لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
رضا اسماعیلی
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
حاصلى ما و تو را از ارتباط خلق نيست
سعى كن تا ارتباطى با خدا پيدا كنى
تا توانى در رفاقت با خدا يكرنگ باش
صافشو در زندگانى تا صفا پيدا كنى
بگذر از قدر و بها و خاكسارى پيشه كن
تا مقامى برتر از «شيخ بها» پيدا كنى
همچو زرگر روز و شب دنبال سيم و زر مگرد
بگذر از زر تا به عالم كيميا پيدا كنى
ديدن ناديده را چشم خدابين لازم است
از خودى بيگانه شو تا آشنا پيدا كنى...
(ژولیده نیشابوری)
در تاریخ ادبیات ایران به نام شاعرانی
بر میخوریم که همچون انبیاء با حنجره شعر خود، مردم را به حکمت، معرفت، خودشناسی و خداشناسی دعوت کردهاند و شعرشان دانشگاه تربیت، هدایت و انسانسازی بوده است.
برای شاعرانــی از این جنس «چه گفتن؟»، همچون «چگونه گفتن؟» مهم بوده است، چون هدف آنان از شعر و شاعری زبان بازی و فضل فروشی شاعرانه نبوده است، بلکه بیشتر به دنبال آن بودهاند که شعر را به عنوان وسیله و ابزاری تاثیرگذار در خدمت آرمانهای والای انسانی و دینی بهکار بگیرند و همچون رسول اکرم (ص) که فرمود: «اِنِّی بُعِثتُ لِاُتِمِمُ مَکارِمُ الاَخلاق»، در مسیر احیای ارزشها و کرامتهای اخلاقــی
گام بردارند.
به باور و اعتقاد این شاعران، شاعری مسندی مقدس و الهی است و شاعر
- بخصوص شاعر آييني- نميتواند و «نبايد» افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خيال وحشي بسپارد و همچون ساير عرصهها بر طبل «خلاف آمد عادت » بكوبد و خواهان «سعادت» باشد، چرا كه در اين عرصه «خلاف آمد عادت» بدون رعایت ادب و آداب معنا ندارد. زيرا در اين عرصه- همچنانکه اشاره شد- شاعر بر مسند انبياء و اولياء الهي كه رسالتشان اصلاحگري و تربيت نفوس است تكيه زده است. مقام شاعر در اين وادي، مقام سخنگوي يك مكتب و آيين است و سخنگو در مقام سخنگويي نميتواند و نبايد صرفا بيانكننده مواضع و ديدگاههاي شخصی خويش براي پيروان و سالكان آن
مكتب باشد.
اگر در عرصههاي ديگر ميتوان بدون هيچ آداب و ترتيبي سخن گفت، اينجا اتفاقا بايد «ادب و آداب» را بهجا آورد و آنگونه ظاهر شد كه «محبوب» ميخواهد.
عرصه شعر آييني، مقام خودبيني، خودرايي و خودخواهي نيست، مقام ذوب شدن در «محبوب» و «فنا في الله» است، چنان كه سعدي شيرازي- كه رحمت خدا بر او باد- ميگويد:
گـــويند تمنايـــي از دوست بكن سعدي
جز دوست نخواهم كرد، از دوست تمنايي
در واقع، در اين وادي، ديگر «من» و «منيتي» نيست و هر چه هست «او» ست و دقيقا رمز سربلندي شاعران آييني نيز در همين نكته و دقيقه ظريف نهفته است، چنان كه «هلال جغتايي» ميگويد:
جايــي رسيدهايم كه از خودگذشتهايم
از خود گذشتهايم و بهجايي رسيدهايم
توجه به اين نكته كليدي ضروري است كه در حوزه شعر آييني، مضمونيابي مثل عرصه «آزاد سرودهها» صرفا يك كار ذوقي و سليقهاي نيست و شاعر نميتواند در اين عرصه به مدد خلاقيت و نبوغ ادبي خويش به هر مضمون غريب يا خوشايندي
چنگ اندازد.
در اين وادي، شاعر بايد متخلق به اخلاق اسلامــي و آراسته به ادب قرآني باشد و در دايرۀ آموزههاي مبتني بر دين و برگرفته از قرآن حركت كند. به تصوير كشيدن سيماي بزرگان دين در شعر آييني بايد دقيقا منطبق بر سيره عملي و سلوك ايماني و قرآني آن بزرگواران باشد.
فرايند خيالپردازي و پرواز ذهني شاعر در اين وادي، بايد انديشيده و رسالتمندانه باشد تا شاعر بتواند چهرهاي واقعـي، بيتحريف و پيراسته از خرافات را از ائمه هدي
(عليهم السلام) به تماشا بگذارد، سيمايي روشن و زلال كه قابليت الگوبرداري از آن براي زندگي انسان معاصر وجود داشته باشد.
با این مقدمه، در این نوشتار برآنیم که تاملی در شعر و شخصیت «ژولیده نیشابوری» داشته باشیم. شاعری از نسل شاعران مُوحد و هدایت آیینی چون کمیت، دعبل و فرزدق، که در سنگر شعر- همچون مجاهدان
فی سبیل الله- برای نابودی زشتی و پلشتی و حاکمیت ارزشهای توحیدی و الهی تلاش
میکنند.