ضرورت صیانت از خانواده ایرانی
منصور مهدوی
زن و حجاب
زن به مثابه رکن خانواده تأثیر تعیینکنندهای در تربیت فرزند و نسلهای بعدی دارد. جایگاه زن در جامعه ما به دلیل رواج حجاب و پوشش از دوران هخامنشی، حاکی از عفت و اصالت جایگاه انسانی زن در جامعه ایرانی است. با این همه پس از رویکار آمدن حکومت دست نشانده پهلوی و با کشف حجاب، مجموعهای از ناهنجاریها به جامعه ما تحمیل شده که پس از انقلاب اسلامی نیز استعمارگران میکوشند با رواج هنجارشکنی و بیبندوباری جامعه اصیل ما را دچار آشوب فرهنگی کنند تا از این رهگذر به مطامع سیاسی خود برسند.
برای مواجهه با این پدیده شوم، صداو سیما نقشی سترگ به عهدهدارد به ویژه که در گذشته سهمی در کمکاریها و برخی خطاکاریها دارد. آنچه به نظر میرسد در چند محور عرضه میگردد:
ترویج حیا و غیرت
«حیا» امری عمومی است و شامل زن و مرد است. تولیدات فرهنگی به طور معمول مورد توجه میلیونها نفر قرار دارد. از این رو هنجارهای ملی و اسلامی ما هماره باید ملاک ارزیابی بخشهای نظارتی سازمان صداوسیما باشد.
سالیان درازی است که تولیدات صداوسیما به لحاظ پوشش به طور نسبی چارچوبهای هنجاری را مراعات میکنند ولی نکته بسیار مهمی که گاه مورد غفلت قرار میگیرد آن است که از رفتارها و روابط، حیازدایی میشود و هر کسی با هر کسی در ارتباط است و رفتارهای زنان گاه مرزهای عفت را درمینوردد. «ساعت شنی» (1386) یکی از سریالهایی است که در این زمینه هنجارهای بسیار زیادی را زیرپاگذاشت و گویی حیازدایی از جامعه را در دستور کار داشت. این سریال، زنانی را به تصویر میکشید که برای اجاره دادن رحم خود با یکدیگر رقابت میکنند! یکی از محورهای سریال، زنی به ظاهر بدکاره است که اخلاقی قابل قبول و جذاب دارد. رفتار مبهم و پرایهام این زن به به ویژه بعد از انتخاب شدن برای اجاره دادن رحم، مردان هوسرانی که در جای جای سریال به دنبال طعمه کردن زنان بیگانه هستند و...، همگی نشان از آن دارد که یک سریال میتواند کمر به قتل حیا ببندد.
افزون بر این گاه در فضای برخی تولیدات صداوسیما رفتارهایی مخالف غیرت مردانه به چشم میخورد؛ به نحوی که گویی یک مرد باید در دفاع از ناموس خود بیتفاوت باشد. برخی مجریها در این زمینه دقتهای لازم را مراعات نمیکنند. برخی تولیدات نیز چنیناند؛ در سریال «پریا» (1395)، پریا از حبیب (همسر سابقش) جدا شده و با کیوان –که ایدز دارد- ازدواج کرده است. پس از مدتی گویی پریا همچنان روابطی صمیمانه با حبیب دارد، این رفتار او با اعتراض کیوان مواجه میشود ولی پریا، کیوان را توبیخ میکند و غیرت شوهر پریا ناشی از حسادت او قلمداد میشود؛ در واقع پریا غیرت شوهر خود را منکوب میکند.
چندی بعد پریا باردار میشود و هنگام وضع حمل به منزل حبیب میرود تا فرزندش را به دنیا بیاورد. در فرهنگ ما فرزند در خانه پدر به دنیا میآید؛ ازاین رو، زایمان پریا در خانه حبیب به این معناست که این نوزاد، فرزند حبیب است در حالی که اکنون پریا، یک زن شوهردار است؛ این امریک هنجارشکنی بسیار بزرگ است.
در واقع اگر حیای زن و غیرت مرد از پهنۀ تولیدات فرهنگی حذف شود خود به خود اباحیگری رواج پیدا میکند و یکباره متوجه میشویم که وضع ما از شرایط موجود هم وخیمتر شده است.
تکریم حجاب و چادر
کسی که تاریخ کشور ما را به خوبی مطالعه کند به این نتیجه میرسد که حجاب نماد شخصیت و هویت زن ایرانی است. زن ایرانی از هزاران سال پیش کوشیده است خود را از دسترس طمعورزان دور کرده و پیش از آنکه زن باشد، انسانیت خود را به دیگران نشان دهد. از آنجایی که اسلام نیز به شخصیت زن بها داده است این جنبه در این دین مبین به شدت تقویت شده و زن منزلت واقعی خویش را یافته است.
پیشینه تلاش برخی روشنفکران غربگرا برای تخریب حجاب و چادر در شعر، داستان، فیلم و... به زمان پهلوی برمیگردد و مخصوص کسانی بوده است که میخواستند کشف حجاب رضاخانی را توجیه کنند و جامعه را به تباهی و فحشا بکشانند. طبیعی است که امروزه نباید این گونه افراد مجال پیدا کنند تا در صداوسیما فیلم و سریال بسازند. سریال «تا ثریا» (1390) با توهینی آشکار، چادر را به مثابه آلت قتل نشان داد.
در انیمیشن «مهارتهای زندگی»، با آنکه نکتههای کاربردی بسیار خوبی به کودکان و خانوادهها آموزش داده میشود، ولی خانوادهای که تحصیلات عالی دارد و مُبادی به آداب است، بدون چادر هستند؛ خانوادهای که شوهر خانواده بازاری و تنپرور است و مادر خانواده خانهداری میکند، چادری است. البته این امر پیام مناسبی را به ذهن کودکان مخابره نمیکند. ابتکار شبکه نهال در برداشتن حجاب زنان در خانه نیز، بیش از آنکه واقعیسازی پوشش باشد، هنجارشکنی به شمار رفته و ممکن است بسترساز بدعتهای دیگری باشد.
البته این دست عملکردها در صداوسیما در سایه غفلت یا همراهی برخی مسئولان، در گذشته رواج بسیاری داشت و به نمونههای دیگری نیز در این نوشتار اشاره شد اما دست کم پس از این باید مراقب باشیم که با توجه به پیشینه حجاب در ایران و منزلت آن در اسلام، زن ایرانی را با بهترین و شایستهترین پوشش در قالبهای مختلف معرفی کنیم و از این طریق الگوسازی کنیم. البته شاید برای آنکه پاسخگوی سلیقههای مختلف در جامعه باشیم شایسته باشد انواع صحیح و جذاب حجاب را نیز به دختران و زنان جوان معرفی کنیم تا بستری فراهم شود که حداکثر افراد پوشش کامل را انتخاب کنند.
مواجهه با شبهات درباره حجاب
متأسفانه با توجه به اهمال طولانی مدت مسئولان گذشته و تعلل مسئولان کنونی، فضای مجازی وضعیت فضاحتبار و فاجعهآفرینی به خود گرفته است؛ بسیاری ارزشهای ملی و اسلامی ما در فضای مجازی دچار چالش و بحران شده و مسئولان امر به جای جدیت و تسریع در ساماندهی فضای مجازی، از جنجالآفرینی کسانی نگراناند که خواهان هرج و مرج اخلاقی، فرهنگی و... در فضای مجازی هستند.
با این همه میبینیم و میدانیم که جریانهای ضدفرهنگی فراوانی از طریق فضای مجازی به جامعه ما تزریق میشود که از جملۀ آنها بحث بدحجابی و بیحجابی است. رسانه میتواند با تکثیر برنامههای مختلف از جمله برنامههای گفتوگومحور مانند «بدون توقف»، پرسشهای ذهنی دختران و زنان را مطرح کرده و از زبان کارشناسان، پاسخ مناسب را به آنها بدهد.
تبیین بهرهکشی و برهنهسازی زن به نام آزادی
تاریخ 200 ساله غرب به ما نشان میدهد که سرمایهداران بعد از انقلاب صنعتی، زنان را به عنوان نیروی کار ارزان و مطیع وارد بازار کار کرده و در موارد بسیاری از استخدام مردها جلوگیری میکردند چرا که مردان به طور بالقوه میتوانستند در مقابل زیادهخواهی صاحبان کار و سرمایه ایستادگی کنند. بر این اساس زنان به اصطلاح به نحو خاصی وارد اجتماع شده و بهرهکشی از زنان آغاز شد. اگر فیلمها، عکسها و مجلات ابتدای قرن بیستم میلادی را ببینید تصدیق خواهید کرد که بسیاری زنان اروپایی حجاب داشته و عموما روسری داشتهاند. حتی بسیاری زنانی که در کشتیها از اروپا به آمریکا میرفتند حجاب قابل قبولی داشتند؛ اما در قرن بیستم و با تحولات فرهنگی و جنسی که به طور عمده توسط سینما ایجاد شد، برهنگی و ولنگاری را به عنوان «آزادی» زن به او معرفی کردند در حالی که واقعیت امر چیز دیگری بود.
برهنگی زن در غرب، امنیت روحی و حتی جسمی را از زن گرفته است. اعتراضاتی که اخیراً در غرب به راه افتاد نشان داد که میزان تجاوز به زنان و دختران در محیطهای مختلف در کشورهای غربی آنقدر شایع است که یک زن حتی اگر وزیر یا افسر عالیرتبه نظامی هم باشد در آن کشورها امنیت جنسی ندارد.
براین اساس به طور طبیعی بیحجابی و بدحجابی باعث بروز خشونت علیه زنان و دختران است. در حال حاضر با توجه به اینکه دستگاههای انتظامی نظام اسلامی حامی زنان هستند، پدیده خشونت علیه زنان، مهار شده است؛ ولی اگر این حمایت برداشته شود آنگاه دختران و زنان کمحجاب و بدحجاب خواهند دید که با چه خطرات دهشتناکی مواجه خواهند بود. رسانه باید این امر را به خوبی به تصویر بکشد و کارگردانان باید فیلمهایی مثل «دختری با کفشهای کتانی» (1377) بسازند و طبیبانه واقعیتها و خطراتی که در کمین غفلت دختران و زنان است را به آنها گوشزد کنند و پدرانه هنجارها و ارزشها را به آنها یادآوری نمایند.
غرب میکوشد تصویری جذاب و خندان از زن غربی به همه دنیا نشان دهد در حالی که واقعیت زندگی زن غربی با این دست تبلیغات بسیار متفاوت است. از این رو باید با تهیه مستندهای پرشمار، خشونتهای وحشیانه، بهرهکشی اقتصادی، بیسرپناهی، نادیده گرفتن شخصیت انسانی و سایر واقعیتهای زندگی زنان غربی را به تصویر بکشیم تا زن ایرانی و شرقی خود تصمیم بگیرد.
واکنش سریع در مقابله با هنجارشکنی فرهنگی
رویه جدید صداوسیما در مواجهه سریع با رخدادهای سیاسی ضمن طرح دلسوزانه مطالبات مردم، از موجسواری ماهوارهها و رسانههای معاند جلوگیری میکند. اجرای این رویه در امور فرهنگی به دو دلیل ضرورتی مضاعف دارد؛ چرا که اولاً امور فرهنگی دارای مخاطبین گستردهتر بوده و آثار تخریب فرهنگی، ماندگاری بیشتری دارد ثانیاً کسانی که جریانهای ضدفرهنگی علیه جمهوری اسلامی ایجاد میکنند قصد دارند به این وسیله ظرفیت سیاسی برای مقابله نظام اسلامی را تقویت کنند.
در سالیان گذشته پدیدههای ضدفرهنگی بسیاری به جامعه ما تحمیل شد ولی در سایه اهمالها و کم اهمیت جلوه دادنها به تدریج گسترش یافت. برای مثال در سالیانی دور سگگردانی در برخی کلانشهرها به طور محدود رواج داشت، آنقدر به این مسئله بیتوجهی کردیم تا امروز در شهرهای کوچک نیز با این پدیده مواجه هستیم و برخی سگ را به جای فرزند خود پذیرفتهاند.
در حال حاضر پدیدههای ضدفرهنگی بسیاری وجود دارد که ممکن است جامعه ما در ابتدا نسبت به آنها حساسیت نشان ندهد ولی کارشناسان فرهنگی میتوانند با فراست و دقت ضمن تشخیص مناسب از ابزار رسانه برای مقابله با کسانی استفاده کنند که میخواهند به هر نحو ممکن بسترهای فرهنگی جامعه را به چالش بکشند و از این طریق با تخریب فرهنگ هزاران ساله ما، ظرفیت مواجهه سیاسی با نظام را نیز تقویت کنند.
نکته آخر اینکه امروز خانواده ایرانی در معرض تهدید قرار گرفته است به طوری که اگر خطرات فرهنگی موجود را رصد نکنیم و در مقابل آنها اقدام مناسب ترتیب ندهیم دیر یا زود بنیان خانواده برباد خواهد رفت. در این میان زن به مثابه عنصر مهم خانواده در معرض آسیبهای بیشماری قرار گرفته است که لازم است نسبت به این آسیبها به سرعت واکنش نشان دهیم و همانطور که با تمام غیرت و همّت خود از خاک این کشور دفاع میکنیم، از مرزهای خانواده ایرانی هم دفاع کنیم.
مرجعسازی از عالمان، مجاهدان
دانشمندان و نخبگان
طی دو سه دهه گذشته صداو سیما در بهترین مناسبتها آنتن خود را در اختیار هنرمندان و سلبریتیها قرارداده است؛ افزون بر این ساخت برنامههایی چون خندوانه، دورهمی و... با حضور و محوریت بخشی به هنرمندان سلبریتیها به تدریج آنها را به یکی از گروههای مرجع در جامعه تبدیل کرده و افکار عمومی را به نحو گسترده متوجه آنها ساخته است. در حالی که این عزیزان نشان دادهاند که به هیچ وجه آمادگیهای لازم را برای چنین جایگاهی ندارند و در موارد پرشمار از این شهرت به دست آمده توسط رسانههای جمهوری اسلامی و به ویژه صداوسیما، به مثابه ابزاری برای هنجارشکنی فرهنگی و ساختارشکنی سیاسی استفاده کردهاند با آنکه این رفتارها کاملا غیرطبیعی بوده و گویی سازمانیافته است متاسفانه دستگاههای مسئول واکنش مناسبی به این عملکرد ضدملی نشان نمیدهند. صداوسیما نیز در مواجهه با این افراد گویی دستورالعمل منضبطی ندارد. حال آنکه خسارتهایی که از این ناحیه به فرهنگ هزاران ساله این مردم وارد میشود اساساً قابل محاسبه نیست.
با این وصف لازم است در این رویه به طور جدی تجدید نظر شود و همانطور که در بسیاری جشنوارهها و رسانههای دنیا دستورالعملهای محکم و منضبط وجود دارد ضروری است رسانه ملی هم ضمن تدوین دستورالعملهای جدی با دقت بیشتری در این زمینه رفتار کند افزون بر اینکه لازم است بدانیم ما جامعهای در حال پیشرفت و مقاومت در برابر زورگویان هستیم و بیش از توجه به سرگرمسازی مردم باید آنها را در مسیر دانایی، اخلاقگرایی، ایثارگری و فنجویی راهنمایی کنیم از این رو به طور طبیعی باید گروههای مرجع در جامعه ما عالمان، مجاهدان، دانشمندان، نخبگان علم و صنعت و... باشند و چهرههای برجسته این اصناف باید برای مردم آشنا باشند تا جوانان ما راه خود و ملت خویش را به درستی انتخاب کنند.
نکته دیگر اینکه یکی از نقاط قوت صداوسیما در دهه هفتاد شمسی، حضور عالمان برجستهای چون آیتالله مصباح یزدی(ره) و آیتالله جوادی آملی و مباحث معرفتی و قرآنی این بزرگواران در صداوسیما بود. به طور طبیعی حضور عالمان شاخص، منشأ هدایت معنوی و افزایش سطح معارف در جامعه خواهد بود. شوربختانه این رویه در دهۀ هشتاد و با تغییر مدیریتها، دچار دگرگونی شد و دیگر به حالت سابق بازنگشت. شاید یکی از علل تنزل شدید محتواهای صداوسیما در دهه هشتاد و بعد از آن -که به مواردی از آن اشاره شد- ناشی از همین تغییر رویکرد باشد البته جامعه نیز از این آسیب در امان نماند. ضروری است عالمان و فیلسوفان مسلمان در رسانه و در دسترس عموم مردم باشند تا جامعه هماره صحت و نشاط فکری خود را
حفظ کند.