فاصله ما از گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی(نگاه)
محمدهادی صحرایی
كسانی که چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مىدارند و زكات مىدهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و فرجام همه كارها از آنِ خداست. (سوره حج، آیه41)
گفتمان اگرچه گاهی به جای گفتوگو مورد استفاده قرار میگیرد ولی معنی آن فراتر از آن است. گفتمان را میتوان به ادبیات غالب یا حاکم بر یک جامعه تعریف نمود که توانسته اندیشهها، رویکردها و اقدامات را به خود مشغول و در گفتهها و شنفتههای مردم، برای خود جا باز کند و حیات و ماندگاری آن با توجه به قدرت موضوع یا قدرت گفتمانساز، وابستگی جدیتر دارد. در اینباره میتوان بیش از این گفت که به همین مقدار بسنده میکنیم و به متن میپردازیم.
انقلاب اسلامی ایران که به فضل خدا و همت مردم 43 ساله شده است را میتوان نمونه موفقی از قدرت گفتمان ساز اسلام نابی معرفی نمود که در نظریه ولایت فقیه
حضرت امام خمینی که رحمت خدا بر او باد، مطرح شده است. نظریهای که بهخاطر قدرت و بنیه خوبی که دارد توانسته 43 سال حاکمیت خود را در حوزه تحقق و اجرا نیز به همگان نشان و الگوی درخشان حکمرانی اسلامی را ارائه دهد. نظریهای که توانسته حدود شصت سال در معرض نگاه و نقد اندیشمندان موافق و مخالف قرار گیرد و خارج از هرگونه نگاه جانبدارانه موفق شده بیلرزش و لغزش، راه خود را بدون عدول از مبانی و خیانت به پیروان که در مکاتب دیگر بهعنوان «فرزند خواری انقلاب ها» معروف است، بپیماید. نباید فراموش نمود که در دورهای به سر میبریم که بازار ایسمهای رهایی بخش و تئوریهای پرطمطراق و مکاتب مدعی که با پمپاژ دائمی پول، قدرت و مشروعسازی علمی تقویت میشوند، گرم بوده و هست و هر نظر و ایدهای را یارای ماندن و مقابله با این سیطره نیست.
زمانی که دنیا بین دو ابرقدرت شرق و غرب که مولد دو تفکر کمونیستی و لیبرالیستی بودند تقسیم شده بود، نظریه ولایت فقیه چنان با قدرت پا به عرصه نهاد که به گفته اندیشمندان جبهه دشمن، زلزلهای نگرانکننده در ساختار و ارکان ابرقدرتها بهوجود آورد. کسی گمان نمیکرد با توجه به طراحی و برنامهریزی منسجم و منظمی که بریتانیا پس از کشف قدرت مرجعیت در تحریم تنباکو و تدارک مشروطیت، برای منزوی کردن روحانیت و فقه شیعه انجام داده بود، مرجعیت شیعی بتواند چنین توفنده و دانشبنیان، قرن بیستم را رستاخیز دین کند. بریتانیا که در آن زمان نماد استکبار جهانی بود دریافت که جایگاه نهاد روحانیت و فقه پویای شیعه عامل اصلی حیات و تحرک مردم است و قدرت اقناع و اجماع مردم را به دست دارد. لذا با ایجاد انحراف در مشروطیت، اعدام شهید شیخ فضلالله نوری، تدارک قحطی بزرگ برای نسل کشی شیعیان و بیرمق کردن روحانیت، روی کار آوردن رضاشاه با مأموریت فرهنگ و سنت ستیزی و نیز ساختارسازی غربی پسند و... خواست خیال خود را برای همیشه از این جوانب راحت کند.
عظمت قیام امام خمینی با توجه به این زمینهسازیهای مرتب و منظم و دقیق بریتانیا و بعداً آمریکا مشخص میشود که چگونه فریادش از این خاکستر برخاست و شعله تنوره کشید. دشمن فکر همه چیز را کرده بود جز اینکه شیعه با جهاد زنده است و انعطافش در تنوع جهادها حیرتآور است. آنگونه نیست که جهاد کبیر را رها کند و نافهمانه از دشمنان تبعیت کند یا بدون جهاد اکبر به جهاد اصغر بپردازد. چون تربیتشده علی بن ابیطالب است، بصیرتش را بر تیغه شمشیر حمل میکند. هر عرصهای که نیاز سعادت دنیا و عقبای اوست را مجاهدانه و عالمانه و بر مبنای فطرت پیگیر است. علم باشد علم؛ اقتصاد باشد اقتصاد؛ فرهنگ باشد فرهنگ؛ نظامی باشد نظامی و... . با منطقی ساده و روان با این مفاهیم که «خدا برتر از همه چیز است»، «نه ظلم کن و نه ظلم را بپذیر»، «کنار مظلوم باش و در مقابل ظالم». شعارهایی فطری که انقلاب اسلامی بر آن بنا شد، ساده و دلنواز و همه فهم است و نیاز به امامی دارد که آن را تعریف کند و جهادگرانی که آن را تبیین و امتی که آنرا تمکین کنند.
این گفتمان شربتی است که در ذائقه همه مؤمنین و مستضعفین و آزادگان و جوانمردان شیرین آمده و به کام. به همین دلیل است که با توجه به 43 سال کینهتوزی و کینه ورزی دشمنان و قدرت فراتصور رسانهای آنها، دست برتر از آن ایران است. نه در ابزار رسانهای، بلکه چون از حجت و منطق برتر برخوردار است هر روزه مورد رغبت بیش از پیش جهانیان قرار میگیرد و پیدرپی درحال تولید مثل و نسل است. شاهد این ادعا دو چیز است: اول، اذعان جبهه مخالف و دشمن به شکست و ناکامی خود و دوم، تلاش بیوقفه، متمرکز و متنوع آنان. سؤال این است اگر آنگونه که دشمنان و بدخواهان و نافهمان میگویند، گفتمان انقلاب اسلامی ضعیف و در حال افول و انقراض است چرا 43 سال، خود را به هر بدنامی آلوده و این همه هزینه میکنند؟ با این حجم و هیمنه، مقابله و مقاتله برای از بینبردن انقلابی که در حال اسقاط است عقلایی است؟
خسارتها و ریزشها اگرچه ناراحتکننده است ولی نباید از برکات و رویشها و موفقیتها غافل شد. شیوه ما منطق، صداقت و طهارت است و در مقابل، دشمنان ما تزویر، تزیین، تهدید و تحریم را در برنامه دارند. طرف مقابل ما از هرشیوهای که بتواند برای رسیدن به هدفش استفاده میکند ولی ما اینگونه نمیتوانیم. شیوه علوی کجا و شیوه ماکیاولی که یکی از اضلاع تفکر غربی است کجا؟ امام راحل ما با همین شیوه محدود شده با اخلاق اسلامی خبر مرگ ابرقدرت شرق را اعلام کرد و همگان صدای خرد شدن استخوان مارکسیسم را شنیدند. امام حاضر نیز از افول آمریکا خبر داد و مردم شکستن کشتی تایتانیک را نظارهگرند و از 19 سال باقیمانده برای مرگ و محو صهیونیزم طبق وعده سال94 غافل نیستند.
آیهای که در مطلع این نوشته میدرخشد، پس از آیه «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنْصُرُه» آمده و قبل از این نیز خدا کسانیکه تنها جرمشان خداخواهی است و مورد ستم و آزار قرار گرفتهاند را دلجویی میکند و وعده حمایت و به آنها اذن قتال میدهد و ... . لذت خواندن این آیات را نباید از دست داد. جان کلام، گفتمانی است که خدای متعال بیان میکند. بندگان خدا چون که قدرت یابند، مظاهر عبودیت که نماز و عدالت اقتصادی که زکات است و مسئولیت اجتماعی که امر به نیکی و نهی از بدی است را به پا میدارند و گفتمان غالب میکنند. انقلاب اسلامی ما اگرچه در بخشهای وسیعی موفق بوده ولی متأسفانه در این گفتمان قرآنی غفلت شد و عقب افتادیم. دلایلش را باید در فرصتهای دیگر گفت ولی مهمترینش بیاهتمامی دولتها به این مهم بوده و هست. گرچه رمز موفقیت انقلاب اسلامی، وحدت کلمه «اللهاکبر» بود ولی این گفتمان نشد. عدالت اقتصادی و امربه معروف و نهی از منکر هم همینگونه بر زمین ماند و دولتی جوانمردانه زیربار آن نرفت و این شد که شده.
اگرچه کارهای زمین مانده بسیار و دولت جدید روز و شب را به هم دوخته که جبران مافات کند ولی این نکته بسیار حیاتی است که باید پیگیری مجدانه شود. ضروری است تحقیق و تفحصی از نهادها و سازمانهای مختلف صورت گیرد و اهتمام آنها به این گفتمان خدا را خارج از گزارشهای بهدردنخور، پیگیر شود. اضطراری است برنامههای کلان و طرحهای بزرگ با این امور مهم همسو شوند. دستگاههای فرهنگ ساز ما در این زمینه ضعف مفرط دارند. مثلاً جشنواره فیلم و تئاتر و موسیقی فجر که برای گفتمانسازی فرهنگ انقلاب اسلامی راهاندازی شده چقدر از این گفتمان بهرهمندند؟ و چرا در اختیار کسانی قرار داده شدهاند که فهم صحیحی از گفتمان انقلاب اسلامی نداشته و حتی ارادت و ادبی به فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی هم ندارند و معمولاً نقش ضدگفتمانی دارند؟ چرا هرساله از این تریبون برای تحقیر و توهین به فرهنگ و آیین کشور استفاده میشود و مسئولین اگر متعهد باشند، جز عذرخواهیهای رقیق و وعدههای خیالی برای اصلاح، کار دیدنی نمیکنند؟ مردم در این عرصه موفقتر از مسئولینی هستند که برای این امور حقوق و جایگاه اجتماعی میگیرند.
جشنواره فیلم فجر امسال اگرچه ارث لیبرالهاست ولی در سال بعد هرگز نباید چنین باشد. کسانیکه فرهنگ ملی را پامال میکنند لیاقت حضور در ارکان هیچ اتفاق مهمی که با پول بیتالمال برپا میشود را ندارند. مسئولینی که بهدنبال علت بیرغبتی مردم به سینما میگردند، دلیلش را در سخنان حاشیهساز همین امسال جستوجو کنند. طبق کدام عقل، کسانی که در زندگی زناشویی خود موفق نبوده و بارها شکست خوردهاند و افسردگی خود را زیر رنگ و لعاب و خندههای زورکی پنهان میکنند باید الگوی مردم شوند؟ چرا باید کسانی که بیشترین توهین را به فرهنگ و معتقدات مردم را دارند، بهرهمندتر از دیگران باشند؟ با دست و دهان به رسانه ملی و سینما و فرهنگ ایران اسلامی، توهین میکنند و با پاپیش میکشند و چرا
باز هم به آنها داده میشود؟ کدام عقلی میپذیرد کسانیکه سوادشان از معمول جامعه کمتر است در امور مهمی مثل حجاب و عفاف و حلال زادگی دهن به غلط بجنبانند؟ چرا مدعیانی که معمولاً با التماس و... به این عرصه وارد میشوند و با غفلت رسانه ملی و پول مردم و مالیاتهای نداده خود به شهرت میرسند، حق اظهارنظر در مورد همه چیز را به خود بدهند و دیگران را با حرف غلط و ترجمهای «دیگران را قضاوت نکنیم» از اظهارنظر در مورد خود منع میکنند؟
یکی از کارهای مهم دکتر رئیسی که نشان داده اهل تدبیر و قاطعیت است، باید فعال کردن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مطالبه تحرک بیشتر و عمیقتر از این وزارتخانه کلیدی و رهایی از این رخوت و فرسودگی و موریانهها باشد. نیز یادآوری وظیفه ذاتی این وزارتخانه و دانشگاههای صداوسیما، سوره و دانشکدههای هنر است بهگونهای که بتوانند به سرعت و دقت به رسالتهای عظیم خود که گفتمانسازی فرهنگی انقلاب اسلامی است برسند و خود را به تراز فرهنگ مردم بزرگ و انقلابی ایران اسلامی برسانند. و این حقیقت و واقعیت مهم را برافرازند که سه سنت پسندیده و مهم ایرانیان اصیل که به تأیید اسلام رسیده، حجاب، عفاف و پاکدامنی زنان بوده و ابنیه تاریخی پارسه و طاقبستان و امثال اینها محل علم آموزی و عبرتگیری است نه ادا و اطوار روشنفکری و ناسیونالیستی بیسوادانه. و هرکس غیراز این مدعی شود یا ایرانی نیست و یا نادانی است که جایش در رسانه وتریبون رسمی نیست. و خدا ما را عالم به وظایف و عامل به تکالیفمان قرار دهد. إنشاءالله.