چگونه به در گذشتگان کمک کنیم؟
یکی از پرسشهای مهم در زندگی هر کسی این است که مردگان ما دستشان از دنیا کوتاه است، چگونه میتوانیم به آنان کمک کنیم و در مقام «باقیات صالحات» برای آنان پس از مرگ نیز کار خوبی را انجام دهیم تا آنان از برکات و ثواب آن اعمال برخوردار شوند؟ چه کاری بهترین کار است؟ این بهترین کار را با چه شیوهای میتوان انجام داد که بیشترین تاثیر را در عالم مردگان به جا گذارد و اوضاع و احوال آنان را تغییر داده و اصلاح کند و آنان را از شرایط بد نجات یا شرایط بهتر و نیکوتری را برای آنان رقم زند؟ نویسنده در این مطلب بر آن است تا به این پرسشها بر اساس آموزههای قرآن پاسخ دهد.
***
تزکیه نفس الهی با تزکیه از سوی پیامبر(ص)
از نظر آموزههای قرآن، برخی امور بیرون از دایره نفوذ ما است و ما نمیتوانیم به طور مستقیم در آن دخالت کنیم و تاثیراتی را به جا گذاریم؛ ولی این بدان معنا نیست که ما نمیتوانیم از طریق «اسباب» و «وسایل» و به طور غیر مستقیم تاثیرگذار باشیم.
به عنوان نمونه خدا بصراحت در قرآن میفرماید: مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ هرگز هیچ یک از شما نمیتواند خودش را تزکیه کند؛ ولی خدا میتواند هر کسی را بخواهد تزکیه کند؛ زیرا خدا شنوا و دانا است.(نور، آیه 21)
در این آیه سخن از ناتوانی همگان از «تزکیه» است؛ یعنی تصرفاتی که میتواند موجب «رشد و نمو» در درون شخص باشد؛ اما «تزکیه» یعنی اعمال «رشد و نمو» از بیرون برای خدا فراهم است؛ پس خدا در تعلیل تزکیه خودش بر دو اسم و صفت «سمیع و علیم » تاکید دارد که در ادامه چرایی آن معلوم میشود.
البته همین قرآنکه میگوید چنین امکانی از درون برای کسی فراهم نیست، و تنها خدا از بیرون چنین توانایی را دارد، از همگان میخواهد تا به «تزکیه نفس» بپردازند؛ زیرا فلاح و رستگاری تنها در سایه «تزکیه نفس» است: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا؛ به تحقیق کسی رستگار میشود که نفس خویش را تزکیه کند.(شمس، آیه 9)
حالا که تزکیه نفس از درون شدنی نیست، معلوم میشود که مراد از این امکان «تزکیه نفس» همان تزکیه نفس از بیرون است که خدا در مقام ربوبیت و پروردگاری انجام میدهد.
بر این اساس میتوان گفت که هر انسانی میتواند با انجام اعمالی بستری را برای «تزکیه نفس» داشته باشد که از سوی خدا اعمال خواهد شد. آنچه هر کسی انجام میدهد همان بسترسازی با اعمال به نام اعمال تقوایی است که اگر انجام نشود، به سبب فجور ضد تقوایی از دست میرود.(شمس، آیات 7 تا 10)
با نگاهی به تعالیم قرآن، معلوم میشود که این «تزکیه نفس» الهی در اختیار مظاهر اسماء و صفات الهی است که در مقام خلافت مطلق قرار گرفته و به عنوان «متالهان» توانایی تصرفات ربوبی را در هستی دارند.(بقره، آیات 30 تا 34 و 138؛ آل عمران، آیه 79) از همین روست که بصراحت درباره پیامبر(ص) میفرماید: همان طور كه در ميان شما فرستادهاى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مى خواند و او شما را تزکیه میکند و به شما كتاب و حكمت مىآموزد و آن چیزی را به شما یاد میدهد که نمیتوانستید بدانید.(بقره، آیه ۱۵۱؛ هم چنین: آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2؛ بقره، آیه 129)
بنابراین، هر انسانی با بسترسازی میتواند امکان «تزکیه نفس» بیرونی از سوی خدا را که با تصرفات خلیفه الله و مظاهر الهی انجام میشود، به دست آورد.
صدقه به پیامبر(ص)
بستر تطهیر و تزکیه و صلات از سوی پیامبر(ص)
از نظر قرآن، یکی از مهمترین اعمال تقوایی که میتواند شرایط تزکیه نفس را فراهم آورد، «صدقه»، است که پیامبر(ص) مامور به گرفتن آن است تا پس از گرفتن آن «صدقه»، اقدامات و تصرفاتی داشته باشد؛ چنانکه خدا بصراحت میفرماید: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ از اموال آنان صدقه اى بگير تا به وسيله آن تطهیرشان سازى و تزکیه شاننمایی و برايشان دعا بکنی؛ زيرا دعا و صلوات تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست. (توبه، آیه ۱۰۳)
به نظر میرسد که تطهیرسازی نفس جهت بسترسازی و قابلیت یابی نفس برای «تزکیه»، کاری است که «پیامبر»(ص) عهدهدار آن است. کاری که شخص انجام میدهد، قرار دادن «صدقه» در دست پیامبر(ص) است که برای گرفتن آن دراز شده است؛ زیرا ایشان مامور میشوند تا اقدام به «اخذ» کنند. با پرداخت صدقه در دستان پیامبر(ص)، ایشان در گام نخست، درون صدقه دهنده را پاک میکند تا قابلیت برای تزکیه و رشد و نمو نفس فراهم آید. این فعالیت پیامبر(ص) متصل است و به سبب ارتباطی که میان خدا و پیامبر است، پیامبر(ص) ماذون است تا در مقام مظهریت در خلافت ربوبی و پروردگاری به اذن الهی تصرفاتی در نفس صدقه دهنده داشته باشد که موجبات آرامش و سکون او میشود. البته دعا و صلاه پیامبر(ص) با صلات دیگران فرق دارد؛ زیرا به سبب اتصال به خدا و ماذونیت، میتواند آرامش بخش باشد.
در این آیه همانند آیه 21 سوره نور دو صفت و اسم الهی « سَمِيعٌ عَلِيمٌ» نقش اساسی دارد؛ زیرا خدا در مقام الوهیت خویش وقتی به تزکیه نفس از طریق پیامبر(ص) میپردازد که صلاه و دعای پیامبر(ص) پس از گرفتن «صدقه» انجام شده باشد؛ زیرا وقتی دست پیامبر(ص) برای «اخذ» صدقه دراز شده است؛ این دست اگر با صدقه پر شود، دعا را به دنبال دارد که خدای سمیع آن را میشنود و بر اساس علم به جزئیات در مقام علیم، تزکیه نفس را در حد مقدرات برای آن صدقه دهنده فراهم آورده و مجوز «تزکیه» را برای پیامبر(ص) صادر میکند که مهمترین آثار این تزکیه نفس نیز سکون نفس است که از اضطراب و حزن و خوف رهایی یافته است.
شکی نیست که این امور، نیازمند ظهور خدا در مقام «التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» است؛ زیرا وقتی خدا این «صدقات» داده شده از روی «صدق » را میپذیرد و در مقام «رحمانیت رحیمی» ظهور میکند که عمل صدقهدهنده، همراه با توبه واقعی باشد؛ و خدای علیم این مسئله را با علم دیداری و بصیرت خویش مییابد.(توبه، آیه 104)
البته باید توجه داشت که استغفار پیامبر(ص) برای هر کسی نقش تعیینکننده دارد و همانند استغفار مردم عادی نیست؛ و خدا درباره اهمیت استغفار پیامبر(ص) میفرماید: و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش میکرد قطعا خدا را توبهپذير مهربان مىيافتند. (نساء، آیه ۶۴)
پس وقتی پیامبر(ص) برای کسی استغفار میکند، خدا در مقام و مظهریت «التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» ظهور میکند و آثار آن به سرعت خودش را نشان میدهد.
حضور پیامبر(ص) در عوالم هستی
و تصرفات آن حضرت
ممکن است گفته شود که همه آنچه بیان شده است، درباره صدقاتی است که شخص، خودش به پیامبر(ص) میدهد؛ و حالا که پیامبر(ص) نیست، ما در دوران فقدان ایشان چه کنیم؟ و مردگان ما چگونه میتوانند از این روش برای تزکیه بهرهمند شوند؟
در پاسخ به پرسش اول باید گفت: از نظر آموزههای وحیانی قرآن، پیامبر(ص) هر چند در ظاهر که از دنیا رفته؛ ولی زنده به حیات اخروی، توانا به تصرفات در هستی است؛ همان طوری که در زندگی دنیوی در عوالم سیر میکرد و همه حضرات عوالم در حضورش بود و چیزی برای ایشان غیب نبود؛ زیرا به علم الهی، همان غیب برای ایشان شهود و مشهود بود.(جن، آیات 26 و 27).
بر همین اساس ایشان و بلکه «مومنان از اهل بیت(ع)» به عنوان خلفای حقیقی از چنین قابلیتی برخوردار هستند و چیزی به نام پرده برای آنان نیست تا کشف شود و کنار رود. از همین رو آنان در همین دنیا نیز از همه عوالم خبر داشتهاند به طوری که اگر کشف برای دیگران باشد برای آنان کشفی نیست؛ چرا که اگر مرگ را عامل انتقال به آخرت و ایجاد شرایط کشف برای دیگران بدانیم(ق، آیه 22)، برای آنان هیچ غیبی نیست تا کشفی انجام شود و شهودی دیگر تحقق یابد؛ چنانکه امیرمومنان علی(ع) میفرماید: لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا، اگر پردههاى حجاب بالا زده شود بر يقين من چيزى نيفزايد.(ارشاد القلوب، دیلمی، ج 1، ص 124)
پیامبر(ص) و اولیای معصوم(ع) به عنوان «مومنان حقیقی» همان طوری که در دنیا غیبی برای آنان نیست و آنان به عنوان «شاهدان الهی» ظاهر و باطن افراد و اعمال را میبینند و به علم شهودی میدانند؛ همچنین پس از رحلت از چنین توانایی برخوردار هستند؛ از همین رو خدا در ادامه آیات 103 و 104 سوره توبه، یعنی درآیه 105 سوره توبه میفرماید: و بگو هر كارى مى خواهيد بكنيد كه به «تحقیق» خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما هم اینک مینگرند و به تحقیق به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده مىشويد. پس شما را به آنچه انجام مى داديد، آگاه میکند. (توبه ۱۰۵)
باید توجه داشت که در این آیه حرف «سین» در «فَسَيَرَى» و «سَتُرَدُّون» به معنای «تسویف» نیست، بلکه به معنای «تحقیق» است؛ زیرا شکی نیست که خدا همزمان با عمل شخص، آن را میبیند نه اینکه بعدا ببیند؛ پس اگر خدا چنین است، پیامبر(ص) و مومنان خاص یعنی اهل بیت(ع) نیز این گونه هستند؛ زیرا در یک سیاق آمده و پیامبر(ص) و مومنان به خدا عطف شدهاند. همچنین «ستردون» به معنای این است که به یقین بازگردانده میشوید.
همچنین در میان مومنان هر مومنی از چنین ظرفیتی در سطح خدا و پیامبرش برخوردار نیست؛ زیرا این «دیدن» به معنای آن است که ظاهر و باطن و ملک و ملکوت افراد و اعمال، رویت میشود تا شهادت بر اساس حقیقت و واقعیت باشد؛ زیرا برخی ممکن است عملی ریایی داشته باشند یا بر اساس نفاق انجام دهند؛ بنابراین باید ملک و ملکوت و ظاهر و باطن عمل در برابر شخص قابل رویت باشد که این جز برای معصومان از اهل بیت(ع)
نیست.
بر این اساس، هر کسی اگر بخواهد با پیامبر(ص) و معصومان(ع) معامله کند و «صدقه» را به دست ایشان برساند، چنین امکانی برای او حتی پس از رحلت ایشان فراهم است؛ یعنی همان طوری که شخص صدقهدهنده وقتی مالی را به دست سائل و محروم میدهد(معارج، آیات 24 و 25؛ ذاریات، آیه 19) به دست خدا داده است، وقتی نیت کند که این صدقهای که به دست نیازمند در صدقات مستحب یا به دست ولی فقیه در صدقات واجب چون خمس و زکات میدهد، در حقیقت به دست چهارده معصوم(ع) میگذارد، از تصرفات تطهیری و تزکیهای و صلات آنان برخوردار خواهد شد.
پس هرگز رحلت آنان حجابی نیست تا ما نتوانیم صدقه را به دست معصومان(ع) برسانیم و از تاثیرات تطهیری و تزکیهای و صلاتی آنان بهرهمند نشویم.
اما در پاسخ به پرسش دوم نیز باید گفت: از نظر آموزههای قرآن، اعمال هر کسی به دو دسته اصلی تقسیم میشود: اعمال از پیش فرستاده شده و آثار آنها. خدا دراین باره میفرماید: آرى، ماييم كه مردگان را زنده مىسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار آنان را مینویسیم و هر چيزى را در «امام» یعنی لوح محفوظ یا كارنامهاى روشن برشمردهايم. (یس، آیه ۱۲)
در این آیه به صراحت بیان شده است که اعمال انسانی که در قیامت حساب میشود تنها اعمالی نیست که در زندگی دنیوی انجام داده و پیش فرستاده است، بلکه شامل اعمالی نیز میشود که در قالب «باقیات صالحات»(مریم، آیه 76؛ کهف، آیه 46) و سنتهای خوب یا «باقیات طالحات» و سنتهای بد از خود به جا گذاشته است.
پس وقتی که فرزندان مثلا کار خوبی را انجام میدهند برای متوفی نیز نگاشته میشود؛ یا اگر فرد متوفی سنت بدی را گذاشته و آثار آن هنوز در دنیا باقی است، تا آن سنت خوب یا بد باقی است، به عنوان آثار عملش برایش نوشته میشود و وضعیت او را در عالم برزخ تغییر میدهد. اگر سنت باقی مانده خوب باشد، آثار خوبی را خواهد داشت و اگر بد مانده باشد، همچنان بر میزان بدکاریاش
افزوده میشود.
بنابراین، اگر فرزندان از مال خود یا حتی مال متوفی «صدقات» واجب مانند خمس و زکات او را میدهند، برای متوفی نوشته میشود و مرده از آن بهرهمند میشود. همچنانکه اگر خیرات و مبرات و صدقات مستحبی را بدهند برای متوفی نیز نوشته میشود؛ زیرا فرزندان آثار او هستند و تاثیر آثار در عالم دنیا و برزخ و قیامت خواهد ماند.
حالا اگر کسان متوفی واجبات مالی مرده را بدهند و آن را به دست معصومان(ع) و ولی فقیه برسانند، از «تطهیر و تزکیه و صلات» پیامبر(ص) و معصومان(ع) در عالم برزخ بهرهمند میشوند.
پس ما میتوانیم برای مردگان خویش اعمالی از جمله صدقات را داشته باشیم؛ یعنی هنگام پرداخت آن به دست ولی فقیه یا نیازمندان نیت میکنیم که آن را در دستان پیامبر(ص) و معصومان(ع) قرار میدهیم تا این گونه از تطهیر و تزکیه و صلات پیامبر (ص) و دعای ایشان برخوردار شده و در عالم برزخ وضعیت بهتری پیدا کنند.
صدقه، بهترین عمل
برای زندگان و مردگان
از نظر آموزههای قرآن، هیچ عمل تقوایی بهتر از «عفو و گذشت»(بقره، آیه 237) و اقامه عدالت نساء، آیه 135؛ حدید، آیه 28) نیست؛ زیرا این دو عمل نزدیکترین راه برای کسب تقوای الهی است.(همان) از همین رو در آیات قرآن بر این دو عمل تقواساز بیشترین تاکید شده است.
هنگام مرگ دیدگان محتضر به حقایق هستی باز میشود و عالم غیب برایش مشهود میگردد؛ زیرا پرده از دیدگان محتضر برداشته میشود و «کشفالغطاء» صورت میگیرد.(ق، آیه 22)
در این شرایط است که محتضر خواهشی از خدا میکند تا فرصتی کوتاه به او داده شود تا تنها و فقط یک عمل تقوایی را انجام دهد که همان «صدقه» است؛ ولی به محتضر گفته میشود که فرصت از دست رفته و وقتی اجل آمده هیچ راهی نیست. خدا میفرماید: و از آنچه روزى شما گردانيدهايم، انفاق كنيد پيش از آنكه يكى از شما را مرگ فرا رسد و بگويد: پروردگارا چرا تا مدتى بيشتر اجل مرا به تاخير نينداختى تا به تحقیق صدقه دهم و از نيكوكاران و صالحان باشم؛ ولى هر كس اجلش فرا رسد، هرگز خدا آن را به تاخير نمى افكند و خدا به آنچه مىكنيد آگاه است. (منافقون، آیات ۱۰ و۱۱)
خدا تاکید دارد که پیش از مرگ انفاق کنید که پس از آن فرصت از دست میرود؛ زیرا حتی اگر فرزندان انفاق کنند، تاثیر آن خیلی کمتر است؛ اگر یک انبار خرما را فرزندان از برای مرده ببخشند و صدقه دهند، ارزش آن در سطح انفاق یک دانه خرما است که خود شخص میدهد.
اما این بدان معنا نیست که کسان متوفی این کار را نکنند؛ زیرا همان یک دانه خرما که بر اساس شرایط از سوی مرده انفاق میشود و به صداقت در دستان معصومان(ع) قرار داده میشود، میتواند عاملی در تغییر اوضاع مرده شده و مرده از تزکیه و تطهیر و دعای آنان بهرهمند شود.