برو بیرون؛ نمایش نژادپرستان مدرن و متمدن
فاطمه قاسمآبادی
تقریبا از سه دهه اخیر تا کنون، سیاستهای هالیوود درباره دیگر نژادها و بخصوص سیاهپوستان، طوری پیش رفته که اگر نژاد دیگر بتواند فرهنگ و نوع زندگی خودش را دور بریزد و در همه چیز، مقلد سفیدپوستان باشد، میتواند جایی در حد و اندازه خودش، در جامعه سفیدپوستان پیدا کند... در مسیر همین تفکر، سینما و تلویزیون پر شد از سیاه پوستانی که دیگر خیلی هم سیاه نبودند و از لهجه و نوع حرف زدنشان گرفته، تا تیپ زندگی و حتی تفریحاتشان، شبیه سفید پوستان شد و تنها تفاوت شان در رنگ پوستشان بود.
نمایش این نوع نگاه، در قاب تلویزیون و گاهی هم سینما، سالها به نظر مخاطبانی که در جامعه آمریکا زندگی نمیکردند، جالب به نظر میآمد ولی واقعیت این بود که چنین تصویری هرگز وجود خارجی نداشت و در واقعیت اگر تعداد کمی از سیاه پوستان میتوانستند تیپ ظاهری زندگی خود را عوض کنند و در جامعه آمریکا به جایگاههای بالا برسند، به هیچ وجه به عنوان یک همرده یا عضوی برابر، از جانب سفید پوستان سرمایهدار، پذیرفته نمیشدند و در عوضِ جایگاه بهتر، یا موفقیت مالی و... مجبور بودند بهایی بسیار بالاتر از تلاش و عوض کردن سبک زندگی شان بدهد، معمولا چنین سیاهپوستانی تحقیرهای فراوانی را از جانب اربابان مدرن و سفید پوست خود تحمل میکردند و این فرم نگاه نژادپرست را قبول کرده و به خدمتش در میآمدند.
فیلم «برو بیرون» به کارگردانی «جوردن پیل» و محصول سال 2017 ، بر خلاف دیگر فیلمهای مربوط به زندگی سیاه پوستان، کلیشه روابط مسالمتآمیز بین سیاه پوستان و سفید پوستان را شکست و در ژانر وحشت، به واکاوی یکی از قدیمیترین ترسهای جامعه آمریکا یا ترس از نژادپرستان به ظاهر متمدن، پرداخت و نشان داد که بر خلاف ادعاهایی که در مورد دوستی و صلح بین سیاه پوستان و سفید پوستان وجود دارد، هنوز هم عمیقترین و پستترین نژادپرستیها در این جامعه وجود دارد و تنها راه نجات، مقابله و ایستادگی است.
مسافرت بیبازگشت
داستان فیلم «برو بیرون»(get out)، درباره برشی از زندگی «کریس واشنگتن» جوان سیاهپوست و نامزد سفید پوستش «رز آرمیتاژ» است. این زوج تصمیم میگیرند برای آخر هفته، سری به خانواده رز (پدر جراح و مادر روانکاو و هیپنوتیزم گرش) در بیرون از شهر بزنند. در ابتدا کریس به خاطر اینکه خانواده رُز چیزی درباره سیاهپوست بودن او نمیدانند، حس خوبی درباره این سفر ندارد. اما رز به او قوت قلب میدهد که والدینش به هیچ وجه نژادپرست نیستند.
در این سفر کریس در برخورد با اعضای خانواده رز و دیگر نزدیکان و آشنایان آنها، هیچ وقت مورد نژادپرستی سنتی قرار نمیگیرد. اتفاقا همه سعی میکنند عدم نژادپرستی و علاقه ظاهریشان به سیاهپوستان را نشان بدهند. اما در این بین یک چیزی سر جایش نیست... در مدت کوتاهی که کریس مهمان این خانواده مرموز است نظرش به خدمتکاران سیاهپوستی جلب میشود که در ملک آرمیتاژ کار میکنند و رفتار عجیب و غریبی دارند. از اینجا به بعد نهتنها از شک و تردید کریس کم نمیشود، بلکه به آن افزوده هم میشود تا اینکه دیدن جعبهای پر از عکسهای دوست پسرهای قبلی رز که از قضا همگی سیاه پوست بودهاند، او را مطمئن میکند که در آن خانه، خطر در انتظار اوست....
ترس از جنسی متفاوت
فیلم «برو بیرون»، با ربوده شدن جوانی سیاه پوست، در خیابانی خلوت و تاریک، شروع میشود. این شروع غافلگیرکننده تا حدودی به بینندگان در مورد روند متفاوت داستان و نگاه جدیدش به ترس، پیام میدهد. پس از آن مخاطب به زندگی عادی کریس و نامزد سفید پوستش رز، بر میگردد که قرار است به دیدار خانواده رز در مکانی دور از شهر بروند. در فیلم «برو بیرون» انسانهای ترسناک فیلم، سفیدپوستانی هستند که به ظاهر خیلی متمدن و مخالف نژادپرستی هستند و حتی به گفته پدر خانواده به اوباما رای دادهاند اما درواقع در پی شکار سیاهپوستان و استفاده از آنها به طرق مختلف هستند.
قهرمان سیاهپوست این داستان یا همان کریس، مردی عکاس، سالم و بااستعداد است که داستانهای دختری که با او دوست است را در مورد عدم نژادپرستی او و خانوادهاش باور کرده است و با این حماقت، با پای خودش، وارد تلهشان میشود.
در فیلم «برو بیرون»، مخاطب با سیاه پوستانی روبرو میشود که ژن خالصی دارند و هیچ اثری از رگ دوم یا نشانههای ظاهری سفید پوستان ندارند. این سیاه پوستان، پوست بسیار تیره، بینی و لبهای پهن و بدنهای بسیار قوی دارند و دقیقا به خاطر همین خصوصیات شان مورد توجه سفید پوستان سوءاستفاده گر قرار میگیرند.
نژادپرستی در لوای فرهنگ
در فیلم «برو بیرون»، مخاطب از همان ابتدای ماجرا دختری سفید پوست را میبیند که بدون هیچ اهمیتی به تفاوتهای ظاهری و فرهنگی، با جوانی سیاه پوست رابطه دارد و به قدری روی برابری بین خودش و کریس پافشاری دارد که حتی با پلیسی که بیجهت از کریس کارت شناسایی میخواهد هم درگیر میشود.... این نوع رفتارهای افراطی که مدت هاست در برخی فیلمها و سریالهای آمریکایی به وفور برای نشان دادن صلح و دوستی بین دو نژاد نشان داده میشود، توسط جردن پیل به زیبایی و هوشمندی تمام، به تصویر کشیده میشود و ماهیت پوچ و توخالیاش را به مخاطبین نشان میدهد. در فیلم «برو بیرون» نشان داده میشود که برخورد دوستانه و به ظاهر متمدن این خانواده سفید پوست، در حقیقت برای جلب اعتماد سیاه پوستان و در نهایت هم هیبنوتیزم آنها و تسخیرشان است و تمامی محبتها و مکالمات دوستانه، در واقع استراتژی این موجودات ترسناک، برای رسیدن به اهداف شوم شان است.
سیاه پوستان در حمایت از یکدیگر
در فیلم «برو بیرون»، مخاطب میبیند در طول داستان فیلم، تنها کسی که کریس رویش حساب میکند، دوست سیاه پوستش «رود» است که از اواسط این سفر، اتفاقاتی که برای کریس میافتد را، عجیب و ترسناک میداند و مدام به او در مورد زودتر تمام کردن این سفر، هشدار میدهد و در نهایت هم برای نجاتش اقدام میکند. جالب اینجاست که خانواده سفیدپوست با در آوردن شارژر موبایل کریس سعی میکنند، ارتباط او را با تنها دوستِ هم نژادش رود، قطع کنند تا راحتتر بتوانند از کریس استفاده کنند... این نگاه تامل برانگیز که در آن نشان میدهد، بهترین راه برای تسخیر یک انسان، دور کردن او از دوستان واقعی و هم نژادانش است، به خوبی در فیلم برو بیرون، به تصویر کشیده میشود.
روند داستان در فیلم «برو بیرون»، بسیار هوشمندانه است و حتی در اواسط فیلم، مخاطب میفهمد که نام فیلم یا همان «برو بیرون» در واقع جملهای است که جوان سیاهپوستی در مهمانی خانواده رز(که همان جوان سیاه پوستِ ربوده شده در ابتدای داستان است) بیان میکند. این جوان، وقتی کریس از او عکس میگیرد، به خاطر فلش دوربین، برای لحظاتی اثر هیپنوتیزمش از بین میرود و در حقیقت این جمله را برای نجات کریس به او میگوید و میخواهد کریس هر چه زودتر خودش را از آن خانه اهریمنی نجات بدهد....
فیلم «برو بیرون» به محض اکران، به شدت مورد توجه مخاطبین و منتقدان قرار گرفت و با بودجهای حدود چهار و نیم میلیون دلار، فروش استثنائی برابر با 255 میلیون را از آن خود کرد. این فیلم همچنین مورد حمایت سیاهپوستان مشهور و معروف آمریکا هم قرار گرفت و گفته شد که در دوران اکرانش، «چنس رپر»، خواننده سیاهپوست برنده جایزه گرمی، پس از تماشایش، آنقدر تحتتاثیر قرار گرفت که تمام بلیتهای این فیلم را در شیکاگو خریداری کرد تا مردم به صورت رایگان به تماشای آن بروند!