نامهنگاری برای دوگانهسازی «جنگ و صلح»
مهدی امامقلی
مدعیان اصلاحات برای انتخابات آینده (بقای در قدرت) و دمیدن در کالبد مرده اصلاحات، دستبهکار شده و با در نظر گرفتن وضعیت کنونی اصلاحطلبان (بحران هویت/ اختلافات درونی/ ناکارآمدی دولت روحانی)، تنها راه برونرفت از بحرانها و پیروزی در انتخابات را عملیات روانی و ترفندهای سیاسی، پیگیری و عملیاتی کردن دوگانه «جنگ و صلح» میدانند تا افکار عمومی برای دور بودن سایه جنگ از سر کشور، به اصلاحطلبانِ منجیِ صلح رأی بدهند نه به اصولگرایان جنگطلب!
محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در نامهای به گوترش، دبیر کل سازمان ملل خواستار گردآمدن همه خیرخواهان، سیاستمداران و نهادهای مدنی در سطوح ملی، منطقهای و جهانی تحت عنوان «ائتلاف برای صلح بر پایه عدالت» شد و نوشت: «ایران با خشونتبارترین تحریمها و محاصرههای اقتصادی روبروست» و «تهدیدهای نظامی آمریکا علیه ایران پررنگتر شده است.» خاتمی خطاب به گوترش نوشته است که «در مخالفت با جنگ پیشقدم باشید.»
رئیسدولت اصلاحات در مورد برجام نیز نوشته است: «برجام تجربه ارزشمندی در چارچوب رهیافت گفتوگو برای صلح بود که با مخالفت دولت جدید آمریکا روبرو شد. بر این باورم که آنچه آمریکا بر سر برجام آورد، تنها مخالفت با دولت و ملت ایران نبود، بلکه تحقیر اصل اساسی گفتوگو برای صلح بود و بازهم زور بهجای توافق و تحریم بهجای تفاهم نشست.»
خاتمی در این نامه سهصفحهای، 19 بار از واژه «جنگ» استفاده و سعی کرده است از این بابت که وی مبتکر گفتوگوی تمدنها در 20 سال پیش بوده است، با این ادعا که «طرح مکمل گفتوگوی تمدنها در پائیز ۲۰۰۱ که پیشنهاد ائتلاف برای صلح بر پایه عدالت بود، درست شنیده نشد» و اکنون ایران با «خشونتبارترین تحریمها و محاصرههای اقتصادی» و «تهدیدهای نظامی آمریکا» روبروست، بار دیگر در قامت یک منجی صلحطلب ظاهر شود و دوباره از صلح و آرامش و گفتگو سخن بگوید.
آیا خاتمی گوش شنوایی دارد؟
سؤالی که مطرح میشود این است که آیا با باور خاتمی، نامه او به دبیر کل سازمان ملل متحد، در روابط بینالملل و حوزه دیپلماسی تأثیری دارد؟ صریحتر آنکه آیا رئیسجمهور اسبق که اطرافیانشان بارها از او عبور کردهاند و سرنوشتش شکست گفتمان اصلاحات و حصر و ممنوعالتصویری بوده، گوش شنوایی هم دارد؟
طرح «گفتوگوی تمدنها» که بیش از 20 سال پیش مطرح شد، همان زمان به شکست انجامید چه آنکه بعد از آن و بهویژه بعد از آغاز همکاری دولت خاتمی با آمریکا در بحث افغانستان و کنفرانس بن، بوش رئیسجمهور وقت آمریکا، جمهوری اسلامی ایران را در کنار کره شمالی و رژیم بعث عراق بهعنوان محور شرارت جهانی معرفی کرد! حالا چه شده که خاتمی در نامهای به دبیر کل سازمان ملل دوباره به گفتوگوی تمدنها اشاره کرده و از ائتلاف برای صلح سخن گفته است؟
آیا او منتظر بروندادی خارجی و تأثیری در روابط بینالمللی است؟ خیر. خود او نیز به شکست این طرح اذعان داشته و نوشته است: «ازآنپس خشونت در پی خشونت، جنگ از پس جنگ و آوارگی انسانها و فشار حکومتهای جبار چهره تاریخ را سیاهتر کرد و دیدیم که بر سر آنچه بهار عربی خوانده شد چه آمد. دوباره حکومتهای نظامی و غیر دموکراتیک سر برآوردند و جنگ و خشم و آشوب بهجای امید به آزادی و دموکراسی و پیشرفت نشست و دامنه اشغال و تجاوز گستردهتر و آتش نسلکشی شعلهورتر شد و ...». از طرفی بعد از ولی بااینحال لازم دیده که نامهای با مضمون صلح و صلحطلبی و دوری از جنگ بنویسد!
کدام تهدید نظامی؟
سؤال دیگر آنکه، خاتمی نوشته «ایران با خشونتبارترین تحریمها و محاصرههای اقتصادی روبروست» و «تهدیدهای نظامی آمریکا علیه ایران پررنگتر شده است» حالآنکه اولاً) این تحریمها و تهدیدها 40 سال است که همواره مطرح بوده و هست. ثانیاً) نظام سلطه اتفاقاً بعد از سرنگونی پهپاد غولپیکر آمریکایی توسط سپاه و یا توقیف متقابل «کشتی انگلیسی» و حتی حمله حوثیها به «آرامکو» عربستان، تاکنون جرئت تهدید نظامی علیه جمهوری اسلامی را نداشته و حتی خود ترامپ و پمپئو بارها تأکید کردهاند که خواهان جنگ نیستند! ترامپ نهتنها نتوانست دست به تهدید بزند بلکه از ایران تشکر هم کرد که هواپیماهای سرنشین دار آمریکایی را نزدند! توماس فریدمن، تحلیلگر ارشد دموکرات و مشاور دولت اوباما در مصاحبهای با روزنامه ملیت ترکیه گفته بود: «آمریکا دیگر حتی بهاندازه یکبند انگشت توان مداخله نظامی در خاورمیانه ندارد؛ ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خود را روی آن انداختیم. همه ترکشهای جنگ به ما اصابت کرد.»
چند روز قبل از سرنگونی پهپاد آمریکایی بود که ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در مصاحبه با مجله «تایم» گفته بود: «حضور ما در خاورمیانه از اول اشتباه بود. در افغانستان وقتی من آمدم 16 هزار نیرو داشتیم. الآن 9 هزار نیرو داریم. من نمیخواهم با ایران وارد رویارویی شوم. من دوست دارم از خاورمیانه خارج شویم، ما هرگز نباید در خاورمیانه حضور پیدا میکردیم.»
یا آنکه «چاک شومر»، رئیس دموکراتهای سنا در اولین ساعات اعلام خبر سرنگونی پهپاد آمریکایی تأکید کرده بود که آمریکا صرفاً به پاسخهای سنجیده به ایران فکر میکند. همچنین «ریچارد هاس» رئیسشورای روابط خارجی پیشازاین اذعان کرده بود که رئیسجمهور آمریکا هارتوپورت زیاد میکند اما نهایتاً گزینهای غیر از تحریم اقتصادی نخواهد داشت!
یا مثلاً «باربارا اسلاوین»، کارشناس ارشد امور ایران در شورای آتلانتیک بر این نکته تاکید کرده بود که چیزی به نام جنگ محدود با ایران «وجود خارجی ندارد»، این محاسبه مهمی است که آمریکا باید روزی چند بار آن را مرور کند!
بنابراین ذکر این نکته ضروری است که گزارشهای کارشناسان حوزه دفاعی و امنیتی حاکی از آن است که آمریکا در حالت بسیار شکننده و ضعیفی قرار دارد؛ از اخبار و گزارشها بهویژه طعنههای توییتری ترامپ در خصوص حادثه انفجار سکوی پرتاب ماهواره در سمنان (ادعای ضربه خرابکارانه آمریکا در تأسیسات فضای ایران) و یا حادثه آرامکوی عربستان (منتظریم ببینیم عربستان چه میگوید!) هم میشود فهمید که ترامپ تنها به قمپز درکردن بسنده کرده و اساساً جرئت و جسارت تهدید نظامی علیه جمهوری اسلامی را ندارد. پس چطور میشود که خاتمی از پررنگ شدن تهدید نظامی آمریکا علیه جمهوری اسلامی سخن میگوید؟
ضرورت تشکیل نیروی مقاومت «صلحطلب» برای ممانعت از بروز جنگ!
حجاریان: باید «اصلاحات» را به «صلح» ترجمه کرد
پاسخ این دو سؤال را باید در وضعیت سنجی اصلاحطلبان و در بستر شرایط انتخاباتی جست اما قبل از آن باید به این نکته اشاره کرد که سعید حجاریان، تئوریسین جریان اصلاحات چندی پیش (خردادماه 98) در مصاحبهای با پایگاه مشق نو، از ضرورت تشکیل نیروی مقاومت صلحطلب سخن به میان آورد.
وی گفت: «ابرمقاومت ما در شرایط کنونی از معبر «صلح»، «اصلاح» و «بازگشت به مردم» میگذرد؛ اما عجالتاً در شرایط کنونی باید اصلاحات را به «صلح» ترجمه کرد. چراکه با این کار ایران، دموکراسی و اصلاحطلبی اصیل توأمان محفوظ میمانند. کارگزار این راهبرد، نیروی مقاومت صلحطلبی است که از عناصر مستقل خارج از دولت تشکیل شده است؛ و میدانیم که لازم است بخشی از این نیرو درون کشور و بخشی دیگر خارج از کشور باشند. کارویژه اصلی این نیرو در گام اول، ممانعت از بروز جنگ است. زیرا جنگ، خانه آخر سیاست است و آغاز جنگ، معادل بسیاری از خسارتها و پایانهاست.»
حجاریان افزود: «در گذشته، برخی احزاب و جریانها «خانه صلح» ایجاد کرده بودند و ضمن کوشش در جهت صلح، احزاب صلحطلب را با خود همراه کرده بودند. امروز، میتوان از مدلی کمابیش شبیه آنچه پیشتر اتفاق افتاده است، استفاده کرد. احزاب و جریانها میتوانند بهرغم همه اختلافها در حوزه سیاست داخلی، اقتصاد و… بر سر حفظ و توسعه ظرفی بهنام ایران توافق کنند و من معتقدم این کار بهمعنای تعلیق سیاست نیست.»
وضعیت سنجی جبهه اصلاحات
حالا برگردیم به پاسخ سؤال قبل و اینکه اصلاحطلبان در چه وضعیتی به سر میبرند؟. در خصوص وضعیت اصلاحطلبان باید به دو نکته اشاره کرد که آنها با چند مسئله مهم روبرو هستند؛
1) بحران هویت- کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران مرداد ماه سال جاری در مصاحبه با سازندگی گفت: «اصلاحات یک سازماندهی جدی میخواهد که آن را تعریف کند. به این معنی که از اساس اصلاحات چیست؟ چه مفهومی را دنبال میکند؟ به دنبال اصلاح چه مواردی است؟ از ۷۶ تا به امروز جریان اصلاحات مکرر گفته است که میخواهد اصلاحات کند اما هرگز روشن نکرده است به دنبال اصلاح چه چیزی است. آیا میخواهد سیاست را اصلاح کند یا اولویت آنها اصلاح اقتصاد است؟ اصلاحات باید روشن کند که میخواهد دولت را اصلاح کند یا اصلاح مسائل اجتماعی را دنبال کند یا اینکه بهطور مثال به دنبال اصلاح و از بین بردن فساد در جامعه است. اصلاحات به مفهوم کلی کلمه چه ایدهای را در سر دارد؟ آیا اصلاحطلبان تصور میکنند که آزادیهای اجتماعی و مدنی در جامعه کم است و باید فضا را برای افزایش آنها اصلاح کرد؟» گفتنی است که عطریانفر، کرباسچی، مرعشی و برخی دیگر از چهرههای کارگزاران و اصلاحطلب بارها از نبود تعریف واحد از اصلاحات و همچنین ضرورت بازسازی جبهه اصلاحات سخن گفتهاند.
2) اختلافات درونی و تشکیلاتی- از سویی اصلاحطلبان بهویژه در طول 2 سال گذشته از اختلافات شدید درونی رنج میبرند. همین روز گذشته نیز محمد عطریانفر در یادداشتی با عنوان «سخنی با سران اصلاحات» با طرح این سؤال که «حالا چه شده که بعد از دو سال منتقد سرسخت روحانی شدهایم؟» گفت: «از منظر آسیبشناسی، اصلاحطلبان وقتی به قدرت میرسند، نوعاً متشتت عمل میکنند و دوستان خود را کمتر بهحساب میآورند».
مسائلی مانند لیستهای انتخاباتی، انتخابات مشروط، پارلمان اصلاحات، حمایت از دولت روحانی یا مخالفت با او، شهردارشدن نجفی، ماجرای قتل میترا استاد توسط او، عملکرد شورای شهر پنجم، فراکسیون امید مجلس و ریاست عارف و حتی حرف فدرالیسم خاتمی و یا تهیه و تنظیم یک نامه حمایتی نمایندگان مجلس از محمدرضا خاتمی و کشانده شدن آن به صفحه اول روزنامهها حاکی از روابط بهشدت خونین فیمابین اصلاحطلبان است.
3) ناکارآمدی دولت روحانی - در یادداشتی اشاره کردم که رهاورد دولتی که اصلاحطلبان در 6 سال گذشته از آن حمایت کردهاند، «تقریباً هیچ» بوده است، از سویی گرانی و افزایش نرخ تورم و قیمتهای چند صددرصدی در بخشهای مسکن و خودرو و از سویی دیگر شیب تند فساد و اختلاسهای 13 و 15 هزارمیلیاردی صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه و شاهکار دلار جهانگیری با هدررفت 216 هزار میلیارد تومان از کیسه بیتالمال. حالا حقوقهای نجومی و وجود حدود 3 هزار فیش حقوقی 20 تا 50 میلیونی کارگزاران دولت تدبیر و امید و واگذاریهای مسئلهدار در دهها مورد به نام خصوصیسازی و فساد در صنعت خودرو و آمارهای بد اقتصادی در شاخص فلاکت، نرخ بیکاری، حجم نقدینگی، بدهیهای دولتی و قسعلیهذا را هم اضافه کنید. از سویی اصلاحطلبان که حل مشکلات کشور را به زلف برجام گره میزدند، همچنین به این باور رسیدند که از مذاکره و دیپلماسی نیز آبی گرم نشده و نتیجهاش تشدید تحریمها و تهدیدات بیسابقه علیه ملت و دولت ایران بوده است.
دوگانهسازی «جنگ و صلح» برای انتخابات!
بنا بر آنچه در فوق آمد؛ اصلاحطلبان در انتخابات آینده برای خود در سپهر سیاسی کشور، ستارهای نمیبینند. آنها نیک میدانند دولتشان به سرآمده و آنها بایستی پس از غروب خورشید تدبیر و امید، به گوشهای خزیده و انزوا اختیار کنند. خود آنها هم به این مسئله اعتراف کردند؛ مصطفی تاجزاده، خردادماه 98 در گفتوگو با روزنامه همشهری گفت: «تردید نسبت به بهبود اوضاع و امور کشور با روند جاری به حدی بالا رفته است که آقای خاتمی میگوید: من اگر «تکرار» هم کنم، دیگر مردم رأی نمیدهند». همچنین حسامالدین آشنا، مشاور روحانی در خردادماه 98، خاتمی را سیاستمداری «بیاعتبار» و بازنشسته خواند! ازاینرو تنها راهی که اصلاحطلبان در پی ساختن و پرداختن آن هستند؛ فعالیتهای تبلیغی، عملیات روانی و بهرهبرداری از ترفندهای سیاسی و فریب افکار عمومی است. آنها معتقدند چنانچه بارها سعی کردهاند بایستی با نشان دادن سایه خیالی جنگ بر سر مردم ایران، رقیبان خود (اصولگرایانِ مخالفِ برجام و مذاکره) را «جنگطلب» و خود را «منجی» و «صلحطلب» نشان بدهند. و این دوگانهسازی همان خط سعید حجاریان (تشکیل نیروی صلحطلب برای ممانعت از جنگ) است که طی چند ماه گذشته بهعنوان یک اولویت در رسانههای اصلاحطلبان ظهور و بروز داشته است. این خط به حدی برای اصلاحطلبان ضریب یافته بود که حتی دست به تحریف تاریخ اسلام زده و مدعی شدند که «امام حسین(ع) هم در روز عاشورا پیغام صلح فرستاد.»؛ همانهایی که چند ماه پیش بعد از انتشار یادداشت خاتمی در روزنامه انگلیسی گاردین، مدعی شدند: «خاتمی، سایه جنگ را از ایران دور کرد!»
همین روز گذشته عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشته بود: «ادامه وضع موجود خطرناک است و بهناچار خواسته یا ناخواسته به تقابل ختم خواهد شد.»
به موارد دیگری از این دوگانه سازی در رسانههای اصلاحطلب (طی چند ماه اخیر) توجه کنید؛
- روزنامه همدلی در گزارشی با عنوان «دیپلماسی ستیزی» در تاریخ 5/6/98 نوشت: «فارغ از اینکه سفر بیسابقه ظریف به شهر بیاریتز فرانسه و دیدارهای دیپلماتیک در حاشیه اجلاس سران جی 7 چه جایگاهی برای ایران و سکاندار دیپلماسی آن در جهان ترسیم میکند، باید منتظر اثرات مهم این اتفاق در جهت دورکردن سایه تنش و جنگ و گشایش روابط اقتصادی و مالی خواهد بود.»
- روزنامه آرمان در گزارشی در تاریخ 4/5/98 نوشت: «پس از امضای برجام، روابط ایران و انگلستان هیچگاه تا این اندازه متشنج نبود. پیشتر نیز ایران در پاسخ به جاسوسی هوایی آمریکا از مرزهای جمهوری اسلامی، یک پهپاد آمریکایی را سرنگون کرده بود. کشورهای غربی در واکنش به این اتفاق از ایجاد ائتلافی نظامی برای حفظ امنیت کشتیرانی سخن گفتند و از احتمال ورود این نیروهای نظامی به خلیجفارس و دریای عمان خبر دادند. در چنین شرایطی وقوع درگیری نظامی براثر حوادث ناگهانی بعید به نظر نمیرسد و امکان دارد اشتباهی فردی از سوی هرکدام از نیروهای خارجی حاضر در منطقه جرقهای برای آغاز جنگ باشد.»
تاجزاده، فعال سیاسی اصلاحطلب در تاریخ 26/3/98 در مصاحبه با شرق گفت: «حتی در وضعیت جنگ هم نباید راههای مذاکره را بهطور کامل بست اما در شرایط کنونی من به مذاکره مشروط با دولت آمریکا و حتی شخص ترامپ معتقدم. لازم است ما به سمت مذاکره بهمنظور لغو تحریمها برویم!»
روزنامه اعتماد در گزارشی در تاریخ 1/5/97 نوشت: «قبل از ته کشیدن مهمات زرادخانه دیپلماسی اما، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، به استقبال جنگ رفتن و بهانه دمیدن در شیپور جنگطلبی کشورمان را به دست دشمن دادن شاید نه قابل توصیه باشد و نه اصلاً سازگار با مصالح بلندمدتمان؛ آنهم در نشستی با سفرایی که در کتاب دیپلماسی، وجوب آزمودن همه راهها را، قبل از شعلهور شدن آتش جنگ و درگیری، آموختهاند و چهبسا چشمداشت شنیدن سخنانی غیرازاین را نیز از رئیسجمهورمان داشتهاند.»
جمعبندی
نتیجه آنکه بر اساس آنچه در فوق آمد، میتوان گفت که مدعیان اصلاحات برای انتخابات آینده (بقای در قدرت) و دمیدن در کالبد مرده اصلاحات، دستبهکار شده و با در نظر گرفتن وضعیت کنونی اصلاحطلبان (بحران هویت/ اختلافات درونی/ ناکارآمدی دولت روحانی)، تنها راه برونرفت از بحرانها و پیروزی در انتخابات را عملیات روانی و ترفندهای سیاسی، پیگیری و عملیاتی کردن دوگانه «جنگ و صلح» میدانند تا افکار عمومی برای دور بودن سایه جنگ از سر کشور، به اصلاحطلبانِ منجیِ صلح رأی بدهند نه به اصولگرایان جنگطلب!؛ راهبردی که سعید حجاریان آن را مطرح کرد و رسانههای اصلاحطلب هم آن را برجسته کردند تا خاتمی از «خشونتبارترین تحریمها و محاصرههای اقتصادی و تهدیدهای نظامی علیه ایران» بگوید و داعیهدار صلح باشد!