جایگاه شرور در جهانبینی توحیدی
مسئله وجود شرور در زندگی انسان و نسبت آن با وجود خالق حکیم، از مسائل درازدامن در مباحث خداشناسی است. منکران وجود خداوند، همواره برای اثبات عدم وجود او، به مسئله شرور (با صورتبندیهای مختلف استدلالی) استناد جستهاند. در مقابل، خداباوران نیز به تحلیل ماهیت و کارکرد شرور و سازگاری وجود آن با وجود خدای خالق حکیم همت گماشتهاند. استدلال به وجود شرور برای نفی وجود خداوند، بیش از آنکه استدلالی فلسفی به نظر آید، کارکردی روانشناختی دارد؛ به عبارت دیگر از آنجا که انسانها در زندگی خود با اموری مانند بیماری، مرگ، فقر، حوادث طبیعی،... روبرو میشوند که خوشایند آنها نیست و آنها را بشدت میآزارد، این آمادگی را دارند که از رهگذر اعتراض و گلایه از آن امور، به تشکیک در وجود خداوند سوق یابند. اکثر انسانها در مسئله شرور به جای استدلال فلسفی و تأمل عمیق، به استبعاد
رو آورده و مواجههای عاطفی و هیجانی را ابراز میکنند. از این رو استناد به شرور برای نفی وجود خداوند همواره استدلالی قوی و تأثیرگذار به نظر رسیده و فراوان مورد استفاده منکران قرار گرفته است. در نوشتار حاضر به یکی از این دست شبهاتاشاره کرده و پس از بررسی به نقد آن خواهیم پرداخت.
* * *
چکیده شبهه
وجود نواقص و شرور در دنیا نشانگر عدم توانایی آفریننده عالم است که نمیتوانسته بهتر از این عالم را خلق کند؛ به صورتی که هیچیک از این شرور، نقصانها و زشتیها در آن یافت نشود!
وقتی به تابلوی نقاشی نگاه میکنیم، هرچقدر نقاش، ماهرتر باشد، تابلو او هم زيباتر و کاملتر است. بنابر این اگر ادعا میکنید که الله کامل است، عالم دنيا که در واقع تابلوی هنری اوست، بايد کامل و بدون نقص باشد! اما واقعیت این است که دنيايی که ما در آن زندگی میکنیم، دنيای کاملی نيست؛ نواقص و زشتیهای زيادی در آن وجود دارد؛ زشتیهایی مانند سيل، زلزله، ناتوانیهای جسمی انسانها،... و این امر مبین این است که آفریننده دنیا موجود کاملی نیست!
مقدمه
مسئله وجود شرور و نواقص در عالم ماده ازجمله مسائلی است که توجه بسیاری از اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان را به خود جلب کرده است. در میان مسلمانان، متکلمان(1)، فلاسفه(2) و حتی اهل معرفت،(3) به اصل شربودن اموری که آنها را شر میپنداریم و توجیه مسئله شر و نسبتش با خیربودن، پاسخهای گوناگون و متقنی دادهاند. این مسئله حتی در میان متفکران غربی هم دغدغه بزرگی بوده و هست و همواره محل چالش و درگیری میان موحدان و ملحدان قرار میگیرد؛ بهگونهای که اکنون هم در جهان غرب، میان فیلسوفان دین مسئلهای چالش برانگیز به شمار میرود.(4)
در طول تاریخ، برخی از خداباوران، با توجه به این باور که خدا خیر مطلق است و باید میان علت و معلول سنخیت موجود باشد، اعتقاد داشتهاند که نمیتواند مبدأ صدور شرور، خداوندی باشد که خیر مطلق است؛ ازاینرو برای شرور موجود در جهان هستی، به مبدأ دیگری معتقد شدند و به این باور گرویدند که جهان دارای دو مبدأ خیر و شر است؛ مبدأ خیرات و مبدأ شرور؛ اینان مشهور به ثنویاناند و اعتقادشان را ثنویت (دوگانهپرستی) مینامند.(5)
نسبت شرور با کاملبودن خدا
بدون تردید در جهان ما پدیدههایی وجود دارد که برای ما خوشایند نیست، بشر هزاران سال است که از پدیدههایی مانند سیل، زلزله، بیماریها، طوفانها،... رنج میبرد و آسیب میبیند. انسانها همواره کوشیدهاند که این پدیدهها را کنترل کرده و یا محیط زندگی خود را در برابر آنها ایمن سازند. بنابر این از نظرگاه بشر عادی، نواقص و زشتیهای زيادی در اين دنيا وجود دارد؛ اما پرسش این است که آیا صرف ناخوشایند بودن و یا آسیب زننده بودن یک پدیده میتواند آن را شر گرداند؟ بهبیاندیگر ملاک برچسبزنی به یک پدیده که زشت است یا زیبا چیست؟ چه معیارهایی را باید در این حکم ملاحظه کرد؟ برای نمونه میپرسیم: آیا این ویژگی آب، که دارای قدرت فراوانی است، زشت و نقص است؟ بشر از همین قدرت شگرف، با سدزدن، انرژی الکتریسیته تولید میکند. مطمئناً اگر آب فراوان چنین قدرتی نداشت هیچگاه بشر به سمت بهرهوری از آن برنمیآمد. پس نمیتوان گفت قدرت فراوان مقدار زیاد آب، هرگاه به صورت سیل درآید، زشت است و هرگاه بهصورت آب پشت سد باشد، زیبا است! پس همانگونه که استفاده بهینه در امور کشاورزی و تولید برق از آثار قدرت آب است، اگر آب مهار نشود،میتواند به سیل تبدیل شده و خسارت به بار آورد. حال اگر سیل وجود نداشت، برق هم وجود پیدا نمیکرد! چطور برق را خیر و مفید میدانیم و سیل را شر و نقص و ناسازگار با حکمت خداوند؟
خداوند آب را مایه حدوث و بقای موجودات زنده قرار داده است و از انسانها خواسته است تا با تجربه، تفکر و علم موجبات استفاده بهتر و جلوگیری از آسیبهای احتمالی آن را فراهم آورند. همین آب مایه حیات و زندگی و آبادانی است ولی به سبب مختصات ذاتی آن، میتواند منتقلکننده انواع ویروسها و میکروبها باشد. حال اگر بنا بود میکروبها را منتقل نکند، نمیتوانست در بدن ما موجب انتقال اکسیژن و مواد غذایی و خارجکننده سموم و ضایعات باشد. بنابر این شریت هرپدیده به گونه نگاه ما بستگی دارد.
در مثال دیگر نیش مار را بررسی میکنیم؛ آیا وجود نیش مار در جهان ما زیبا است یا زشت؟ خواهید گفت اگر این نیش مار سبب مرگ کسی شود زشت است ولی اگر از آن در صنعت داروسازی استفاده شود، زیبا است! پس بهتر است حکم به وجود زشتیها و زیباییهای جهان را با توجه به بهرهوری خود از آن بیان کنیم نه اینکه به طور مطلق حکم کنیم که چیزی خیر و زیباست و چیز دیگری شر و زشت است.
توازن و جامعیت در نظام خلقت
بیان خویش را در قالب مثال دیگر بیان میکنیم؛ مهندس ،نقشه مجتمعی تفریحی را میکشد. این نقشه شامل سالنهای متعدد از قبیل سالن پذیرایی، ورزش، نمایش و... است. افزون بر این، دارای سرویس بهداشتی و مکان جمعآوری زباله هم هست. حال اگر نقشه را به دست کسی بدهند که اطلاعی از نیازهای افراد در این مجتمع ندارد، وجود سرویس بهداشتی و یا مکان جمعآوری زباله را زشت و غیرضروری میبیند؛ حالآنکه شخص آگاه نه تنها به زشتی آنها حکم نمیکند، بلکه زیبایی و نیاز به این مکانها را کمتر از سالن پذیرایی نمیبیند؛ بنابراین تنها شخص آگاه به مصالح و منافع همهجانبه انسان است که میتواند ضرورت نیاز به چیزی را تشخیص داده و حکم به زیبایی یا زشتی آن کند! بشری که علم محدود دارد و تنها میتواند بخشی از مسائل پیرامون خود را تجزیه و تحلیل کند، هرگز نمیتواند درباره همه پدیدههای عالم و نقشی که هرکدام در اکوسیستم زندگی او ایفا میکنند، داوری کند. روزگاری بود که وجود برخی از حیوانات و حشرات به عنوان نقص، زشتی و بیحکمتی در جهان تلقی میشد؛ اما امروزه با پیشرفتهای علم زیستشناسی، به پارهای از حکمتهای وجود آنها پیبردهایم. مثلا امروزه میدانیم که مگسها از عوامل گرده افشانی گیاهان در طبیعت بوده و یکی از مهمترین زنجیرههای چرخه غذایی در طبیعت به شمار میروند؛ این حشرات باعث تسریع تجزیه لاشه جانوران، مدفوع حیوانات و اجزای گیاهی گوناگون شدهاند و علاوهبر این از بسیاری از حشرات دیگر تغذیه میکنند. در حدود 5000 گونه از مگسها از دیگر حشرات به عنوان طعمه استفاده میکنند؛ به نحوی که گاهی از آنها به عنوان عامل کنترل بیولوژیکی یاد میشود. مگسها منبع غذایی مهمی برای بسیاری از حیوانات نظیر قورباغهها، وزغ ها، مارمولکها و پرندگان محسوب میشوند!
آفرینش جهان و اقتضائات عالم ماده
افزون بر این مطالب باید به این نکته نیز توجه کنیم که عالم ماده، هرچند مخلوق خداست، اما اگر بخواهد عینت و تحقق پیدا کند، مجموعهای از اقتضائات ذاتی را به همراه دارد؛ مثلا تزاحم، از اقتضائات جهان ماست؛ به این معنی که موجودات عالم رویهم تأثیر و تأثراتی دارند و اگر مکانی تنها گنجایش موجودی را داشته باشد، در همان حال، نمیتواند موجود دیگری را در خود جای دهد. اگر چوبی را آتش بزنیم، آتش میگیرد و میسوزد.
اگر کسی را با تفنگ هدف بگیریم و شلیک کنیم، زخمی یا به کشتهشدن او منجر میشود. حال اگر بپرسیم که وجود روابط و قوانین علیّ و معلولی در عالم ماده خوب است یا خیر؟ پاسخ این است که آیا وجود چنین قوانینی، نه تنها زشت نیست، بلکه اقتضای عالم ماده و موجب جریان حرکت و تغییر در آن است. اگر عالم ماده بخواهد موجود باشد، لازمه آن وجود چنین روابطی است. اگر پدر و مادر برخی از قوانین عالم را مراعات کنند و مراعاتشان به تولد فرزندی صحیح و سالم منتهی شود و در مقابل، پدر و مادری که قوانین را رعایت نکرده و فرزندشان ناقص شده است، آیا میتوان وجود نقص در فرزند را به حکیمنبودن خداوند نسبت داده و آن را امری زشت در آفرینش دانست؟! یا اینکه باید وجود قوانین دقیق کوروموزومی و ژنتیک را از شگفتیها و زیباییهای عالم ماده دانست و نقص را به عوامل مادی، از جمله عدم مراقبتهای لازم از سوی پدر و مادر کودک نسبت داد؟! با توجه به آنچه بیان شد، پرواضح است که اگر شخصی از چاقو استفاده مناسب نکند و در مراعات قوانین حاکم بر استفاده از آن سهلانگاری کند و بیمحابا به سمت آن دست برده و با شدت قسمت تیز آن را بردارد و به بریدن انگشتان دستش منجر شود، هیچ عاقلی به زشتبودن و نقص وجود چاقو حکم نمیکند؛ بلکه زشتی بریدندست را به کسی نسبت میدهد که قوانین حاکم بر آن را مراعات نکرده است!
پس با توجه به اینکه وجود نقصان، تزاحم، محدودیت و وجود موانع، اقتضای ذاتی عالم ماده است و شرور، اموری نسبی هستند، نهتنها وجود شر و نقص، دلیلی بر نقصان خالقیت خداوند نیست، بلکه حاکی از این است که فیض الهی به هرکس و هرچیز بهاندازه قابلیتش میرسد و هرظرفی در مواجهه با باران رحمت الهی، بهاندازه گنجایش خود بهره میبرد. اگر ظرفی قابلیت برخورداری از فیض را نداشته باشد، یا ظرفیتش محدود باشد، مشکل از ظرف است نه از فیض الهی!
چکیده سخن اینکه وجود پدیدههایی چون سیل، زلزله و ناتوانیهای جسمی انسان،... لازمه ماهیت عالم ماده و جزء اقتضائات حاکم بر آن است. این پدیدهها در حقیقت دلالت بر نقص آفریننده عالم ماده نمیکند؛ بلکه حاکی از نقصان ذاتی عالم ماده است. این امر نه به معنای نقصان آفریننده آنهاست؛ بلکه نقصان، از جهت نقص قابل در دریافت فیض ربوبی است؛ زیرا عالم ماده بیش از این اقتضای دریافت فیض خداوند را ندارد؛ حال اگر گفته شود که آیا خداوند میتوانست عالمی بدون همه این نقصانها و شرور بیافریند؟ میگوییم: نه تنها میتواند بیافریند، بلکه آفریده است! خداوند عوالم ورای ماده، مانند عالم آخرت و بهشت را آفریده است که این نقصانها و شرور در آنجا راه ندارد. اما اگر مقصود این است که خداوند بایستی عالم دنیا را با حفظ اقتضای ذاتی آن، بدون نقصانها و شرور بیافریند، میگوییم چنین چیزی محال است! خداوند یا باید این عالم را بیافریند و شرور جزو لوازم ذاتی آن است و یا باید نیافریند و آنگاه بخل در جریان فیض پیش میآید؛ زیرا خیری که در وجودیافتن عالم است، عالم با همه نقصانها، از شر آن بیشتر است!
افزون بر این بایستی به تحلیل ماهیت و کارکرد شرور بپردازیم؛ زیرا نامگذاری پارهای از امور ناخوشایند به شرّ، بستگی به نگرش فرد از آنها دارد؛ این امور از یک منظر، شر و از منظر دیگر، مسیر جریان خیر در عالم و زندگی انسان است!
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه
_____________
1. دكترعلى اصغرحلبي، تاريخ علم كلام در ايران و جهان، ص 95 ،
انتشارات اساطير - تهران، چاپ: دوم، 1376 ش.
2. شيخاشراق، مجموعه مصنفات شيخاشراق، ج3، ص60، موسسه مطالعات وتحقيقات فرهنگى - تهران، چاپ: دوم،
1375 هش.
3. محيى الدين بن عربى، الفتوحات المكيهًْ (اربع مجلدات)، ج2، ص576، دار الصادر - بيروت، چاپ: اول؛ مولانا جلال الدين محمد بلخى (مولوى)، مثنوى معنوى، ص914، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى - تهران، چاپ: اول، 1373.
4. مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص 175-218، تهران، طرح نو، چاپ ششم، 1388ش.
5. احمد خاتمي، فرهنگ علم كلام، ص89؛ انتشارات صبا - تهران،چاپ: اول، 1370 ش.