# پرسه ـ در ـ فضای ـ مجـازی
پاسخهای مناسب به چند خط اراجیف
پس از آنکه کاربری با انتشار متنی تاسف برانگیز در کنار این تصاویر نوشت: «امروز یک سر رفته بودم انقلاب و کتابفروشیهارو نگاه میکردم. هیچ کتابفروشی همچین چیدمانی نذاشته بودند پشت ویترینشون جز اینجا. آقا نخرید ازشون، هیچ کسبوکاری مجبور به این کار نیست.» حساب کاربری «کتاب اسم» در واکنش به این اظهارنظر نوشت: «ما ایرانیایم و به قهرمان ایران، افتخار میکنیم و این روزها یادمان کوچکی برای تسلی گذاشتهایم. ما همیشه میزبان کلمههاییم و کارمان آگاهیبخشی است و هیچوقت بر سر در کتابفروشی نزدیم ورود مخالف ممنوع! فکر میکنیم اگر قهرمانمان کتابفروش بود، همینکار را میکرد. قدم همهتان رویچشم.»
محمد اکبرزاده نیز نوشت: «یکی از زیباترین کتابخانههایی که دیدم، زیباتر از معماری و چیدمان، احترامشون به قهرمان وطن بود. ممنون بابت معرفیش.»
کاربر دیگری نوشت: «ممنون بابت تبلیغ این کتابخانه دار با شرف و وطن دوست.»
مرتضی سیف اللهی: «خب پس یه کتاب فروشی خوب پیدا کردم واسه خرید. ممنون که یه کتاب فروشیه خوب و انقلابی بهمون معرفی کردی؛ گر خدا بخواهد عدو شود سبب خیر اینهها.»
آرما نوشت: «همین چند وقت پیش خیلی از مغازهها تمهالووین و کریسمس داشتن و اگر کسی اعتراض میکرد هزار جور برچسب تحجر و خشک مغزی بهش میزدن. امثال این آدما یه رضاشاه درون دارن که فعلا نگهبان اصطبله، ولی وای به روزی که به قدرت برسه.»
وثوقی کیا نوشت: «جماعتی که شواف رواداری و تحمل عقیده مخالف و آزادی بیان میدن فقط به خاطر عکس حاجقاسم دستور به تحریم یک کتابفروشی میدن. اینها ته مونده عقیده همون تفالههایی مثل مجاهدین خلق و داعش هستند که اگر روزی مسلط بشن هیچ مخالف عقیده خودشون رو تحمل نمیکنن.»
بسیاری از کاربران دوستدار حاج قاسم نیز تو کامنتا تشکر کردن و نوشتن ممنون که معرفیش کردی، حتما ازش خرید میکنیم. آدرس فروش اینترنتیش رو هم پیدا کردن و به اشتراک گذاشتن!
نقش آیتالله مصباح در جبهه مقاومت
مصطفی: «سید (حسن نصرالله) میگه آقای مصباح در بُعد معرفتی برای ما بهجت بود و در بُعد علمی شهید صدر و حزبالله تجسم تفکر سیاسی آیتالله مصباح در منطقهست.»
غرب بدون روتوش
مجتبی روحی زاده: «در بهشت غربپرستها یعنی ونکوور کانادا اوضاع به قدری وخیم هست که سیبیسی میگوید امکان دارد ۳۵۰ نفر از شدت سرما بمیرند! پیشنهاد میکنم شمع به دستهای جلوی سفارتخونهها، این روزا شمعهاشونو جمع کنن بفرستن ونکوور تا این بینوایان روشن کنن و یکم گرم بشن و از سرما یخ نزنن!»