kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۰۸۶۰
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۱:۵۴
گزارشی مستند پیرامون سالگرد كشتار دانشجویی 1970 در دانشگاه «كنت»

ورژن آمریکایی 16 آذر!

روز چهارم ماه مِی سال 1970 میلادی مقارن با 14 اردیبهشت 1349 شمسی، اعضاي گارد ملي اوهايو به جمعيتي از تظاهركنندگان در دانشگاه ايالتي كِنت شليك كردند، چهار نفر از دانشجويان اين دانشگاه را كشتند و نُه نفر را مجروح كردند. اين تيراندازي پيامدهاي‌اندوه باري داشت. واقعه اعتصابات سراسري گسترده‌ای در سطح ملي به دنبال داشت كه باعث شد تا صدها دانشكده و دانشگاه به حال تعطيل درآيند.

غير از تأثيرات مستقيم حادثه چهارم مي كه در ادامه از آن سخن خواهد رفت، تيراندازي به نمادي از شكاف سياسي و اجتماعي عميقي بدل شد كه كشور را طي دوران جنگ ويتنام به دو پاره تقسيم كرد.
طي قريب به سه دهه بعد از چهارم می‌1970، آثار زيادي در تحليل و واكاوي حوادث 4 مي و پيامدهاي آن منتشر شده است. برخي از اين كتابها به سرعت منتشر شد، و اغلب حاوي اطلاعاتي تازه بود، اما اغلب تحليلي سطحي يا نادرست از ماجراي تيراندازي به دست مي‌داد. طي سال‌هاي بعد آثار متعددي چاپ و منتشر شد.
با آن كه كتاب شناسي واقعه كنت بسيار قابل توجه و شامل آثار متعددي است، اطلاعات نادرست و بدفهمي‌ها همچنان وقايع چهارم مي را احاطه كرده است. برخي از اين اشتباهات حتي به كتاب‌هاي درسي ايالات متحده نيز راه يافته است. گزارش مستند حاضر در حقيقت مي‌كوشد خود را از اشتباهات رايج دور کند.
چرا گارد ملي به كِنت فراخوانده شد؟
دستور اعزام گارد ملي اوهايو به دانشگاه ايالتي كِنت به طور مستقيم با دلايل ورود آمريكا به جنگ ويتنام مرتبط بود. به واقع، يكي از دلايلي كه باعث شد تا مردم ايالات متحده در سال 1968 ميلادي به رياست جمهوري ريچارد نيكسون رأي بدهند قول او مبني بر پايان دادن به جنگ ويتنام بود. طي سال نخست رياست جمهوري نيكسون به نظر مي‌رسيد حضور آمريكا در ويتنام رو به كاهش است. با اين حال اواخر آوريل سال 1970 ميلادي، ايالات متحده به كامبوج حمله بُرد و ميدان جنگ ويتنام را گسترش داد. اين تصميم را ريچارد نيكسون در 30 آوريل 1970 از طريق تلويزيون ملي به اطلاع عموم رساند. او دليل حمله را پناه گرفتن ويت كنگ‌ها در كامبوج اعلام كرد.
درست يك روز پس از اين اعلام، يعني روز اول ماه مي، مجامع دانشجويي در سراسر ايالات متحده اعتراضات خود را آغاز كردند. در دانشگاه كِنت تجمع ضدجنگ در محوطه چمن دانشگاه برگزار شد. اين محوطه كومونز نام داشت و دانشجويان از آن براي اجراي نمايش‌هاي مختلف استفاده مي‌كردند. دانشجويان در اين تجمع سخنراني‌هاي آتشيني ضد جنگ و دولت نيكسون ايراد كردند. عده اي از دانشجويان يك فتوكپي از قانون اساسي كشور را در اقدامي نمادين به خاك سپردند و سپس اعلام كردند ظهر روز دوشنبه 4 مي تجمع ديگري برگزار خواهد شد.
ظهر جمعه فضاي كِنت آرام بود و حضور مردم در مجامع عمومي نظير كافه‌ها روالي معمولي داشت، اما اين حالت ديري نپاييد و وقايع خيلي زود به رويارويي معترضان و پليس محلي بدل شد. هنوز بر سر علت دقيق درگيري در آمريكا بحث مي‌شود، ليكن آنچه معلوم است اين است كه معترضان در حومه كنت در خيابان آتش روشن كرده بودند، ماشين‌ها را متوقف مي‌كردند، اشيايي به طرف خودروهاي پليس پرتاب كرده بودند و شيشه برخي مغازه‌ها را شكسته بودند. تمامي نيروهاي پليس كِنت و افسران بخش‌هاي مجاور به محل اعزام شدند. شهردار كِنت، لي روي ساترم وضعيت اضطراري اعلام كرد و فرماندار جيمز رودز را به كمك فراخواند، نيز دستور داد تمامي كافه‌ها تعطيل شود. تصميم بستن كافه‌ها خشم جمعيت را شدت بخشيد. پليس براي متفرق ساختن جمعيت از گاز اشك آور استفاده كرد و عده‌اي از آنان را مجبور كرد به بلوك‌هاي پشتي مجتمع دانشگاهي بروند.
روز بعد يعني شنبه 2 مي، شهردار با عده‌اي از مسولان شهر ديدار كرد، يكي از اعضاي گارد ملي اوهايو كه به كِنت اعزام شده بود نيز در ميان مسئولان به چشم مي‌خورد. شهردار در آنجا تصميم گرفت از فرماندار رودز بخواهد تا گارد ملي اوهايو را به كِنت بفرستد. ساتروم شهردار هراس داشت كه ماجراي روز قبل تكرار شود، و بيش از همه مي‌ترسيد تجارت در حومه كِنت دچار اخلال شود، همچنين شايعاتي به گوش رسيده بود كه عده‌اي در فكر رفتارهاي انقلابي هستند و مي خواهند شهر و مجتمع دانشگاهي را ويران كنند. بر اين اساس گمان مي‌كرد نيروهاي محلي ناكافي خواهد بود. حوالي ساعت 5 بعد از ظهر به دفتر فرماندار زنگ زد و به صورت رسمي درخواست كرد تا گارد ملي اوهايو را به ياري طلبد.
ظهر روز 4 مي چگونه تجمعي برگزار شد؟
براي به نتيجه رسيدن تجمع ضدجنگ، رهبران معترض داشجويي اعلام كردند كه ظهر دوشنبه چهارم مي تجمع ديگري در محوطه چمن دانشگاه برگزار مي‌كنند. صبح چهارم مي مسئولان دانشگاه به دانشجويان اعلام كردند كه حق برگزاري تجمع را ندارند، با اين حال مقارن ساعت 11 صبح به بعد، جمعيت به صورت خودجوش در محوطه جمع شدند و رفته‌رفته بر شمار آنان افزوده مي‌شد. عقربه‌هاي ساعت كه به 12 نزديك مي‌شد سراسر محوطه چمن را دانشجويان پُر كرده بودند. اكنون تعداد آنان بالغ بر 3 هزار نفر مي‌شد. تخمين‌ها دقيق نيست، اما حدود 500 گروه كوچك كه در اطراف زنگ پيروزي (كه در گوش‌هاي از چمن قرار داشت) تجمع كرده بودند، حدود 1000 دانشجو كه فعالانه شعار مي‌دادند و جمعيتي 1 هزار و 500 نفري كه اطراف كامنز را احاطه كرده بودند مجموع دانشجويان حاضر در صحنه روز چهارم مي دانشگاه كنت را تشكيل مي‌دادند. كنار ساختمان سوخته نيز قريب به 100 نيروي گارد ملي اوهايو مسلح به تفنگ مهلك ام- 1 ايستاده بودند و به دانشجويان نگاه مي‌كردند.
جمعيت فعال حاضر در تجمع به حضور افراد گارد در دانشگاه اعتراض داشتند، غير از آن، احساسات قوي ضد جنگ نيز در ميان شركت‌كنندگان جاري بود. درست مشخص نيست چه كساني رهبري تجمع را در دست داشتند، اما در آغاز حضور دانشجويان بدون خشونت و همراه با آرامش بود.
پيش از شليك چه ماجراهايي پيش آمد؟
كمي به ظهر مانده بود. تيمسار كانتربري تصميم گرفت به جمعيت دستور دهد متفرق شوند. يكي از افسران پليس ايالتي كه نزديك اعضاي گارد ايستاده بود با يك بلندگوي دستي اين تصميم را به جمعيت اعلام كرد. به نظر مي‌رسيد دانشجويان توجهي به اين گفته نداشتند. افسر مزبور فكر كرد كسي صداي او را نشنيده است. بنا بر اين راننده جيپ را فراخواند و به همراه چندين عضو گارد سوار شدند و به سوي زمين چمن رفتند. آنها همچنان كه گرد جمعيت
مي‌چرخيدند دوباره به آنان اعلام كردند كه تجمع ممنوع است و دانشجويان بايد متفرق شوند.
دانشجويان با شنيدن صداي آنان و مشاهده جيپ نظامي خشمگينانه شروع به فرياد كردند. در اين لحظه كانتربري خود وارد عمل شد. او به افرادش دستور داد تا اسلحه‌هاي خود را مسلح كنند. پس از آن چندين قوطي گاز اشك‌آور به سوي جمعيتي كه كنار زنگ پيروزي ايستاده بودند شليك شد. اعضاي گارد نيز به طرف زمين چمن رفتند، گرد آن را احاطه كردند و تلاش كردند تا جمعيت را متفرق كنند. دانشجويان معترض مجبور شدند زمين چمن را ترك كنند و از تپه شيب دار مجاور موسوم به تپه سفيد بالا بروند. آنان سپس از آن طرف تپه پايين رفته راهي پاركينگ سرسراي شاگردان شدند. كنار پاركينگ زمين فوتبال قرار داشت. اعضاي گارد در اين زمين ايستاده بودند.
صداي فرياد دانشجويان كه با پرتاب سنگ همراه بود چنان شدت گرفت كه اعضاي گارد حدود 10 دقيقه در زمين فوتبال متوقف ماندند. دانشجويان از دور سربازان گارد را مي‌ديدند كه گرد يكديگر تجمع كرده بودند، برخي از آنان زانو زده بودند و اسلحه خود را به سمت دانشجويان نشانه گرفته بودند، اما در اين لحظه هيچ سلاحي شليك نكرد.
لحظاتي بعد اعضاي گارد راه رفته را بازگشتند، زمين تمرين فوتبال را ترك كردند و به سوي تپه سفيد رفتند. وقتي به بالاي تپه رسيدند بيست و هشت نفر از مجموع هفتاد عضو گارد ناگهان چرخيدند و شروع به شليك كردند. برخي از آنان به هوا شليك مي‌كردند اما تعدادي اسلحه خود را مستقيم به سمت دانشجويان گرفته بودند. درباره تعداد شليك‌ها آمار دقيق نيست: بين 61 تا 67 تير در زمان 13 ثانيه شليك شد.
چند نفر كشته و مجروح شدند؟
وقتي آتش اسلحه گارد خاموش شد دانشجويان هراسان و حيرت زده سراغ از كشتگان و مجروحان مي‌گرفتند. هيچ‌كس باور نمي‌كرد تيرها مستقيم به سمت جمعيت آمده باشد. اما واقعيت چيز ديگري بود: چهار دانشجوي دانشگاه كِنت به شيوه‌اي فجيع كشته شده بودند. نزديك ترين دانشجو به گارد جفري ميلر بود. گلوله دهان او را هدف قرار‌داده بود. جف در لحظه شليك كنار مسيري ايستاده بود كه به سرسرا منتهي مي‌شد. فاصله او با گارد حدود 270 پا بود. آليسون كروز در محوطه پاركينگ سرسرا ايستاده بود و فاصله او با گارد 330 پا بود. گلوله سمت چپ كمر او را هدف قرار‌داده بود. ساندرا شيير نيز در فاصله‌اي قريب به 390 پايي گارد و در محوطه پاركينگ سرسرا ايستاده بود. گلوله سمت چپ گردن او را سوراخ كرده بود.
9دانشجوي دانشگاه كنت طي سيزده ثانيه تيرباران گارد مجروح شدند. اغلب دانشجويان در محوطه پاركينگ سرسراي شاگرد ايستاده بودند، شمار ‌اندكي از آنان نيز در منطقه تپه سفيد بودند. جوزف لويس دانشجويي بود كه از همه به گارد نزديك‌تر بود، او در فاصله شصت پايي ايستاده بود و گلوله قوزك پاي وي را مجروح كرده بود. جان كليري بيش از 100 پا با گارد فاصله داشت، گلوله سمت چپ بالاي سينه او را زخمي كرده بود. آلن كانفورا 225 پا با گارد فاصله داشت و مچ راست او مجروح شده بود. دين كهلر شديدتر از نُه دانشجوي ديگر مجروح شده بود. گلوله از فاصله 300 پايي كمر او را سوراخ كرده بود، جراحتي كه باعث شد او براي هميشه از كمر به پايين فلج شود. داگلاس رنتمور نيز در فاصله 330 پايي ايستاده بود كه گلوله زانوي راست او را زخمي كرد. جيمز راسل در فاصله 375 پايي ايستاده بود و ران راستش زخمي شد. رابرت استامپ نيز در فاصله 500 پايي خط آتش ايستاده بود و گلوله كفل راست او را مجروح كرد. دونالد مكنزي دانشجويي بود كه از همه دورتر ايستاده بود، فاصله او تا گارد 750 پا بود و گلوله به گردن او
خورد.
چرا گارد آتش گشود؟
مهم‌ترين پرسشي كه در اذهان مردم راجع به وقايع چهارم مي طرح شد آن بود كه چرا اعضاي گارد به سمت عده‌اي دانشجوي غيرمسلح شليك كردند؟ دو نظر كه يكسر با هم متفاوتند در پاسخ به اين پرسش ارائه شده است: 1. سربازان گارد در دفاع از خويش شليك كردند؛ در اين صورت تيراندازي توجيه مي‌شود و 2. اعضاي گارد با خطر آني رو به‌رو نبودند؛ در اين صورت تيراندازي توجيه‌پذير نخواهد بود.
اعضاي گارد در پاسخ به پرسش فوق گفته‌اند كه علت شليك آن بوده است كه از ترس جان به روي دانشجويان آتش گشوده‌اند. اين سربازان در چندين كميسيون بازجويي و نيز دادگاه فدرال شهادت دادند كه آنان احساس مي‌كردند تظاهركنندگان به سوي آنان پيش مي آمدند و حالت‌شان طوري بود كه باعث شد تا سربازان بترسند و فكر كنند تأمين جاني گارد در خطر خواهد افتاد و بنا بر اين آنان مجبور شدند در دفاع از خود شليك كنند.
دادگاه جنايي و مدني فدرال اين اظهار نظر گارد را پذيرفت. در دادگاه مدني فدرال 1975 كه پيچيده‌تر بود هيئت منصفه 9 به 3 رأي داد كه اعضاي گارد از نظر قانوني مسئول تيراندازي محسوب مي‌شوند. اين رأي براي استيناف فرستاده شد و حوزه ششم قضايي استيناف چنين حكم داد: با توجه به تهديداتي كه به جان يكي از اعضاي هيئت منصفه شده است دادگاه ديگري بايد برگزار شود.
بررسي‌هاي قانوني و قضايي حادثه تيراندازي چهارم مي سرانجام در ژانويه سال 1979 با اعلاميه‌اي بي‌ارزش به پايان رسيد، اين بيانيه به همراه تسويه مالي از نظر اعضاي گارد و طرفداران‌شان در حكم سند بي گناهي است. 28نفر اين بيانيه را امضا كرده بودند و نام افسران گارد و فرماندار جيمز رودز نيز در ميان امضاكنندگان به چشم مي‌خورد. مبلغ 675 هزار دلار به دانشجويان مجروح و خانواده‌هاي كشته‌شدگان پرداخت شد. اين پول را نيز اوهايو پرداخت كرده بود و نه اعضاي گارد. مهم‌تر از همه اين كه بيانيه مذكور از نظر اعضاي گارد ملي اوهايو نوعي ابراز تأسف بود و نه عذرخواهي يا پذيرش اشتباه.
نقطه مقابل اين بيانيه كه در چند كتاب نيز اين نظرگاه تكرار شده است، نظر كساني است كه معتقدند اعضاي گارد مسئول تيراندازي هستند. چند نويسنده استدلال كرده‌اند كه زندگي اعضاي گارد در خطر نبود. در مقابل، برخي نويسندگان معتقدند كه براهيني در دست است كه نشان مي‌دهد برخي سربازان گارد در زمين تمرين فوتبال هم پيمان شده بودند كه وقتي به بالاي تپه سفيد رسيدند به دانشجويان شليك كنند. يك نويسنده ديگر براهين كافي براي پذيرش اين نظريه هم پيماني نيافته است، اما او نيز نپذيرفته است كه رفتار اعضاي گارد به عنوان دفاع از خويش محسوب شود. پژوهشگراني كه معتقدند اعضاي گارد مسئول ماجرا هستند با نتيجه‌اي كه كميسيون اسكرانتون در سال 1970 گرفت موافقند. گزارش اين كميسيون در صفحه 87 چنين نوشته است: «عاملان تيراندازي با اسلحه به سمت گروه دانشجويان و مرگ برخي از آنان دست به رفتاري نالازم، توجيه ناپذير و نابخشودني زده‌اند.»
بلافاصله پس از شليك چه گذشت؟
هنوز در اين باب بحث است كه زندگي سربازان گارد در لحظه تيراندازي تا چه‌اندازه در خطر بود، با اين حال شكي نيست كه پس از شليك آنان در خطر بودند. آنان 13 ثانيه دانشجويان را تيرباران كرده بودند، 4 نفر را كشته بودند و9 نفر را زخمي؛ چنين حجمي از حوادث خون بار ممكن بود به رويارويي به مراتب دردناك‌تر و خونين‌تر بيانجامد. سربازان، عصبي و هراسان به سمت كامنز عقب نشستند و با دانشجويان مواجه شدند، دانشجوياني كه اكنون دريافته بودند مهمات گارد واقعي است و آنان از اين مهمات براي كشتن و مجروح كردن شمار زيادي از هم كلاسی‌های آنان استفاده كرده‌اند. برخي از دانشجويان خشمگين مي‌خواستند زندگي خود را به خطر بياندازند و به گارد حمله كنند، در اين صورت شكي نيست كه سربازان بار ديگر آتش مي‌گشودند و شمار بيشتري از دانشجويان را به قتل مي‌رساندند.
با دورانديشي عده‌اي از نگهبانان دانشگاه كنت از گسترش فاجعه جلوگيري شد. اين افراد با راهنمايي يك استاد دانشگاه به نام گلن فرانك به سوي گارد رفتند و به فرماندهان گارد ملي التماس كردند تا اجازه دهند با تظاهركنندگان گفت‌وگو كنند، سپس آنان از دانشجويان خواهش كردند تا زندگي خود را با رويارويي با گارد ملي به خطر نياندازند. بيست دقيقه گذشت، در آن شرايط احساسي نگهبانان دانشگاه، دانشجويان را متقاعد كردند تا محوطه چمن كامنز را ترك كنند.
به صحنه تيراندازي بازگرديم؛ آمبولانس‌ها رسيدند، اورژانس به سراغ دانشجوياني رفت كه درجا كشته نشده بودند. صداي جيغ آمبولانس‌ها در هم مي‌آميخت و قربانيان را به سوي بيمارستان محلي مي‌برد. كلاس‌هاي دانشگاه به دستور مقامات تعطيل شد و تا تابستان 1970 گشوده نشد، دانشكده‌هاي مختلف با نامه يكديگر را خبر مي‌كردند تا در ميتينگ‌هاي خارج از دانشگاه شركت كنند و تا مدت‌ها اين گردهمايي‌هاي اعتراضي با حجمي گسترده ادامه داشت.