تربیت دیگران با عمل میسر است(خوان حکمت)
وجود نوراني حضرت امير(ع) در کلمه هفتاد و سوم نهجالبلاغه فرمود: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم» (هر كه خود را در مقام پيشوايى مردم قرار دهد بايد پيش از تعليم ديگران، به تعليم خود بپردازد و پيش از آنكه با زبانش تربيت كند، با رفتار خود تربيت نمايد و كسى كه آموزگار و مربّى خود باشد بيشتر سزاوار بزرگداشت است تا آن كه آموزگار و مربى ديگران است.)؛ این یکی از کلمات نورانی نوراني حضرت امير(ع) است که براي فرزندشان فرمودند.
تربیت، با سیره عملی تحقق مییابد
آنچه الآن در آموزش و پرورش مطرح است همانند چيزي است که در حوزهها مطرح است و گاهي هم در دانشگاهها. ما در حوزه پنج روز درس فقه و اخلاق و مسائل کلامي و اينها را داريم به عنوان تعليم. روز پنجشنبه هم جلساتي است به عنوان اخلاق. معناي آن اين نيست که ما يک تعليمي داريم و يک تربيتي، مرزشان جداست. آنچه ما مبتلاييم مثل آنچه آموزش و پرورش مبتلاست، اين توسعه تعليم است نه تربيت. تربيت يک اصل است، تعليم يک اصل است، آنچه در آموزش و پرورش مطرح است مثل چيزي است که ما در حوزه داريم. ما تعليم را توسعه داديم نه اينکه در کنار تعليم، تربيت پيدا کرديم.
اين يک مطلب عميق علمي است و آن اين است که تربيت با گفتن و شنيدن نيست. يک انسان پاک وقتي دارد حرکت ميکند مينشيند، ميآموزد حرف ميزند، اين از دهانش نور درميآيد، اين ميشود تربيت؛ اين چه کاري به درس دارد؟ اگر کسي يک آدم نوراني را ببيند و چشم و گوش داشته باشد، ممکن نيست جذب نشود.
الآن حوزهها تعليم را توسعه دادند، در روزهاي پنجشنبه که مثلاً درباره قرآن يا نهجالبلاغه يا سيره ائمه(عليهم السلام) بحث ميشود؛ همين معنا هم در آموزش و پرورش است که تعليم را توسعه ميدادند. يک وقتهايی در ايام هفته درس رياضي و فيزيک و شيمي و تاريخ و مانند آن ميدهند، برنامههاي ديگری هم دارند که سيره ائمه را ياد ميدهند؛ اما اگر کسي (وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ)؛(1) يک انسان طيب و طاهري که اقتدا کند به وجود مبارک وليّ عصر، آن ميشود تربيت.
ما در زيارت آل يس به وجود مبارک حضرت عرض ادب ميکنيم و ميگوييم :«اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ»؛ آن وقتي که مينشيني سلام برتو؛ يعني نشستن تو آموزنده است. آن وقتي که بلند ميشوي سلام بر تو؛ يعني قيام تو آموزنده است. نه بيراهه ميروي نه راه کسي را ميبندي. اگر مينشيني درست مينشيني «اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ»؛(2) ما بايد بدانيم اخلاق يعني اخلاق! درسها هم يعني درسها! توسعه درس و توسعه علم، اخلاق نيست.
اين بيان نوراني را وجود مبارک حضرت امير با اين جمله نوراني مشخص فرمود؛ فرمود: پسرم! اگر معلم شدي، پيشنماز شدي، هر سِمتي پيدا کردي، در صدد اين هستي که جامعه را اصلاح کني و امام جامعه باشی ،قبلاً خود را بساز:
دلا خود را در آينه چو کژ بيني هر آينه
تو کژ باشي نه آينه، تو خود را راست کن اول(3)
فرمود پاک باش. اين چنين نيست که گوش و چشم همه بسته باشد، البته خيليها هستند که چشم و گوش و شامه درونيشان باز است؛ وقتي ببينند يک آقايي که حرفش مطابق با عملش نيست، اين بدبوست و بوي بد را استشمام ميکنند؛ همه مردم شامه بسته نيستند.
پاک شدن از بوی بد گناه با استغفار
اين بيان نوراني پيغمبر(صلیالله علیه و آله) برای ملائکه نيست، برای انسانهاست، فرمود: «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ»؛ اگر يک وقت لغزشي داريد فوراً استغفار کنيد، چرا؟ براي اينکه گناه بدبوست، يک لاشه بدبوست، اگر يک لاشه بدبويي در جيب آدم باشد، به هر حال بويش را ديگران استشمام ميکنند. يک وقت گفته میشود که اگر استغفار کنيد و گناهتان با استغفار بخشوده نشد، در قيامت کيفر ميبينيد، اين تعليم است. يک وقت ميفرمايد: «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لَا تَفْضَحَنَّكُمْ رَوَائِحُ الذُّنُوب»؛(4) با استغفار خودتان را معطر کنيد وگرنه بويِ بد گناه شما را رسوا ميکند، يک وقت سر از اختلاس و نجومي در ميآيد، اين کاري به تعليم ندارد.
آنجا که ميفرمايد استغفار کنيد براي اينکه در قيامت حساب و کتاب را بررسي ميکنند اين تعليم است؛ اما آنجا که ميفرمايد خودت را معطر کن، اين تربيت است. يک انسان طيب و طاهر، معطر است؛ منتها آنها که شامهشان باز است استشمام ميکنند! آنها که شامهشان بسته است بوي بد را استشمام نميکنند، بوي خوب را هم استشمام نميکنند. حضرت فرمود کسي که معلم شد، بايد قبل از اينکه به ديگران چيز ياد بدهد، خود را طيّب و طاهر کند، يک؛ با طيب و طاهر شدن، ديگران را تعليم کند، دو؛ آن وقت اين الفاظي که ميگويد اين الفاظ ترجمه آن است، نه اينکه اين الفاظي که معلم ميگويد اين عين علم باشد، اينها ترجمه آنهاست. اين آقا طيّب و طاهر است و با طِيب و طهارت سخن ميگويد قبل از اينکه ديگران را مطهر کند،خود را تطهير ميکند؛ قبل از اينکه به ديگران عطر بدهد خود را معطر ميکند، بعد شروع ميکند به عطر دادن.
اين بيان نوراني حضرت امير است که فرمود: « مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً؛ هر كه خود را در مقام پيشوايى مردم قرار دهد » حالا فرق نميکند که يا امام جماعت است يا امام جمعه است يا امام کلاس است، چون معلم به هر حال امام است، اول خود را تطهير کند؛ بعد که ميخواهد ديگران را تطهير کند، چگونه این کار را بکند؟ سخنراني کند؟ درس بگويد؟ يا از راه عمل جامعه را تطهير و تطييب کند: «وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ»؛ اينکه بزرگان، مثل شيخ اشراق و ديگران از بعضي از نصوص استفاده کردند ميگفتند: «من لا ينفعک لحظه لا ينفعک لفظه» همين است.(5) فرمودند آن عالمي که ديدار او شما را عوض نکند لفظش هم عوضکننده نيست.کسي که رفتارش عوضکننده نيست، گفتارش چگونه اثر ميگذارد؟ آن بيانات را از همين جا استفاده کردند «وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ».
پس دو امر وجود دارد: يکي تعليم است يکي تربيت. برنامه تربيتي داشتن، توسعه تعليم است نه تربيت. تربيت با عمل است، تعليم با لفظ و گفتار و شنيدار و مانند آن است، يک وقت انسان فيزيک و شيمي و زمينشناسي و آسمانشناسي تدريس ميکند؛ يک وقت امامشناسي تدريس ميکند، سيره امام را ميگويد، قرآن را تفسير ميکند همه اينها تعليم است. توسعه تعليم غير از تهذيب و تربيت است. تربيت يک عمل فعلي است؛ يعني معلم طوري بايد باشد که عطر پراکنده کند.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 98/7/4
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــ
1.انعام، 122.
2. الإحتجاج طبرسي، ج2، ص493.
3. مولوی، ديوان شمس، غزل شماره1337.
4. وسائل الشيعهًْ، ج16، ص70.
5. الکافی(ط ـ الإسلاميهًْ)، ج1، ص39.
* خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.