بازخوانی مکتوب مستند « خارج از دید۲ »-۱۸
گالف ۲۰۰۰؛ آغاز پیوند نمازیها با محافل امنیتی آمریکا
دوران سازندگی، مسئولین کشور به سوی گسترش روابط با دنیا رفتند. نمازی در این مدت بیکار نمانده بود. حضور نمازی در سازمان برنامه و بودجۀ پهلوی او را با بسیاری از موسسات توسعهای جهان آشنا کرده بود. موسساتی که پوشش استعماری برای ایجاد تغییرات مطلوب غرب در کشورهای در حال توسعه بودند و در دورۀ پهلوی آزادانه در ایران فعالیت میکردند. خود نمازی در آن دوران دستاندرکار بود و به بخشی از آن پروژهها بدل شده بود. اما حالا وضعیت فرق کرده بود.
در ایران، حکومت جمهوری اسلامی بر سر کار آمده بود و این موسسات به آسانی نمیتوانستند همان پروژههای سابق را دوباره تکرار کنند. نمازی که حالا شهروند آمریکا شده بود با یونیسف همکاری میکرد. مدتی در مصر، مدتی در کنیا، و مدتی هم در سومالی بود. اما نمازی کمکم به ایران بعد از انقلاب نیز سر زد.
محمدباقر نمازی در دهه هفتاد موسسهای را در ایران ثبت کرد به نام همیاران غیردولتی ایران، یا بهطور مخفف، همیاران غدا. فعالیت همیاران غدا بهطور غیررسمی از 1376 شروع شد و سرانجام در سال 1379 شمارۀ ثبت گرفت. هدف ظاهری موسسه توانمندسازی سازمانهای مردمنهاد و غیردولتی بود اما طبق معمول این فقط اسم رمزی بود برای بسیج تشکلهای اجتماعی بر علیه نظام جمهوری اسلامی. از آن به بعد، همیاران غدا، بازوی اصلی اجرایی نمازی در داخل ایران شد. هدف واقعی همیاران غدا این بود که شبکهای از تشکلهای مردمی درست کند تا به طور موفقیتآمیز بتواند جامعه را از فضای جمهوری اسلامی به فضای دموکراسی غربی هدایت کند. کاترین اسکوایر، در گزارش مرکز جهانی تحقیق و توسعۀ سازمانهای مردم نهاد در سال 1384 دربارۀ همیاران غدا مینویسد: «این مرکز در فراهم کردن خدمات، ظرفیتسازی برای سازمانهای جامعه مدنی، انجام تحقیقات و حمایت از توسعۀ شبکههای سازمانهای مردم نهاد در سراسر کشور نقشی برجسته ایفا میکند.» ارزیابی کلی سازمانهای غربی از همیاران غدا بسیار مثبت بود. غرب به این نتیجه رسیده بود که برای گسترش انجیاوهای غربگرا در ایران، این سازمانهای غیردولتی باید از نظر منابع انسانی، مالی و مدیریتی تامین باشند. به همین دلیل موسساتی در هلند تاسیس شد که وظیفه داشتند به موسسات غیردولتی ایرانی خدمات آموزش پرسنل و آموزش جمعآوری پول از خارج از کشور را بدهند تا جامعه ایران را در جهت اهداف غربیها توانمند بکنند. یکی از موسسات برتر غیردولتی ایرانی از سوی نهادهای غربی، موسسۀ همیاران غدا متعلق به محمدباقر نمازی بود.
ایدۀ اصلی این بود که برای ایجاد یک تحول بزرگ برای از بین بردن جمهوری اسلامی به سه مرحله نیاز است:
اول، فرهنگسازی یا به عبارت بهتر، جا به جا کردن ارزشها و افکار غربی به جای ارزشهای اسلامی.
دوم، نهادسازی در قالب تشکیل سازمانهای غیردولتی.
سوم، شبکهسازی از طریق اتصال سازمانهای غیردولتی به یکدیگر.
فعالیت محمدباقر نمازی و ارتباط او با نهادها و بنیادهای استعماری کمکم رو به افزایش رفت. یکی از پروژههایی که نمازی در آن مشارکت میکرد، گالف 2000 (2000 gulf) نام داشت. مجری این پروژه دانشگاه کلمبیا در آمریکا بود و مدیریت آن را گری سیک مشاور امنیت ملی کاخ سفید در چند دورۀ از رؤسای جمهور آمریکا به عهده داشت. اسم رمز این دوران جدید، عادیسازی روابط با آمریکا بود، یعنی مقدمۀ بازگشتن دوباره استعمارگران به کشور با کمک گالف 2000.
گالف 2000 تمرکزش بر کشورهای حاشیۀ خلیجفارس بود. هدف اصلی آن ایجاد شبکه بین نخبگان غربگرای غرب آسیا از طریق برگزاری کنفرانس و کارگاههای آموزشی، پرداخت تسهیلات تحقیقاتی و تبادل زنده اطلاعات در اینترنت بود. توانمندسازی وبلاگها و اینترنت در سرزمینهای اشغالی یکی از پروژههای گالف 2000 بود. در ایران نیز همین پروژه به شکل توانمندسازی جریان چپ در ایران برای بهرهگیری از اینترنت، و نیز راهاندازی جنگ روانی و براندازی نرم به وسیلۀ اینترنت مطرح شد.
سرانجام نمازی توانست با گری سیک، مدیر پروژۀ گالف2000، ملاقات کند. میان آن دو شماره تلفن رد و بدل و کمی بعد جلسهای محرمانه برگزار شد.گری سیک و محمدباقر نمازی از بازماندگان شیخالشریعه مجتهد مجاهد، حالا روبهروی هم نشسته بودند. نمازی باید شرایطی را فراهم میکرد که افراد همفکر با هم مرتبط شده و شبکه ایجاد کنند. همچنین سیاستگذاران باید طی کانالی با مسائل ایران آشنا میشدند. هرچند خود نمازی مدعی بود که فقط در چارچوب پروژۀ گالف2000 با گری سیک همکاری میکرد اما بعدا معلوم شد که جلسۀ گری سیک با او به همکاریهای گستردهتری انجامیده است. حتی زمانی که خزانهداری آمریکا طی تحریمهای اشخاصی که با ایران ارتباط مالی دارند حساب نمازی را میبندد گری سیک پادرمیانی میکند و به شکل کتبی از خزانهداری میخواهد نمازی استثنا شود که همین اتفاق هم میافتد.
گالف2000 در داخل ایران اهداف زیادی را دنبال میکرد. فقط بخشی از این پروژه ترویج مسیحیت در ایران بود. ترویج ارزشهای نظام سرمایهداری، حقوق بشر غربی و دموکراسی آمریکایی، و ایجاد زمینه برای فروش کالا و رونق تجاری از طریق نمایش چهرۀ مثبتی از آمریکا و همچنین ایجاد روند اعتمادسازی تجاری، اهداف دیگر این پروژه بودند. برای انجام این پروژه، باید نهادهای مدنی در ایران بررسی میشدند و معلوم میشد که با کدام یک از این نهادها میتوان همکاری بهتری داشت. همچنین باید راههایی پیدا میشد که ایران با مراکز علمی جهان مرتبط میشد.