به یاد شهید «رسول کافی موسویان»
حاجتی خواستم که فکرش را هم نمیتوانی بکنی!(حدیث دشت عشق)
گویا از همان ابتدا برای شهادت انتخاب شده بود. اخلاق و گفتار، منش و رفتار و مشی زندگی و کردارش، گامهایی به سوی شهادت بود. یاور فقرا و مستمندان، سنگ صبور دیگران، توجه به صله رحم و پیشقدم شدن برای برطرف کردن کدورتهای فامیلی و... جزئی از برنامههای او بود.«در یکی از سفرهایی که بعد از مرخصی به مشهد مقدس رفتیم، شبی بعد از زیارت از او سوال کردم از حضرت چه خواستی؟ چیزی نگفت. بعد که پافشاری کردم گفت: حاجتی خواستم که تو فکرش را هم نمیتوانی بکنی پرسیدم: شهادت؟ لبخندی زد و سرش را تکان داد.»آمدنش به مدرسه خان قم مصادف بود با قیام مردم قم، چیزی از ورودش نگذشته بود که در جنگ و گریزهای خیابانی دستگیر و به همراه عدهای از طلاب به شهربانی برده شد و مدت یک ماه در بازداشت به سر میبرد.شهید کافی موسویان در دفعات مکرر به عملیاتها اعزام شد. در عملیات رمضان از ناحیه فک مجروح شد به صورتی که دو ماه فک و دهان او بسته بود. این مجاهد فی سبیلالله در کربلای 5 به شهادت رسید و نه سال پیکر پاکش میهمان سرزمین گرم جنوب بود.شهید «رسول کافی موسویان»، سال 1337 در نجفآباد متولد شد و در 1365/12/12 در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.