فلســفه عبــادات در اســلام
فلسفه تشريع عبادات، ذكر خداوند و ياد خداوند است و به دنبال آن، ياد خود بودن و خود را بازيافتن حاصل مىشود و بعد، هر دو خصوصيت روشنايى و قدرت پيدا كردن پيدا میشود؛ هم يك روشنايى مطلق براى انسان حاصل مىشود و هم يك قدرت خارق العاده.
اين قدرت خارقالعاده همان است كه در كرامات و معجزات منعكس مىشود و درباره روشنايى فوقالعاده هم ممكن است.
عبادت، مركب تقرب و نزديك شدن به خداوند است. بنابر این عبادتی مقبول است كه ما را به خدا نزديك كند.
عبادت بدون اينكه انسان را به خدا نزديك كند عبادت نيست، يعنى باور نكنيد كه انسان عبادت كند ولى به خدا نزديك نشود و عبادتش را هم درست انجام داده باشد؛ چنين چيزى محال است.
وقتى ما مىگوييم بنده در اثر عبادت به خدا نزديك مى شود، مقصود اين نيست كه يك بنده فاصلهاش با خدا كم مى شود، به اين معنا كه قبلًا ميان او و خدا فاصلهاى وجود داشت، تدريجاً نزديك و نزديك مىشود به گونهاى كه فاصله كم مىشود و آن مرحله اى كه در قرآن مىگويد: «يا ايُّهَا الْانْسانُ انَّكَ كادِحٌ الى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه» (ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد!) (انشقاق /6) كه اسم آن، ملاقات پروردگار و لقاء ربّ است، [تحقق مىيابد[، اينجور كه معنى ندارد و قطعاً مقصود اين نيست، چرا؟
براى اينكه گذشته از دهها دليل عقلى كه در اينجا وجود دارد كه خدا با بندگان خودش فاصله ندارد
از نظر منطق قرآن خدا به همه موجودات نزديك است، خدا از هيچ موجودى دور نيست: «وَ نَحْنُ اقْرَبُ الَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»، (ق/16) ما از رگ گردن انسان به انسان نزديكتريم.
بله، يك مطلب هست: خدا به همه مردم متساوياً نزديك است بلكه به همه اشياء متساوياً نزديك است
ولى اشياء متساوياً به خدا نزديك نيستند. اشياء احياناً از خدا دورند ولى خدا به همه اشياء نزديك است كه اين هم رمزى دارد، نزديك شدن به خدا يعنى خدا كه كمال مطلق است، ما مرتب كمالات بيشترى پيدا مىكنيم.
خدا علم على الاطلاق است؛ بر علم و ايمان و بصيرت ما افزوده مى شود.
خدا قدرت على الاطلاق است؛ بر قدرت ما افزوده مىشود.
خدا حيات على الاطلاق و اراده على الاطلاق است؛ بر حيات و اراده ما افزوده مى شود.
پس در مسئله عبوديت به تعبير امام جعفر صادق(ع)«الْعُبودِيَّةُ جَوْهَرَهًْ كُنْهُهَا الرُّبوبِيَّهًُْ»(مصباح الشريعهًْ: 536 )
هرچه كه در راه عبوديت جلو بروى، بر ربوبيت و خداوندگارى تو (نه خدايى تو العياذ باللَّه)، بر صاحب بودن و تسلط و قدرت تو افزوده مىشود.
باور نكنيد كه انسان به خدا، اين كانون لايتناهاى هستى نزديك بشود ولى بر بصيرت و ايمان و روشنايىاش افزوده نشود، بر قدرت و حيات و اراده و تسلطش افزوده نشود، بنابر این عبادت راه كسب قدرت و تسلط است که این تسلط و قدرت در پنج مرحله میباشد:
1. اولين اثر عبادت، تسلط بر خود،
2. تسلط برانديشه و قوه خيال،
3. بىنياز شدن روح از بدن، قدرت تخلیه روح از بدن
4. قدرت بر تصرف در بدن،
5. قدرت بر تصرف در دنياى بيرون،
آيا از اين بالاتر هم هست؟ بله، اگر شما وحشت نمىکنيد، بالاترش هم هست.
آن مرحله بالاتر، آن قدرتى است كه بندهاى در اثر بندگى و عبوديت خداوند و در اثر قرب به ذات اقدس الهى و در اثر نزديك شدن به كانون لايتناهاى هستى، میتواند در دنياى بيرون خودش هم تصرف كند،چون: «العبودية جوهرة كنهها الربوبية»
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 29 (انسانشناسی در قرآن)، ص 261 و ج23 (آزادی معنوی)، ص:482- 494- با تلخیص و ویرایش جزئی