اخبار ویژه
تسخیر سفارت اشتباه نبود
حمایت از بانیان فتنه 88 اشتباه بود
حجتالاسلام علیاکبر ناطقنوری که از چهرههای باسابقه و مبارز انقلاب اسلامی ایران به حساب میآیند؛ در اظهارنظری عجیب مدعی شدهاند: «از نظر من، تصرف سفارت آمریکا بهعنوان «لانه جاسوسی» اشتباه بزرگی بود؛ بهنظر میرسد بسیاری از گرفتاریها از همان نقطه آغاز شد. وقتی بخواهیم راهکار پیشنهاد کنیم باید بدانیم مشکل چیست. مگر در سایر سفارتخانهها در دنیا قسمتی برای امور اطلاعاتی و جاسوسی وجود ندارد؟ آنجا را اشغال کردند و آمریکا هم در یک عمل متقابل سفارتخانه ما را گرفت و پولهای ما را بلوکه کرد. از آن زمان، مجموعهای از مشکلات و واکنشها ادامه پیدا کرد که بهنظر من ناشی از همان تصمیمات اولیه بود.»
اظهارات جناب آقای ناطقنوری از این جهت تعجبآور است که ایشان با توجه به تجربه تاریخی خودشان و سابقه مبارزاتیشان باید بهتر از هرکس دیگری بدانند که ریشه دشمنی آمریکا با ایران، تسخیر سفارت آمریکا نبوده است. آیا در جریان کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 علیه دولت ملی ایران هم مردم ایران سفارت آمریکا را اشغال کرده بودند که با سرکوب قیام ملی خود توسط آمریکا مواجه شدند؟ آن زمان که محمد مصدق، نخستوزیر وقت علاقهای یکطرفه به ساکنان کاخسفید نشان داده بود و نرد دوستی با آنها باخته بود؛ پس چرا آمریکا همراه با انگلیس به تحریم صنعت نفت ایران از سال 1330 روی آورد؟ آقای ناطق باید به خوبی بداند که علت اولین تحریمهای ایران که سالها پیش از انقلاب اسلامی توسط آمریکا و انگلیس و متحدانشان بر کشور اعمال شد، به شکست کشاندن «ملی شدن صنعت نفت» ایران بود.
با این حساب تا زمانی که ایران (و نه جمهوری اسلامی) بخواهد در مسیر استقلال و خودکفایی حرکت کند با دسیسه و دشمنی آمریکا و همپیمانانش مواجه بوده و خواهد بود. با توجه به این تجربه تاریخی آیا مردم ایران پس از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی حق نداشتند نسبت به احتمال کودتایی مشابه توسط آمریکا برای از بین بردن انقلاب نگران باشند و با تسخیر سفارت آمریکا برای برطرف کردن این نگرانی خود اقدام کنند؟
آیا جناب آقای ناطقنوری نمیدانند در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، سفارت آمریکا در تهران تبدیل به اتاق جنگ و کودتا شده بود و ژنرال هایزر با دستور کودتا وارد ایران شده و فعالیتهای خود را از داخل سفارت آمریکا در تهران پیگیری میکرد؟ چنین اقدامی که مصداق بارز دخالت در امور داخلی ایران و توطئهچینی علیه انقلاب اسلامی ایران است با فعالیتهای مرسوم وابستگان نظامی و امنیتی در سایر سفارتخانهها در نقاط مختلف دنیا یکی است که آقای ناطق اصرار دارد آن را یکی بداند!
سفارت آمریکا در تهران پس از انقلاب اسلامی نیز دست از دسیسه و اقدام علیه انقلاب ایران برنداشت. نگاهی گذرا به اسناد آمریکایی منتشرشده از سفارت پس از تسخیر آن به خوبی نشان میدهد ساکنان کاخسفید چگونه برای ناامن کردن مرزهای ایران و مهرهچینی در داخل ساختار اجرائی ایران اقدام کرده بودند. نادیده گرفتن این اسناد که حجم آن برابر با 10 جلد کتاب حدوداً 1000 صفحهای است و ارائه روایتی مخدوش از ریشه دشمنی آمریکا با ایران؛ ظلمی بزرگ به نسل آینده است که از جناب آقای ناطقنوری با سوابق درخشان مبارزاتیشان توقع نبود.
برخلاف آنچه آقای ناطق بیان میکنند تحریمهای فعلی ایران چندان ریشهای در تسخیر سفارت آمریکا در تهران در آبان 1358 ندارد. از همان سال تا سال 1389 ایران تحت تحریمهای آمریکا و حتی قطعنامههای تحریمی شورای امنیت سازمان ملل قرار داشت اما برای مثال هیچ جهش ارزی قابلتوجهی در اقتصاد ایران رخ نداد چون تحریمهای آمریکا بیشتر از آنکه واقعی باشند، نمادین بودند و کشورهای اروپایی و غیراروپایی به تجارت با ایران ادامه میدادند. آنچه نظام ویژه تحریمهای ایران را رقم زد و مقامات آمریکایی را برای اعمال تحریمهای فلجکننده تشویق و ترغیب کرد، اردوکشی خیابانی مدعیان اصلاحات علیه نظام جمهوری اسلامی با دروغ تقلب در انتخابات ریاستجمهوری 1388 بود که از قضا برخی دوستان آقای ناطق سردمداران این شورش علیه رأی مردم بودند.
با این حساب تسخیر سفارت آمریکا یا همان لانه جاسوسی و توطئه اشتباه نبود؛ آنچه اشتباه بود میدان دادن به پادوهای
آمریکا و حمایت از آشوبگران فتنه 88 بود که سنگینترین
تحریمهای تاریخ انقلاب را پیش پای جمهوری اسلامی ایران گذاشتند.
از اسرائیل اصرار
از پادوهای اسرائیل انکار!
جریان غربگرای داخل ایران به نیابت از روابط عمومی ارتش اسرائیل دست از انتشار و توزیع تحلیلهای کممایه با هدف تحقیر جبهه مقاومت و زیر سؤال بردن عملیات «طوفانالاقصی» برنمیدارد.
تازهترین نمونه آن مربوط به سرمقاله یکی از روزنامههای صبح کشور است که علیرغم نامش در مسیری خلاف جمهوری اسلامی گام برمیدارد. این روزنامه مدعی شده است: «عمليات طوفانالاقصي يک اشتباه بود. ما از همان اولين لحظات دريافت خبر اين عمليات بر اين عقيده بوديم و اکنون که بيش از دو سال از انجام آن گذشته بر اين باورمان راسختر شدهايم.» این روزنامه که ظاهراً حتی تاریخ شروع عملیات طوفانالاقصی را هم نمیداند و آن را 15 شهریور 1402(!) اعلام کرده است؛ تمامی جنایات آمریکا و اسرائیل در منطقه طی دو سال اخیر را به حساب عملیات طوفانالاقصی گذاشته و همه را «از عوارض منفي عمليات طوفانالاقصي» دانسته است.
نویسنده حتی به خود زحمت نداده تا نگاهی گذرا به شرایط پیش از عملیات «طوفانالاقصی» بیندازد و مثلاً ببیند رژیم صهیونیستی یک سال پیش از 7 اکتبر 2023 با خیال خام اینکه کار مقاومت فلسطین به پایان رسیده و اراضی اشغالی برای او امن شده است؛ اقدام به برگزاری رزمایش «ارابههای آتش» در قبرس کرد و در آن رزمایش نظامی جنگ با حزبالله لبنان و حمله به تأسیسات هستهای ایران را شبیهسازی کرد. در واقع حمله به لبنان و ایران بخش جداییناپذیری از برنامه رژیم صهیونیستی حتی پیش از عملیات طوفانالاقصی بود و اندیشکدههای وابسته به ارتش رژیم صهیونیسیتی مانند «مؤسسه دادو» نیز آشکار از این هدف سخن میگفتند. با این حساب مجاهدان فلسطینی با انجام عملیات «طوفانالاقصی» محاسبات رژیم صهیونیستی را به هم ریختند و با جانفشانی خود، بار دیگر ارتش رژیم صهیونیستی را در اراضی اشغالی درگیر کردند و قوای آن را تحلیل دادند.
این روزنامه که سرمقاله خام و نسنجیدهاش با استقبال رسانههای معاند خارج کشور و رسانههای عبری مواجه شده، ظاهراً حتی خبری از شرایط پس از عملیات طوفانالاقصی ندارد و یکبار هم اعتراف رسانهها و چهرههای صهیونیستی درباره موفقیت این عملیات به گوشش نخورده است. روز گذشته روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» اعتراف کرد که حماس از جنگ غزه سالم بیرون آمد و اهداف یحیی سنوار محقق شد. «حیم لوینسون» تحلیلگر سیاسی ایمن روزنامه نوشت: «جنبش حماس توانست تا آخرین روز جنگ، ساختار سازمانی و رهبری سیاسی خود را در نوار غزه حفظ کند.» او تأکید کرد که حماس همچنان یکی از بازیگران اصلی آینده غزه خواهد بود، زیرا گروههای شبهنظامی وابسته به اسرائیل در داخل این منطقه نفوذ چندانی ندارند و با خروج ارتش اسرائیل، بهسرعت از میان خواهند رفت. به گفته لوینسون، حماس با دو دستاورد بزرگ از این جنگ بیرون آمده است: «نخست، بازگرداندن مسئله فلسطین به صدر توجه جهانی پس از سالها تلاش نتانیاهو برای عادیسازی و به حاشیه راندن آن؛ و دوم، آزادی صدها زندانی فلسطینی از زندانهای اسرائیل؛ دستاوردی که در برابر ناتوانی تشکیلات خودگردان، با وجود همکاری کامل امنیتی با اسرائیل، تضاد آشکاری دارد.»
در همین زمینه «رونن برگمن» یکی از چهرههای رسانهای وابسته به نهادهای امنیتی اسرائیل در روزنامه عبریزبان «یدیعوت آحارونوت» با اعلام اینکه اهداف اعلامی نتانیاهو در غزه محقق نشده است؛ نوشت: «چهار شرط از پنج شرطی که نتانیاهو برای خود تعیین کرده بود، هنوز محقق نشدهاند: حماس سلاح خود را حفظ کرده، نوار غزه خلع سلاح نشده، اسرائیل کنترل امنیتی کامل بر کل منطقه ندارد و هیچ تضمینی برای تشکیل اداره مدنی جایگزین وجود ندارد.» برگمن در ادامه تبلیغات رسانهای که اسرائیل را در موقعیت برتر و مقاومت فلسطین را در موضع شکست به تصویر میکشد زیر سؤال برده و میگوید میان واقعیت میدانی و تبلیغات رسانهای اختلاف وجود دارد.
ظاهراً دامنه این تبلیغات رسانهای ارتش اسرائیل به ایران هم رسیده و جریان غربگرای داخلی و نشریات وابسته به آن در محتوای تولیدی خود قصد بازنمایی شکست از عملیات پیروزمندانه «طوفانالاقصی» برای افکار عمومی داخل ایران دارند. در حالی که میتوان اظهارنظرها و گزارشهای تحقیقی فراوانی از منابع اسرائیلی مشاهده کرد که در آن به شکست اسرائیل و پیروزی مقاومت فلسطین اصرار دارند؛ پادوهای اسرائیل در ایران سعی میکنند این شواهد را انکار کرده و به ایجاد تردید و شبهه در افکار عمومی بپردازند.
از فضاسازی برای تصویب CFT
تا انکار وعدهها و فرار از مسئولیت!
محافل کارچاقکنی که به نیابت از غربگراها بر تصویب منویات FATF (از جمله الحاق به کنوانسیون CFT ) اصرار میورزیدند، اکنون پس از تصویب دو بند پالرمو و CFT در مجمع تشخیص مصلحت نظام میگویند این مصوبات، مشکلی را حل نمیکند!
چند روز قبل مجید انصاری معاون حقوقی ریاستجمهوری گفت: امیدواریم در FATF از لیست سیاه خارج و وارد لیست خاکستری شویم؛ هرچند با وجود تحریمها، این مسئله خیلی کارایی ندارد.
این اظهارنظر آن هم پس از تصویب CFT در «مجمع» در حالی است که مدعیان اعتدال و اصلاحات شرط لغو تحریمها را همکاری با FATF و تصویب لوایح مربوط به سیافتی و پالرمو میدانستند؛ هرچند که تحریمها در پسابرجام و با وجود اجرای 39 بند از 41 بند برنامه اقدام FATF، تقریباً سه برابر شده بود.
اما عجیبتر از اظهارات امثال آقای انصاری، تحلیل برخی نشریات زنجیرهای است که قبل از تصویب، مطالبه تصویب را داشتند و به مجمع فشار میآوردند ولی بعد از تصویب برای اینکه پاسخگوی انتظارات خودساخته باشند، میگویند تصویب دیرهنگام بوده و بنابراین مشکلی حل نمیشود! یکی از این رسانههای زنجیرهای حتی با زیرکی برای پاسخگو نبودن ادعا کرده که تصویب در مجمع اقدامی برای پاسخگو نبودن بوده است!
عصر ایران در مقالهای با عنوان «تصویب دیرهنگام CFT؛ تلاشی برای فرار از مسئولیت آینده» نوشت: «تصویب لایحه مرتبط با کنوانسیون CFT در شرایطی صورت گرفت که فضای سیاسی و اقتصادی بیش از هر زمان دیگری تحت فشار داخلی و خارجی است. این تصویب دیرهنگام، در واقع حامل پیامی سیاسی به غرب است که میگوید «ما تنها در شرایط فشار، تصمیمهای سخت را میپذیریم.». اما در کنار این تحلیل، یک نکته مهم دیگر هم وجود دارد؛ تصویب این لایحه بیش از آنکه ناشی از یک تغییر استراتژیک یا پذیرش واقعی ضرورتهای بینالمللی باشد، نوعی حرکت سیاسی برای «فرار از مسئولیت آینده» نیز هست. نهادهای تصمیمگیر و گروههای سیاسی با تصویب این لایحه، میتوانند در آینده چنین بگویند: «ما آنچه لازم بود انجام دادیم؛ اگر وضع بهتر نشد، تقصیر ما نبود.» آنها میخواهند طوری صحنه را تنظیم کنند که در صورت بدتر شدن شرایط، انگشت اتهام متوجه عوامل بیرونی شود و نه تصمیمگیران داخلی. اگر اوضاع در آینده بهبود پیدا نکند، این گروهها خواهند گفت: «اگر ما این لایحه را نمیپذیرفتیم، وضعیت بدتر میشد؛ حالا دیدید که با وجود تصویب هم غرب همکاری نکرد.» همانگونه که در مورد برجام نیز همین اتفاق افتاد. بعد از اینکه ایران و غرب به تعهدات خود عمل نکردند با استفاده از مکانیزم ماشه وضعیت به قبل از تصویب برجام بازگشت همین عده همایش برگزار کردند که دیدید گفتیم برجام به درد نمیخورد؟ خب مگر غنیسازی را در حد ۳درصد نگه داشتیم که توقع داشتیم برجام تحریمها را بردارد؟
عصر ایران میافزاید: «حتی به فرض محال اگر تصویب لایحه به کاهش برخی موانع حقوقی و بانکی منجر شود که قطعاً نخواهد شد، باید پذیرفت که مشکلات اقتصادی کشور بسیار ریشهدارتر از آن است که با یک مصوبه بینالمللی برطرف شود. تصمیمگیران این موضوع را بهخوبی میدانند. بنابراین، تصویب لایحه بیشتر یک حرکت سیاسی برای «خالی کردن میدان مسئولیت» است تا یک اقدام ساختاری برای حل بحران. اتفاقاً اگر جایی در این کشور برای پاسخگویی وجود داشت باید همین اعضای مشخصکننده مصلحت را ردیف کنند و بازخواست کنند که چرا در دوران روحانی این لایحه را تصویب نکردید. این تصویب نه نشاندهنده تغییر راهبردی در سیاستخارجی است، نه گامی اساسی برای اصلاح ساختار اقتصادی؛ بلکه تلاشی است تا فردا، وقتی اوضاع وخیمتر شد، هیچکس متهم اصلی نباشد. در واقع، CFT تبدیل به سپر سیاسی آینده شده است؛ سپری برای پنهان کردن تصمیمگریزی و مسئولیتناپذیری مزمن در ساختار تصمیمسازی کشور».
باید از کارفرمایان رسانههای زنجیرهای (و نه میرزا نویسهای آنها) سؤال کرد که اگر تصویب CFT را بیفایده میدانستید، چرا ظرف چند ماه گذشته بیشترین فشار را به مجمع برای تصویب آن آوردید و چرا به دولت فشار آوردید تا ضمن تقدیم نامه به رهبر انقلاب، درخواست بازگشت لایحه مذکور به دستورکار مجمع را مطرح کند؟! شما همانهایی نبودید که همین چند ماه قبل ادعا میکردید با تصویب دو لایحه پالرمو و CFT، تعاملات اقتصادی و مالی و بانکی خارجی تسهیل میشود؟ حالا که مجمع در اثر مشورت غلط و آدرس گمراهکننده شما، این دو لایحه را تصویب کرده، چرا زیر وعده و تعهد خود میزنید اما به جای شرمندگی و عذرخواهی درباره گفتن یک دروغ دیگر، فرار به جلو کرده و تصویبکنندگانی را که به حرف شما اعتنا کردند، متهم میکنید؟! آیا این هم نشانه دیگری از بیاخلاقی و مسئولیت نشناسی شما نیست؟
شما همانهایی هستید که تا همین چند ماه قبل وانمود میکردید توافق با ترامپ و سرازیر شدن چند هزار میلیارد دلار سرمایه خارجی به ایران نزدیک است، اما هنگامی که ترامپ خیانت کرد، به جای حمله به او، مجدداً به تخطئه دولت و نظام پرداختید که چرا مذاکرات را گستردهتر نمیکند و امتیازات فراهستهای نمیدهد؟! شما همان جماعت وطنفروشی هستید که موشک و توان نظامی و میدان را به دروغ در مقابل دیپلماسی و اقتصاد و معیشت گذاشتید و هم به دیپلماسی و اقتصاد و معیشت آسیب زدید و هم به امنیت و اقتدار کشور.