آغاز تأليف ميزانالحكمه
در سال 1347 ه.ش، برابر با 1388 ه.ق، هنگامي كه در مشهد بازداشت بودم، يك جلد از بحارالانوار- طبع قديم، چاپ سنگي- را از آيتالله مشكيني گرفتم و يادداشتهايي براي موضوعي كردن احاديث غيرفقهي از آن برداشتم و بدين ترتيب تأليف كتاب ميزانالحكمهًْ آغاز شد.
از آن هنگام هرگاه فرصتي دست داد، در كنار تحصيل و تدريس، كار فراهم آوردن اين كتاب را پي ميگرفتم. تقريباً تمامي ايام تعطيلات تابستاني را به اين امر اختصاص داده بودم، اما به دليل اينكه نميتوانستم كتب حديثي مورد نيازم را تهيه كنم، مجبور بودم از كتابخانه استفاده كنم.
در اثناي كار، آيتالله مشكيني تقريباً نيمي از مجلدات بحارالانوار، طبع جديد خود را به من اهدا كردند. به تدريج بقيه مجلدات آن را نيز خريداري كردم و فرصت بهتري براي مطالعه فراهم گرديد.
تقريباً همه احاديثي كه در بحارالانوار آمده است را مطالعه و نكات مورد نظر را يادداشت كردم. اين كار دو تا سه سال ادامه يافت.
بعد از آنكه نكات يادداشتشده را به صورت الفبايي مرتب نمودم، بار ديگر به متون و منابع مراجعه و دستهبندي احاديث را براساس موضوع و محتوا آغاز كردم، نميدانم اين تلاش چقدر طول كشيد؛ ولي ميدانم كه با تحمل سختيهاي فراوان به فضل خداوند متعال اين كار پايان يافت.
ضمن موضوعي كردن احاديث بحارالانوار، دو نوع كاستي در اين كتاب شريف ملاحظه كردم كه با عنايت به امكانات مؤلف، در آن تاريخ طبيعي است:
1. فراواني روايات تكراري در بحارالانوار
شرايط تأليف كتاب ارزنده «بحار» و هدف آن، كه جمع آوري همه احاديث - اعم از صحيح و غيرصحيح - براي پيشگيري از نابود شدن احاديث اهل بيت(ع) است، ايجاب ميكرد كه وقتي به بسياري از احاديث تكراري برميخوردم، حدس ميزدم كه اگر احاديث تكراري حذف شود، شايد از مجموع يكصد و ده
جلد اين كتاب، بيست جلد از مجلدات آن كم گردد، زيرا بسياري از احاديث متناً و سنداً تكرار شده است.
البته بايد توجه داشت كه در شرايط آن روز، براي تأليف كتابي با اين حجم، تكرار روايات، يك امر طبيعي بلكه ضروري بوده، حتي در شرايط كنوني نيز كه امكان ارجاع به ابواب مختلف آسان است، در مواردي كه روايات كوتاه باشند، تكرار روايت بهتر از ارجاع به ابواب مختلف
است.
2. نقص چشمگير در فصول و ابواب بحارالانوار
نكته ديگري كه در جمعآوري بحارالانوار قابل توجه است، جامع نبودن فصول و ابواب آن نسبت به احاديث مورد نياز
است.
اين كتاب با اينكه بسياري از احاديث را در ابواب مختلفه تكرار ميكند، اما برخي از عناوين آن، شامل همه روايات مورد نياز محقق نيست و بيشتر روايات آن در ساير ابواب پخش است، يا در ساير منابع بحار موجود است، ولي در بحار اخذ نشده است. براي نمونه، شمار احاديثي كه در فصل «الأدب» آمده است،
8 عدد است، اما احاديثي كه درباره همين موضوع از ديگر ابواب اين كتاب و ديگر منابع حديثي در «ميزانالحكمهًْ» آمده است،
يكصد و بيست و پنج عدد است و در
«موسوعه ميزانالحكمهًْ» به 255 عدد ميرسد.
مراجعه به منابع بحارالانوار
زماني كه سرگرم بازبيني و پردازش نهايي كتاب «ميزانالحكمهًْ» بودم، تصميم گرفتم كه به منابعي كه مؤلف بزرگوار بحارالانوار به آنها اعتماد كرده مراجعه كنم.
با ملاحظه برخي از اين منابع متوجه شدم كه براي تكميل كتاب، ملاحظه منابع بحار نيز ضروري است، زيرا بسياري از روايات مربوط به موضوعات اجتماعي، در بحار استخراج نشده است و مراجعه به منابع آن نيز ضروري بود،
از اينرو در حد توان با مراجعه به منابع موجود، زماني را به جبران اين كاستي اختصاص دادم.
بهرهگيري از منابع روايي اهل سنت
در ادامه تلاشها براي موضوعي كردن احاديث، به اين نتيجه رسيدم كه علاوه بر مراجعه به مصادر حديثي شيعه، ملاحظه منابع حديثي اهل سنت نيز لازم است تا بدين ترتيب حاصل كار براي پژوهشگران از جهات گوناگون سودمندتر باشد.
در اين رابطه شماري از كتابهاي حديثي اهل سنت از جمله كتاب «كنزالعمال» را خواندم. ملاحظه اين كتاب نشان داد كه شماري از روايات مرسل در مصادر شيعه از كتب اهل سنت است.
بهرهگيري از قرآن
هنگامي كه آيات مربوط به موضوعات گوناگون در كنار حديث قرار ميگيرد، ثقل اكبر مؤيد ثقل اصغر شده، هر يك مكمل ديگري ميشود. از اين رو در هر موضوع آيات قرآني متناسب با آن موضوع را افزودم و در توضيح و تبيين قرآن كريم، بيشترين بهرهبرداري را از تفسير گرانسنگ «الميزان» داشتم.
خاطرهاي از استاد مرتضي مطهري
فراموش نميكنم، روزي در تابستان سال 1357 ه.ش، پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، شهيد مطهري (ره) در منزل ما مهمان بود. در آن هنگام استاد در پايان هر هفته براي جمعي از طلاب حوزه علميه قم، درسهايي پيرامون «شناخت در قرآن» ارائه ميكرد.
آن روز به دليل وجود پيوند ميان اين درسها وفصلي كه در «ميزانالحكمهًْ» به «معرفت» اختصاص داشت، فهرستي از عناوين اين فصل را به ايشان نشان دادم. ايشان فرمود: «اين مجموعه آماده چاپ است» و تأكيد كردند به همان شكلي كه به ايشان عرضه كردم، چاپ شود.
سپس ادامه دادند: «شيوه دانشمندان غربي در تأليف اين است كه اگر كتاب تا حدّ معقولي سودمند باشد آن را چاپ ميكنند و سپس در چاپهاي بعدي در صورتي كه به مطالب تازهاي دست يافتند بدان ميافزايند»
استاد اين شيوه را ميستودند و تأكيد بر چاپ و انتشار ميزانالحكمهًْ داشتند و اظهار داشتند كه اگر بخواهي اين كتاب از هر جهت كامل گردد، چه بسا هيچ وقت موفق به انتشار آن نگردي. با اين وصف من ترجيح ميدادم، فرصت بيشتري مصرف كنم و كارِ كاملتري ارائه نمايم.
اوجگيري ترورها
بر همين عقيده بودم كه انقلاب اسلامي پيروز شد و من وارد كارهاي قضايي شدم و طبعاً فرصت كمتري براي كارهاي تحقيقي داشتم، تا آنكه ترورها از سوي گروهكهاي ضد انقلاب آغاز شد و استاد مطهري شهيد شد و بهشتي و يارانش، رجايي و باهنر و... از كرامت شهادت برخوردار گرديدند.
در اوج ترورها در سال 1360، به ياد سخن استاد مطهري افتادم و تصميم به چاپ «ميزانالحكمهًْ» گرفتم، با اين اميد كه كاستيهاي آن را در فرصت مناسب جبران كنم؛
زيرا تصور ميكردم اگر حادثهاي براي من پيش آيد، ديگر نخواهم توانست آن گونه كه مطلوب و آرزوي من است مجموعهي حاضر آماده انتشار شود.
سرانجام با وجود اشتغالات فراوان براي به پايان بردن كار اين كتاب، از ايام تعطيلي و اوقات فراغت شبانه، بيشترين بهرهبرداري را كردم.
به فضل خداوند منّان پس از گذشت 14 سال از آغاز كار، جلد اول «ميزانالحكمهًْ» در تاريخ 1/2/1362 (رجب المكرم 1304ه.ق) منتشر شد.
از هنگامي كه تصميم به چاپ اين اثر گرفتم تا موقعي كه آخرين مجلد آن از چاپ بيرون آمد، مجموعاً حدود سه سال طول كشيد.
در اين مدت فشار كار شبانهروزي به حدّي بود كه در پايان كار به شدّت احساس خستگي كردم و براي حلّ اين مشكل، كوهنوردي را آغاز نمودم كه در جاي خود به شرح آن خواهم پرداخت.
كتاب «ميزانالحكمهًْ» به فضل خداوند متعال و به بركت سخنان نوراني اهل بيت(عليهم السلام) مورد استقبال شايسته پژوهشگران مسائل اسلامي قرار گرفت و مقدمه تأسيس مؤسسه فرهنگي دارالحديث گرديد كه شرح آن خواهد آمد.