تعریف «فرهنگ» و «اخلاق» حرفهای در رفتار حرفهایها
سید سعید مدنی
ورزش علاوه بر کارکردهای تفریحی و تخصصی و... بالقوه یک ابزار فرهنگی هم هست. این است که بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا که در ورزش هم جزو پیشروان و سرآمدان هستند، هرگز در برنامهریزیهای اجتماعی خود در حوزههای سیاسی و اقتصادی و علمی و تربیتی از موضوع ورزش غافل نیستند وبرای پیشبرد آنها با ظرافت و به طور علمی و ماهرانه از ورزش به بهترین وجه بیشترین استفادهها را میبرند.
به دیگر سخن برخلاف تصور بعضی که ردای مسئولیت هم بر تن دارند، ورزش نه تنها جزیرهای مستقل به حساب نمیآید و ساز خودش را نمیزند و برخلاف منافع ملی و فرهنگ و اعتقادات رایج عمل و حرکت نمیکندبلکه همراه و هماهنگ با برنامههای ملی به پیش میرود و تلاش میکند در تسهیل و هموارشدن راه حوزههای دیگر نقش خود را به بهترین وجه ایفا نماید و اگر غیر از این باشد، از سوی عناصر و دستگاههایی که وظایف نظارتی دارند چه در خود ورزش و چه در سایر قوا و تشکیلات ذیربط به سرعت و با قاطعیت برخورد میشود.
در این باره ورزش پیشرفته و حرفهای دنیا خیلی حرفها برای گفتن و نمونههای بسیازی برای ارائه کردن در آستین دارد. برای مثال همین دو هفته اخیر واکنشهایی که دو باشگاه سرشناس و حرفهای اروپایی یعنی منچستر یونایتد و آژاکس آمستردام در قبال یک بازیکن خاطی و یک مدیر متخلف از خود بروز دادند، بیش از آنکه فنی و صرفا ورزشی باشد فرهنگی و در دفاع از ارزشهای مقبول و رایج اجتماعی و انسانی بود که در همه جای دنیا شناخته شده و محترم هستند ولاجرم اینطور واکنشها و برخوردها حفظ کلاس و پرنسیپ این باشگاههای بزرگ را هم در برداشت و مهمتر از همه باعث تحسین اهالی ورزش در سراسر دنیا شد.
علاقهمندان به ورزش و کسانی که پیگیر اخبار و اتفاقات ورزش کشورمان در جریان این خبرها هستند، میدانند چند روز پیش در منچستر یونایتد چه اتفاقی افتاد و مدیران این تیم و بازیکنان مطرح و بزرگی مثل رونالدو و... برابر حرکت هنجارشکنانه و ضد اخلاقی یکی از بازیکنان جوان خود چگونه در پاسداری از ارزشهای اجتماعی و احترام به فرهنگ مقبول اجتماع و مردم و همچنین دفاع از نام و حیثیت باشگاه خود بیمحابا و بدون مصلحتاندیشیهای کاسبکارانه و مسخره- مثلا منچستر بازیهای حساسی در پیش دارد، یا مربی آلمانی تازهکارش را شروع کرده و... نباید تیم را وارد بحران کنیم و... بگذارید بعدها
سر فرصت با موضوع برخورد میکنیم و خلاصه بهانههای مضحک و توجیهات اراجیف گونه که در ورزش خودمان از زبان مسئولان!! کم نمیشنویم- به میدان آمدند و موضوع را رسانهای ودر سطح جهان مطرح کردند تا حساب کار دست همه به ویژه عقب ماندههای پرادعا در همه جای دنیا- که راجع به کار ضدشرعی و خلاف اخلاق و فرهنگ جامعه مثلا خیلی روشنفکرانه! وواقعا عوامفریبانه در رسانههای پرمسئله خود نظر خواهی میگذارند که آیا این کار نادرست و ضد اخلاقی درست است یا نه...؟!!- بیاید که کسی حتی اگر کارسازترین بازیکن باشد و هیچ وقت حتی اگر تیم در بحران باشد و موقعیت حساسی در جدول داشته باشد حق ندارد با نان و آبرو و اعتبار یک باشگاه به نام منچستر بازی کند و... منچستر که فقط با قهرمانی و جام جهانی رفتن! منچستر نشده است.
نه منچستر بلکه همه نامها و تیمهای بزرگ دنیا با رعایت «اصول» و پاسداری از ارزشهای شناخته شده انسانی و معتبر و توصیه شده در همه مکاتب فلسفی و ادیان الهی،صاحب نام و در دنیا پرآوازه شدهاند و حتی موفقیتهای ورزشی و افتخارات و قهرمانیهایی که به نام این تیمها ثبت شده پیامد پافشاری و رعایت اصول و ارزشها بوده است.
داستان آژاکس و «اورماس» را هم، همه شنیده ایم هیچکدام از افرادی که در باشگاهی مثل آژاکس صاحب پست و مقام میشوند حتی اگر ستاره سابق این تیم و در عرصه فوتبال دنیا شناخته شده باشند حق ندارند رفتاری حتی شبهه ناک و دور از شأن و پرستیژ باشگاهی مثل آژاکس آمستردام داشته باشد و این را خود مدیر خاطی نیز معترف است و به جای اینکه بدهد همپالکیهای سایتی و حقوق بگیران رسانهایاش برایش بنویسند و نظر خواهی راه بیندازند و فدراسیون فوتبال هلند پوسترش را چاپ کند و دو قورت و نیمش هم باقی و از مردم و جامعه و فرهنگ طلبکار باشد و بگوید «خلاف کردم که کردم» یا « پیام دادم که دادم»... میگوید «من شرمنده هستم و قبول دارم که اشتباه کردهام. فردی در جایگاه من، نباید از خط قرمزها عبور کند...». آژاکس هم مثل منچستر- البته اگر بعضی از عقب ماندههای فرهنگی و پرادعای وطنی قبول داشته باشند!- «حرفه ایگری اخلاق و فرهنگ» آن را عملا- نه شعاری- تعریف وتبیین میکند و میگوید هر رفتار و اقدامی که مغایر با این فرهنگ واخلاق باشد و از هرکسی سربزند قابل قبول نیست و با آن با قاطعیت و در حد گسترده برخورد میشود.
بنابراین روراستی و صداقت یکی از بزرگترین اصول و خلقیات حرفهایگری است و سیاهکاری و فریبکاری و شارلاتان بازی کوچکترین ربط و مناسبتی با آن ندارد. لذا نمیشود در برنامههای یکطرفه و به مصداق «خود گویم و خود خندم».....، جلوی دوربینهای تلویزیونی از فرهنگ دم زد و لزوم رعایت اصول و ارزشهای فرهنگی، ولی سرتاپای رفتار خودمان و تشکیلات و فدراسیونمان، ضد فرهنگی باشد و ارزشها را لگدمال و از ضد ارزشها قبح زدایی کنیم... نمیتوان از قانون و لزوم پایبندی به قانون سخن گفت و قانون شکنیهایمان صدای اعتراض مراجع قانونی مثل مجالس و حتی اعضای هیئت رئیسه خودمان را در بیاورد و...نمیشود از مماشات نکردن با بداخلاقی و حرمت شکنیها حرف زد و برابر بد اخلاقیها و حرمت شکنیها سکوت کرد و بدتر از آن، بداخلاقها و حرمتشکنان را نوازش و حمایت و پوستر رنگیشان را چاپ و به هرچه اخلاق و حرمت و... دهن کجی کرد.
نمیشود از استقلال عمل و احترام به تصمیمات کادر فنی تیم ملی و سایر همکاران گفت اما در بسیاری جاها از آنها ابزار فعل و « مترسک» ساخت و سرانجام نمیشود از مقام شهید و دفاع از خون شهید گفت، اما عمل و رفتار و ایدههایمان، درست برخلاف اهداف و مغایر با آرمانهای شهدا باشد. یادمان نرود شهدا برای حاکمیت پاکی اصول و اخلاق انسانی و جوانمردانه و دفاع از فرهنگ ملی و ارزشهای اعتقادی و آبادی و سرفرازی و شرف و عزت ایران بزرگ، جان عزیز خود را تقدیم کردند و...