دولت مقتدر، راه حل دو اَ بَر چالش ایران
سعید عبدالملکی
مثلث تحریم، دولت ناکارآمد و کرونا؛ مسائل و موضوعات کشور ما را وارد مرحلهای جدید و چالشی کرده است. این چالشها را میتوان به دو ابَرچالش 1. اقتصادی و 2. اجتماعی، تقسیمبندی کرد و سایر چالشهای ریزودرشت را در ذیل این دو ملاحظه نمود. این دو، رابطه علّی و معلولی با یکدیگر دارند و هر کدام میتواند در پیدایش، گسترش و حتی مداوای دیگری مؤثر باشد و نمیتوان جدای از هم در نظر گرفت.
1- اقتصادی: واقعیت این است که دولت تمام تخممرغهایش را در سبد برجام گذاشت، ترامپ به سبد برجام لگد زد، سبد از دست دولت بر زمین افتاد و همه تخممرغها شکستند. منطقی این بود که بعد از شکسته شدن تخممرغها، دولت سریعاً برنامهای جایگزین برای اداره کشور مثل تولید داخلی و استفاده از ظرفیتهای نخبگانی را رو میکرد اما سیاستزدگی و لجبازی مانع این کار شد. اتخاذ چنین رویکرد ناشیانهای یک اشتباه استراتژیک بود و اثرات مخرب آن تا سالها بر پیکره کشور سنگینی خواهد کرد. بنابراین؛ دولت دوازدهم یک زمین شخمزده را تحویل دولت سیزدهم میدهد زمینی که باید زحمات طاقتفرسایی روی آن صورت بگیرد تا دوباره به مرحله کاشت، داشت و برداشت برسد. متأسفانه؛ اکثر شاخصهای توسعه و رشد اقتصادی منفی شدهاند و عملاً به دو دهه قبل بازگشت کردهایم. با این وصف؛ کار رئیسجمهور سیزدهم چیزی شبیه کاشت درخت گردو است کاری که هم سخت و هم زمانبر است و تا به بار بنشیند ممکن است یک دهه یا بیشتر طول بکشد.
بستهای از بحرانهای اقتصادی شامل تورم، بیکاری، کمارزش شدن پول ملی، فروش نفت، سوء مدیریت، رشد منفی اقتصادی، رشد منفی تولید ناخالص داخلی، بحران معیشت، تحریمها، فساد اداری و مالی، عدم وصول مالیات پردرآمدها، بالا رفتن شاخص فلاکت در نقاط محروم، بیمه و امثال آن بهصورت پیدا و پنهان رخنمایی میکند اما واقعیت آن فراتر از تصور است و در پساکرونا که اوضاع عادی شود بیشتر آشکار میشود.
مهمترین چالش اقتصادی؛ بازار است. بازار دچار خودمختاری کنشی است و هرطور دوست دارد رفتار میکند علت آنهم اجرای سیاستهای نئولیبرالی توسط دولت بوده است که کاهش تصدیگری و نظارت دولت را بهدنبال داشته است. سپردن بازار به دست سرمایهداران باعث شده است هم تولیدکنندگان، هم واسطهها و هم خردهفروشها بر اساس جاهطلبی خود عمل کنند بهگونهای که شاهد هرجومرج در نرخگذاری هستیم و قیمتها از این مغازه تا آن مغازه و خیابان به خیابان متفاوت است و فشار کمرشکن به اقشار مصرفکننده وارد میشود. سیاست نئولبیرالی دولت عملاً دیکتاتوری طبقه ثروتمند و بهرهکشی از طبقات محروم و مستضعف جامعه را به دنبال داشته است.
2- اجتماعی: دومین ابَرچالش ایران آسیبهای اجتماعی است. متأسفانه مناسبات و مسائل اجتماعی ما تبدیل به آسیبهای اجتماعی شدهاند و اکنون در دوران کرونا با چهره پنهان آسیبها مواجه هستیم. مصادیق چالشهای اجتماعی ایران عبارتاند از: بیتفاوتی اجتماعی، درماندگی و ناامیدی اجتماعی، دوقطبی شدن جامعه، پیر شدن جمعیت کشور، مصرف فزاینده مواد مخدر، تغییر الگوی خانواده و ترویج ازدواج سفید، حاشیهنشینی شهری، هجوم سبک زندگی غربی که نسل جدید را با بحران هویت مواجه کرده است، مصرفزدگی، فقدان آموزش سواد رسانهای، آموزش مجازی، مسائل زنان، فقدان عدالت اجتماعی، رهاشدگی نسل جوان، تورم و گرانی، بیکاری، منفعتگرایی، فقدان مسئولیتپذیری و مشارکت اجتماعی، اختلالات روانی و امثال آن.
علیرغم آنکه در اسناد بالادستی مثل برنامه ششم توسعه و سند چشمانداز 1404 تأکید فراوانی بر پیشگیری و مقابله با آسیبهای اجتماعی شده است و از طرفی حدود 20 تا 25 وزارتخانه، سازمان و نهاد در اینباره سیاستگذاری و تصمیمگیری میکنند اما آمارها نگرانکننده است. اعتیاد، خودکشی، فقر، بیکاری، طلاق، بیتفاوتی اجتماعی، اختلالات روانی، و آسیبهای فضای مجازی رو به گسترش است.
شیوع ویروس کرونا مسائل اجتماعی را وارد فاز جدیدی کرده است بهگونهای که مناسبات و رفتارهای اجتماعی تبدیل به آسیبهای اجتماعی شدهاند. خسارتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیشماری که کرونا ایجاد کرده است فعلاً غیرقابل برآورد دقیق است. اکنون بهدلیل تعطیلی مراکز علمی و دانشگاهی متأسفانه دچار نوعی خلأ پژوهشی در اینباره هستیم و آمار دقیقی از آسیبها در دست نیست و واقعاً معلوم نیست میزان آسیبها نسبت به قبل از کرونا چه مقدار افزایش پیداکرده است. به همین دلیل آسیبهای اجتماعی بهسان کوه یخ تا نُهدهم آن زیرآب و خارج از دید است و این میتواند خطای ارزیابی و محاسباتی برای نهادهای سیاستگذار و تصمیمگیر ایجاد کند و در سالهای آتی با سونامی آسیبها غافلگیر شویم.
ازاینرو؛ بیکاری، فقر و فلاکت، بحران خانواده، افزایش اختلالات روانی همچون اضطراب و افسردگی همچنین؛ بحران هویت و بلوغ جنسی زودرس ناشی از تأثیرات فضای مجازی بهویژه اینستاگرام که ذهن و روان نوجوانان و جوانان ما را به تسخیر خود درآورده است پتانسیل تبدیل به ابَرچالش و ابَربحران جامعه را دارند.
راهکارها: گرچه آسیبهای اقتصادی و اجتماعی امری جهانی است و بهخصوص پاندمی کرونا موجب تشدید آن شده است و اکنون تمام جوامع بشری بهنوعی فقر، بیکاری، خودکشی و امثال آن را تجربه میکنند، اما تفاوت در سیاستگذاریها و اجرای آن است. در کشور ما متأسفانه با ازدحام سیاستگذار و تصمیمگیر مواجهیم همین امر موجب موازیکاری و پخش مسئولیت شده است و در نهایت معلوم نیست چه کسی باید پاسخگو باشد. بنابراین؛ ضروری است مسائل و مشکلات کشور را با نگاهی جدید و ملاحظه تکانههای آسیبزای کرونا بررسی و ارزیابی نمود و راهکارها و فرمولهای مقتضی برای آن ارائه کرد.
در زمینه تحریمها میتوان مدل رهبری درخصوص خنثیسازی را پیگیری و اجرا نمود که همانا قوی شدن در ابعاد مختلف است که این امر خود نیازمند کار انقلابی و جهادی است. با انتخاب رئیسجمهور جوان و کاریزماتیک و بهتبع آن استفاده از ظرفیتهای جوانان نخبه انقلابی و حزباللهی میتوان مشکل ناکارآمدی را حل کرد اگر چه بخش زیادی از ناکارآمدی بهدلیل سوءمدیریت است که در این زمینه میتوان افرادی را برای فرصت مطالعاتی جهت آموزش مدیریت و سیاستگذاری، به خارج از کشور اعزام کرد تا فنون مدیریت اقتصادی و اداری و مالی را بیاموزند.
در نهایت اینکه؛ راه چاره این روانآشفتگی و هرجومرجی که به جان ارکان اجتماعی، اقتصادی و بازار افتاده است ظهور یک دولت مقتدر است تا ترمز نئولیبرالیسم را بکشد و به هرجومرج و ناکارآمدی مدیریتی پایان دهد.