اخبار ویژه
کشمکش حامیان دولت از دو سو روحانی عذرخواهی کند یا لجاجت؟
درحالی که 2 روزنامه اصلاحطلب از اهانت رئیسجمهور به منتقدان دفاع کردند یک روزنامه دیگر اصلاحطلب از روحانی خواست با عذرخواهی از عصبانیت و اهانت خود این موضوع را جبران کند.
روزنامه آرمان در مطلبی به قلم محمدعلی نجفی (دبیر برکنار شده ستاد هماهنگی امور اقتصادی دولت) نوشت: در رابطه با واکنشی که آقای دکتر روحانی در رابطه با مخالفین مغرض و نه منتقدین منصف نشان دادند این نکته قابل توضیح است که ایشان باید پاسخی قاطع و محکم به افرادی میدادند که از حد انتقاد خارج شده و به توهین و تهمت میپردازند بنابراین آنچه آقای روحانی روز دوشنبه نسبت به برخی مخالفین بیان کردند، پاسخ قاطع ایشان به افرادی بود که به جای انتقاد منصفانه، تهمت و توهین را انتخاب کردهاند.
روحانی دوشنبه منتقدان را بزدل و ترسو خوانده و آنها را به جهنم حوالت داده بود!
روزنامه شرق نیز اهانت روحانی را صراحت خوانده و با اشاره به در بلوکه ماندن داراییهای ایران و موضوع تحریم مینویسد: اکنون همه سیاسیون میدانند برای گشودن گره از کار فرو بسته اقتصاد یا به زبان همهفهم «نان سفره مردم» راهی جز شکستن قفل تحریمها نیست. این را مخالفان رئیسجمهوری- به مقتضای نشستن بر کرسی مسئولیت در هشت سال گذشته- بهتر از دیگران میدانند. با این همه انگشت در گوش کرده، دهان گشودهاند که دلواپسیم از ذبح منافع ملی و چون بید بر سرایمان خود میلرزیم». پاسخ آمد که «به جهنم، بروید یک جای گرم!»
شرق نوشت: نشستن بر جایگاه منتقد محق، البته به سلامت و صرفه نزدیکتر است. اگر کسی در چشمشان خیره شد و این را گفت مرتکب «بیادبی سیاسی» نشده. تنها اندکی از زنگار تعارف را از آینه سیاست برگرفته است. مشهور است که مستوفیالممالک یکی از رجال خوشنام و پاکدست عصر مشروطه بود. این را «سیدحسن مدرس» بهتر از هر کسی میدانست. مدرس اما خود در هنگامهای خطیر در استیضاح او پیشقدم شد و سودای صدارت «احمد قوام» را در سر داشت. وقتی چرایی این اقدام و قدم را پرسیدند، گفت: «آقا شمشیر مرصع است که باید در روزهای بزم و ایام سلام به کمر بست ولی قوامالسلطنه مانند شمشیر فولادی و برنده است که در جنگ به کار میآید، مملکت در این روزها احتیاج به شمشیر برنده فولادی دارد نه شمشیر جواهرنشان.»
نویسنده شرق البته با وجود بافتن رطب و یابس به هم به چند سؤال ساده پاسخ نمیدهد. 1- بعد از 8 ماه، شکستن قفل تحریمها کجاست؟ 2- برای شکستن این قفل و یا غلط درآمدن محاسبات و تکان نخوردن این قفل باید به کارشناسان و منتقدان اهانت کرد و به جای عذرخواهی فرار به جلو کرد. 3- چرا باید در مواجهه با آمریکا شمشیر جواهرنشان و در غلاف بوده و شمشیر برنده را در داخل به سوی منتقدان کشید؟! آیا این همان حکایت توپخانه میرزا آغاسی نمیشود که از دوستان تلفات میگرفت یا همان حکایت شمشیر کشیدن جناب فتحعلیشاه که میگفت اگر من این شمشیر را بکشم چه میشود؟ و بادمجان دور قاب چینها میگفتند قربان! در آن صورت بدا به حال روس!!
اما روزنامه اعتماد مشی متفاوتی در پیش گرفت و با تأیید بر اینکه سخنان تند رئیسجمهور جبرانپذیر است نوشت: نخستین معترضان روزنامهها و گروههای طرفدار و حامی دولت بودند. به نظر میرسد که این رویداد فرصت مناسبی است که آقای روحانی یک گام مهم بردارند و با عذرخواهی رسمی از این نحوه بیان، یک گام بلندی را در عرصه سیاست داخلی بردارند و نشان دهند که برخلاف دیگران؛ مرغ ایشان یک پا ندارد. گروههای اصلاحطلب و طرفدار دولت نیز نشان دادند که از طرفداران خطمشی اعتدال هستند، و جز خیر رئیسجمهور را نمیخواهند و به همین دلیل وظیفه خود میدانند که در برابر اقداماتی که آن را ناصواب میدانند از دولت انتقاد کنند، چرا که اینگونه سخن گفتن مثمرثمر نیست.
اعتماد تصریح میکند: مهمترین مشکل سخنان ایشان، پرداختن به انگیزهها و ویژگیهای روانی مثل ترس و شجاعت و بزدلی و... است. این بیان دقیقاً منطق همان طرف مقابل است. چه کسی میداند که انگیزههای دیگران چیست؟ مگر ما خداوند هستیم که انگیزهخوانی کنیم؟ به علاوه این منطق دوطرفه است، آنان هم مذاکرهکنندگان را ترسو مینامند و خودشان را شجاع! چگونه میتوان درستی این اتهامات علیه یکدیگر را سنجید؟ اینکه عدهای ترسو، بیسواد یا لرزان و بزدل یا... نامیده شوند، به معنی بستن راه گفتوگو و باز شدن راه مقابله است. این نوعی زبان تحقیر است و باز تولید آن به نفع هرچه باشد به نفع گفتمان اعتدال، منافع کشور و شخص آقای رئیسجمهور نیست.
در همین حال روزنامه جمهوری اسلامی که از روزنامههای طرفدار دولت محسوب میشود با انتقاد از اظهارات حسامالدین آشنا مشاور ارشد رئیس جمهور که گفته بود «روحانی به نظر بنده عصبانی نبود ولی صریح بود» نوشت: «تمام دوستان آقای روحانی اتفاق نظر دارند که این ادبیات متناسب شأن ایشان، هم به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران و هم به عنوان شخص آقای روحانی، نیست. به همین دلیل، ظرف دو روز گذشته کسانی که در دوستدار دولت یازدهم بودنشان تردیدی وجود ندارند، از چنین ادبیاتی اظهار تأسف کردند و از آقای رئیس جمهور خواستند تلاش کنند این اشتباه تکرار نشود. متأسفانه مشاور فرهنگی آقای رئیس جمهور به جای اینکه همین نقطه نظرها را به ایشان منتقل کند و خود نیز بر رعایت این توصیهها تأکید نماید، در صدد توجیه برآمده و گفته است رئیس جمهور عصبانی نبود، ولی صریح بود. این روزنامه تصریح میکند: به آقای مشاور یادآور میشویم که پیشوایان دین به ما توصیه فرمودهاند با دوستان خود صادق باشیم و از تصدیق کنندگان نباشیم؛ صدیقک من صدقک لا من صدقک. شرط مشاور بودن، صداقت است نه توجیه کردن. مشاوری که در صدد توجیه برآید، نه تنها به فرد مورد مشورت خدمت نمیرساند بلکه به او خیانت میکند. بسیاری از دولتمردان به خاطر وظیفهنشناس بودن مشاوران و اطرافیان گرفتار مشکلات زیادی شدند که نمونههائی از آنها را در سالهای گذشته در کشور خودمان دیدهایم. این روش غلط نباید تکرار شود.
دشمنپنداری منتقدان و دوستی با دشمنان؟!
مشاوران رئیسجمهور به نقدها که صرفا از سوی یک طیف نیست و اجماع بر سر آن وجود دارد، توجه کنند و چه بسا از رئیسجمهور بخواهند به خاطر به کارگیری ادبیات اخیر عذرخواهی کند.
روزنامه جامجم در تبیین این پیشنهاد خود نوشت: سخنان آقای دکتر روحانی عملا منجر به ائتلاف و اجماعی غیرمنتظره بین حامیان و منتقدان دولت شد. واقعیت آن است که چه بسا میشد بهرهگیری از این عبارات و ادبیات را که رئیسجمهور خطاب به منتقدان یا حتی مخالفانش آنها را بزدل سیاسی خطاب کند و بگوید «به جهنم که از مذاکره میلرزید» و... را ناشی از عصبانیت گوینده دانست و به نحوی توجیه کرد، اما تکرار این ادبیات برای چندمین بار درباره منتقدان میتواند نگرانکننده باشد.
بیژن مقدم در این یادداشت خاطرنشان میکند: به مشاوران رسانهای، فرهنگی و... رئیسجمهور توصیه میکنیم به یک نگاه رسانهای دیگر که این بار خوشبختانه متعلق به یک جریان خاص سیاسی نیست توجه کنند و با انگهای جناحی، بیسوادی، انتقامگیری، بزدلی و... با آن مواجه نگردند. رئیسجمهور بارها در سخنان خود اعلام کرده است که از نقدها استقبال میکند و آن را فرصتی برای دولت در جهت اصلاح روندها میداند. اما آیا این تعارفات مرسوم با ادبیاتی اینچنین میتواند سازگار باشد؟
جامجم نوشت: امیدواریم مشاوران آقای روحانی یک بار هم که شده اجماع رسانهای حاصل از ادبیات نادرست رئیسجمهور را به چشم فرصتی برای اصلاح، بازسازی و همگراییملی نگریسته و از فروکاستن جایگاه ریاستجمهور و ورود شخص آقای روحانی در منازعات سیاسی اینچنینی جلوگیری کنند. و چه بسا لازم بدانند از رئیسجمهور بخواهند از به کارگیری چنین ادبیاتی عذرخواهی رسمی کند.
از سوی دیگر محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله روزنامه رسالت دشمنپنداری منتقدان را بیمهری رئیسجمهور توصیف کرد و نوشت: رئیسجمهور درحالی که طی سه ماهه اخیر کسی نقدی در مورد سیاست خارجی نکرده، بیآنکه اشاره کند چه کسی یا چه کسانی از مذاکره هراس دارند یا میلرزند، آنها را به جهنم حوالت داد. اصل مذاکره و گفتوگوهای هستهای طی 10 سال گذشته مورد نقد هیچ گروه یا فردی نبوده است و نمیدانم سخنان رئیسجمهور در این حمله به منتقدین، خطاب به چه کسی یا کسانی بوده است؟ هر کس که دقتی در سیمای رئیسجمهور داشت میتوانست آثار غضب و عصبانیت را در هنگام ادای این کلمات ببیند.
انبارلویی مینویسد: یک سیاستمدار بويژه آنکه خود را حقوقدان هم بداند هرگز نباید به وادی «غضب» و «خشم» گام نهد، بويژه آنکه این سیاستمدار حقوقدان «روحانی» هم باشد.
وی با استناد به احادیث اهل بیت علیهمالسلام مبنی بر اینکه خشم همنشین بسیار بدی است که عیبها را آشکار میکند و از شیطان است میافزاید: عصبانیت رئیسجمهور ظاهرا از عدم رسیدن به اهداف و نتایج مورد نظر در مذاکرات هستهای است. آمریکاییها شش ماه ما را روی توافق ژنو سرگرم کردند و چهارماه هم آن را تمدید نمودند و در این مدت صادقانه دولت یازدهم هرچه باید بکند، کرد و آمریکاییها آنچه باید بکنند، نکردند. نقد مشفقانه برخی بر سیاست خارجی در همین نکته متمرکز است. البته مدتی هم هست که سکوت کردهاند و چیزی نمیگویند. آقای رئیسجمهور به جای اینکه صدای خشمآلود خود را متوجه دشمن کند، تیغ سخن را بر دوست کشیده است؟ آیا این رویکرد، نوعی «تدبیر» و اقدامی «امیدبخش» است؟ رئیسجمهور بارها گفته است میخواهد با دنیا تعامل سازنده کند و این حرف درستی است. چرا این تعامل را با منتقدین خود ندارد و میخواهد آنها را به جهنم بفرستد؟! چرا هنگام پاسخگویی، اصل نقد و سؤال را تحریف و سپس درمقام پاسخگویی برمیآییم؟ این شیوه ای منصفانه و عادلانه و مشفقانه در برخورد با منتقدین نیست.
رسالت میافزاید: آیا این حاشیهسازیها خروج از متن و فاصله گرفتن از مشکلات مردم و کشور نیست؟ بزرگترین آسیب کشور، غفلت نخبگان از انجام وظایف ذاتی بویژه در حوزه امنیت ملی است.
عمده منابع بانکی صرف سفتهبازی و سوداگری غیرتولیدی میشود
دولت به جای امید بستن به خارج برای رونق اقتصادی باید شبکه بانکی را که نقدینگی خود را صرف امور غیرتولیدی میکند، اصلاح نماید.
این مطلب را حجتاله عبدالملکی استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) عنوان کرد. وی در گفتوگو با «فردا» تصریح کرد: در یک سال اخیر دولت در سه زمینه صنعت، خدمات و کشاورزی عملکرد قابل قبولی نداشته و یا بهتر بگوییم اصلاً برنامهای نداشته که حتی قابل ارزیابی باشد. بعد از یکسال بسته خروج غیرتورمی از رکود را منتشر کرده که مجموعهای از سیاستها و برنامههایی است که در بعد تولید داخلی بسیار ضعیف است. به نظر میرسد غیر از اینکه برنامه خاصی اجرا نشده برنامههایی هم که از سوی دولت معرفی شدهاند در بعد تولید اثر قابل توجهی نداشتهاند.
وی با انتقاد از عملکرد دولت در بخش اشتغال تاکید کرد: مهمترین انتقادی که به دولت وجود دارد این است که مسائل کلان داخلی اقتصادی مانند تولید و اشتغال را متاسفانه با سیاستها و تعاملات اقتصادی خارجی و به بحث اسمی اقتصادی ارتباط دادهاند.
عبدالملکی افزود: در مورد سیاست خارجی میدانستیم که نباید به آن دل بست. در بخش نرخ بهره بانکی هم دولت انتظار داشت که نرخ سود بانکی را بالا ببرد و وجوه سرگردانی که در دست مردم است به بانکها واریز و از طریق بانکها به تولید منتقل شود. غافل از اینکه شبکه بانکی ما ذاتاً یک عیب بزرگ دارد و آن اینکه هر قدر هم که نقدینگی به آن منتقل شود راهی بخش تولید نمیشود.
وی با اشاره به دو مشکل عمده شبکه بانکی عنوان کرد: دو مشکل بزرگی که بانکها دارند این است که متاسفانه منابعشان با یک ساز و کارهای خاصی به راحتی در اختیار افرادی قرار میگیرد که تولیدکننده نیستند. همین کسانی که جزء بدهکاران بزرگ بانکی قلمداد میشوند منابع مالی بانکها را به دست میآورند و با سفتهبازی وارد بازار سوداگری تجارت زمین و ارز و سکه و غیره میکنند.
این کارشناس اقتصادی در ادامه گفت: ایراد دومی که در شبکه بانکی ایران وجود دارد اینکه متاسفانه بانکها خودشان هم وارد فعالیتهای سوداگرانه و ناسالم میشوند. این روزها بانکها با عنوان بنگاهداری معروف شدهاند. در نهایت با اینکه منابع نقدینگی به بانکها تزریق شد اما بانکها کارهای لازم را برای تخصیص منابع سرمایه به بخش تولید انجام ندادهاند و نتیجه این میشود که سیاست دوم دولت هم به نتیجه نرسیده است.
حجتاله عبدالملکی یادآور شد: اتفاق دیگری که رخ داد و در بحث تولید و اشتغالزایی بسیار موثر بود دستکاریهایی بود که در نرخ سود بانکی رخ داد و بخشی رسمی و غیررسمی بورس در ماههای اخیر متزلزل و دچار نوسان شدید شد. این پذیرفته شده است که هر مقدار نقدینگی که وارد بازار بورس میشود بخشی از آن در بازار واقعی تولید راه مییابد. اما باز هم با افزایش منابع تولید، بورس تا حدی به زمین خورده و این به معنی سرمایهگذاریهای بالقوهای است که دولت میتوانست انجام دهد اما کاری در این باره انجام نشده است.
درحالی که 2 روزنامه اصلاحطلب از اهانت رئیسجمهور به منتقدان دفاع کردند یک روزنامه دیگر اصلاحطلب از روحانی خواست با عذرخواهی از عصبانیت و اهانت خود این موضوع را جبران کند.
روزنامه آرمان در مطلبی به قلم محمدعلی نجفی (دبیر برکنار شده ستاد هماهنگی امور اقتصادی دولت) نوشت: در رابطه با واکنشی که آقای دکتر روحانی در رابطه با مخالفین مغرض و نه منتقدین منصف نشان دادند این نکته قابل توضیح است که ایشان باید پاسخی قاطع و محکم به افرادی میدادند که از حد انتقاد خارج شده و به توهین و تهمت میپردازند بنابراین آنچه آقای روحانی روز دوشنبه نسبت به برخی مخالفین بیان کردند، پاسخ قاطع ایشان به افرادی بود که به جای انتقاد منصفانه، تهمت و توهین را انتخاب کردهاند.
روحانی دوشنبه منتقدان را بزدل و ترسو خوانده و آنها را به جهنم حوالت داده بود!
روزنامه شرق نیز اهانت روحانی را صراحت خوانده و با اشاره به در بلوکه ماندن داراییهای ایران و موضوع تحریم مینویسد: اکنون همه سیاسیون میدانند برای گشودن گره از کار فرو بسته اقتصاد یا به زبان همهفهم «نان سفره مردم» راهی جز شکستن قفل تحریمها نیست. این را مخالفان رئیسجمهوری- به مقتضای نشستن بر کرسی مسئولیت در هشت سال گذشته- بهتر از دیگران میدانند. با این همه انگشت در گوش کرده، دهان گشودهاند که دلواپسیم از ذبح منافع ملی و چون بید بر سرایمان خود میلرزیم». پاسخ آمد که «به جهنم، بروید یک جای گرم!»
شرق نوشت: نشستن بر جایگاه منتقد محق، البته به سلامت و صرفه نزدیکتر است. اگر کسی در چشمشان خیره شد و این را گفت مرتکب «بیادبی سیاسی» نشده. تنها اندکی از زنگار تعارف را از آینه سیاست برگرفته است. مشهور است که مستوفیالممالک یکی از رجال خوشنام و پاکدست عصر مشروطه بود. این را «سیدحسن مدرس» بهتر از هر کسی میدانست. مدرس اما خود در هنگامهای خطیر در استیضاح او پیشقدم شد و سودای صدارت «احمد قوام» را در سر داشت. وقتی چرایی این اقدام و قدم را پرسیدند، گفت: «آقا شمشیر مرصع است که باید در روزهای بزم و ایام سلام به کمر بست ولی قوامالسلطنه مانند شمشیر فولادی و برنده است که در جنگ به کار میآید، مملکت در این روزها احتیاج به شمشیر برنده فولادی دارد نه شمشیر جواهرنشان.»
نویسنده شرق البته با وجود بافتن رطب و یابس به هم به چند سؤال ساده پاسخ نمیدهد. 1- بعد از 8 ماه، شکستن قفل تحریمها کجاست؟ 2- برای شکستن این قفل و یا غلط درآمدن محاسبات و تکان نخوردن این قفل باید به کارشناسان و منتقدان اهانت کرد و به جای عذرخواهی فرار به جلو کرد. 3- چرا باید در مواجهه با آمریکا شمشیر جواهرنشان و در غلاف بوده و شمشیر برنده را در داخل به سوی منتقدان کشید؟! آیا این همان حکایت توپخانه میرزا آغاسی نمیشود که از دوستان تلفات میگرفت یا همان حکایت شمشیر کشیدن جناب فتحعلیشاه که میگفت اگر من این شمشیر را بکشم چه میشود؟ و بادمجان دور قاب چینها میگفتند قربان! در آن صورت بدا به حال روس!!
اما روزنامه اعتماد مشی متفاوتی در پیش گرفت و با تأیید بر اینکه سخنان تند رئیسجمهور جبرانپذیر است نوشت: نخستین معترضان روزنامهها و گروههای طرفدار و حامی دولت بودند. به نظر میرسد که این رویداد فرصت مناسبی است که آقای روحانی یک گام مهم بردارند و با عذرخواهی رسمی از این نحوه بیان، یک گام بلندی را در عرصه سیاست داخلی بردارند و نشان دهند که برخلاف دیگران؛ مرغ ایشان یک پا ندارد. گروههای اصلاحطلب و طرفدار دولت نیز نشان دادند که از طرفداران خطمشی اعتدال هستند، و جز خیر رئیسجمهور را نمیخواهند و به همین دلیل وظیفه خود میدانند که در برابر اقداماتی که آن را ناصواب میدانند از دولت انتقاد کنند، چرا که اینگونه سخن گفتن مثمرثمر نیست.
اعتماد تصریح میکند: مهمترین مشکل سخنان ایشان، پرداختن به انگیزهها و ویژگیهای روانی مثل ترس و شجاعت و بزدلی و... است. این بیان دقیقاً منطق همان طرف مقابل است. چه کسی میداند که انگیزههای دیگران چیست؟ مگر ما خداوند هستیم که انگیزهخوانی کنیم؟ به علاوه این منطق دوطرفه است، آنان هم مذاکرهکنندگان را ترسو مینامند و خودشان را شجاع! چگونه میتوان درستی این اتهامات علیه یکدیگر را سنجید؟ اینکه عدهای ترسو، بیسواد یا لرزان و بزدل یا... نامیده شوند، به معنی بستن راه گفتوگو و باز شدن راه مقابله است. این نوعی زبان تحقیر است و باز تولید آن به نفع هرچه باشد به نفع گفتمان اعتدال، منافع کشور و شخص آقای رئیسجمهور نیست.
در همین حال روزنامه جمهوری اسلامی که از روزنامههای طرفدار دولت محسوب میشود با انتقاد از اظهارات حسامالدین آشنا مشاور ارشد رئیس جمهور که گفته بود «روحانی به نظر بنده عصبانی نبود ولی صریح بود» نوشت: «تمام دوستان آقای روحانی اتفاق نظر دارند که این ادبیات متناسب شأن ایشان، هم به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران و هم به عنوان شخص آقای روحانی، نیست. به همین دلیل، ظرف دو روز گذشته کسانی که در دوستدار دولت یازدهم بودنشان تردیدی وجود ندارند، از چنین ادبیاتی اظهار تأسف کردند و از آقای رئیس جمهور خواستند تلاش کنند این اشتباه تکرار نشود. متأسفانه مشاور فرهنگی آقای رئیس جمهور به جای اینکه همین نقطه نظرها را به ایشان منتقل کند و خود نیز بر رعایت این توصیهها تأکید نماید، در صدد توجیه برآمده و گفته است رئیس جمهور عصبانی نبود، ولی صریح بود. این روزنامه تصریح میکند: به آقای مشاور یادآور میشویم که پیشوایان دین به ما توصیه فرمودهاند با دوستان خود صادق باشیم و از تصدیق کنندگان نباشیم؛ صدیقک من صدقک لا من صدقک. شرط مشاور بودن، صداقت است نه توجیه کردن. مشاوری که در صدد توجیه برآید، نه تنها به فرد مورد مشورت خدمت نمیرساند بلکه به او خیانت میکند. بسیاری از دولتمردان به خاطر وظیفهنشناس بودن مشاوران و اطرافیان گرفتار مشکلات زیادی شدند که نمونههائی از آنها را در سالهای گذشته در کشور خودمان دیدهایم. این روش غلط نباید تکرار شود.
دشمنپنداری منتقدان و دوستی با دشمنان؟!
مشاوران رئیسجمهور به نقدها که صرفا از سوی یک طیف نیست و اجماع بر سر آن وجود دارد، توجه کنند و چه بسا از رئیسجمهور بخواهند به خاطر به کارگیری ادبیات اخیر عذرخواهی کند.
روزنامه جامجم در تبیین این پیشنهاد خود نوشت: سخنان آقای دکتر روحانی عملا منجر به ائتلاف و اجماعی غیرمنتظره بین حامیان و منتقدان دولت شد. واقعیت آن است که چه بسا میشد بهرهگیری از این عبارات و ادبیات را که رئیسجمهور خطاب به منتقدان یا حتی مخالفانش آنها را بزدل سیاسی خطاب کند و بگوید «به جهنم که از مذاکره میلرزید» و... را ناشی از عصبانیت گوینده دانست و به نحوی توجیه کرد، اما تکرار این ادبیات برای چندمین بار درباره منتقدان میتواند نگرانکننده باشد.
بیژن مقدم در این یادداشت خاطرنشان میکند: به مشاوران رسانهای، فرهنگی و... رئیسجمهور توصیه میکنیم به یک نگاه رسانهای دیگر که این بار خوشبختانه متعلق به یک جریان خاص سیاسی نیست توجه کنند و با انگهای جناحی، بیسوادی، انتقامگیری، بزدلی و... با آن مواجه نگردند. رئیسجمهور بارها در سخنان خود اعلام کرده است که از نقدها استقبال میکند و آن را فرصتی برای دولت در جهت اصلاح روندها میداند. اما آیا این تعارفات مرسوم با ادبیاتی اینچنین میتواند سازگار باشد؟
جامجم نوشت: امیدواریم مشاوران آقای روحانی یک بار هم که شده اجماع رسانهای حاصل از ادبیات نادرست رئیسجمهور را به چشم فرصتی برای اصلاح، بازسازی و همگراییملی نگریسته و از فروکاستن جایگاه ریاستجمهور و ورود شخص آقای روحانی در منازعات سیاسی اینچنینی جلوگیری کنند. و چه بسا لازم بدانند از رئیسجمهور بخواهند از به کارگیری چنین ادبیاتی عذرخواهی رسمی کند.
از سوی دیگر محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله روزنامه رسالت دشمنپنداری منتقدان را بیمهری رئیسجمهور توصیف کرد و نوشت: رئیسجمهور درحالی که طی سه ماهه اخیر کسی نقدی در مورد سیاست خارجی نکرده، بیآنکه اشاره کند چه کسی یا چه کسانی از مذاکره هراس دارند یا میلرزند، آنها را به جهنم حوالت داد. اصل مذاکره و گفتوگوهای هستهای طی 10 سال گذشته مورد نقد هیچ گروه یا فردی نبوده است و نمیدانم سخنان رئیسجمهور در این حمله به منتقدین، خطاب به چه کسی یا کسانی بوده است؟ هر کس که دقتی در سیمای رئیسجمهور داشت میتوانست آثار غضب و عصبانیت را در هنگام ادای این کلمات ببیند.
انبارلویی مینویسد: یک سیاستمدار بويژه آنکه خود را حقوقدان هم بداند هرگز نباید به وادی «غضب» و «خشم» گام نهد، بويژه آنکه این سیاستمدار حقوقدان «روحانی» هم باشد.
وی با استناد به احادیث اهل بیت علیهمالسلام مبنی بر اینکه خشم همنشین بسیار بدی است که عیبها را آشکار میکند و از شیطان است میافزاید: عصبانیت رئیسجمهور ظاهرا از عدم رسیدن به اهداف و نتایج مورد نظر در مذاکرات هستهای است. آمریکاییها شش ماه ما را روی توافق ژنو سرگرم کردند و چهارماه هم آن را تمدید نمودند و در این مدت صادقانه دولت یازدهم هرچه باید بکند، کرد و آمریکاییها آنچه باید بکنند، نکردند. نقد مشفقانه برخی بر سیاست خارجی در همین نکته متمرکز است. البته مدتی هم هست که سکوت کردهاند و چیزی نمیگویند. آقای رئیسجمهور به جای اینکه صدای خشمآلود خود را متوجه دشمن کند، تیغ سخن را بر دوست کشیده است؟ آیا این رویکرد، نوعی «تدبیر» و اقدامی «امیدبخش» است؟ رئیسجمهور بارها گفته است میخواهد با دنیا تعامل سازنده کند و این حرف درستی است. چرا این تعامل را با منتقدین خود ندارد و میخواهد آنها را به جهنم بفرستد؟! چرا هنگام پاسخگویی، اصل نقد و سؤال را تحریف و سپس درمقام پاسخگویی برمیآییم؟ این شیوه ای منصفانه و عادلانه و مشفقانه در برخورد با منتقدین نیست.
رسالت میافزاید: آیا این حاشیهسازیها خروج از متن و فاصله گرفتن از مشکلات مردم و کشور نیست؟ بزرگترین آسیب کشور، غفلت نخبگان از انجام وظایف ذاتی بویژه در حوزه امنیت ملی است.
عمده منابع بانکی صرف سفتهبازی و سوداگری غیرتولیدی میشود
دولت به جای امید بستن به خارج برای رونق اقتصادی باید شبکه بانکی را که نقدینگی خود را صرف امور غیرتولیدی میکند، اصلاح نماید.
این مطلب را حجتاله عبدالملکی استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) عنوان کرد. وی در گفتوگو با «فردا» تصریح کرد: در یک سال اخیر دولت در سه زمینه صنعت، خدمات و کشاورزی عملکرد قابل قبولی نداشته و یا بهتر بگوییم اصلاً برنامهای نداشته که حتی قابل ارزیابی باشد. بعد از یکسال بسته خروج غیرتورمی از رکود را منتشر کرده که مجموعهای از سیاستها و برنامههایی است که در بعد تولید داخلی بسیار ضعیف است. به نظر میرسد غیر از اینکه برنامه خاصی اجرا نشده برنامههایی هم که از سوی دولت معرفی شدهاند در بعد تولید اثر قابل توجهی نداشتهاند.
وی با انتقاد از عملکرد دولت در بخش اشتغال تاکید کرد: مهمترین انتقادی که به دولت وجود دارد این است که مسائل کلان داخلی اقتصادی مانند تولید و اشتغال را متاسفانه با سیاستها و تعاملات اقتصادی خارجی و به بحث اسمی اقتصادی ارتباط دادهاند.
عبدالملکی افزود: در مورد سیاست خارجی میدانستیم که نباید به آن دل بست. در بخش نرخ بهره بانکی هم دولت انتظار داشت که نرخ سود بانکی را بالا ببرد و وجوه سرگردانی که در دست مردم است به بانکها واریز و از طریق بانکها به تولید منتقل شود. غافل از اینکه شبکه بانکی ما ذاتاً یک عیب بزرگ دارد و آن اینکه هر قدر هم که نقدینگی به آن منتقل شود راهی بخش تولید نمیشود.
وی با اشاره به دو مشکل عمده شبکه بانکی عنوان کرد: دو مشکل بزرگی که بانکها دارند این است که متاسفانه منابعشان با یک ساز و کارهای خاصی به راحتی در اختیار افرادی قرار میگیرد که تولیدکننده نیستند. همین کسانی که جزء بدهکاران بزرگ بانکی قلمداد میشوند منابع مالی بانکها را به دست میآورند و با سفتهبازی وارد بازار سوداگری تجارت زمین و ارز و سکه و غیره میکنند.
این کارشناس اقتصادی در ادامه گفت: ایراد دومی که در شبکه بانکی ایران وجود دارد اینکه متاسفانه بانکها خودشان هم وارد فعالیتهای سوداگرانه و ناسالم میشوند. این روزها بانکها با عنوان بنگاهداری معروف شدهاند. در نهایت با اینکه منابع نقدینگی به بانکها تزریق شد اما بانکها کارهای لازم را برای تخصیص منابع سرمایه به بخش تولید انجام ندادهاند و نتیجه این میشود که سیاست دوم دولت هم به نتیجه نرسیده است.
حجتاله عبدالملکی یادآور شد: اتفاق دیگری که رخ داد و در بحث تولید و اشتغالزایی بسیار موثر بود دستکاریهایی بود که در نرخ سود بانکی رخ داد و بخشی رسمی و غیررسمی بورس در ماههای اخیر متزلزل و دچار نوسان شدید شد. این پذیرفته شده است که هر مقدار نقدینگی که وارد بازار بورس میشود بخشی از آن در بازار واقعی تولید راه مییابد. اما باز هم با افزایش منابع تولید، بورس تا حدی به زمین خورده و این به معنی سرمایهگذاریهای بالقوهای است که دولت میتوانست انجام دهد اما کاری در این باره انجام نشده است.