کمينهاي شيطان در مسير قرب به خدا (بخش دوم و پایانی)
غفلت از خدا ؛ عامل همه تباهیها(زلال بصیرت)
اگر كسي اعتقاد داشته باشد كه همه كمالات فقط و فقط براي اوست، همه خوبيها و زيباييها و كمالات موجود را يك رشحه بسيار ناقص و قطرهاي از اقيانوس بينهايت كمال الهي ميداند. در عالم انساني كسي را كه در زيبايي ظاهري و جمال، فوقالعاده ميشناسيم حضرت يوسف عليهالسلام است. نگاه كردن عدهاي به چهره ايشان باعث شد تا همه، دستهاي خود را به جاي ترنجي كه در دست داشتند، ببرند. آنها با ديدن جمال يوسف (ع) مبهوت شده و گفتند «ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاّ مَلَكٌ كَرِيمٌ»(1). اگر پرسيده شود كه زيبايي و جمال يوسف (ع) نسبت به زيبايي خداي متعال چه اندازه است به يقين نسبت زيبايي يوسف (ع) به زيبايي خداي متعال، از نسبت قطرهاي به اقيانوس آرام و از همه درياهاي عالم كمتر و پايينتر است. حضرت يوسف(ع) مخلوقي است در حدّي ضعيف و ظرفيتي اندك. سايهاي از زيبايي خدا در حضرت يوسف (ع) تابيده شد.
مخلوق محدود و خالق بينهايت
توحيد اين است كه انسان بداند صفات مخلوقات محدود هستند و اين تنها خداست كه در همه امور كمال محض و بينهايت مطلق است. نخستين خطر تهديد كننده انسان كه به دنبال آن، در ساير معارف اعتقادي، انحراف پيدا ميشود، نفهميدن و نشناختن خداي يگانه است. انسان هرگاه خدا را شناخت و هدف او قرب و يافتن رضوان خدا شد، در جستوجوي او راهي را انتخاب ميكند تا به قرب او نائل شود. انسان بايد تلاش كند تا راه و مسيري را برگزيند كه رضايت خدا در آن بوده و انسان را به خدا نزديك كند. انسان، موجود محدود ناقصي است كه به تدريج بايد از مراحل آغازين زندگي علم و شناخت پيدا كند: «أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً»(2)؛ در چنين مقامي انسان احتياج به هدايت الهي دارد تا خدا او را هدايت كند. خدا نيز چنين كرده و از لطف و عنايت خود دين را به وسيله انبياء (ع) براي انسان فرستاده است.
يقين در دين
واجبترين امر بر انسان اين است كه تلاش كند تا دين را درست بشناسد و يقين پيدا کند آن ديني كه دين صحيح و خداپسند است، «دين الله» است. سپس انسان بايد تلاش كند جزئيات آن دين را شناخته تا بتواند به آن عمل كند. پس از معرفت خدا، مهمترين چيز براي انسان، معرفت دين خداست. اگر انسان پس از شناخت خدا، يقين پيدا نكرد كه دين صحيح كدام است و در دين شك کرد، راه تقرب به او را پيدا نميكند. براي نزديك شدن به خدا و رسيدن به رضوان و رحمت بينهايت او در عالم آخرت، انسان بايد بداند كه چه كاري بايد انجام دهد و اين جز با شناخت دين به دست نميآيد. اگر انسان به مرحله يقين دست نيابد، به واسطه شك، درجا زده و توان حركت در مسير الهي را نمييابد. براي همين امام سجاد (ع) در دعا پس از درخواست از خدا، براي دور ماندن از الحاد، به آفت شك در دين اشاره نموده و ميفرمايد: «وَ الشَّكَّ فِي دِينِكَ» ما را نخست از الحاد در توحيد، كه لازمه آن تقصر در تمجيد است، دور بدار و دوم از شك در دين، ما را حفظ فرما. انسان پس از شناخت خدا و دين، در نهايت به مقام بندگي خدا رسيده و در مقام عمل بر ميآيد. اين دو فراز از دعا بيشتر به بينش و گرايشهاي قلبي و اعتقادات انسان مربوط است. لازمه شناخت دين، شناخت وظايف انسان نسبت به خود، نسبت به خداي متعال، نسبت به جامعه و نسبت به مخلوقات است. هنگامي كه انسان اين وظايف را ياد بگيرد ميتواند در مقام عمل برآيد. براي عمل كردن به دين بايد انسان توجه داشته باشد كه اگر در مقام عمل كوتاهي كند، چه سرنوشت بدي در انتظار او خواهد بود و در دام چه دشمن مطرودي خواهد افتاد.
خطرات در کمين
پس از شناخت هنگامي انسان ميتواند راه درست را بپيمايد كه در گرداب و دام شيطان گرفتار نشود. انسان اگر از چنگ شيطان به در آمد و راه صحيح را شناخت، پس از شناخت ممكن است، در مقام عمل در دام شيطان گرفتار شده و نتواند عمل كند. مرحله اول عقايد، مرحله دوم شناخت دين و مرحله سوم مقام عمل است. براي هر كدام از اين مراحل لوازمي ذكر شده است. اگر شك در دين پيدا شد «وَ الْعَمَی عَنْ سَبِيلِكَ»؛ انسان نسبت به مسيري كه بايد در آن گام نهد، كوردل شده و آن را درك نميكند. حق و باطل را تشخيص نميدهد؛ چون دين صحيح را درست نشناخته، نميداند كه كدام مسير درست است و كدام درست نيست. همچون انسان نابينا که نميتواند در هنگام حركت در مسير، خطرها، گودالها، صخرهها، حيوانات درنده و گزنده، مارها و عقربها و تهديدها و آسيبها را ديده و از آنها خود را حفظ كند. كسي كه دين را نشناخته و به آن يقين ندارد، به آساني در خطرها گرفتار ميشود. اگر انسان در مقام عمل قدر نعمتهاي خدا را ندانسته و به اوامر و نواهي و حدود الهي، عمل نكند و اعمال واجب را بزرگ ندانسته و نسبت به آنچه بايد احترام بگذارد، كوتاهي كند و از آنچه ممنوع است، دور نشده و مرتكب حرام شود، خواه ناخواه در دام شيطان گرفتار شده و به هلاكت ميرسد.
تغافل و بياعتنايي به خدا، سقوط در همه تباهيها
مرحله بعدي مرحله عمل است، در مرحله عمل، مهم آن است كه انسان احكام الهي و دستورات خدا را محترم بشمارد و به آن توجه داشته باشد. آفت اين مرحله اين است كه انسان خود را به غفلت انداخته و بياعتنايي كند. گاهي غفلت به طور طبيعي ايجاد ميشود، اين بد است؛ اما بدتر از آن اين است كه انسان از روي عمد غفلت و بياعتنايي كند.
انسان در شبانه روز از هنگامي كه صبح از خواب بيدار ميشود تا آن هنگام كه شب به خواب ميرود، كمتر ميشود كه مراقب باشد تا در مسيري كه خدا فرموده گام نهاده و به دستورات الهي عمل كند. بيش از نود درصد توجهات انسان، معطوف به رفع نيازها و خواستههاي مادي همچون خوردنيها، آشاميدنيها، پختن، خريدن و پول در آوردن، است. توجه به اين امور به صورت طبيعي، آن گونه كه بايد و شايد، جايي براي توجه به خداي متعال و دستورات او باقي نگذاشته و توجه به خدا در انسان ضعيف ميشود. اين به خودي خود، نكوهيده و مذموم است. اما بدتر و نكوهيدهتر از آن اين است كه انسان از روي عمد، به خدا و دستورات او بياعتنايي و بيتوجهي ميكند. با آنكه شرايط هشدار و توجه براي انسان فراهم است، اما او خود را به بيتوجهي ميزند. گاهي شنيدن موسيقي براي انسان جالبتر از شنيدن قرآن است. تماشاي يك فيلم جالبتر از شنيدن تفسير قرآن است. خداوند ميخواهد انسان را از غفلت بيرون بياورد و او را متوجّه سازد، اما انسان تغافل نموده و خود را از روي عمد به غفلت گرفتار ميكند. اين تغافل و بياعتنايي، قساوت قلب آورده و از انسان توفيق را سلب ميكند. غفلتهاي طبيعي، تا آنجايي كه طبيعي است، اگرچه نقص است و مناسب مقام عبوديت نيست، اما خيلي خطرناك نيست. در چنين غفلتهايي هنگامي كه انسان توجه پيدا نمايد، پشيمان ميشود كه چرا غفلت داشته است.
اما هنگامي كه عامل توجه، وجود دارد و انسان خود را به غفلتزده و از روي بياعتنايي، به خدا توجهي نميكند، العياذ بالله كار به جايي مي رسد كه انسان از شنيدن اسم خدا نيز بيزار ميشود:«وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِالْآخِرَهًْ»(3)؛ هنگامي كه انسان در مرداب دنيا فرو رفته و دل را در اختيار لذايذ دنيا قرار ميدهد، هر آنچه را كه مزاحم لذت دنيا باشد مانع ديده و از آن ناراحت ميشود. اگر به كسي كه در پي هوس و گناه است؛ خدا را يادآور شويد، طبيعي است كه ناراحت شود. به جاي آنكه قلب و جان انسان با شنيدن نام خدا، خرسند و شاد و نوراني شود و همچون عاشقي كه نام معشوق را ميشنود، بياختيار گردد، با شنيدن نام او ناراحت شده و ميگويد: يك دقيقه نميگذارند راحت باشيم:«وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِالْآخِرَهًْ.»؛ پناه بر خدا! انسان بايد همواره ياد خدا را در دل زنده نگاه داشته و نسبت به احكام الهي با احترام نگاه كند. هنگامي كه از دين و فقه و احكام خدا سخني به ميان ميآيد، انسان بايد با ادب و احترام با آن روبهرو شده و با اشتياق آنها را آموخته و به آن عمل کند. اگر انسان نسبت به حرمتهاي الهي بياعتنا شد و خود را به غفلت زده و عامل غفلت را براي خود فراهم کرد، قطعا در دام شيطان گرفتار خواهد شد.چنانکه امام سجاد (ع) ميفرمايد:«وَ الانْخِدَاعَ لِعَدُوِّكَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»؛ ما را از فريب شيطان و گرفتاري در دام او دور بدار.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدى(دامت بركاته)
در دفتر رهبر معظم انقلاب، قم، 31/06/87.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. يوسف / 31. 2. نحل / 78. 3. حج / 46.
زلال بصیرت در ماه مبارک رمضان روزهای فرد منتشر میشود.
توحيد اين است كه انسان بداند صفات مخلوقات محدود هستند و اين تنها خداست كه در همه امور كمال محض و بينهايت مطلق است. نخستين خطر تهديد كننده انسان كه به دنبال آن، در ساير معارف اعتقادي، انحراف پيدا ميشود، نفهميدن و نشناختن خداي يگانه است. انسان هرگاه خدا را شناخت و هدف او قرب و يافتن رضوان خدا شد، در جستوجوي او راهي را انتخاب ميكند تا به قرب او نائل شود. انسان بايد تلاش كند تا راه و مسيري را برگزيند كه رضايت خدا در آن بوده و انسان را به خدا نزديك كند. انسان، موجود محدود ناقصي است كه به تدريج بايد از مراحل آغازين زندگي علم و شناخت پيدا كند: «أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً»(2)؛ در چنين مقامي انسان احتياج به هدايت الهي دارد تا خدا او را هدايت كند. خدا نيز چنين كرده و از لطف و عنايت خود دين را به وسيله انبياء (ع) براي انسان فرستاده است.
يقين در دين
واجبترين امر بر انسان اين است كه تلاش كند تا دين را درست بشناسد و يقين پيدا کند آن ديني كه دين صحيح و خداپسند است، «دين الله» است. سپس انسان بايد تلاش كند جزئيات آن دين را شناخته تا بتواند به آن عمل كند. پس از معرفت خدا، مهمترين چيز براي انسان، معرفت دين خداست. اگر انسان پس از شناخت خدا، يقين پيدا نكرد كه دين صحيح كدام است و در دين شك کرد، راه تقرب به او را پيدا نميكند. براي نزديك شدن به خدا و رسيدن به رضوان و رحمت بينهايت او در عالم آخرت، انسان بايد بداند كه چه كاري بايد انجام دهد و اين جز با شناخت دين به دست نميآيد. اگر انسان به مرحله يقين دست نيابد، به واسطه شك، درجا زده و توان حركت در مسير الهي را نمييابد. براي همين امام سجاد (ع) در دعا پس از درخواست از خدا، براي دور ماندن از الحاد، به آفت شك در دين اشاره نموده و ميفرمايد: «وَ الشَّكَّ فِي دِينِكَ» ما را نخست از الحاد در توحيد، كه لازمه آن تقصر در تمجيد است، دور بدار و دوم از شك در دين، ما را حفظ فرما. انسان پس از شناخت خدا و دين، در نهايت به مقام بندگي خدا رسيده و در مقام عمل بر ميآيد. اين دو فراز از دعا بيشتر به بينش و گرايشهاي قلبي و اعتقادات انسان مربوط است. لازمه شناخت دين، شناخت وظايف انسان نسبت به خود، نسبت به خداي متعال، نسبت به جامعه و نسبت به مخلوقات است. هنگامي كه انسان اين وظايف را ياد بگيرد ميتواند در مقام عمل برآيد. براي عمل كردن به دين بايد انسان توجه داشته باشد كه اگر در مقام عمل كوتاهي كند، چه سرنوشت بدي در انتظار او خواهد بود و در دام چه دشمن مطرودي خواهد افتاد.
خطرات در کمين
پس از شناخت هنگامي انسان ميتواند راه درست را بپيمايد كه در گرداب و دام شيطان گرفتار نشود. انسان اگر از چنگ شيطان به در آمد و راه صحيح را شناخت، پس از شناخت ممكن است، در مقام عمل در دام شيطان گرفتار شده و نتواند عمل كند. مرحله اول عقايد، مرحله دوم شناخت دين و مرحله سوم مقام عمل است. براي هر كدام از اين مراحل لوازمي ذكر شده است. اگر شك در دين پيدا شد «وَ الْعَمَی عَنْ سَبِيلِكَ»؛ انسان نسبت به مسيري كه بايد در آن گام نهد، كوردل شده و آن را درك نميكند. حق و باطل را تشخيص نميدهد؛ چون دين صحيح را درست نشناخته، نميداند كه كدام مسير درست است و كدام درست نيست. همچون انسان نابينا که نميتواند در هنگام حركت در مسير، خطرها، گودالها، صخرهها، حيوانات درنده و گزنده، مارها و عقربها و تهديدها و آسيبها را ديده و از آنها خود را حفظ كند. كسي كه دين را نشناخته و به آن يقين ندارد، به آساني در خطرها گرفتار ميشود. اگر انسان در مقام عمل قدر نعمتهاي خدا را ندانسته و به اوامر و نواهي و حدود الهي، عمل نكند و اعمال واجب را بزرگ ندانسته و نسبت به آنچه بايد احترام بگذارد، كوتاهي كند و از آنچه ممنوع است، دور نشده و مرتكب حرام شود، خواه ناخواه در دام شيطان گرفتار شده و به هلاكت ميرسد.
تغافل و بياعتنايي به خدا، سقوط در همه تباهيها
مرحله بعدي مرحله عمل است، در مرحله عمل، مهم آن است كه انسان احكام الهي و دستورات خدا را محترم بشمارد و به آن توجه داشته باشد. آفت اين مرحله اين است كه انسان خود را به غفلت انداخته و بياعتنايي كند. گاهي غفلت به طور طبيعي ايجاد ميشود، اين بد است؛ اما بدتر از آن اين است كه انسان از روي عمد غفلت و بياعتنايي كند.
انسان در شبانه روز از هنگامي كه صبح از خواب بيدار ميشود تا آن هنگام كه شب به خواب ميرود، كمتر ميشود كه مراقب باشد تا در مسيري كه خدا فرموده گام نهاده و به دستورات الهي عمل كند. بيش از نود درصد توجهات انسان، معطوف به رفع نيازها و خواستههاي مادي همچون خوردنيها، آشاميدنيها، پختن، خريدن و پول در آوردن، است. توجه به اين امور به صورت طبيعي، آن گونه كه بايد و شايد، جايي براي توجه به خداي متعال و دستورات او باقي نگذاشته و توجه به خدا در انسان ضعيف ميشود. اين به خودي خود، نكوهيده و مذموم است. اما بدتر و نكوهيدهتر از آن اين است كه انسان از روي عمد، به خدا و دستورات او بياعتنايي و بيتوجهي ميكند. با آنكه شرايط هشدار و توجه براي انسان فراهم است، اما او خود را به بيتوجهي ميزند. گاهي شنيدن موسيقي براي انسان جالبتر از شنيدن قرآن است. تماشاي يك فيلم جالبتر از شنيدن تفسير قرآن است. خداوند ميخواهد انسان را از غفلت بيرون بياورد و او را متوجّه سازد، اما انسان تغافل نموده و خود را از روي عمد به غفلت گرفتار ميكند. اين تغافل و بياعتنايي، قساوت قلب آورده و از انسان توفيق را سلب ميكند. غفلتهاي طبيعي، تا آنجايي كه طبيعي است، اگرچه نقص است و مناسب مقام عبوديت نيست، اما خيلي خطرناك نيست. در چنين غفلتهايي هنگامي كه انسان توجه پيدا نمايد، پشيمان ميشود كه چرا غفلت داشته است.
اما هنگامي كه عامل توجه، وجود دارد و انسان خود را به غفلتزده و از روي بياعتنايي، به خدا توجهي نميكند، العياذ بالله كار به جايي مي رسد كه انسان از شنيدن اسم خدا نيز بيزار ميشود:«وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِالْآخِرَهًْ»(3)؛ هنگامي كه انسان در مرداب دنيا فرو رفته و دل را در اختيار لذايذ دنيا قرار ميدهد، هر آنچه را كه مزاحم لذت دنيا باشد مانع ديده و از آن ناراحت ميشود. اگر به كسي كه در پي هوس و گناه است؛ خدا را يادآور شويد، طبيعي است كه ناراحت شود. به جاي آنكه قلب و جان انسان با شنيدن نام خدا، خرسند و شاد و نوراني شود و همچون عاشقي كه نام معشوق را ميشنود، بياختيار گردد، با شنيدن نام او ناراحت شده و ميگويد: يك دقيقه نميگذارند راحت باشيم:«وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِالْآخِرَهًْ.»؛ پناه بر خدا! انسان بايد همواره ياد خدا را در دل زنده نگاه داشته و نسبت به احكام الهي با احترام نگاه كند. هنگامي كه از دين و فقه و احكام خدا سخني به ميان ميآيد، انسان بايد با ادب و احترام با آن روبهرو شده و با اشتياق آنها را آموخته و به آن عمل کند. اگر انسان نسبت به حرمتهاي الهي بياعتنا شد و خود را به غفلت زده و عامل غفلت را براي خود فراهم کرد، قطعا در دام شيطان گرفتار خواهد شد.چنانکه امام سجاد (ع) ميفرمايد:«وَ الانْخِدَاعَ لِعَدُوِّكَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»؛ ما را از فريب شيطان و گرفتاري در دام او دور بدار.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدى(دامت بركاته)
در دفتر رهبر معظم انقلاب، قم، 31/06/87.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. يوسف / 31. 2. نحل / 78. 3. حج / 46.
زلال بصیرت در ماه مبارک رمضان روزهای فرد منتشر میشود.