نگاه قرآن به نظام آفرینش
یکی از وجوه منحصر بفرد قرآن کریم، سبک بیانی آن است؛ خداوند حکیم در آیات قرآن برای توضیح و تبیین آموزهها و مقاصد خود از شیوههای گوناگونی استفاده کرده است؛ شیوههایی چون بیمدادن، بشارتدادن، استدلال عقلی، استدلال فطری، موعظه، جدال به احسن، قصهگویی، تهدید، تشویق، تنبیه، تحریک، تلطیف، ...؛ این وجوه متنوع و متفاوت، خواندن، انسگرفتن و آموختن قرآن را تسهیل و تحسین میکند؛ تلاوتگر قرآن از خواندن چندباره آن نه تنها ملول نمیشود؛ بلکه دائما از فضایی به فضایی، از حالی به حالی و از جهانی به جهانی سفر میکند و نمودهای خداوند را در آفاق هستی و انفس انسانی به نظاره مینشیند؛ یکی از شیوههای قرآن برای واداشتن مخاطب خود به تفکر و تعمق، شیوه پرسیدن است؛ به اینگونه که پرسش را مطرح میکند و پاسخ را به وجدان و عقل آدمی وامیگذارد تا با تأمل در حقیقتی که از آن سخن میرود، به مقصد قرآن که هدایت به توحید و فضیلتهای الهی است، رهنمون شود؛ هرچند تنوع فوقالعاده لطیف قرآن در سبک بیانی خود را میتوان یکی از وجوه اعجاز آن به شمار آورد، ولی برخی از مخالفان قرآن، سبکسرانه کوشیدهاند تا آن را نقطه ضعفی برای این کتاب عزیز قلمداد کنند؛ در نوشتار حاضر به یکی از این شبهات، که با موردتوجه قرار دادن پرسشهای مطرح شده در قرآن، تلاش میکند آنها را غیرمنطقی و ناعاقلانه معرفی کند، اشاره کرده و پس از بررسی، به نقد آن خواهیم پرداخت.
چکیده شبهه
یکی از سبکهای به کار رفته در قرآن برای القای مقصود و تبلیغ پیام، آیاتی است که با بیان پرسشی، به صورت استفهامانکاری، میخواهد مخاطب را به تفکر وادارد و ظاهرا با روشی سقراطی کوشش میکند که مخاطب را به باطل بودن آموزهای یا حق بودن آن هوشیار کند؛ اما با تأمل در این آیات، روشن میشود که پرسشهای مطرحشده در آنها غیرمنطقی است و قرآن را به هدف خود نمیرساند؛ مثلا پرسشهای طرحشده در آیات 19 سوره زخرف، 150 سوره صافات و 3 سوره ملک نشان میدهد که این سخنان بر ساخته ذهن محمد است و پرسشهای نادرست و نارساننده به هدف قرآن را بیان میکند! (در ادامه نوشتار به اصل استدلال ایرادگر شبهه اشاره خواهد شد)
مقدمه
قرآن کريم کتاب آسماني و معجزه جاويد آخرين پيامبر خداوند، حضرت محمد بن عبدالله
ـ صلياللهعليهوآله ـ است؛ به باور همه مسلمانان، تمام آيات قرآن کریم، واژه به واژه و حرف به حرف، از سوي خداوند متعال بر قلب پيامبر نازل شده و او نيز بدون هيچ کم و کاستي آن را براي مخاطبانش خوانده است؛ قرآن کریم با صراحت هرچه تمام اين آموزه بنيادين را بيان کرده است که هيچگونه باطلي در ساحت آن راه ندارد و از هرعيب و نقص و تناقضی مبراست؛ باور به وجود يا ورود هرگونه تحريف، نقض و تناقض در ساحت قرآن، آن را بياعتبار کرده و مهمترين پايگاه فکري، ارزشي و سلوکي دينداران مسلمان را فرو میريزد؛ اهميت اين مطلب موجب شده که در طول تاريخ اسلام مخالفان و معاندان با جدیت بهدنبال اثبات کاستيها، تحریفها و نقصهايي در قرآن باشند و در مقابل، عالمان مسلمان با جديت و کوشش خستگیناپذیر در پي رفع شبهات و تشکيکهاي مخالفان برآیند؛ اين ترديدها و تشکیکها به شيوههاي متعدد، متنوع، از زوایای گوناگون و بارويکردهاي مختلفي انجام گرفته و ميگيرد؛ شبهات حاضر، نمونهاي از اين کوششهاي ناتمام و تلاشهای نافرجام است، که به بررسي و نقد آن میپردازیم.
هویت جنسی فرشتگان!
در آیات گوناگونی از قرآن کریم درباره فرشتگان، چیستی، جایگاه وجودی و مأموریتهای آنان گفتگو شده است؛ یکی از باورهای رایجی که مخصوصا در میان مشرکان وجود داشته است، باور به مؤنثبودن فرشتگان الهی است؛ این امر در حالی است که اساسا فرشتگان از جنس آدمیان نیستند و در عالم فرشتگان نر و ماده معنا ندارد و مقوله جنسیت، به عالم ماده و جانداران، اعم از گیاهان، حیوانات و انسانها اختصاص دارد؛ در پارهای از آیات به این مسأله اشاره شده و باور مشرکان، مبنی بر مؤنثبودن فرشتگان ابطال شده است؛ در آیه 19 سوره زخرف چنین آمده است: «و فرشتگان را كه بندگان خدايند، زن پنداشتند! آيا به هنگام خلقتشان حاضر بودهاند؟!» در آیه150 سوره صافات آمده است: «آيا فرشتگان را مونث آفريديم و آنان شاهد بودند؟!» ایرادگر شبهه میگوید: شرط لازم برای اطلاع از جنسیت فرشتگان این نیست که کسی در هنگام آفرینش آنها حاضر باشد! بهتر این بود که خدای محمد برای نفی جنسیت فرشتگان! به مجرد و غیرمادی بودن آنها اشاره میکرد تا به حضور مدعیان مونث بودن فرشتگان در هنگام آفرینش آنها!
مشاهده حسی
تنها دلیل مدعای مشرکان!
در نقد اشکال بالا و نتیجهای که از آن گرفته شده، توجه به سبب نزول آیه ضروری است؛ از ظاهر آیات روشن میشود که خداوند با طرح پرسش مذکور میخواهد ادعای بدون دلیل مشرکان، مبنی بر مونث بودن فرشتگان را رد کند؛ زیرا مشرکان هیچ شاهد و دلیلی برای اثبات مونثبودن ملائکه نداشتند تا بخواهند بدان وسیله، ادعای خویش را به اثبات برسانند! پرسشی که در این آیه مطرح شده، بر دلائل منطقی استوار است؛ خداوند با این پرسش از مشرکان میخواهد تا تنها دلیل اثبات مدعای خود، یعنی حس و مشاهده را اقامه کنند و با استفهامانکاری، مسدود بودن راه اثبات مدعا (حس و مشاهده) را متذکر میشود؛ زیرا نه تنها هیچ دلیل و شاهد عقلی برای اثبات ادعای مشرکان وجود ندارد؛ بلکه چنین اثباتی، حتی به وسیله تنها راه استناد آنها، یعنی حس و مشاهده هم ممکن نیست؛ زیرا مشرکان، هنگام پیدایش و آفرینش ملائکه حضور نداشتند تا از چند و چون خلقت ملائکه سخن به میان آورند! حال سبب اینکه خداوند اشارهای به مجرد و غیرمادیبودن ملائکه اشاره نکرده این است که زبان خداوند در آیات قرآن، زبان عرفی و همگام با درک و فهم مخاطبان قرآن است و مفاهیمی چون مادی و مجرد در آن زمان در تلقی عامه مردم، مفهوم نبوده است.
توضیح اینکه غرض اصلی تکلم با مخاطب، القای مقصود است و این امر جز در پرتو سخنگفتن به زبان معهود و آشنای مخاطب صورت نمی پذیرد؛ اگر خداوند در قالب زبان فلسفی و عقلی، جنسیت ملائکه را نفی کند، گرچه به واقع صحیح است، ولی چون از درک غالب مردم بیرون است، به مقتضای حکمت، کار صحیحی نیست؛ از سوی دیگر اگر خداوند به گونهای سخن بگوید که مخاطبانش نتوانند مراد او را بفهمند و در عین حال از آنان بخواهد که مرادش را دریابند، در واقع از مخاطبان خود تکلیفی فوق طاقت آنها خواسته و چنین کاری از هر حکیمی قبیح و از خدای حکیم، قبیح و ممتنع است!(1) البته این سخن به این معنا نیست که قرآن کریم تنها برای مخاطبان خاص، یعنی مردمان عصر نزول نازل شده ولی چون آن مردمان مخاطبان نخستین کلام وحیاند، الزاما باید در سطوح اولیه معنایی، هماهنگ با فهم و درک ایشان باشد؛(2) قرآن کتابی است که به مقتضای جاودانگی، برای تمام دورانها سخن تازه دارد و حاوی اعجازهای علمی گوناگون است.(3)
نظام آفرینش، نظامی استوار و بیخلل!
یکی از موضوعات پرجاذبه قرآن، موضوع آفرینش جهان مادی و شگفتیهای آن است؛ جهان پیرامون همیشه برای انسانها، موضوعی شگفتانگیز و رمزآلود بوده و هست؛ هنوز هم پس از پیشرفتهای حیرتانگیز بشر در شناخت قوانین جهان، عالم مادی، پدیدهای پررمز و راز مینماید و نسبت نادانستههای بشر به دانستههایش درباره آن، قطرهای در برابر دریاست؛ قرآن کریم در موارد گوناگون و با هدف توجه دادن انسانها به عظمت خلقت خداوند و علم و قدرت او در آفرینش جهان و ایجاد احساس فروتنی و سپاسگزاری در قلب آدمی، بسیار درباره نمودهای این جهانی سخن گفته است؛ آنچه مسلم است هدف قرآن از پرداختن به آن، توصیف یا تبیین علمی جهان مادی نیست؛ بلکه مقصود از آن، هوشیار کردن انسان به پدیدههای اطراف خود و تقویت حس خداشناسی و شکرگزاری اوست؛ خداوند در آیه 3 سوره ملک به عظمت جهان آفرینش توجه داده و انسان را به تفکر در نظم و انسجام و استواری آن دعوت کرده است تا با دقت در آن به یکتایی، قدرت و حکمت باری پی برند و این تفکر مایه تذکر و نیرو گرفتن حس بندگی و فروتنی آنها در برابر خدوند شود:«مَّا تَرَى فىِ خَلْقِ الرَّحْمَانِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ؛ در آفرينش خداي رحمان هيچ نابساماني و بينظمي نميبيني! باز بنگر! آيا (در نظام آفرينش) خلل و نقصاني ميبيني؟!»
قرآن کریم با بیان دعوت به تأمل در آفرینش و پرسش از اینکه آیا انسان میتواند خللی در آن بیابد، در حقیقت میخواهد باور به شعورمندی جهان و دانایی و توانایی خالق آن را در عقل و قلب انسان تقویت کند؛ مسلما هرکس با تفکر و تأمل در پدیدههای خرد و کلان عالم بنگرد، چیزی جز احساس شگفتی و تواضع در برابر خالق و رب آن نصیب نمیبرد! با این اوصاف ایرادگر شبهه با اشاره به این آیه پرمغز و پرمعنا کوشیده است تا پرسش مطرحشده در آن را لغو و بیهوده معرفی کند؛ وی با آوردن سه مقدمه، چنین نتیجه گرفته است که پرسش بیانشده در آیه، لغو و نادرست است:
برای خلل و نقصان معنای مشخصی در آیه روشن نشده است تا مخاطب، خلل و نقصان هستی را گزارش دهد؛
ابزار معتبری برای مطالعه پدیدههای جهان هستی وجود ندارد تا بتوان به وسیله آن، خلل و نقصان پدیدهها را تذکر داد؛ چرا که ابزار شناخت حقایق از دیدگاه مؤمنان عقل و وحی است و اثبات حقایق به وسیله ابزار وحی دور و مصادره به مطلوب است؛ از این رو تنها راه براي تحقيق در مورد نظام آفرينش، برای یافتن پاسخ سؤال آيه، عقل و علم و دانش بشري است؛ اما چون عقل بشر، ممکنالخطا و علم و دانش او ناقص و خطاآلود است، باز نمیتوان به نقصان عالم هستی پیبرد!
بازنیافتن خلل در نظام آفرینش، دلیلی بر نبودن خلل نیست؛ به علاوه اگر چنین خللی یافت شود، مؤمنان حکم به ارتداد مخالفان خود داده و عقل ایشان را ناقص خواهند انگاشت و از آن گذشته، خود با شتابزدگی تصمیم به عدم خلل و نقصان میگیرند!
معناشناسی فطور و خلل در آیه
در پاسخ به مقدمه نخست گفتنی است: ادعای نامفهوم بودن معنای «فطور» (خلل و نقصان) ادعایی غیرعالمانه است؛ زیرا معنای واژه، نه تنها مبهم و نارسا نیست، بلکه معنای آن در خود آیه و در عبارت پیشین بیان شده است؛ اساسا واژه «فطور» در آیه، قید توضیحی است، نه واژهای مبهم و نامشخص! در این آیه، عبارت «در آفرينشِ آن [خداى] بخشايشگر هيچگونه اختلاف [و تفاوتى] نمىبينى! باز بنگر! آيا خلل [و نقصانى] مىبينى؟!» به خوبی گویای مفهوم کلمه «فطور» است؛ توضیح اینکه واژه «تفاوت»، مصدر باب «تفاعل» از ماده «فوت»، به معناى اختلاف دو چيز در اوصاف و خصوصيات است؛(4) حقیقت «تفاوت در آفرینش»، یعنی اینکه اجزای عالم با یکدیگر تناسب نداشته باشند؛ مانند این که بعضی از اجزا، باعث از بینرفتن اجزای دیگر شود و با اجزای دیگر سازگار نباشد؛(5) منظور از نبودن «تفاوت در آفرینش» اين است كه تدبير الهى در سراسر جهان، زنجيروار و متصل به هم بوده و در عین اینکه با یکدیگر در خصوصیات و اوصاف فرق میکنند، با هم مرتبطند! نتيجه برخورد اسباب مختلف در عالم خلقت، مانند برخورد دو كفه ترازو است كه در سبكى و سنگينى دائما در حال مقابلهاند؛ یک کفه مىخواهد سبكى كند، کفه دیگر نمىگذارد؛ یک کفه مىخواهد بلند شود، دیگری نمىگذارد؛ نتيجه اين كشمكش آن است كه دو کفه ترازو، در عین اینکه در خصوصیت با هم متفاوتند، با هم برابری کرده و غرض تعادل دو کفه را دنبال میکنند و به این منوال، هیچ نقصانی در هیچ یک راه پیدا نمیکند؛ پس منظور از نبودن تفاوت در خلق، اين است كه خداوند اجزاى عالم خلقت را طورى آفريده كه هرموجودى بتواند به آن هدف و غرضى كه براى آن خلق شده برسد و هیچ یک از موجودات، از به مقصدرسيدن ديگرى مانع نشود؛(6) بنابراین مقصود از واژه «فطور» هرچیزی است که مخالف این نظام باشد؛ پس معنای واژه فطور، نارسا و نامفهوم نیست!
راههای گوناگون شناخت جهان
در مقدمه دوم، ایرادگر شبهه به طور ضمنی به دو مسئله اعتراف کرده است: 1. اینکه هیچ اختلاف و نقصانی در آفرینش یافت نشده است؛ 2. اینکه علم و دانش بشری محدود است! گوینده شبهه با این دو اعتراف، برخی از مقدمات خود را باطل کرده است؛ اول اینکه با خللی که هنوز یافت نشده است نمیتوان در مورد مؤمنان، پیشداوری کرد و چنین گفت که در صورت یافتشدن خلل، مؤمنان مخالفان خویش را مرتد خواهند دانست و یا عقل ایشان را ناقص خواهند انگاشت! اما در رابطه با منش مؤمنان در مطالعه پدیدههای جهان هستی، میگوییم: ایشان برخلاف ملحدان، بدون هیچ شتابزدگی، در نظام آفرینش با تفکر، نظم موجود میان پدیدهها را نتیجه میگیرند و از این راه به ناظم باشعور عالم راه میبرند؛ فراموششدنی نیست که همین مؤمنان مسلمان بودند که در سدههای نخستین اسلام و بعد از آن، با مطالعه میان پدیدههای آفرینش اکتشافات و اختراعات علمی زیادی از خویش به جای گذاشتهاند؛ مؤمنان مسلمان هرگز افراد سادهلوحی نیستند تا بخواهند در رابطه با پدیدههای عالم هستی بیتفاوت بوده و هرچه را که مشاهده کنند بدون اندک تأملی حکم به صحت آن صادر کنند؛ اساسا چنین ادعایی در مورد مؤمنان، ادعایی بدون دلیل و فاقد هرگونه ارزش علمی است؛ زیرا دستکم هنوز چنین رفتاری رخ نداده است؛ شما با ادله و براهین محکم، ادعاهای خودتان را اثبات کنید، آنگاه منتظر واکنش منطقی و اخلاقمدارانه مؤمنان بمانید!
نیافتن نقصان
دلیل بر بودن آن نیست!
ایرادگر شبهه میگوید: نیافتن نقصان و خلل در عالم، دلیل بر نبودن آن نیست؛ آری! با نیافتن نقصان نمیتوان به نبودن آن حکم کرد؛ ولی نمیتوان هم به بودن آن حکم کرد! حکم به وجود هرچیز، مبتنی بر دلائل کافی علمی و منطقی بر وجود آن است و با عدم وجود دلیل بر اثبات وجود چیزی، وجود آن اثبات نمیشود؛ همچنان که نمیتوان نبودن آن را نتیجه گرفت؛ بنابر این اگرچه ما نمیتوانیم به صرف استقرای ناقص و نیافتن نقصان، به نبود آن حکم کنیم، منکران خداوند به طریق اولی نمیتوانند وجود نقصان را نتیجه بگیرند! در چنین حالی براهین متقن و یقینآور اثبات وجود خدا و صفات علم و حکمت و قدرت او همچنان نافی وجود نقصان خواهند بود و مدعای مؤمنان مبنی بر عدم وجود نقصان با کبرای کلی اثبات وجود خدا، اثبات میشود؛ نکته حائز اهمیت این است که سخن قرآن مبنی بر نبود خلل و نقصان در نظام آفرینش، معطوف به عدم امکان وجود چنین نقصانی است؛ یعنی سخن قرآن این است که اساسا چنین اختلافی در نظام آفرینش به دلیل یگانگی خلقت و تدبیر رب یگانه آن امکانپذیر نیست.(7)
سخن دیگر اینکه نقصان علم و خطای عقل را نمیتوان به همه انسانها نسبت داد؛ اساسا مسائل عقلی چون به مسائل بدیهی و ضروری ختم میشود، قابل خدشه و اشکال نیست و شک و تردید در آن راه ندارد؛ این در حالی است که با پیشرفت علم، عقل روزبهروز به هماهنگی نظام شگفتانگیز عالم خلقت، از ذرات الکترون و پروتون گرفته تا نظامهای حاکم بر منظومه شمسی و کهکشانها بیشتر پی میبرد و این همه ،گویای قوانین دقیق آفرینش است!
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه
______________________
1. نکونام، جعفر، در آمدی بر معناشناسی قرآن، اصولالدین، 73.
2. ک: سعیدی روشن، محمد باقر، زبان قرآن و مسائل آن، (قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تهران، انتشارات سمت، 1389 ش)، 176.
3. رک: جواهرى، سيد محمدحسن، پرسمان علوم قرآنی، دفتر تبلیغات، 140 و شاکر، صفدر، اسراری از قرآن، میثاق نور، 39 به بعد .
4 . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، 646.
5. زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتب العربی، 1407 ق، ج4، ص 577.
6 . طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن دفتر انتشارات اسلامى ،1417 ق، ج19، ص 350.
7 . طباطبایی، پیشین، ج14، ص 267.