشیه همان نامه دستنوشتهای که ما برایشان ارسال کرده بودیم، تکتک موارد طرحمان را خوانده بودند و زیر هریک نکتهای نوشته بودند....
به دلیل آنکه نامه گمنام بود، شفاهی گفته بودند که اقدام شود و اگر مشکلی بود، از طریق دفتر پیگیری شود. ما که دیگر به خودمان آمده بودیم، ابتدا از طریق تلویزیون اقدام به شروع کار کردیم، ولی نشد. بعد از طریق جهاد خواستیم کار را شروع کنیم که آن هم نشد. بنابراین با دفتر ایشان تماس گرفتیم و آنها هم در نهایت همکاری، همه امکانات را در اختیار ما گذاشتند. آوینی هم مشتاقانه پای کار آمد و سری دوم روایت فتح را کلید زد....
واقعاً اگر آن موقع آقا پیگیر نمیشدند و از ما حمایت نمیکردند، محال بود آوینی دوباره به «روایت فتح» برگردد و این برنامه به اسوه مستندسازی پس از جنگ تبدیل شود.»
فروردین سال 1372، سیدمرتضی آوینی در منطقه فکه در حال تهیه یکی از قسمتهای مجموعه تلویزیونی روایت فتح بود که بر اثر انفجار مین به درجه رفیع شهادت نائل گردید. حضرت آیتالله خامنهای رهبر فرزانه انقلاب اسلامی به عنوان تکیهگاه اصلی و منبع امیدبخش برای نیروهای حزبالهی در عرصه فرهنگ و هنر به منظور بزرگداشت یاد و نام شهید سیدمرتضی آوینی تهیهکننده مجموعه تلویزیونی روایت فتح در مراسم تجلیل از پیکر پاک این شهید شرکت و ضمن قرائت فاتحه علو درجات شهید آوینی را از خداوند متعال مسئلت نمودند. حضور رهبر انقلاب در این مراسم تاکیدی بر اهمیت نقش و جایگاه رزمندگان عرصه فرهنگ و هنر اسلامی است.
رهبر انقلاب به فاصله کوتاهی از شهادت آوینی در مصاحبه با تهیهکنندگان مجموعه روایت فتح فرمودند:
«من تا مدّتها که روایت فتح پخش میشد، اصلاً شهید آوینی را نمیشناختم؛ ولی از مشتریهای همیشگی روایت فتح بودم. یعنی هر شب جمعه، حتماً مینشستم و این برنامه را نگاه میکردم. روی من تأثیر زیادی میگذاشت و میدیدم که این کلام چقدر اثر دارد....
این صدا، آن صدایی است که بزرگترین حرفها را میزد و خودش اعتقاد داشت. مثلاً میگفت: این جوانان ما، به راههای آسمان آشناترند تا به راههای زمین. این را چنان میگفت که گویا راههای آسمان را خودش رفته، دیده و میداند که اینها آشناتر هستند!
ما خیال میکنیم صدای جنگی باید صدای کلفت و نخراشیدهای باشد. امّا ایشان آنطور صدایی نداشت. صدایی بود معصوم و نجیب و درعینحال استحکامی ویژه داشت؛ در قالب نوشتاری قوی و هنرمندانه.»۱۳۷۲/۰۶/۱۱
شهید مجید فریدفر
مجید فریدفر پیش از وقوع انقلاب اسلامی، در دوران کودکی حرکات آکروباتیک را پیش پدرش یاد میگیرد و در این کار پیشرفت میکند و محبوبیت بالایی مییابد. این محبوبیت، پایش را به سینما باز میکند. با وجود سن کمش(نه سال) در سال ۴۲، در فیلمِ مراد و لیلا همبازی یکی از منفورترین خوانندگان لسآنجلسیِ کنونی میشود. پیشنهادهای بعدی هم خیلی سریع از راه میرسد و در فیلمهای مختلفی بازی میکند.
هم آکروبات میکرد، هم درس میخواند، هم فیلم بازی میکرد و هم ویولن میزد. در پایان نوجوانی ستاره شد و هر جا میرفت میشناختندش و برای امضا گرفتن از او صف میکشیدند.در دوران طاغوت در خانهشان تکیه داشتند و عزاداری میکردند و هنرپیشهها، و خوانندهها و ورزشکارهای آن زمان میآمدند.
هر چه به زمان انقلاب نزدیکتر میشد، سرعت تحولات درونی مجید بیشتر میگردید. روح انقلابیاش پس از قیام ۱۷ شهریور ۵۷ و آنچه که در میدان شهدا دید، بیشتر شعلهور شد. انقلاب از مجید آدم دیگری ساخت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یک سال برای آموزشهای رزمی و نظامی به لبنان رفت. پس از بازگشت در کمیته مرکزی انقلاب مشغول شد. با شروع جنگ تحمیلی به آبادان رفت تا اینبار با جانش در آخرین نقشش به زیبایی هنرنمایی کند.
مجید فریدفر هنگامی که ریاست کمیته تجریش را بر عهده داشت، ۱۶ خرداد ۶۰ در آبادان به شهادت رسید.
شهید علی طالبی
علی طالبی نخستین شهید گروه فیلمسازی جهاد سازندگی محسوب میشود. وی آذر سال 1360بهعنوان فیلمبردار در عملیات طریقالقدس در دهلاویه به شهادت رسید. شهید آوینی هم در لحظه شهادت طالبی، همراه او بود و در یکی از قسمتهای روایت فتح روایت کرده بود: «ما هرگز علی را نشناخته بودیم و تازه بعد از شهادت او بود که رفتهرفته درمییافتیم او کیست. خدا این غفلت را بر ما ببخشاید.» به گفته همسر شهید آوینی، شهید علی طالبی در میان شهدا بیشترین تأثیر را بر آوینی گذاشت. مرتضی آوینی همچنین یک فیلم مستند هم به شهید علی طالبی اختصاص داد.
شهید احمد رستگار
شهید احمد رستگار در سال ۶۰ به عنوان اپراتور پخش در صداوسیمای جمهوری اسلامی مرکز خوزستان مشغول به کار شد. سپس با سمت فیلمبردار چندینبار به جبهه رفت و گزارشهایی از عملیاتهای گوناگون تهیه نمود و سرانجام سال 1364، در عملیات والفجر در حالی که به ثبت رشادتهای ایثارگران جبهههای نبرد مشغول بود، به شهادت رسید.
همسر شهید خاطرنشان مینماید: شهید بسیار آگاه به مسائل دینی بود و به ائمهاطهار و بهخصوص امامحسین(ع) ارادت ویژهای داشت. ایشان با دیگر همرزمانش به سوی خط مقدم جبهه میرفتند تا پیام خونین رزمندگان اسلام را به جهانیان برسانند.
شهید حمید رضا نظام
دهم تیر 1366 سالروز شهادت حمید رضا نظام معاون گردان حضرت زینب(س) لشکر ده
حضرت سیدالشهدا(ع) و شهید خبرنگار، کارگردان و نویسنده است.
سعیدرضا نظام، برادر شهید حمیدرضا نظام، کارگردان اولین برنامه تلویزیونی سپاه است که میگوید: حمیدرضا کارگردان دو برنامه تلویزیونی در زمان جنگ بود. او کارگردان اولین برنامه گروه تلویزیونی سپاه بود که در حال حاضر نیز پخش آن ادامه دارد. در آن زمان متن و مصاحبه این برنامه توسط برادرم نوشته و اجرا میشد و به صورت زنده و لحظهای به روی آنتن میرفت.
شهید مهدی فلاحتپور
وقتی جنگ که شروع شد، مهدی فلاحتپور به جبهه رفت. از آنجا که شامه هنری داشت، در واحد تبلیغات لشکر ۲۷ مشغول شد. سال ۱۳۶۵ به جمع گروه روایت فتح پیوست. تصویربرداری چند قسمت از مجموعه روایت فتح، دسته ایمان و... از کارهای مهم اوست.
در صداوسیمای مرکز تهران مدتی تهیهکننده و گزارشگر و دانشجوی رشته سینما بود. بارها به جبهه رفت که در این بین دو بار بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی مجروح شد.
پس از پایان یافتن جنگ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و در همین اثنا فعالیتهای خود را در حوزه هنری، روایت فتح و گروه تلویزیونی جهاد و صداوسیما دنبال کرد.
سال ۱۳۷۱ توانست دیپلم افتخار و جایزه بهترین فیلمبرداری برای مجموعه روایت فتح را از آن خود کند. در همان سال از طرف شبکه دوم سیما برای تصویربرداری از جنایات اسرائیل در لبنان و انعکاس وضعیت آوارگان فلسطینی به همراه چند تن از همکارانش به مأموریت اعزام شد و در جریان بمباران مردم مظلوم لبنان توسط جنگندههای رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
شهید محمد فراهاني
محمد فراهاني کار خود را از همان ابتداي 8 سال دوره دفاع مقدس در جبهههاي جنگ آغاز کرد. فيلمهاي چند رکعت از عشق، منتظر تا صبح فردا، نشان از بينشاني و خطوط زرين از جمله آثاري است که از اين فيلمبردار شهيد بر جا مانده است.
شهید فراهانی بيش از 25 سال در عرصه فيلمبرداري در سینمای دفاع مقدس فعاليت کرد و سرانجام سال 1388 در حال پوشش تصويري جلسه سران طوايف منطقه سرباز استان سيستان و بلوچستان بود که در حادثه تروريستي گروهک ريگي به همراه جمعي از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و سران طوايف در منطقه سرباز به شهادت رسيد.
شهیدهادی باغبانی
شهیدهادی باغبانی مدرک لیسانس رشته ارتباطات اجتماعی گرفت و بعد در حوزه هنری تهران قسمت فیلمبرداری، فیلمسازی و مجریگری دوره گذراند.
همسر شهید ابراز داشته است: شهید باغبانی علاقه عجیبی به شهید آوینی داشت. هنگامی که به خانه میآمد از ساعت 12 شب به بعد مستندهای شهید آوینی را نگاه میکرد و از آنها الهام میگرفت.
در زمینه مستندسازی، کارگردانی و خبرنگاری فعالیت داشت و در همان آغازین سالهای درگیریهای سوریه با اصرار خودش برای رفتن به مأموریت در سوریه و ساخت مستند حاضر شد.
این شهید خبرنگار و مستندساز از ابتدای نبرد سوریه بههمراه یک گروه از مستندسازان ایرانی برای ثبت دقیق جنایات تکفیریها در این کشور حضور پیدا کرد و وقایع بسیار دردناکی را به تصویر کشید.
بار اول بعد از ۴۰ روز به کشور بازگشت ولی دوباره به سوریه رفت و در مردادماه ۱۳۹۲ در حالی به شهادت رسید که دوربین به دست در حال فیلمبرداری بود.
هنگامی که شهید باغبانی به سوریه رفت، هنوز خیلیها داعش را نمیشناختند و خیلیها با شهدای مدافع حرم آشنایی نداشتند و نمیدانستند که در سوریه چه خبر است. این شهید راه شناساندن مدافعان حرم را باز کرد.
شهید مهدي اكبريزادگان
مهدي اكبريزادگان در عمليات بيتالمقدس به درجه جانبازي رسيد و جانباز 70 درصد شيميايي و قطع عضو جنگ تحميلي بود که در مردادماه 1394 به همرزمان شهیدش پیوست.
اكبريزادگان از فعالان عرصه سينما و پيشكسوت بخش توليد سينماي ايران بود و بهعنوان مشاور نظامي در ساخت فيلمهاي «نيمه گمشده»، «دكل» و «شب واقعه» فعاليت داشته و در ساخت فيلم «ملكه» به عنوان مدير توليد بوده است.
فیلم ملکه در ژانر دفاع مقدس و ضدجنگ در سال ۹۰ ساخته شد. این فیلم در جشنوارههای بسیار از جمله سیمین جشنواره فجر، خانه سینما و جشنواره منتقدین سینما جایزههای فراوانی را ازآن خود کرده وبرنده دوسیمرغ بلورین ویک دیپلم افتخار از سیامین دوره جشنواره فیلم فجر است.
شهید حسن محمدی کرکانی
آذرماه 1398، حسن محمدی کرکانی از آزادگان هنرمند کشور، پس از تحمل مدتی بیماری بهدلیل ضایعه نخاعی و مجروحیتهای ناشی از دوران اسارت، به همرزمان شهیدش پیوست.
کرکانی جانباز، آزاده، امدادگر دفاع مقدس و بازیگر فیلمهای دفاع مقدسی سینمایی «نبردی دیگر»، «قطعهای از بهشت» و «ما هنوز زندهایم» بود و در دوران اسارت نیز به نویسندگی، بازیگری و کارگردانی تئاتر برای آزادگان میپرداخت. او با تشکیل گروه تئاتر در آن سالها، سعی در آوردن لبخند روی لبهای آزادگان داشت.
شهید علی اکبر رنجبر
در سال 1392 در حالی که مراحل پایانی تولید فیلم «معراجیها2» در حال انجام بود، مواد منفجرهای که برای طراحی صحنههای ویژه و جلوههای میدانی جنگی فیلم آماده شده بود، پیش از فیلمبرداری در داخل خودرو حملشان منفجر شد که بر اثر این انفجار، 5 نفر ملکوتی شدند.
شهید علی اکبر رنجبر مدیر شهرک سینمایی دفاع مقدس از جمله این افراد بود.
شهید رنجبر در مصاحبهای که چند روز قبل از شهادتش انجام شد، در مورد پیشینه و رسالت شهرک سینمایی دفاع مقدس گفته بود: شهرک سینمایی دفاع مقدس، سال 1372 تشکیل شده و در آییننامه آن به عنوان مرکز پشتیبانی فیلمهای دفاع مقدس آمده است: به لهجه عامه به نام شهرک سینمایی دفاع مقدس مطرح است اما در سیستم به نام مرکز پشتیبانی فیلمهای سینمایی دفاع مقدس است به همین دلیل است که اسم آن مشخص است. مأموریت ما فراهم کردن امکانات، تجهیزات و وسایل مورد نیاز برای فیلمسازانی است [که] در حوزه دفاع مقدس فعالیت میکنند.... من بهعنوان مسئول شهرک سینمایی دفاع مقدس هر فیلمی که در شهرک دفاع مقدس میآید کمتر از 48 ساعت امکانات این شهرک در اختیار فیلمساز قرار داده میشود.
زندهیاد جواد شریفیراد
زندهیاد جواد شریفیراد مسئول جلوههای ویژه در فیلم «معراجیها2» بود که در انفجار پشت صحنه فیلم در سال 1392 آسمانی شد.
شریفیراد که معلم و سرتیم خنثیسازی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود، در سالهای جنگ بمب وموشکهای عملنکرده عراقی را در جریان بمبارانهای تهران خنثی میکرد.
شریفیراد پس از بازنشستگی از ارتش وارد پروژههای سینمایی شد و بهعنوان مسئول جلوههای ویژه فیلمهای سینمایی مشغول به کار گردید و به تهیه جلوههای ویژه انفجاری فیلم و سریالهای مختلف اشتغال داشت.
وی یکی از متخصصترین نیروهای جلوه ویژه و دانشمند جلوههای ویژه سینمای ایران بود. دغدغهاش طراحی صحنههای جنگی در سینما بود. تمام توان خود را برای اجرای این صحنهها به میدان میآورد و نگاه نمیکرد که چقدر امکانات وجود دارد. تمام تجربهاش را به کار میگرفت تا کارش را به بهترین نحو انجام دهد.
مسئولیت جلوههای ویژه بیش از سی فیلم سینمایی را برعهده داشته است که از جمله آنها مراحل فنی فیلم عظیمِ «محمد(ص)» بود.
شریفیراد در مورد تجربه درخشانش در پروژه «محمد(ص)» گفته بود:
«بهمن ماه سال 89 وارد این پروژه شدم. وقتی بحث به قسمت جلوههای ویژه رسید، با فهرستی سه صفحهای از وسایلی که در ایران مورد نیاز است، مواجه شدم. این وسایل باید از خارج میآمد زیرا ما این شکل از کار را تاکنون در ایران نداشتیم.... قرار بود همه اینها از ایتالیا به ایران بیاید و بعد از کار دوباره برگردانده شود....
با یک حسابوکتاب به این نتیجه رسیدم که با هزینه اجاره وسایل و همچنین هزینه حمل آنها میتوانیم به راحتی این وسایل را در ایران بسازیم....
تصمیم من برای ساخت قطعی بود زیرا میدانستم اگر این ابزار از ایتالیا بیاید و بعد از ایران برود دوباره در نقطه قبلی خواهیم بود....
با همین ابزار ما فعلاً هشت بادساز ساختهایم، دو فن بنزینی، دو فن با موتور 30 کیلووات، دو فن با موتور 20 کیلووات برقی و دو فن کوچکتر برای فضاهای بسته. سر سیستم باران هم بعد از آزمون و خطاها، آنچه میخواستیم بهدست آمد. در آن فهرستی که گفتم سه تن پودری هم بود که زمان ایجاد طوفان باید از آن استفاده میشد. بعد از چند روز تحقیق معدن آن را پیدا کردیم و متوجه شدیم ایران بزرگترین تولیدکننده این ماده است.
این فیلم به گونهای است که باید برای خیلی از پلانهای آن وسیلهای بسازید و بعد آن را کنار بگذارید. مثلاً در بخش سپاه ابرهه و استفاده از وسیله برای پرتاب سنگ، آنچه مورد نیاز بود در ایتالیا دیده بودند. ما سه تا از آن را ساختیم و احساس میکنم به گونهای ساخته شدهاند که میتوانیم حتی در لانگشات هم بارش سنگ را داشته باشیم.
با این وجود هرچه در این مجموعه ساخته شد چنین نبود که انحصاراً برای این فیلم ساخته شود. قرار است این وسایل برای فیلمهای دیگر سینمای ایران نیز مورد استفاده قرار بگیرد. آبشار آبی که در عسلویه کار کردیم و یا توپهایی که آب شلیک میکند، همه چندمنظوره است و میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. توپی که آب شلیک میکند میتواند انفجار هم درست کند، این میتواند در وسط شهر تهران بدون هیچ خرابی یک انفجاری مشابه انفجار ساختمان 10 طبقه درست کند.»
شهید مدافع حرم ابراهیم خلیلی
شهید مدافع حرم ابراهیم خلیلی رزمنده دوران دفاع مقدس، فعال عرصه سینما و شهید راه مقابله با تروریستهای تکفیری است. او یکی از بازماندگان از قافله شهدا بود که سه دهه بعد به آرزوی خودش رسید. وی از رزمندگان لشکر عملیاتی 27 محمد رسولالله(ص) تهران بزرگ در دوران دفاع مقدس بود. با پایان جنگ تحمیلی یاد شهدا را همواره در دلش زنده نگه داشت تا اینکه در سوریه، فرصت پرواز برایش فراهم شد. چرا که تهدید حریم
آلالله و مردم مظلوم منطقه توسط گروههای تکفیری چون داعش، پای او را دوباره به میدان جهاد باز کرد. وی متخصص تخریب بود اما در زمینه فرهنگ و هنر نیز فعالیت میکرد. او که چندین سال فرمانده پایگاه مقاومت بسیج مسجد سبحان تهران بود در نشریه «شلمچه» و فیلم سینمایی«اخراجیها» همکاری میکرد.
شهید مدافع حرم ابراهیم خلیلی در نهایت، چهارم شهریور سال 96 به آرزوی خودش رسید و در حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. وی در بخشی از وصیتنامهاش نوشته بود: «... به برادران همرزم خودم هم سفارش میکنم که از فیض عظیم جهاد بهرههای معنوی ببرید و هرگز از جهاد در راه خدا خسته و دلسرد نشوید و از جهاد اکبر که مبارزه با نفس امّاره است نیز غافل نشوید و بدانید که نصرت و یاری پروردگار در ثبات قدم و استقامت نهفته شده است و در اثر این ایستادگی خداوند به شما پیروزی نصیب مینماید و انشاءالله پس از مبارزات فراوان با مستکبرین و کفار همه ما به فیض عظیم شهادت برسیم.»