مبارزه با تحریف دین، رسالت امام حسین(ع)
سید محمدسعید مدنی
نقش انسان خلاق و مختار
در میان موجودات عالم، انسان تنها موجودی است که با استفاده از امکانات خدادادی وابزار و شرایطی که در اختیارش گذاشته شده، قدرت ابتکار و خلق کردن و ساختن دارد. بدیهی است از آنجا که انسان دارای قوه «اختیار» هم هست در بهکار گرفتن نیروی خلق و ابتکار، مختار است که هم وسایل کارگشا و آثار مثبت بسازد که در عین حال که به حال خودش و حرکت او در مسیر تکاملی مثبت و موثر است، دیگران هم از آن بهرهمند شوند و در جهت حل مشکلات زندگی و رفاه بیشتر از آن استفاده کنند و هم میتواند از قوه خلاقیت و ابتکار، استفاده منفی کند و ابزار و آثار و حتی افکار و مکاتبی بسازد که فقط به نفع خودش و ارضای هواهای نفسانی و جاهطلبیهایش و به ضرر مردم و جامعه باشد. و این البته خطر و آفتی است که هر آن کسی را که آدمیزاد است تهدید میکند و اختصاصی به زمان و قشر و طبقه خاصی ندارد. حالات و روحیات ورذایلی چون حسد و کینه و جاهطلبی و زیادهخواهی و حرص و طمع و... اگر سرکوب نشود، باعث میشوند نعمات الهی و مواهب و ابزار طبیعی در جهت منفی و علیه دیگران به کار گرفته شود.
علت ارسال پیامبران
ریشه «تحریف ادیان» هم در این روحیه و جاهطلبی و منفعتپرستیهای انسان است. قیام جاوید کربلا نیز در چارچوب این بحث قابل تحلیل و بررسی است.
یکی از عالمان تاریخ اسلام مینویسد: «هر شریعتی بعد از پیامبر آن تحریف شده و تحریف تا آنجا پیش میرفته که دیگر دسترسی به حقایق و واقعیات آن ممکن نبوده است، از آن پس خداوند، پیامبر دیگری برمیانگیخته که دین از دست رفته[و تحریف شده]- را احیاء و زنده کند و...»(علامه عسگری، نقش ائمه در احیای دین، جلد اول، ص ۹۶)
امام حسین(ع)، ضامن حفظ و بقای اسلام ناب
در دوران خاتمیت امت اسلام بعد از پیامبر خویش، مانند امتهای گذشته عمل کردند، حقایق و احکام اسلام را تحریف کردند، تبدیل نمودند، کتمان کردند، تا آنجا که در زمان معاویه از اسلام جز اسم و از قرآن جز نوشتهاش چیزی باقی نماند.»(منبع پیشین) جانشینی فردی فاسق و منحرف، مثل یزید، بر امام حسین(ع) حجت را تمام کرد و در پاسخ مروان بنحکم که ریاکارانه ایشان را به کنار آمدن با اوضاع و بیعت با یزید فرا میخواند، فرمود: «علی الاسلام السلام، اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید»(لهوف، ص۹۹).یعنی: «هنگامی که امت اسلام به زمامداری مثل یزید گرفتار آید، فاتحه اسلام را باید خواند.» جانشینی یزید بهجای معاویه بهعنوان خلیفه و امیرمومنان، ماهیت پنهان باند اموی را بر همگان روشن کرد و از نظر فکری و عینی شرایطی فراهم آمد تا امام(ع) قیام افشاگر و رسواکننده و البته پیروز خود را آغاز کند. نتیجه در هر حال، چه قیام در شکل ظاهری هم پیروز میشد و حکومت یزید و بنیامیه ساقط میشد و حکومت به مسیر حقه خود باز میگشت(که نشد) و چه به شکست ظاهری قیام و شهادت امام و یارانش منجر میشد،(که شد)، یکی بود و آن رسیدن امام به هدف خود یعنی حفظ اسلام راستین و زدودن گرد تحریف از چهره آن بود. قیام عاشورا نمونهای است مجسم برای تحقق این وعده الهی که: «بیتردید ما این قرآن را به تدریج نازل کرده و قطعا نگهبان آن خواهیم بود.»(سوره حجر/۹). بنابراین: «قیام حسینی(ع) و عاشورای خونین او سدی شکستناپذیر در برابر تحریف شد و از این به بعد دیگر تحریف اصولی انجام نگرفت... احیای اسلام از عصر امام باقر(ع) شروع شد.(علامه عسگری، پیشین، ص ۹۶).
لباس وارونه بنیامیه بر تن اسلام
باید بدانیم که بنیامیه در محو سیرت و معنای اسلام و حفظ ظاهر و صورت آن به شدت جدی بودند که اوج این جدیت و تلاش برای تحقق آن را در دوران معاویه ابن ابیسفیان میبینیم. او و مشاوران و یارانش که بعضا هم جزو اصحاب پیامبر بودند(مثل عمروعاص که مشاور و عقل منفصل معاویه به حساب میآمد یا مغیره بنشعبه و...) با زیرکی و سیاست شیطانی به تحریف و انحراف اسلام و احیای اشرافیت جاهلی این بار تحت نام جانشینی رسول خدا، همت گمارده و یکسره و بیامان با دست یازیدن به هر ابزار و وسیله، استخدام عالمان خودفروخته، تحریف مبانی دینی، ترویج تفسیرهای قلابی و خرافی، جعل حدیث، مخدوش کردن چهره علی(ع) و حسنین(ع) از طریق راه انداختن تبلیغات منفی و مفصل و سراسری، رواج تفکرات و ساختن مکاتب انحرافی و توجیهگرانه(مثل جبریه و مرجئه و...) و... به تحریف دین و انحراف در اصول و ارزشها و پوشاندن لباس باطل بر تن حق مشغول بود. اگر معاویه درباره این نقشه شیطانی خیلی مزورانه و فریبکارانه عمل میکرد و از خود چهره ظاهرالصلاحی نزد بعضی مسلمانان بیبصیرت و ناآگاه ساخته بود فرزند نابکار و فاسدش یزید، این سیاست را هم نداشت و علنا و در حضور اسیران کربلا و دیگر حاضران در کاخ خود مستانه نیات درونی و همه مکنونات قلبی خود را بر زبان میآورد.
او « وحی» و « پیامبری» را بازی خاندان بنیهاشم میداند و... قسم میخورد همه فرزندان و ذریه پیامبر(بنیاحمد) را به انتقام خون اجدادش که در بدر و احد و... به دست سپاهیان پیامبر(ص) به درک واصل شده بودند، خواهد کشت.
کارکرد امامت در واقعه کربلا
از این روست که حسین بنعلی(ع) بهعنوان «امام» وظیفه بزرگی برای آشکار ساختن و نمایاندن حق از پشت پردههای ضخیم فریب و باطل و نجات و اصلاح امت پیامبر از چنگ استبداد و جنایت در آن شرایط هول برعهده دارد... اینجاست که حقانیت اصل «امامت» و اصلیترین کارکرد امام مشخص میشود. بقای اسلام و وعده خداوند که «دین خود را تا ابد حفظ میکند»، در گرو برقراری و کارکرد اصل امامت و اقدام و عمل «امام» است. اوست که وارث و معدن رسالت و علم پیامبر است و با درک عمیق و دقیق از اسلام و معرفتی بنیادی که نسبت به آموزههای الهی دارد، در هر عصر و دورهای برای انجام وظیفه الهی و تحقق هدف خود(حفظ اصالت دین) به بهترین تاکتیک و روش متوسل میشود.
امام حسین(ع) با درک شرایطی که دشمن بر جامعه حاکم کرده بود، چنانکه میفرماید: «الا ترون ان الحق لایعمل به، و ان الباطل لایتناهی عنه...»؟!(تحفالعقول، ص۲۴۵) یعنی: «آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیشود» و....(یعنی معروف شدن منکر و منکر شدن معروف!) و همچنین شناخت عمیق از پشت پرده نقشه و هدف نهایی باند اموی، یعنی پوشاندن لباس حق بر باطل و برعکس و رواج اسلام انحرافی ومحو اسلام ناب محمدی(ص)، آنگاه که میفرماید: «فانی اخاف ان یندرس هذا الحق و یذهب»(الاحتجاج، ج دوم، ص۲۹۱)، یعنی: «من بیم دارم که (در اثر اعمال معاویه و امویان) دین اسلام فرسوده گشته و مردم ندانند اسلام راستین کدام است؟»، کارآمدترین سلاح و ماندنیترین تاکتیک در آن روزگار را انتخاب کرد تا باقیام روشنگرانه و... بالاخره «شهادت» خود، برای همیشه بقا و تداوم اسلام ناب راتضمین و به تاریخ معرفی کند...