نشـانههای نفاق و صفات منافقان
علی جواهردهی
نفاق به عنوان یک پدیده اجتماعی، برای جامعه بسیار خطرناک است. عدم شفافیت در باورها و کردارها، بینشها و نگرشها میتواند جامعه را با واگرایی مواجه سازد و بحران بیاعتمادی را که سرمایه هر جامعهای است دامن زند. اینکه افراد یا گروههایی از جامعه برخلاف باورها و اعتقادات عمومی، باورهای دیگری را داشته ولی در کردار و رفتار خود، به ظاهر مطابق باورهای عمومی رفتار کنند، چالشی بزرگ برای هر جامعهای است.
افراد و یا گروههای دورو، با چنین رویکردی در زندگی و انتخاب آن به عنوان یک سبک زندگی، اجازه نمیدهند تا جامعه در مسیر باورها و اهداف خود حرکت کند و مانع جدی بر سر تحقق آرمانهای آن جامعه خواهند بود؛ زیرا تضاد یا تقابل باورهای منافقان با باورهای عمومی جامعه، موجب میشود تا منافقان برخلاف باورهای خویش رفتار کنند و فشار اجتماعی و ترس از طرد اجتماعی، آنان را به اتخاذ روشی وادار میسازد که به ظاهر همراه تودههای مردم و ملت هستند، ولی همواره در کمین آن هستند که باورهای خویش را بر جامعه مسلط سازند و به اهداف خود دست یابند.
شناخت منافق و صفات و نشانههای آن میتواند به افراد جامعه کمک کند تا در دام ظاهر فریبنده منافقان نیفتند و نسبت به گفتهها و رفتارهای آنان هوشیار و بیدار باشند؛ چرا که در پس هر گفته و رفتار ظاهری، بینش و نگرشی مخفی است که برخلاف ارزشها، هنجارها و اهداف اصلی جامعه میباشد. صفات و نشانههای منافقان در نوشتار حاضر تبیین شده تا جامعه ایمانی نسبت به توطئههای منافقان هوشیار باشد.
منافقان، دشمنان درونی جامعه
هر جامعهای با توجه به اهداف و روشی که در پیش گرفته از دیگر جوامع باز شناخته میشود. به این معنا که گروههای انسانی با توجه به ویژگیهای محیطی و جغرافیایی و علل و اسباب دیگر، افزون بر اهداف اصلی جامعه از جمله آرامش و آسایش، خواهان دستیابی به اهداف میانی و ابتدایی دیگر است و روشهایی را برای نیل به اهداف خود برمیگزیند. اینگونه است که سبکهای مختلف زندگی براساس اهداف غایی و میانی و ابتدایی و تواناییها و ظرفیتهای محیطی و اجتماعی هر جامعه شکل میگیرد. به این معنا که بومیسازی روشهای دستیابی به اهداف غایی امری اجتنابناپذیر است.
به سخن دیگر، اگر فرض را بر این قرار دهیم که همه جوامع بشری دغدغه نهاییشان سعادت و خوشبختی جمعی در سایهسار آرامش و آسایش است؛ به سبب تفاوتهای گوناگون از جمله محیطی و جغرافیایی نیاز است تا روشهایی خاص را اتخاذ کنند که از آن به بومیسازی یاد میشود. اینگونه است که حتی در اهداف ابتدایی و میانی میان جوامع تفاوتهای محسوس و ملموسی دیده میشود؛ چرا که در یک محیط جغرافیایی اولویت دستیابی به خوشبختی امری و در محیط دیگر، چیز دیگری است.
در این میان افراد و یا گروههایی در جامعه یافت میشود که در اهداف غایی در دیگر افراد جامعه در تضاد و تقابل هستند. این تفاوت بینش و نگرشی موجب میشود تا تفاوتهای جدی در اهداف میانی و ابتدایی و نیز در روشها پدید آید.
براساس درجه نفوذ هر یک از دو بینش و نگرش، اکثریت و اقلیت عددی پدیدار میشود. اگر این اقلیت عددی تحت فشار جامعه قرار گیرد، ممکن است روشهای خود را همانند روشهای اکثریت قرار دهد، در حالی که باوری به آن ندارد. اتخاذ همراهی ظاهری، بزرگترین خطر برای هر جامعه از سوی اقلیت است؛ زیرا این همراهی روش اگر به شکل نفاق باشد، مانع جدی در سر راه تحقق اهداف خواهد بود؛ چرا که اقلیت منافق میکوشد تا سد راه در برابر حرکت جامعه به سوی اهداف باشد و سنگ لای چرخ پیشرفت آن قرار دهد.
البته در برخی از جوامع، اقلیت کیفی میتواند به سبب قدرت و ثروت فزاینده خود، اکثریتی را به نفاق سوق دهد که در این صورت بحران بیش از پیش در این جوامع ظاهر میشود.
بر این اساس میتوان گفت که منافقان در هر جامعهای مهمترین و اصلیترین دشمنان آن جامعه خواهند بود؛ زیرا در درون جامعه به سر میبرند و از ظرفیتها و قدرتها و ضعفها آگاهی دارند و در هر زمانی به اشکال گوناگون میتوانند سد راه حرکت جوامع به سوی اهداف خود شوند. اینان به سبب عنوان شهروندی و همراهی ظاهری، دشمنان درونی جامعه هستند که همواره از نزدیک و از پشت به جامعه خنجر میزنند و برای رسیدن به اهداف خود که در تقابل با اهداف جامعه است، از هیچ چیز فروگذار نمیکنند. از این رو بر هر جامعهای لازم است تا منافقان خود را بشناسند و راههای مقابله با آن را بیابند.
صفات منافقان
از آنجا که بزرگترین دشمن جامعه ایمانی و قرآنی، منافقانی هستند که در ظاهر به سبب فشار اجتماعی همراه با مردم و اهداف آن هستند،خداوند به معرفی آنان پرداخته است تا جامعه را نسبت به آنان هوشیار و بیدار کند. بخش قابل توجهی از آيات قرآن به مسئله منافقان پرداخته است. این آیات بیشتر مدنی هستند؛ زیرا نفاق در زمان قدرتیابی پیامبر(ص) و جامعه ایمانی شکل میگیرد که در مدینه بوده است.
از جمله صفاتی که خداوند برای منافقان بیان میکند، فقدان اندیشه صحیح و ژرفنگری است که در همه ابعاد زندگی آنان دیده میشود. آنان به سبب سطحینگری و سبک مغزی (حشر، آیات 11 و 13) درک درستی از هنجارها، ارزشها و قوانین ندارند، از این رو احکام معارف دینی را به درستی تحلیل نمیکنند و براساس سطحینگری، آن را مخالف اصول انسانی مییابند.(توبه، آیات 124 تا 127) این در حالی است که اگر تفقه و دقت نظر در احکام میکردند، آن را مطابق فطرت سالم بشر، عقل سلیم و اهداف و اصول عقلایی صحیح مییافتند و سبک زندگی خویش را بر مدار عقلانیت و شریعت قرار میدادند. سطحینگری و فقدان ژرفنگری و تفقه، آنان را همانگونه که از فهم قوانین عقلانی ناتوان ساخته، از درک و فهم درست قوانین وحیانی نیز عاجز کرده است.
فقدان اندیشه و شناخت درست از هستی و قوانین حاکم بر آن، موجب شده است تا حقیقت روشنی چون خداوند را نبینند و از خدا و آموزههای هدایتی وی غافل شوند و فراموش کنند. (توبه، آیه 67)
سفاهت و بیخردی و فقدان اندیشه، آنان را به سوی نادانی واقعی سوق میدهد و اجازه نمیدهد تا به خداوند ایمان بیاورند و اهداف آفرینش را درک و تفسیر کنند و در مسیر آفرینش و نیز آموزههای هدایتی خداوند گام بردارند. (بقره، آیات 8 و 13، توبه، آیات 86 و 87)
همین تحلیل و تبیین نادرست از هستی است که منافقان را نسبت به خداوند بدگمان میکند و آنان را همسو و همفکر با مشرکان و کافران و گرفتار گرداب بد زمانه و خشم الهی و لعنت خداوندی در دنیا و دوزخ اخروی میکند. (فتح آیات 1 تا 6)
از صفات منافقان میتوان به سرگردانی در وادی گمراهی و طغیانگری آنان اشاره کرد که روز به روز افزون میشود (بقره، آیات 14 و 15) و این ظلم و ستمگری به خود و دیگران (نور، آیات 47 تا 50) آنان را از مسیر راست بیرون میبرد و از دایره عدالت و هنجارها و ارزشها به دایره ستمگری و فسق و تبهکاری میکشاند. (توبه، آیات 67، 73، 77 و 80 و 84 و 96) تکبر (بقره، آیات 204 و 206)، استکبارورزی (منافقون، آیات 1 و 5)، انعطافناپذیری همچون چوب خشک تکیه داده شده بر دیوار (همان)، بخلورزی به رغم برخورداری از مال و تعهد خویش با خدا (توبه، آیات 73 تا 76) عدم مشارکت در کارهای خیر اجتماعی (احزاب، آیات 18 و 19) و تعهدات شهروندی چون پرداخت مالیات و زکات (توبه، آیات 75 تا 80 و ماعون، آیات 4 تا 7)، ممانعت از کارهای نیک دیگران و نهی از معروف و تحقق خوبیها در جامعه (توبه، آیه 67)، بدزبانی و برخوردهای شدید با دیگر شهروندان متعهد و مومن (احزاب، 18و 19؛ توبه آیات 73 و 74)، گفتارهای ناصواب و برخوردهای بیادبانه با مدیران جامعه و رهبران آن (محمد، آیات 29 و 30)، رفتارهای کینهجویانه با رهبران محبوب (همان)، ترویج زشتیها و بدیها و ضدارزشها در جامعه (توبه، آیه 67) حرص و طمعورزی (نساء، آیات 141 و 142)، خدعه و فریبکاری و نیرنگبازی (بقره، آیات 8 و 9)، خیانت دروغگویی و سوگند دروغ خوردن (نساء آیات 61 و 62 و توبه، آیات 42 و 56 و 73 و 74)، ریاکاری (بقره، آیات 204 و 264؛ و نساء، آیه 142)، کتمانکاری (آلعمران، آیه 167 و توبه، آیات 64 و 101)، بیتوجهی و عدم اهمیت دادن به ارزشهای دینی و اجتماعی جامعه از جمله حضور کسالتآمیز و سستی در نماز و عبادت (نساء، آیه 142 و توبه، آیه 54) و نصیحتناپذیری (بقره، آیات 8 و 11 و توبه، آیات 68 و 70 و منافقون، آیات 1 و 5) از جمله صفاتی است که خداوند در قرآن برای منافقان برشمرده است.
نشانههای نفاق
این صفات هرچند که برخی ظاهری و برخی باطنی است ولی میتوان از همانهایی که در ظاهر رفتارهای آنان نمودار میشود، نشانههای نفاق را یافت و منافقان را از مومنان
تشخیص داد.
خداوند برای اینکه جامعه از خطر بزرگ نفاق و منافقان در امان ماند، نشانههایی را برای منافقان بیان میکند تا هوشیاری و بیداری مردمان نسبت به این جماعت خطرناک و دشمنان درونی جامعه افزایش یابد و قدرت تشخیص مردمان بالا رود و بتوانند از طرق سادهتر و آسانتری منافقان را بشناسند و نسبت به گفتارها و رفتارهای آنان واکنش نشان دهند.
خداوند یکی از نشانههای منافقان را اعراض و مخالفت آنان با سنتها و سیرههای پیامبران به ویژه پیامبر گرامی(ص) میداند. به این معنا که منافق میکوشد تا به هر شکلی شده از سنتهای پیامبر(ص) اعراض کرده و با آن مخالفت ورزد. (نساء، آیات 60 و 61)
از دیگر نشانههای منافقان، اعراض آنان از ولایت و سرپرستی مومنان است. این افراد ولایت کافران را بر ولایت مومنان ترجیح میدهند و به اشکال گوناگون میکوشند تا از ولایت اهل ایمان بیرون روند. (نساء، آیات 138 و 139)
در امور خیر اهل بخل هستند و انفاق و کارهای نیک را ناخوش دارند. اگر انفاق و کمکی را انجام میدهند از روز بیمیلی و کراهت است. (توبه، آیات 53 و 54)
منافقان با دین و ارزشهای دینی بازی میکنند و به شیوههای گوناگون میکوشند تا دین و ارزشهای آن را بیارزش نشان دهند و برای مقاصد دنیوی خود از آنها بهره گیرند. (توبه، آیات 64 و 65)
منافقان به جای اینکه به اهل ایمان برای داوری و حکمیت مراجعه کنند، حکمیت طاغوت و کافران را میپذیرند و بدان گرایش دارند و برای داوری به نزد آنان میشتابند. (نساء، آیات 60 و 61) لذا نظارت مومنان را مورد خدشه قرار میدهند و از کافران و مشرکان میخواهند تا به نظارت در امور آنان بپردازند و دشمنان و اهل طاغوت را برای داوری در جامعه اسلامی دعوت میکنند و به عنوان نظارت مجامع بینالمللی داوری آنان را بر جامعه اسلامی و ایمانی تحمیل میکنند.
منافقان از حضور و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی مخاطرهآمیز چون جهاد سر باز میزنند و میخواهند از حقوق شهروندی به تمام و کمال بهره برند ولی هیچگونه هزینه مالی (توبه، آیات 75 تا 77 و نیز 93) و جسمی و جانی نپردازند. (آلعمران، آیه 167 و نیز توبه، آیات 83 و 86 و نور، آیه 63 و احزاب، آیات 18 و 19)
اصولا گرایش به نفاق به سبب آن است که منافقان قدرت جامعه دینی را خوب ارزیابی میکنند و میخواهند با حفظ ارزشهای خود در درون، از فواید این قدرت بهره برند ولی هیچگونه بهایی برای شهروندی خود نپردازند.
آنان مردمانی دورو هستند و تلاششان همواره برای جلب رضایت مردم به جای رضایت خداوند است؛ از این رو هرگاه تضادی میان اواخر خدا و مردم بیابند، به سمت اوامری میروند که رضایت مردم جلب شود تا از این رضایت به نحو احسن بهرهمند شوند. (توبه، آیه 63)
همراهی ظاهری مردم و جلب رضایت آنان برای منافقان آنچنان مهم و ارزشی است که به جای ترس از خدا از مردم میهراسند. (حشر، ایات 11 و 13)
در حوزه ارتباطات نیز میتوان از طریق دوستان و روابط اجتماعی آنان به دست آورد که چه گرایشی دارند؛ زیرا دوستان و ارتباطات آنان بیانگر بینش و نگرش باطنی آنهاست از این رو خداوند به حوزه روابط اجتماعی آنان توجه خاصی مبذول داشته است. منافقان دوستی با دشمنان خدا و رسول(ص) را بر دوستی با مومنان ترجیح میدهند (مجادله، آیات 16 تا 22) و بر همین اساس با یهودیان و مسیحیان و طاغوت که دشمن سوگندخورده اسلام و اهل ایمان هستند، پیمان دوستی و مودت و بلکه ولایت میبندند (همان) و رابطه و لابی و دوستی با مومنان را قطع میکنند. (نساء، آیات 139 و 145 و 146)
مظلومنمایی و نسبت دادن جرم و گناه خویش به دیگران (نور، آیات 47 تا 50) و موضعگیریهای منفی و تمسخرآمیز در برابر ارزشها و هنجارهای دینی و آموزههای اسلامی از دیگر نشانههای نفاق است که خداوند در آیاتی از جمله 124 سوره توبه به آن اشاره میکند.
منافقان به اشکال مختلف به مخالفت با رهبری دینی و آموزهها و داوریهای آن میپردازند و به خود اجازه میدهند که به سادگی از عمل به داوری رهبر دینی شانه خالی کنند. (نساء، آیه 60 و 61 و توبه، آیات 83 و 84)
دوگانگی زبان و دل از مهمترین نشانههای منافقان است که هرکسی میتواند با این نشانه منافقان را شناسایی و از آنان پرهیز کنند و نسبت به نیات شوم آنان هوشیاری ورزد.(آل عمران، آیه 167 و نساء، آیات 61 تا 63)
منافقان مردمان سودجویی هستند و همواره منافع خود را بر منافع جامعه مقدم میدارند و هرگز خطرپذیر نمیباشند و اهل احتیاط در بسیاری از امور هستند. این احتیاط برای آن است که نمیخواهند دنیا و آسایش و آرامش به دست آمده خود را از دست دهند؛ زیرا ایمانی به آخرت و آسایش و آرامش ابدی ندارند. همه رفتارها و گفتارهای آنان به قصد سودجویی بیشتر است و جز به سود به چیز دیگری نمیاندیشند.(نور، آیات 47 و 48 و مجادله، آیات 14 تا 18)
از دیگر نشانههای آنان نسلکشی است که از بارزترین فسادهای منافقان میباشد. (بقره، آیه 205) همه کارهای دینی و اجتماعی آنان همراه با سستی و کسالت و ریاورزی و بیاعتنایی و تساهل و تسامح افراطی و سهلانگاری است. (نساء، آیه 142 و توبه، آیات 53 و 54 و ماعون، آیات 4 و 5)
منافقان اهل توطئه و محافل و انجمنهای سری و مخفی هستند و در این مجامع و محافل علیه خطوط اصلی جامعه و هنجارها و حتی روشهای مردم برنامهریزی میکنند. (مجادله، آیات 8 تا 10)
ارزشها و مقدسات جامعه برای آنان پشیزی نمیارزد و برای رسیدن به اهداف خود، از این مقدسات و ارزشها سوءاستفاده میکنند و میکوشند تا با آنها جامعه را به انحراف بکشانند. (توبه، آیه 107) در حقیقت آنان هیچ اعتقادی به ارزشها و هنجارها ندارند ولی از آنها استفاده ابزاری میکنند. (منافقون، آیات 1 و 2)
خداوند منافقان را فاقد احساسات و عواطف صحیح انسانی معرفی میکند. لذا به راحتی به قطع رحم و پیوندهای خویشاوندی اقدام میکنند و هیچ ارزشی برای عواطف انسانی قائل نیستند. (بقره، آیه 27 و محمد، آیات 20 و 22)
راحتطلبی و سستی آنان موجب میشود تا در کارهای خطیر اجتماعی چون جهاد مشارکت نکنند و بهانهجویی کرده و از مشارکت فعال در این عرصه سر باز زنند. (نساء، آیات 71 تا 73) از جمله این بهانهجوییها میتوان به ادعای عدم آگاهی به جهاد(آل عمران، آیه 167) و ناتوانی از جنگ و جهاد(توبه، آیات 42 و 43) اشاره کرد.
هر شکستی که به مسلمانان میرسد مایه خرسندی منافقان است و حتی خوشحالی خویش را پنهان نکرده بلکه به صراحت آن را ابراز و اظهار می کنند. (توبه، آیه 50) از نظر آنان پیروزی جامعه اسلامی در هر زمینه و عرصهای از جهاد نظامی تا اقتصادی تا فرهنگی و عملی به معنای شکست برنامهها و طرحها و توطئههای آنان است. از این رو از پیروزی جامعه اسلامی خوشحال نمیشوند. (توبه، آیات 47 و 48)
اینان برای تضعیف جامعه اسلامی به هر کاری دست میزنند و حتی دشمنان را برای مقابله و جنگ علیه جامعه دینی و محاصره اقتصادی و نظامی و مانند آن تشویق کرده و راهکار و برنامه به دشمنان ارائه میدهند. (حشر، آیات 2 و 11)
منافقان اهل ادای تکالیف دینی و وظایف و مسئولیتهای اجتماعی و شهروندی خود نیستند و در حفظ امانات کوتاهی میورزند. (احزاب، آیات 72 و 73)
صفات و نشانههایی که قرآن برای منافقان برشمرده بیش از این است ولی همین اندازه به خوبی میتواند راهی برای شناسایی این افراد و گروههای اجتماعی در جامعه باشد و آدمی را نسبت به دشمنان درونی جامعه آگاه و هوشیار سازد.