به بهانه پخش سریال «یکی بود، یکی نبود» در شبکه قرآن
علاج سیما برای تنهایی کودکان
نسیم اسدپور
هفته پیش بود که خبر فوت کامبوزیا پرتوی منتشر شد، هنرمندی که بسیاری از ما کودکان دیروز، او را با «گربه آوازخوان» و «گلنار» به یاد میآوریم و شاید دیگر آثار او آنچنان در خاطرمان نمانده است که این دو مانده است.
پس از فوت این هنرمند بود که فضای اینستاگرام پر شد از بخشهایی از فیلم گلنار و یا گربه آوازخوان! این به آن خاطر نیست که دیگر آثار این هنرمند از آن دو ضعیفتر و یا کماستقبالتر بوده است بلکه قطعا آنچه که در کودکی در ذهن انسان ثبت میشود، ماندگارتر و موثرتر خواهد بود، زیرا کودکان قدرت تجزیه و تحلیل کمتری داشته و تلقینپذیرتر هستند و همین باعث میشود تا آنچه در کودکی در ذهنشان نقش میبندد، در تربیت و آینده آنها نقش بسزایی داشته باشد، بنابراین بسیاری از کشورها که این مهم را دریافتهاند بیش از اینکه سرمایهگذاری روی تولیدات بزرگسالان داشته باشند، توجه ویژهای به کودکان و نوجوانان دارند، لذا در این زمینه با دقت قدم برداشته و بسیاری از اهداف کوتاهمدت و بلندمدت را در دل آثار کارتونی و انیمیشنی و دیگر آثار این رده سنی دنبال میکنند.
در این رابطه میتوان به شرکت والت دیزنی اشاره کرد؛ شرکتی که در سال 1996، «اتحادیه کاتولیک حقوق مدنی و مذهبی» اعلام کرد که از هر نوع ابزار قانونی در جهت بایکوت محصولات، استفاده خواهد کرد تا شرکت دیزنی را وادار کند به جنگ خود با ارزشهای دینی خاتمه دهد. این گروهها، حمله شرکت به ارزشهای سنتی و خانوادگی و بهویژه ترویج همجنسبازی را از دلایل بایکوت محصولات آن، عنوان کردند.
دهه خاطرهانگیز کودکان
و اما در کشور ما ایران که دهههای طلایی 60 و 70 را در حالی پشت سر گذاشت که کارشناسان حوزه رسانه این دههها را دوران طلایی برای تولیدات کارهایی در حوزه کودک و نوجوان میدانند، از سریالهای عروسکی مانند مدرسه موشها و خانه مادربزرگه گرفته تا کارهای رئال عروسکی مانند زیزیگولو. به جرأت میتوان گفت که در آن دو دهه ایران یکی از کشورهایی بود که در تولید آثار عروسکی و رئال عروسکی، حرف برای گفتن داشت و بیحاشیه اما قوی و بااستعداد توانسته بود با تولید آثار خوب فرزندان این مرز و بوم را اقناع کند.
پای اینگونه تولیدات رفته رفته به سینما نیز باز شد و در نتیجه آن، پای خانوادههای ایرانی که دست کودکان خود را در دست داشتند را به سالنهای تاریک اما خاطرهانگیز سینما باز کرد.
نمونه بارز آن همین «گلنار» و «گربه آوازخوان» و «کلاه قرمزی» و «مریم و میتیل» و بسیاری موارد دیگر است. انگار در آن زمان و با وجود امکاناتی کمتر، کودکان از اهمیت بیشتری برای تولیدکنندگان و هنرمندان و مدیران و متولیان فرهنگی کشور چه در تلویزیون و چه در سینما برخوردار بودند.
ابتکاری قابل تحسین در شبکه قرآن
اما متأسفانه در دهه 80 و 90 حال سیما و سینمای کودک و نوجوان مانند گذشته خوب نیست، هر چند که دو شبکه مختص کودک و نوجوان تأسیس شده است اما مانند دهه 60 و دهه 70 نتوانستهاند آثاری خوب و ماندگار برای این رده سنی تولید کنند، این در حالی است که تولیدات هالیوود و شرکتهای غربی در حوزه کودک و نوجوان به سرعت و با شتاب به بازار میآید و بسیاری نیز بدون همخوانی با سبک زندگی ما دائم از رسانه ملی پخش میشود.
اما در زمانی که بازار تولید و ساخت کارهای کودک و نوجوان به ویژه کارهای رئال کساد شده است، به تازگی شبکه قرآن سیما در یک تصمیم جسورانه یک کار رئال عروسکی جذاب را تولید کرده است با نام «یکی بود، یکی نبود».
سریالی که به نظر میرسد تولید آثار رئال عروسکی را بار دیگر در تلویزیون کلید زده است و میتوان تولید چنین اثری را به فال نیک گرفت، موضوع کلی این سریال داستان خواهر و برادری است به نام نوید و ندا که پدربزرگشان نویسنده کتاب کودکان بوده و برای آنها کتابی مفید و آموزنده به یادگار گذاشته است. پدربزرگ در این کتاب داستانهای کودکانه قدیمی را جمعآوری کرده و بچهها به واسطه کتاب، وارد دنیای قصهها میشوند.
نوید و ندا در مسیر این ماجراجوییها درسهای بسیاری میگیرند و نکتههای اخلاقی فراوانی را در سبک زندگی اسلامی ایرانی با بهرهگیری از امثال و حکم قرآنی میآموزند.
مدتی است که این سریال از شبکه قران پخش میشود و مورد استقبال زیادی از سوی کودکان و نوجوانان قرار گرفته است، کودکان ندا و نوید را دوست دارند و با آنها همذاتپنداری میکنند و بنابراین میتوان بسیار امیدوار بود که در این سیل خروشانِ انیمیشنهای خارجی، رودخانه امنی نیز ایجاد شده است تا کودکان و نوجوانان بتوانند در مسیر آن با یک نمونه و مصداق عینی سبک زندگی ایرانی اسلامی را یاد بگیرند.
اتفاقی «دیر، خوب، ناکافی»
قطعا برای یک کودک و نوجوان بسیار حائز اهمیت است که در یک سریال که بخشی از شخصیتهای اصلی آن عروسک هم هستند نیز مسائلی مانند حلال و حرام، غیبت نکردن و مسخره نکردن، کتاب خواندن و کتابخوان بودن، هنرمندانه و بهدور از کلیشههای تکراری مطرح شود.
باید این اتفاق را به فال نیک گرفت، اتفاقی که نشان میدهد مدیران صدا و سیما و به ویژه شبکه قرآن سیما به این نتیجه درست رسیدهاند که باید نگاهی ویژه به یادگیری سبک زندگی ایرانی اسلامی در قالب سریال و تولیداتی اینچنینی در حوزه کودک و نوجوان داشته باشند و تا حدی به دوران طلایی دهه 60 و 70 بازگردند، بنابراین هر چند که این اقدام شبکه قرآن و معارف سیما مورد تحسین و تقدیر است اما قطعا کافی نیست و باید تولیداتی اینچنینی از نظر کمیتی نیز افزایش یابد تا بتوان هر چه بیشتر کودکان و نوجوانان کشور اسلامی را از همان کودکی با فرهنگ ایرانی اسلامی آشنا کرد و قطعا بهترین قالب برای این هدف تولید سریالها است، سریالهایی که شخصیتهای اصلی آن خود کودکان و گاهی نیز عروسکهای دوستداشتنی خاطرهانگیز باشد.