دکترین هزار خنجر؛ توهمی بزرگ
مریم خالقینژاد
دکترین هزار خنجر که در میان برخی از کشورهای منطقهای و بینالمللی با سرکردگی رژیم صهیونیستی، برای از پای درآوردن ایران اسلامی مطرح شده، هدفش تضعیف قدرت جمهوری اسلامی با استفاده از کشورهای مختلف بهخصوص کشورهای هم مرز با ایران است. براساس تغییرات جدید در منطقه، جمهوری اسلامی با برخی اهداف بلندمدت منطقهای در مرحله افزایش قدرت بیش از پیش قرار دارد، این امر برای قدرتهای دیگر ناخوشایند است و از نظر آنها، در حال حاضر کشوری مانند ایران نباید بهعنوان قدرت برتر منطقه عمل کند به همین دلیل کشورهای دیگر با سرکردگی رژیم صهیونیستی در پی ایجاد اتحادهای منطقهای برای کاستن از قدرت جمهوری اسلامی بر اساس ابزارهای جدیدی مانند برخی ایدئولوژیهای موجود بر آمدهاند و در این شرایط، مسئله قرهباغ را نیز فرصت مناسبی برای دکترین هزار خنجر و جورچین کردن پازلهای آن میدانند. قابل ذکر است که در عین حال برخی از کشورها هنوز با شک و تردید بسیار زیاد برای پیوستن به این دکترین مینگرند.
مقامات رژیم صهیونیستی که سردمدار این پازل هستند در دیدار اخیرِ نفتالی بنت با رئیسجمهور آمریکا، طرح مرگ تدریجی ایران را با راهبرد هزار خنجر بیان کردهاند که اسرائیل و متحدانش از طرفهای مختلف به سمت ایران خنجر پرتاب خواهند کرد و حتی طبق اخبار منتشر شده از برخی آمادگیها در ایجاد ضربات به تاسیسات اتمی و یا برخی خرابکاریهای داخلی سخن گفتهاند که هدف آنها استفاده از هر ابزار دیگر برای
نه تنها نابودی قدرت صلحآمیز اتمی ایران بلکه برای توقف برنامههای منطقهای ایران است. از جمله ابزارهای مورد تایید مخاصمان در دکترین هزار خنجر، جمع کردن ایدئولوژیهای نوپا مانند پان ترکیسم و یا امثال داعش است. جالبتر آنکه اکثر این خرده ایدئولوژیها بسیار افراطی و تندرو هستند که راهی برخلاف سنت تاریخی تکفیریان و تندرویان را در پیش گرفتهاند یعنی تقدم عمل بر نظر یا تقدم استیلا بر ایدئولوژی، که شاید مهر تاییدی بر خطدهی جهان غرب در این حوزه است. (چنانکه خانم کلینتون خود بر تولید اندیشه داعش در اندیشکدههای آمریکایی اذعان داشت)
اما درخصوص اهداف منطقهای ایران که نقطه اصلی هدفِ مذکور (دکترین هزار خنجر) است؛ یکی از مهمترین آنها پروسه تمدن نوین اسلامی در مقابل پروژه نظم نوین جهانی آنهاست که همت بر تغییر نقشه خاورمیانه کشیدهاند.
تفاوت این دو رویکرد در اهداف آن نهفته است و سردمداران اتحاد منطقهای باید بر این امر آگاه باشند که اولا تمدن نوین امری عقلانی(حتی از نظر اندیشمندان غربی مانند هگل: دولت نهایی و عقلانی)، امری الهی (ذکر شده در تمام کتب اسمانی انبیا) و امری تاریخی است و این پروسه در حال انجام شدن است. در مقایسه با طرح نظم نوین آنها، تمدن نوین اسلامی یک پروسه و نه پروژه است و مخالفان آن با هر راه و روشی در پی مقابله با آن برآمدهاند. از نظر تاریخی گرچه کشورها، تمدنها و فرهنگهای متخاصم در طول تاریخ به ایران حمله کرده اما ایران یک ویژگی دارد و آن هضم همه فرهنگها در درون فرهنگ خود است. در هر حال به جهت گستردگی عمق نفوذ ایران در منطقه، متخاصمان اکنون در پی راههای فرهنگی و ایدئولوژی برای درگیری و به چالش کشیدن ایران اسلامی برآمدهاند و از هر فرصت کوچکی در این راستا استفاده خواهند کرد.
همانطور که پیشتر اشاره شد مسئله قرهباغ فرصتی است که جرات طرح و تلاش برای این ایده را در اختیار برخی کشورهایی که به قدرت بیگانگان دل بستهاند قرار داده است. بازیگران مقابل ایران در این فرصت در پی استفاده از اندیشههایی مانند پانترکیسم و داعش هستند که خنجرهای خود را از نظر فرهنگی و ایدئولوژیک به سمت ایران پرتاب نمایند تا موجب برخی تنشهای داخلی و خارجی برای ایران گردد. اما اگر کمی واقعبینانه بنگریم در این شرایط منطقهای هر کشوری بر اساس منافع خود عمل خواهد کرد و لذا علیرغم برخی حرارتهای اسرائیل و یک یا دو کشور دیگر در راه انداختن بوق و کرنا برای دکترین هزار خنجر، بسی آشکار است که در عمل این دکترین هرگز محقق نخواهد شد. دلایل عاقلانه و منفعتمحور زیادی در عدم همراه شدن موضوع قرهباغ با این دکترین وجود دارد که در ادامه بیان میکنیم.
اولین دلیل آنکه تمرکز آنها در مناطقی هست که بهصورت تاریخی قسمتی از تمدن ایرانی هستند و حتی ممکن است این حرکت خصمانه برای ایران فرصتی را درخصوص پروسه تمدن نوین اسلامی باز نماید. چهبسا این تخاصم آنها در صورت رخ دادن باعث ایجاد مزیتهایی در تسریع این پروسه در نخجوان، آذربایجان و حتی قرهباغ توسط خود متخاصمان گردد و امتسازی تمدن نوین با این اقدامات متقابلانه متخاصمان مراحل خود را زودتر طی نماید و حرکتهای متخاصمانه آنها از روی نادانی در این سرزمینها اسباب خیر برای شروع نشر تمدن نوین اسلامی در آن مناطق و گرویدن بسیاری از مردمان آن دیار به دامن تمدن نوین اسلامی گردد. برای مثال استفاده راحتتر شیعیان تالش و تات و نهایتا آذریها یا منطقه نخجوان و حتی قرهباغ از مرز مشترک ایران در شمال برای پیادهروی اربعین که یکی از محورها و اسباب تمدن نوین است را منجر شود. (ایجاد کریدور شمالی راهپیمایی اربعین)
دوما مقام معظم رهبری نیز در روزهای گذشته موضع ایران را بیان کردهاند و تذکر دادهاند که کسانی که برای امنیتشان وابسته به دیگرانند سیلی خواهند خورد.
سوما رابطه ایران و عربستان و احتمال مذاکره با عربستان از یکسو و از سوی دیگر موضع بایدن بهعنوان یکی از حامیان اسرائیل و عدم حمایت از این طرح امری کاملاً متضاد با دکترین مطرح شده است.
مورد چهارم اختلاف ایدئولوژیک در بین خودِ کشورهای اهل سنت منطقه است که مثلا قطر و ترکیه گرایش اخوانی دارند و از نظر ایدئولوژی با عربستان و دیگر کشورهای عرب اهل سنت متفاوت هستند. پس در بطن خود سیاستها و ایدئولوژیهای گروههای اهل سنت در این منطقه اختلافاتی وجود دارد و یکدست نیستند همچنین عربستان داعیه پرچمداری کل جهان اهل سنت را دارد و ترکیه نیز داعیه زنده کردن امپراطوری عثمانی را دارد که باز هم تقابل دو کنشگر بهعنوان قدرتهای مهم منطقه را نشان میدهد.
مورد پنجم: بین گروههایی مانند داعش و طالبان هم از نظر ایدئولوژی اختلافاتی نیز وجود دارد بهخصوص در حوزه امارات اسلامی که در نظر طالبان در افغانستان است ولی در مقابل داعش داعیهدار جهانی کردن آن است.
مورد آخر نقاط چالشی برای ترکیه است: اول افکار عمومی و کشتار ارامنه به وسیله ترکیه که خود میتواند موضع جدی در برخورد با ایدئولوژی پان ترکیسم باشد. دوم وجود علویان در داخل خود ترکیه و امکان ایجاد چالش از سوی آنها و سوم شیعه بودن بخش زیادی از مردم آذربایجان و اهل سنت بودن بخش زیادی از مردم ترکیه همه و همه از محورهای چالشی برایترکیه در این دکترین هزار خنجر و جمع متحدان است.
در یک جمعبندی ایده هزار خنجر و یا مرگ تدریجی ایران را که با سرکردگی رژیم صهیونیستی دنبال میشود و اکنون از دریچه قرهباغ بهدنبال پیگیری آن هستند توهمی بیش از نظر عقلانی و تاریخی و بر اساس گرایشهای موجود جهانی و منطقهای نمیباشد و به عمل نخواهد رسید و فرصت قرهباغ برای این دکترین یک فرصتی کور محسوب میشود.