کد خبر: ۲۳۷۹۱۸
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۴

وقتی خبر شهادت برادر آمد!

 

سجاد تهمتن
شهید علي‌ محمـدی اردیبهشت 1345 در منطقه رسالت تهران متولد شد. مادرش از دوران کودکی وی به یاد می‌آورد روزهایی را که او پارچه کوچکی روی دوش خود می‌انداخت و مثل یک روحانی در خانه برای دیگر بچه‌ها سخنرانی می‌کرد و همین باعث شده بود تا همه از همان موقع بدانند که علی در آینده طلبه خواهد شد.
اعضای خانواده‌اش نقل می‌کنند که او در کودکی مثل طلبه‌ها برای ما در خانه منبر می‌رفت و روضه می‌خواند تا اینکه در دوران نوجوانی به آرزویش رسید و لباس واقعی طلبگی را بر تن کرد.
خانواده‌اش حضور او را در راهپيمايي‌ها و تظاهرات روزهای پس از انقلاب در حالی که او 13 بیشتر نداشت به یاد می‌آورند.
دوستان شهید همیشه متعجب بودند از اینکه او چگونه با آن سن و سال کم همیشه نوارهای سخنرانی امام را در آن شرایط خفقان رژیم شاهنشاهی به دست می‌آورده و در اختیار سایر دوستان خود قرار می‌داده است.
او پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد بسیج می‌شود و فعالیت چشمگیر او در مسجد الرسول میدان رسالت را هنوز هم قدیمی‌های آن مسجد به یاد دارند.
همچین دوستانش نقل می‌کنند که او پس از مدتی در گروه‌های حفاظت ار شخصیت‌های انقلاب اسلامی نقشی فعال داشت.
علی که در رشته مکانیک در هنرستان درس می‌خواند پس از اخذ مدرک سیکل، تحصيل علوم حوزوي را در حوزه علميه آغاز می‌کند برای همین به شهر مقدس قم می‌رود تا در مدرسه علمیه امام جعفر صادق‌(ع) به تحصیل علوم دینی بپردازد.
عشق عجیب او به امام از ویژگی‌هایی است که خانواده و دوستان علی آن را ازویژگی‌های بارز وی نام می‌برند.
با ورود به سلک طلبگی او به تهذیب نفس و رعایت دقیق آداب و مستحبات دینی می‌پردازد و نماز شب‌ها و روزه‌های مدام وی در طول سال به عنوان یکی از شاخصه‌های شخصی وی در خانواده و در میان دوستان نزدیکش شناخته می‌شود.
علی محمدی با اینکه به دلایل قانونی از خدمت سربازی معاف شده بود اما در گروه اعزامی سپاه به عنوان سرباز وظیفه ثبت‌نام کرد.در آن سال‌ها خبر مفقود الاثر شدن برادر او در عملیات خيبر به گوش خانواده می‌رسد و این باعث می‌شود تا علی در جهاد در راه خدا محکم‌تر از گذشته به حرکت خود ادامه دهد.
مادرش می‌گوید: علی همیشه به من می‌گفت «مادر دعا کن تا من هم شهید شوم.»
علی پس از بازگشت به تهران در مرحله بعد به جبهه كردستان می‌رود و بعد از چهار ماه دوباره به جبهه جنوب اعزام می‌شود.
او که در سابقه خدماتش در جبهه‌های نبرد با دشمن حضور در گردان 10 حبیب و تبوک و حضور به عنوان بیسیم‌چی در گردان زهیر و گردان قمر بنی‌هاشم نوشته شده است در گردان ویژه آرپی‌زن‌های اعزامی از کرمان نیز نقش موثری را بر عهده داشته است.
علی به واسطه فعالیت در دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم بارها به عنوان مبلغ در جبهه‌ها حضور یافته است.
او در عملیات کربلای یک در جزیره مجنون در درگیری مستقیم با دشمن در حرکتی دلاورانه سینه خود را آماج گلوله‌های دشمن قرار می‌دهد تا نهایت گلوله دشمن قلبش را شکافته و به شهادت می‌رساند.
علی نیز همچون برادرش (ابوالفضل) جاویدالاثر شده و پیکر مطهرش هیچ‌گاه به کشور باز نگشته است.
دوستان شهید نقل می‌کنند او با شنیدن خبر شهادت برادرش گفته بود: «من هیچ‌گاه جای برادرم را که اکنون در جبهه‌ها خالی است خالی نمی‌گذارم.»
در خاطرات نقل شده از خانواده شهید آمده است که از مادرش او درباره علی پرسيده بودند: «‌اگر خدا بخواهد شهيد شما را برگرداند و اين مقام شهادت را از ايشان بگيرد راضي هستي؟» و مادر خيلي متواضع و جدي جواب داده بود: «همان‌‌گونه كه بي‌نام و نشان است به خدا هديه كرده‌ام. و هرگز از معامله‌اي كه با خدا كرده‌ام پشيمان نخواهم شد! ».
شهید علي محمـّدي در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود:‌ ای کسانی که بار اصلی انقلاب روی دوش شماست مراقب باشید که افراد ناصالح را عزیز نشمارید زیرا که شهدا از شما راضی نخواهند شد.