kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۹۴۴
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۱
مادر اولین شهید امر به معروف و نهی از منکر در گفت‌وگو با کیهان:

مسئولان اجرایی طوری مدیریت کنند که امام زمان از آنها راضی باشد


 اشاره
اولين شهيد امر به معروف و نهي از منكر، شهيد ناصر ابدام متولد 30/6/54 است که در تاريخ 31/6/69 شهید شده است. ناصر در آن روز با يكي از دوستان و هم پايگاهي هاي خود قبل از شروع نماز جمعه به پارك لاله مي رود. ناصر دو مرد را مي بيند كه مزاحم يك خانم مي شوند و اول تذكر لساني مي دهد که آن دو مرد اعتنايي نمي كنند و به كار خود ادامه مي دهند. دوباره شهيد ناصر نزديك آن دو مرد مي شود. يكي از آنها يك ضربه مشت به سينه ي او ميزندو ناصر بر روي زمين مي افتد. دوباره از جا بر مي‌خيزد. يكي از آن دو چاقوي بزرگي بيرون مي‌آورد و به شكم شهيد ناصر فرو مي كند و اين كار را هفت بار تكرار مي كند. مردم به دور پيكر شهيد ناصر حلقه زدند، يكي از آنها قمه بدست مردم را تهديد مي كند كه هر كس نزديك شود او را مي زند. دوست شهيد مي رسد صحنه را مي‌بيند به نگهبان پارك اطلاع مي دهد. نگهبان پارك آن را دستگیر كرده و تحويل مي دهد.
«شهيد ناصر زودتر از همه ي نماز گزاران و دوستان به مسجد مي رفت و جلوي درب مسجد را آب و جارو مي نمود و كارهاي مسجد را با دقت انجام ميداد و كمك حال خادم مسجد بود. بنا به گفته ي امام جماعت مسجد، حاج آقا پناهيان، پدر حاج عليرضا وحاج احمد آقا كه نقل مي‌نمود بعضي از شب ها شهيد ناصر را با اصرار راهي خانه مي كردم و تا جایی که من مطلع بودم، نماز شب ايشان همانند نماز هاي يوميه ترك نميشد. شهيد ناصر براي تهيه ي ارزاق كوپني براي خانواده و بعضي از همسايه ها كه توانايي ايستادن در صف هاي طولاني را نداشتند كمك مي كرد. او هنگام تحصيل به يكي از معلم هايشان كه زن بودو حجاب مناسب نداشت چندين بار تذكر داده بود كه ما پسر هستيم و جوان شما بايد حجابتان را رعايت كنيد كه معلم ايشان اعتنايي نمي كند. شهید، بعد از اخراج يك‌هفته‌اي از كلاس به كلاس ديگري منتقل مي شد ناصر در منزل بسيار كم حرف و بنا به نقل قول مادر شهيد ايشان فقط موقع استراحت از شلوار ورزشي استفاده مي نمود، و ....» (بخشی از صحبتهای برادر شهید ابدام)
در آستانه سالگشت شهادت اولین شهید به معروف، شهید ناصر ابدام، مصاحبه ای را با مادر وی داشته‌ایم که در ادامه، مشروح این گفت و گوی صمیمی را می خوانید.
* به عنوان شروع صحبتمان، از ویژگیهای شخصیتی فرزندتان برایمان بگویید.
ممنون از توجهی که به خانواده شهدا دارید. محمد ناصر، فرزند بزرگ من، ویژگی های خاص خودش را داشت که او را محبوب برادر و خواهرهایش هم کرده بود. نماز اول وقت خواندن، قرآن خواندن و روزه‌های مستحبی گرفتنش به او تشخص خاصی داده بود. ناصر تکیه‌‌گاه خانواده هم بود؛ به عنوان مثال، پدر ناصر، مدت 7 سال در جبهه بود و ناصر نگذاشت حتی یک بار برادرش یا من و یا یکی از چهار خواهرش یک نان برای خانه تهیه کنند و هر روز خودش برای ما نان و سایر موارد لازم را تهیه میکرد. ناصر با دعوا و پرخاشگری مخالف بود، من حتی صدای بلند وی را هم نشنیدم، همیشه با آرامش و شمرده شمرده صحبت میکرد. اگر در مواردی من برادر و خواهرهای ناصر را هم با صدای بلند صدا میکردم، به من با عطوفت میگفت که آنها را با صدای آهسته هم میتوان صدا کرد و من هم حرف منطقی او را گوش میکردم. ناصر همیشه به خواهرانش برای حجاب و نوع پوششان تذکر میداد، با اینکه خواهرهای شهید همگی چادری و با حجاب بوده و هستند، اما ناصر به آنها میگفت که لباس تنگ و چسب نپوشند، چرا که زیبنده دختر مسلمان ایرانی نیست و علاوه بر همه اینها این گونه لباسها برای سلامت جسم و روح هم مضر هستند. این نکته را هم همین جا بگویم که من یک دفعه با یکی از مطبوعات راجع به فرزند شهیدم مصاحبه کردم، یکی از خانمها پس از خواندن آن مصاحبه با منزل ما تماس گرفت و گفت حرفهای شما، مطلب خاصی نداشت، همه مادرها برای فرزندشان همین گونه تعریف و تمجیدهایی میکنند، من در جواب آن خانم و الان به شما این موضوع را بگویم که درست است که هر مادری برای فرزندش ویژگیهای خاصی قائل است و او را بهترین فرزند دنیا میداند، ولی از طرف دیگر این موضوع هم قابل انکار نیست که خدا بندگان خاص خودش را برای شهید شدن انتخاب میکند و هرکسی لیاقت شهید شدن ندارد. من از این بابت خوشحال هستم که فرزندم توفیق شهادت داشته است و خدا را شاکرم که توانسته ام فرزندی تربیت کنم که به سجایای اخلاقی و اعتقادی آراسته شده بود و در نهایت هم جان خودش را در راه اقامه معروف الهی داد.  
* ممنون از توضیحاتی که دادید؛ لطفاً برایمان از نحوه شهادت فرزندتان بگویید.
ما در منطقه 17 تهران زندگی میکردیم؛ عصر پنجشنبه قبل از ماه مهر بود که من مردد بودم چگونه برای خواهر شهید یک کیف مدرسه تهیه کنم، چون پدر شهید هم در آن زمان تهران نبود. عباس (من در خانه ناصر را عباس صدا میکردم) به من گفت فردا صبح که برای انتظامات نماز جمعه باید به میدان انقلاب بروم، کیف خواهرم را میخرم. صبح جمعه بعد از خواندن نماز از خانه خارج شد و به من گفت که کیف را میخرد و بعد از نمازجمعه میاورد. این آخرین صحبت من با عباس بود، قبل از نماز جمعه هم که عباس شهید شد. ببینید، من پسر خودم را می شناختم و مطمئن بودم که چشم‌پاک است و خود را ملتزم به احکام اسلامی میداند و به مسأله حجاب حساس است، اما من آن روز در محل شهادت وی نبوده ام و از نزدیک شاهد شهادت فرزندم نبوده ام و آنچه را که از این به بعد میگویم، آن چیزی است که دوست عباس که همراه او بوده برای من تعریف کرده است.
عباس که زودتر از از ساعت باز شدن دربهای نماز جمعه به محل نمازجمعه میرسد، به پیشنهاد دوستش به پارک لاله میروند تا درب های دانشگاه تهران باز شوند. عباس پولی را به دوستش میدهد تا برای خودشان بستنی تهیه کند. در این لحظه که دوست عباس برای تهیه بستنی از وی فاصله میگیرد، میبیند که عباس به سمت دو مردی رفته است که مزاحمتی را برای یک خانم ایجاد کرده‌اند و با الفاظ زشتی آنها را خطاب قرار داده میدهند. عباس با آرامش با آن دو شخص مشغول صحبت شده بود، اما آنها توجهی به صحبت های شهید نمیکنند و به کار زشت خود ادامه میدهند. عباس بعد از این تذکر لسانی، بار دیگر جلوی این دو فرد هتاک قرار میگیرد به طوری که مانع از اقدامات تعرض گونه آنها نسبت به خانم شود، اما یکی از این دو فرد بدون مقدمه و با زدن ضربه ای به قفسه سینه عباس، او را نقش بر زمین میکند و قمه ای را به روی وی میکشد و چند ضربه به او میزند. افرادی که از آن محل رد میشده اند قصد داشتند مانع کار فرد قمه به دست شوند، اما او مردم را هم تهدید به قمه زدن میکند و با پرخاشگری آنها را متفرق میکند. دوست عباس به نگهبان پارک اطلاع می دهد و آنها فرد قمه به دست را دستگیر میکنند. بدن نیمه جان عباس را به بیمارستان امام خمینی (ره) میبرند، اما تا رسیدن ما به بیمارستان، فرزندم شهید شده بود.
* انشاالله که خداوند بر درجه فرزند شهید شما بیفزاید. نظرتان   راجع به وضعیت فعلی فرهنگی جامعه چیست ؟ در رابطه با حجاب و فرهنگ حجاب اگر مطلب خاصی دارید بیان کنید.
چه بگویم ؟! من فقط وقتی این بدحجابی ها را میبینم، نمیدانم فردای قیامت جواب خون شهدا را چه باید بدهم؟ یا اینها چگونه میخواهند جواب شهدا را بدهند؟ من خود را در این وضعیت فرهنگی حاکم بر جامعه بی‌تقصیر نمیدانم، احساسم این است که نتوانستهام جواب خون شهدا را بدهم، نمیدانم آنها که مستقیماً در این وضعیت فرهنگی دخیلند، چه‌طور میخواهند جوابگو باشند ؟! البته وضعیت بد حجاب در جامعه، علتهای زیادی دارد. این را هم بگویم که افراد پاک دامن و با حیا و باحجاب در جامعه ما بیشتر هستند، اما متاسفانه جلوه گری عده کم بد حجاب بیشتر است. بانوان معتقد به حجاب و احکام اسلامی، اهل جلوه گری و خیابان گردی بی جهت نیستند و بیشتر در خانه های خود به تربیت نسل آینده کشور اهتمام دارند و به کانون خانواده گرما میبخشند. آن چیزی که مشخص است این است که وضعیت فعلی حجاب در جامعه اسلامی ما، زیبنده مردم و نظام مان نیست و من به عنوان یک مادر شهید امر به معروف، از چنین وضعیتی خون دل میخورم؛ گاهی هم با خود فکر میکنم که با توجه به وضعیت نابسامان تهاجم فرهنگی، کار از کار گذشته است و غصه ام مضاعف میشود، اما مطمئن هستم که خونهای ریخته شده شهدا، نخواهد گذاشت که این مسیر به پایان نرسیده، متوقف شود.
* به عنوان سوال پایانی، وظایف مسئولان کشور را در خصوص حفظ حجاب و گسترش فرهنگ حجاب چگونه برمیشمرید ؟
ببینید ! من همیشه در این زمینه یک درخواست از مسئولان دارم و آن هم این است که جوری مدیریت کنند که حضرت آقا، سید اولاد پیغمبر، از آنها راضی باشند. من که یک فرد کوچک در میان این همه مردم هستم و یک فرزندم را در راه اقامه معروف از دست دادهام، از آن زمان داغی بر دلم نشسته است که هنوز آرام نشده ام، نمیدانم رهبرمان با این وضعیت چه میکشند، خدا به ایشان صبر بدهد و عمرشان را مستدام و با برکت کند.  یک نکته دیگر هم در خصوص سوالتان بگویم و آن این است که مسئولان اجرایی کشور یک لحظه تصور کنند اگر همین الان امام زمان (عج) ظهور نمایند، آیا شما مدیرها در محضر آن حضرت پاسخی برای شیوه‌های مدیریتی تان دارید ؟ آیا میتوانید در محضر آن حضرت از عملکردتان دفاع کنید ؟ اگر پاسختان مثبت است، که هیچ، وگرنه باید شیوه مدیریتی شان را اصلاح نمایند و در مسیر منویات امام زمان (عج) و نائب او قدم بردارند.  
یک موضوع دیگر هم که باید به آن توجه داشت این است که برای مبارزه با بی حجابی، باید از درون خانه ها آغاز کرد. مهم ترین وظیفه در این خصوص بر عهده پدر و مادر ها است. به نظر من صدا و سیما هم در برنامه های خود یک بازبینیای داشته باشد، وقتی در تلویزیون ما فیلمهای با فرهنگ غربی و بدحجابی های فراوان دیده پخش میشود، به سختی می توان فرزندان را آنگونه که اسلام گفته است تربیت کرد.
سپاسگزارم از وقتی که به روزنامه کیهان اختصاص دادید.