علوم اسلامی و غیراسلامی(پرسش و پاسخ)
پرسش:
آیا از منظر آموزههای عقلانی و وحیانی ما میتوانیم علوم مختلف را در ابتدای امر به اسلامی و غیراسلامی تخصیص بزنیم و بعد توصیه کنیم که باید به سراغ علوم اسلامی رفت؟
پاسخ:
تاکید اسلام بر تحصیل علم
تردیدی نیست در این که در اسلام راجع به فراگیری و تحصیل علم تاکید و توصیه فراوان شده و در کمتر موضوعی و شاید نسبت به هیچ موضوعی اینقدر توصیه و تاکید نشده است. از قدیمیترین زمانها که کتب اسلامی تدوین شده، در ردیف سایر دستورهای اسلامی از قبیل: نماز و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر بابی هم تحت عنوان «باب وجوب طلب العلم» باز شده و علم به عنوان یکی از فرایض شناخته شده است. گذشته از آیات قرآن کریم موکدترین و صریحترین توصیههای رسول گرامی(ص) درباره علم است که فرمود: «اطلبوا العلم ولو بالصین، فان طلب العلم فریضه علی کل مسلم» دانش را طلب کنید هرچند در چین باشد زیرا طلب دانش بر هر مسلمانی واجب است(بحارالانوار، ج1، ص180)
بنابراین از منظر اسلام علم فریضهای است که نه از لحاظ متعلم و نه از لحاظ زمان و نه از لحاظ مکان محدودیت ندارد، و این عالیترین و بالاترین توصیهای است که میتوانسته بشود و شده است.
تحصیل کدام علم؟
ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تاکید و توصیهها علم به خود دین است و مردم باید به علوم دینی عالم شوند و اسلام درباره سایر علوم غیردینی مانند علوم تجربی و... چیزی نگفته است! اما برای کسی که درست با اسلام و منطق آن آشنا باشد، جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دینی است. وقتی آموزههای دینی تاکید دارد که حکمت گمشده مومن است که باید آن را ولو از دست مشرکان و منافقان به دست آورد. و یا تاکید بر فراگیری علوم هرچند که در چین باشد، بنابراین در اینجا معنی ندارد که علوم نزد مشرکان و یا در کشور چین به عنوان دورترین نقطه که در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بوده، لزوما علوم دینی بوده باشد. تنها قید و صفتی که در متن سخنان پیامبر اکرم(ص) آمده است نافع بودن علم است نه اسلامی و غیراسلامی. یعنی علمی که دانستن آن فایده برساند و ندانستن آن ضرر برساند، به تعبیر دیگر هر علمی که متضمن فایده و اثری باشد و آن فایده و اثر را اسلام به رسمیت بشناسد، آن علم از نظر اسلام خوب و مورد توصیه و تشویق است. بنابراین هر علمی که به هدفی از اهداف فردی یا اجتماعی اسلام کمک میدهد و ندانستن آن سبب زمین خوردن آن اهداف می گردد، اسلام آن علوم را تایید و توصیه میکند و هر علمی که در منظورها و اهداف اسلامی تاثیر ندارد اسلام درباره آن نظر خاصی ندارد، و هر علمی که تاثیر سوء در اهداف فردی و اجتماعی اسلام دارد اسلام با آن مخالف است.
شاخص سیره ائمه(ع)
شکی نیست که سیره ائمه(ع) در قول و فعل و تقریر برای ما حجت و سند است. به لحاظ تاریخی مسلمان از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری با علوم مختلف آشنا شدند و انواع علوم را از یونان و هند و ایران ترجمه کردند. از طرفی میدانیم که ائمه اطهار(ع) از انتقاد و خردهگیری به کارهای خلفا کوتاهی نمیکردند. اگر بنا بود که نظر اسلام درباره علوم غیردینی منفی و مخالف بود و این نوع علوم خرابکننده و منهدمکننده دین میبود، ائمه اطهار(ع) به این عمل خلفا که دستگاه وسیعی از مترجمین و ناقلین را به وجود آورده بودند و انواع کتب نجومی، منطقی، فلسفی، طبی، حیوانشناسی، ادبی، تاریخی و... توسط آنان ترجمه شد، انتقاد میکردند، همان طوری که بعضی کارهای دیگر خلفا را شدیدا مورد انتقاد قرار میدادند! ولی در طول صدوشصت سالی که بر این روند تاریخی گذشت، هیچ اثری از انتقاد در این زمینه از سوی ائمه اطهار(ع) دیده نمیشود.
بنابراین در یک جمعبندی کوتاه میتوان چنین گفت: هر علمی که در جامعه اسلامی برای اهداف فردی و اجتماعی مسلمانان و برای تقویت و اعتلای جامعه مفید و موثر واقع شود، آن علم اسلامی است و شاخص علم نافع در اینجا مورد تاکید و توصیه اسلام است، حتی در منطق قرآن هم فراگیری علم تخصیص نوعی نخورده و به صورت مطلق بیان شده، که همه علوم نافع اسلامی و غیراسلامی را نیز دربر میگیرد.