کد خبر: ۲۳۷۹۲۳
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۵

رجبعلی خیاط؛ آشــنای ملکوت

 

عبد صالح خدا «رجبعلی نکوگویان» در سال 1262 هجری شمسی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی باقر یک پیشه‌ور ساده بود و هنگامی که
12 ساله بود پدرش از دنیا رفت و او را که از نعمت خواهر و برادر تنی بی‌بهره بود تنها گذاشت.
از جناب شیخ نقل شده است که احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش زمینه ولادت او گردید.
خانه شیخ خانه‌ای خشتی و ساده بود که از پدرش به ارث برده بود و در مولوی کوچه سیاها (شهید منتظری) قرار داشت که تا آخر عمر در آنجا می‌زیست و امروز به نام حسینیه جناب شیخ رجبعلی معروف شده است. لباس شیخ بسیار ساده و تمیز بود، نوع لباسی که او می‌پوشید نیمه روحانی بود چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن می‌کرد‌، عرقچین بر سر می‌گذاشت و عبا بر دوش می‌گرفت‌، او در لباس پوشیدن هم قصد قربت داشت، غذایش بیشتر از طعام‌های ساده مثل سیب زمینی و فرنی بود. بر سر سفره دو زانو می‌نشست و به‌طور خمیده غذا می‌خورد و گاهی هم بشقاب را به دست می‌گرفت و همیشه غذا را با اشتهای کامل می‌خورد.
کار شیخ یکی از شغل‌های پسندیده در اسلام و شغل لقمان حکیم است که پیامبر خدا(ص) فرمود: کار مردان نیک، خیاطی است (میزان الحکمه، ج 4، ص 1620 - 1182 - 5478) بنا بر همین شغل به شیخ رجبعلی خیاط معروف شد.
ارکان شیوه سلوکی شیخ
طریقه سیر و سلوک جناب شیخ با مسلک مدعیان طریقت تفاوت اصولی داشت. او هیچ یک از فرقه‌های تصوف را قبول نداشت. ایشان طریقت، شریعت و حقیقت را با هم داشتند و مانند دراویش پشت پا به شریعت نمی‌زدند. ترجیع بند زندگی‌اش کار برای خدا بود و راه و سیر و سلوک را در چهار چیز می‌دانست:
1- گدایی در خانه خدا؛
2- توسل به ائمه هدی(ع)؛
3- احسان به خلق؛
۴- کسب اخلاق الهی؛
جناب شیخ بسیار مهربان، خوش‌‌رو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود، همیشه دو زانو می‌نشست، به پشتی تکیه نمی‌کرد‌، کمی دور از پشتی می‌نشست‌، خیلی آرامش داشت، اغلب خنده‌رو بود‌، بندرت عصبانی می‌شد. انتظار فرج یکی از ویژگی‌های بارز او بود و ارادت ویژه‌ای به حضرت ولی‌عصر(عج) داشت و منتظر واقعی آن حضرت بود. می‌فرمود: اغلب ما اظهار می‌کنیم که امام زمان(عج) را از خود بیشتر دوست می‌داریم و حال آنکه بیشتر برای خود کار می‌کنیم تا برای ایشان.
ایشان در مورد منتظر واقعی می‌فرمود: پینه‌دوزی در شهرری به نام امامعلی آذری زبان که عیال و اولادی نداشت و مسکن او هم ظاهرا در همان دکانش بود، حالات فوق‌العاده‌ای داشت و خواسته‌ای جز فرج آقا نداشت. وصیت کرد او را در پای کوه بی‌بی ‌شهربانو در حوالی شهر ری دفن کنند هر وقت به قبر ایشان توجه کردم حضرت صاحب‌‌(ع) را در آنجا دیدم.
ایشان به اشعار عرفانی و اخلاقی بسیار علاقه‌مند بود‌، بیشتر وقت‌ها مواعظ خود را با اشعاری از مثنوی طاقدیس ملااحمد نراقی زینت می‌ داد، او عاشق و شیفته حافظ بود، اشعار مرحوم فیض کاشانی را می‌خواند طوری که صدای ایشان با حالات عرفانی‌شان در و دیوار را به وجد می‌آورد.
جناب شیخ هرچند از دانستنی‌های رسمی حوزه و دانشگاه بی‌بهره بود ولی در عالم معنا محضر بزرگان علم و معرفت همچون: آیت‌الله قاضی، آیت‌الله محمد‌علی شاه‌آبادی‌، آیت‌الله میرزا جمال اصفهانی‌، آیت‌الله میلانی، آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله کوهستانی را درک کرده بود.
راز جهش معنوی شیخ
نقطه عطف و راز جهش در زندگی شیخ ماجرایی است تکان دهنده، عبرت‌انگیز و آموزنده، شبیه داستان حضرت یوسف(ع) و ابن سیرین که همان توحید تجربی است. فقیه عالیقدر حضرت آیت‌الله سیدمحمد‌هادی میلانی(ره) به این داستان از قول شیخ اینچنین اشاره کرده: در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه‌ای خلوت مرا به دام ‌انداخت، با خود گفتم رجبعلی خدا تو را خیلی امتحان کرده بیا و یک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذت‌بخش به خاطر خدا صرف‌نظر کن و سپس عرضه داشتم:خدایا! من این گناه را به خاطر تو ترک می‌کنم تو هم مرا برای خودت تربیت کن. همین خودداری و پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او گردید، چنانکه خود فرمود: روزی از چهار راه مولوی و از مسیر خیابان سیروس به چهارراه گلوبندک رفتم و برگشتم، فقط یک‌چهره آدم دیدم.
ایشان می‌فرمود: مراقب دل‌هایتان باشید، غیر خدا را در آن راه ندهید تا ببینید آنچه را دیگران نمی‌بینند و بشنوید آنچه را دیگران نمی‌شنوند.
در جای دیگر اشاره دارد: اگر چشم برای خدا کار کندمی‌شود عین‌الله، اگر گوش برای خدا کار کند می‌شود اذن الله، اگر دست برای خدا کار کند می‌شود یدالله، تا می‌رسد به قلب انسان که اگر برای خدا باشد می‌شود عرش‌الله.
جناب شیخ چنان در خدا غرق بود که وجود او را خدا مسخر کرده بود، غیر از او نمی‌دید و هرچه می‌دید، خدا می‌دید، اول و آخر کلامش خدا بود و در نتیجه شدت محبت به خدا و اهل بیت‌(ع)حجابی میان او و خدا و اهل بیت نبود و به تمام عوالم راه داشت، با ارواح در برزخ از آغاز خلقت تاکنون صحبت می‌کرد، آنچه را هر کس در دوران عمر خود طی کرده بود به محض اراده می‌دید و نشانه‌های آن را می‌گفت و آنچه را اراده می‌کرد و اجازه می‌دادند آشکار می‌کرد.
از مرحوم مقدس که از واعظان به حق و اهل تقوا و تقدس بود درباره صحت حدیث پیامبر اکرم(ص) پرسیدند که فرموداگر نبود شیطان برگرد دلهای آدمیان، هر آینه انسانها ملکوت را می‌دیدند (میزان الحکمه ج 10 ص 4988 - 3390 - 16945) پاسخ دادند: آری، سؤال کردم: شما ملکوت آسمانها و زمین را می‌بینید؟ پاسخ دادند: خیر ولی شیخ رجبعلی خیاط می‌بیند که نمونه‌های بسیاری از ایشان در کتاب کیمیای محبت نقل شده است.
او از تاثیر نفس و قدرت سازندگی بالایی در تربیت جانهای مستعد برخوردار بود. یکی از شاگردانش نقل می‌کند روزی من و شیخ همراه مرحوم آیت‌الله شاه آبادی در میدان تجریش می‌رفتیم. شخصی به ما رسید و از آیت‌الله پرسید: شما درست می‌گوئید یا این آقا؟ (اشاره به شیخ). آیت‌الله فرمود: من درس می‌دهم و دیگران یاد می‌گیرند، ایشان انسان می‌سازد و تحویل می‌دهد.
تاثیر کلام و رمز اصلی سازندگی شیخ در عمل به حدیث حضرت امیرالمومنین‌(ع) است که در این باره می‌فرماید: هر کس خود را پیشوای مردم سازد باید قبل از آموزش مردم به خود بپردازد و قبل از آنکه دیگران را با گفتار ادب کند با رفتار، خود را تربیت کند همین گونه بود که او لحظه‌ای از خدا غافل نبود.
همیشه می‌فرمود: هر سوزنی برای غیر خدا زدم به دستم فرو رفت.
آموزه‌های معنوی شیخ رجبعلی
محورهای اصلی سخنانش توحید، اخلاص، محبت به خدا، حضور دائم، انس با خدا، خدمت به خلق، توسل به اهل‌بیت، انتظار فرج و پرهیز از محبت دنیا، خودخواهی و هوای نفس.
او سخنانش همانند قرآن دلنشین بود، سفارش شیخ در آفت‌زدایی دل از محبت خدا کسب معرفت شهودی بود که تا حاصل نشود انسان عاشق‌،به کمال مطلق نمی‌رسد و لازمه تحصیل معرفت شهودی، ترک محبت دنیاست. شخص دنیا‌طلب و هوسران هرگز به آمال و آرزوهای خود نمی‌رسد و هیچ‌وقت قلب و دل او قرار پیدا نمی‌کند تا صاحبش در آن جای گیرد، وقتی حضرت عیسی‌(ع) به معراج می‌رفت، به آسمان چهارم رسید‌،خطاب رسید او را تفتیش کنید‌، یک سوزن به یقه حضرت مشاهده کردند، خطاب رسید چون به این سوزن علاقه داشته همانجا او را متوقف کنید والا او را تا آسمان هفتم هم بالا می‌بردند.
پس از گم شدن حضرت یوسف‌(ع)، حضرت یعقوب‌(ع) خیلی محزون بود و سالها با خدا مناجات و اظهار عشق و محبت می‌کرد، خطاب رسید در یک آه تو یوسفت بود کنایه از اینکه باید محبت او را از دلت بیرون کنی.
یکی از شاگردان مرحوم شیخ نقل می‌کند که آن بزرگمرد همواره به گدایی درب‌خانه خدا سفارش می‌کرد و می‌فرمود: شبی یکساعت دعا بخوانید اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید.
ادعیه‌ای که معمولا از سوی شیخ سفارش می‌شد دعای عدلیه، دعای توسل و دعای یستشیر بود. همچنین مناجات حضرت امیر‌(ع) در مسجد کوفه که با ذکر (مولای یامولای) همراه است، مناجات‌های پانزده‌گانه حضرت سجاد‌(ع)رانیز فراوان توصیه می‌کرد و می‌فرمود: هر یک از این پانزده دعا، یک خاصیت دارد. مثلا مناجات‌‌ تائبین محبت دنیا را کم می‌کند. مرحوم شیخ یکی از خواص تلاوت صبحگاهی سوره صافات وتلاوت شبانگاهی سوره حشر را دست یافتن به صفای باطن می‌دانست و برای سوره واقعه اثر فراوانی قائل بود.
دستورالعمل‌های شیخ
از دستورهای شیخ برای مداومت بر اذکار اینهاست:
1- برای افزایش قدرت انسان در غلبه بر نفس ذکر: یا دائم یا قائم؛
2- برای دوستی خداوند متعال در دل: هزار صلوات تا چهل شب؛
3- برای سرکوبی نفس: هر روز سیزده مرتبه ذکر: اللهم لک‌الحمد و الیک المشتکی و انت المستعان؛
4- برای چیرگی بر نفس: مداومت بر ذکر لاحول ‌و لاقوه‌الا‌بالله العلی‌العظیم؛
5- ذکر: یا غنی یاکریم، دویست‌ بار بعد از نماز بسیار مؤثر است.
علاوه‌بر اینها قرائت روزانه زیارت عاشورا مورد تاکید شیخ بود که خود آن را ترک نمی‌کرد.
از سخنان شیخ است که می‌فرمود:
1-‌ای انسان خودت را بشناس و با او باش و رفاقت کن‌، ملکوت و ملائکه‌ دوستان تواند.
2- اگر ما بقدر ترسیدن از یک عقرب‌، از عقاب خدا بترسیم همه کارهای عالم درست می‌شود.
3- حدکمال انسان این است که به خدا برسد، یعنی مظهر او بشود.
4- خدا بقدری مهربان است که گویا فقط همین یک بنده را دارد که دائم به او می‌گوید این کار را بکن و آن کار را مکن تا درست شوی.
5- با خدا انسی داشتم التماس کردم سرّخلقت را به من بفرمایند، خطاب آمد: احسان، احسان به خلق بعد از بندگی ما.
6- به سادات احترام بگذارید آنان را در هر مرتبه‌ و منزلی که هستند گرامی بدارید.
7- میزان ارزش اعمال، میزان محبت به خداست.
8- تقوا منزلتی دارد، مرتبه نازله آن انجام واجبات و ترک محرمات.
9- مرتبه عالی تقوا پرهیز کردن از غیر خداست.
10- رسیدگی به فقرا انسان را عاشق خدا می‌کند.
11- مردم را به خدا دعوت کنید نه به خود.
12- آنچه پس از انجام فرائض حال بندگی را درانسان ایجاد می‌کند نیکی به مردم است.
13- هیچ چیز مثل عمل به احکام‌، برای ترقی وتعالی بشر مؤثر نیست.
14- تو برای خداباش، خدا و ملائکه‌اش برای تو خواهند بود.
15- به مردم رسیدگی کنید تا خدا به شما رسیدگی کند.
16- اهل بیت را خرج گرفتاری‌های زندگی و دنیایتان نکنید، آنها چراغ راه شما در طریق توحیدی و خداشناسی هستند.
17- تاثیر روزی حلال و حرام آن‌قدر زیاد است که ممکن است حلال‌زاده بخورد و مثل حرامزاده شود یا حرامزاده بخورد و حلال‌زاده شود.
18- اگر کسی برای خدا کار کند چشم دلش باز می‌شود.
شیخ رجبعلی خیاط به مدارج رفیع از سلوک و معرفت رسیده بود.او نمونه‌ای والا از عارفان است که در پرتو آیات و روایات توانسته‌اند تابشی از باطن را به تماشا بنشینند، راهی که امثال شیخ پیموده‌اند با آنچه باطل‌صفتان صوفی‌نما و درویشان دکان‌دار از آن گذشته‌اند فرسنگ‌ها فاصله دارد.
درنگ در زوایای زندگی شیخ روشنگر این حقیقت است که وی با ریاضت ودرویشی به این مقام و منزلت نائل نشده و در تعلیمات خود نیز هرگز به این امور سفارش نکرده، بلکه آنچه او را بدین جایگاه رسانده و منزلت بخشیده است مداومت وی بر سرکوبی نفس و پایداری در برابر خواهش‌ها و آرزوهای دور و دست‌نیافتنی بشراست؛ آرزوهایی که هر چه بیشتر برآورده شود گسترده‌ای افزون‌تر را می‌طلبد.
شیخ رجبعلی نکوگویان بعد از سال‌ها خدمت در مکتب اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) بعد از گذشت 79 بهار از زندگی پربرکتش در این دنیای فانی سرانجام در روز 22 شهریور یک‌هزار و سیصد و چهل هجری شمسی در تهران دیده فروبست و به ابدیت پیوست.
برای آشنایی بیشتر پیرامون این عارف فرهیخته می‌توان به کتاب کیمیای محبت، یادنامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط‌، تالیف حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری مراجعه کرد.
از: سایت پرسمان