kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۰۲۶۸
تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۰:۲۰

حمـاسـه کربـلا غنی‌ترین سرمایه تربیتی بشـریت



دکتر غلامعلی افروز
در نوشتار حاضرتحلیلی روان شناختی از حماسه‏ کربلا شده که نتیجه‏اش پدیداری نگرش‏هایی متعالی در طول تاریخ و زمان بوده است.امام حسین(ع) الگو و فرد تربیت یافته‏ای است که از روانی متعادل، مطلوب و تربیت شده برخوردار است، لذا چند خصلت عالی و بلند را دارا است. برخورداری از عقلانیت، برخورداری از بصیرت، تعهد به آموزه‏های متعالی دین، تعادل روحی و فکری و... از جمله خصلت‏های برجسته و ممتاز این شخصیت بزرگ الهی است و لذا الگویی است که توانسته نگرش‏هایی متعالی را در طول زمان ایجاد کند. بدین ترتیب حماسه‏ کربلا، کامل‏ترین درس بینش دینی، تعهد، مسئولیت، بصیرت و عقلانیت، وارستگی، آزادی‏خواهی و آزادگی است و زیباترین و پرشکوه‏ترین جلوه‏های تربیتی را به ارمغان آورده است. این خصلت‏ها به یاران صمیمی و بی‌نظیر و به صحابه باوفای آن حضرت هم سرایت کرده و مجموعه‏ رفتارها، اندیشه‏ها و عملکردهای آن یاران و صحابه موجب حیرت و شگفتی تاریخ شده است. مثلاً نماز خواندن ابوثمامه صائدی، اوج جانفشانی در راه هدف و اوج جرأت و شجاعت و وفاداری برای ارزش‏ها و رهبری بصیر جامعه است. لذا کربلا و حوادث آن غنی‏ترین ذخیره و سرمایه‏ تربیتی گرانبها برای بشریت خصوصا برای محافل دینی و اسلامی است.
این نوشتار به نقل از مجله پژوهش‌های اجتماعی اسلامی شماره 38 با تصرف و تلخیص تقدیم خوانندگان عزیز می‌شود.
در نگرشی جامع و تحلیلی، در نهضت عاشورا، ابعاد گسترده‏ای همچون ابعاد روانی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و اقتصادی و... وجود دارد که تحلیل نشده است. مثلاً در بعد اقتصادی، مسائل قابل تأملی هست که بسیار ارزنده و راهگشاست و در مورد مسائل تربیتی، جستارهای عالی و برجسته‏ای وجود دارد که مکتب عاشورا را به صورت مکتب تربیتی ارزنده‏ای متجلی ساخته است. زیرا امام حسین(ع) و یاران او در مسند احیاگری نشستند و احیاگر دین خدا و مفاهیم عالی آن شدند و به همین دلیل نهضت عاشورا از نقش ارزنده و بالایی در سطوح تربیتی و هدایتی برخوردار است. در این نگرش و بررسی، تحلیلی داریم بر نقش حماسه‏ کربلا در پدید آمدن نگرش‏های متعالی.
یکی از ‌اشکالات مهمی که بر ما وارد است و از معضلات جامعه‏ ما محسوب می‏شود، این است که بسیاری از افراد مدعی اندیشه‏اند و متأسفانه از اندیشه‏ درستی برخوردار نیستند و به کلیه‏ مسائل، تاریخ، شخصیت‏ها و حوادث، نگرش احساسی دارند. ما باید زاویه‏ نگرش خودمان را از جنبه‏های احساسی به جنبه‏های تحلیلی معطوف نمائیم.
رشد و فلاح، عامل آرامش
اساسی‏ترین شعار رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏و‏آله)، رساندن جامعه به فلاح است.«قولوا لااله الا اللّه‏ تفلحوا»؛ کلمه‏ فلاح از فَلَحَ گرفته شده که به معنای «جوانه زد و رشد کرد» می‏باشد و زیباترین واژه‏ تربیتی است. مفلح یعنی رشد یافته و فلاح یعنی رشد دهنده. این کلمه ضابطه‏مند است و در قرآن مجید، ضابطه‏های آن معرفی شده است. از جمله در سوره‏ مؤمنون که می‏فرماید: مؤمنان به رشد و فلاح رسیدند، همان‏ها که در نمازشان خشوع دارند و از تباهی دوری جسته و زکات می‏دهند. (مؤمنون 6-1)
اگر انسانی به رشد و فلاح برسد، در واقع به آرامش دست یافته است. انسان خوشبخت کسی است که از سویدای دل، احساس آرامش و خوشبختی کند. هر که آرامش ندارد در واقع هیچ ندارد، جوانه وقتی رشد می‏کند که از آرامش هم برخوردار باشد. آسیب‏ها، مانع آرامش هستند و آرامش و پویایی وجود انسان در گرو شکوفایی و رشد متوازن، متعادل و متعالی همه‏ استعدادها و توانمندی‏ها و به فعلیت رسیدن همه‏ قابلیت‏ها و شایستگی‏های او است. در نتیجه‏ چنین دستیابی است که گوهر آرامش برای انسان حاصل می‌شود. طبیعی است که فرد در پرتو آرامش به امنیت و اطمینان دست می‏یابد.
پدیداری چنین وضعیتی و دستیابی به کمال وجود انسان، شجره‏ طیبه‏ای است که در بستر تربیت دینی و رعایت حریم‏ها و ارزش‏های الهی مقدور و میسر خواهد بود.
تربیت دینی، یعنی مصونیت از موانع و آفات رشد و تحول شخصیت مطلوب و مأنوس شدن با اصلی‏ترین مؤلفه‏ها و عوامل رشد متعادل شخصیت. برای اینکه این هدف عالی و متعالی حاصل شود، باید مربّی بتواند متربّی را در بستری متناسب قرار دهد تا استعدادهای درونی‌اش آشکار شود و قوه‏ها و استعدادهای درونی به مرحله‏ فعلیت برسد و در این راه، مربّی از نقش کار ساز و بنیادینی برخوردار است.
دین، متکفّل همه‏ اصول تربیتی
در رسیدن و رساندن متربی به اوج و کمال و دستیابی به شخصیت متکامل و متعالی و متوازن، مجموعه‏ بایدها و نبایدهای دینی منطبق بر ویژگی‏ها و نیازهای زیست، شناختی، روانی و اجتماعی مربوط به انسان، باید مدّ نظر قرار گیرند و پرواضح است که باید همه‏ توصیه‏ها و ارزش‏های الهی بر پایه‏ منطق و عقلانیت استوار باشند و معیار حق و صدق در آنها وجود داشته باشد.
 با یک نگاه ژرف و حکیمانه به نیکی می‏توان دریافت که در مبانی و اصول تربیت دینی، هر آنچه مانع رشد مطلوب جسمانی، بازدارنده‏ تحول و پویایی ذهنی، مختل‌کننده‏ سلامت و تعادل روانی و آسیب گر رشد اجتماعی می‏باشد، ناروا و حرام شمرده شده و هر آنچه که عامل رشد زیستی، پویایی و خلاقیت ذهنی و عقلانی، تضمین گر نشاط درونی و بهداشت روان و تسهیل گر روابط مطلوب انسانی و تحول اجتماعی در همه‏ شرایط و موقعیت‏ها در گستره‏ هستی می‌‏شود، بایسته، شایسته و واجب می‏باشد. تربیت دینی، زمانی می‏تواند معنا و مفهوم خود را به نحو کامل بیابد که ما شاهد تبلور مطلوب‏ترین و متعالی‏ترین رفتارهای فردی و اجتماعی در انسان تربیت شده باشیم.
الگوهای تربیت شده‏ تاریخ
در تاریخ، برای تحقق تربیت، الگوهای متعالی و ارجمندی وجود دارد که به ما نشان می‏دهد تربیت الهی انسان امری ممکن، میسر و دست یافتنی است.
علی(ع)، نمونه‏ کامل انسان تربیت شده است؛ بسان یک پدر، در چهره‏ یک حاکم، در چهره‏ یک عبد و...
زهرا(س)، انسان تربیت شده‏ دیگری است که از کمالات وجودی‌اش، همه‏ فضیلت‏ها خود را متجلی می‏سازند، زیرا این شخصیت‏ها وجودشان را بر مقیاس قرآن تنظیم کردند، از خمیره‏ فطری خدا جویی نهایت استفاده را بردند و رسیدند به جایی که الگوهای عالی انسانیت و بشریت شدند.
حسین بن علی(ع) هم مظهر جامع یک انسان تربیت شده‏ الهی است که امکان رسیدن به کمال انسانی را برای همه‏ بشریت ثابت کرده است.
برخورداری از بصیرت
بدون شک پدیداری و تبلور رفتارهای مطلوب و متعادل مذهبی و جلوه‏های شخصیت عقلانی، هنگامی می‏تواند میسور باشد که صاحب چنین رفتارهایی از بصیرت، باور و بینش عمیق مذهبی برخوردار باشد. لازمه‏ بینش عمیق مذهبی، بمثابه‏ اصلی‏ترین بستر تبلور رفتارهای معقول و مطلوب مذهبی، بهره‌مندی هماهنگ از دو رکن مهم، یعنی دانش مذهبی و احساس مذهبی می‏باشد. به عبارت دیگر باور غنی و بینش عمیق مذهبی برآیندی است از آمیزه‏ دانسته‏ها و حقایق و تجلی احساسات خوشایند مذهبی.
در این راستا برخورداری از عقلانیت، کاری بس خطیر و مهم است. یعنی دقت ورزیدن در اینکه همه‏ آموزه‏های دینی عقلانی است. لذا گفته شده: العقل هوالدین، عقل همان دین است. در تحلیلی جامع و کلی، هر کس خردگراست، دین مدار است و دین‌گریزان، سفیه و نادان هستند. اینکه گفته شده جوانان دین‌گریزند، توهین است. آنها دین‌گریز نیستند، چون دین، خردگرایی دارد و مبتنی بر قاعده‏های خرد است. جوانان، از متظاهران به دین‌گریزانند. جوان از کسی که می‏گوید: علی(ع) این گونه غذا خورد و بعد خود در سفره‏ای رنگارنگ شرکت می‏کند،‌گریزان است. ما باید عمل کنیم، یعنی ابتدا باید بصیرتی دریافت کنیم و همان بصیرت را به جامعه منتقل نمائیم و سپس وارد حوزه‏ عمل بشویم. به این جهت است که همواره در اندیشه و گفتار و رفتار شخصیت‏های مطلوب و متعالی مذهبی، مؤلفه‏ بینش مذهبی، یعنی دانش جامع و جلوه‏های زیبای احساس مذهبی را به وضوح مشاهده می‌‏کنیم.
در حقیقت بهره مندی از چنین نعمتی، آموزه‏های پایدار و احساسات خوشایند مذهبی، مستعدترین زمینه‏ تربیت شخصیت‏های متعهد و متعالی را فراهم کرده و بالاترین مصونیت را از کجروی‏ها و تندروی‏ها و آسیب پذیری‏های فردی و سیاسی و اجتماعی فراهم می‏ کند.
به این جهت پیامبر اکرم(ص) فرموده است: من دو امانت ارزش‏مند را در میان شما گذاشتم، کتاب خدا و عترتم، اگر همواره به این دو رکن توجه داشته باشید و متمسک به آنها شوید، از صراط مستقیم عدول نکرده و دچار کجروی و گمراهی نمی‏شوید. (ارشاد القلوب، جلد 1، صفحه 131و ده‌ها منبع حدیثی دیگر)
هر کس به دانش دینی و آموزه‏های آن و نسبت به معیارها و شاخص‏های دین‏گرایی توجه نداشته باشد، گرفتار امواج احساسات نا معقول و نادرست مذهبی می‏شود و از رشد مطلوب متعالی شخصیت مذهبی بی‌نصیب می‏ماند.
تعهد به آموزه‏های دینی
انسان رشد یافته، در بستر تربیت مذهبی، انسانی است که به همه‏ آموزه‏های دینی خود متعهد است و حیات فردی و اجتماعی او تلاشی است در تحقق باورها و اندیشه‏ها و گفتارهای او. آن کس که رفتارش در خانه و کوچه و خیابان با باورها و گفته‏های اخلاقی و مذهبی او سازگار نباشد، هرگز از تربیت مطلوب مذهبی بهره‏ وافر نبرده است. آنچه که به دانش مذهبی انسان معنا می‏بخشد و انسان را بدان متعهد می‏نماید و عالم را عامل می‏کند، همان تجلّی هماهنگ و متوازن احساس مذهبی است.
در قرآن مجید، این آموزه به‌اشکال گونا گونی بیان شده است؛ آنجا که درآیه 2 سوره مبارکه‏ صف می‏فرماید:ای مؤمنان چرا چیزی را که عمل نمی‏کنید، بر زبان می‏رانید. گناهی بزرگ است که بگویید چیزی را بر خدا و عمل نکنید.
یا اینکه در سوره‏ مبارکه‏ بقره آیه‏ 44 می‏فرماید: آیا مردم را به برّ و نیکی امر کرده و خود را فراموش می‏کنید.
بنابراین دو عامل کلیدی در رشد مطلوب شخصیت مؤثر است:1) آموزه‏ها و دانش دینی؛ 2) احساس عالی دینی. یعنی دانش دینی، باید منجربه احساس دینی و تعهد در آن هم بشود.
نقش الگویی امام حسین(ع)
در پدیداری نگرش‏های متعالی
الگوها در پدیداری چنین بینش‏های متعالی سهم و افری دارند. با نگاهی به بعثت پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد(ص)و ابلاغ پیام قرآن و تربیت اولین دانش آموختگان اسلام، اسوه‏های جاودانی همچون حضرت علی(ع)و حضرت فاطمه (س)، برای همیشه‏ تاریخ، با تأمل و تفکر در ادامه‏ راه رسالت نبی مکرم و با وجود کجروی‏های برخی حاکمان و صاحبان زر و زور و تزویر و شیفتگان قدرت و شهوت، همچون معاویه و یزید در جوامع اسلامی، به نیکی در می‏یابیم که قیام امام حسین و حماسه‏ کربلا نه تنها نقش عظیمی در احیای دین رسول خدا داشت، بلکه حماسه آفرینان کربلا و جان برکفان عاشورا، هموارترین بستر تربیت جامع دینی، غنی‏ترین زمینه‏ پرورش بینش مذهبی، مطلوب‏ترین شرایط فراگیری و باز آموزی آموزه‏های حقه‏ دینی و زیباترین فرصت تجلی احساسات و تعهدات مذهبی را فراهم کردند.
حماسه‏ کربلا و قیام و شهادت جاودانه‏ امام حسین(ع) و یاران باوفایش، رسالت خطیر خواهر بزرگوارش، حضرت زینب، در تنویر افکار، اندیشه‏ها و باورها و تعدیل و تلطیف احساسات مذهبی در سخت‏ترین شرایط و موقعیت‏ها، بیشترین و پر برکت‏ترین فرصت تربیت مطلوب مذهبی را به همراه داشته است.
حماسه‏ کربلا، کامل‏ترین درس بینش دینی، تعهد و مسئولیت پذیری، مروت، شجاعت، وارستگی و آزادگی و زیباترین و پرشکوه‏ترین جلوه‏های تربیتی را به ارمغان آورد.بررسی تحلیلی و همه‌جانبه‏ حرکت امام حسین(ع)و حماسه‏ عاشورا، از ابعاد سیاسی، عاطفی، روانی و تربیتی دارای اهمیت فوق‌العاده‏ای است، چرا که محرم یک تاریخ زنده و همیشه پویا و عاشورا نقطه‏ عطف همه‏ ایثارگری‏ها و حماسه‏های جاویدان بر فراز همه‏ عصرها و نسل‏ها است.
بدون تردید توجه به متعالی‏ترین ویژگی‏های شخصیتی قهرمانان و حماسه آفرینان کربلا و بررسی روابط انسانی میان یاران و بستگان و عزیزان سالار شهیدان، امام حسین(ع)، تحسین برانگیز است. عاشورا فرصت بسیار خوبی است، از اول تا سی ام محرم و تا اربعین، یک فاصله‏ طولانی است و می‏توان کارهای تربیتی مهمی را انجام داد. در این دو ماه (تا پایان صفر) هم می‏شود کار کرد. بهترین نقش امام حسین(ع)را در رابطه‏ خانوادگی، تحکیم بنیاد خانواده، جوان پروری، حس تعاون، تثبیت اخلاق و مکارم دینی، گرایش‏های ماورائی و... می‏توان پیدا کرد. در این دو ماه باید با شیوه‏های نوین و با درایت و بصیرت، از وجود امام حسین(ع) در دوره‏ معاصر بهره جست.
می‏توان بهترین بساط تربیت را به نام مبارک امام حسین(ع) گستراند. اگر بتوانیم از این احساس دینی در محرم استفاده کنیم، بسیار مهم و سازنده خواهد بود.
نقش یاران امام حسین(ع) در پیدایی نگرش‏های متعالی
بررسی حیات پویا و پربرکت هر یک از همراهان و سربازان امام حسین(ع)و درک اندیشه و رفتار مخلصانه ایشان، امری است بسیار دشوار، چرا که انسان‏های وارسته و مخلص، با تقرب به حق و پیوستن به جاودانگی، از محدوده‏ ذهنی و شناختی هم عصرانشان خارج شده، برفراز گستره‏ هستی جای می‏گیرند و هرگز شخصیت متعالی آنان نمی‏تواند در ذهن‏های محدود و محصور ما به طور کامل مورد شناخت و ارزیابی قرارگیرد. جمله‏ معروف امام به آنها که فرمود: «من اصحابی باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم» (روضهًْ الواعظین ، ج /1ص 219)، جمله بسیار بلندی است و اوج عظمت را برای آنها بیان می‏دارد.
تجزیه و تحلیل مجموعه‏ رفتارها، روابط، گفتار و عملکردهای تربیت یافتگان مکتب اسلام و اسوه‏های اخلاق و کمالات انسانی، آن هم در بحرانی‏ترین و هیجانی‏ترین شرایط حاکم بر فضای آن روز جامعه و روز عاشورا انسان را دچار شگفتی و حیرت می‏کند، چرا که با معیارهای دنیاگرایانه و محک‏های منطق مآبانه نمی‏توان شور عشق و تجلی ایثار را تحلیل و توجیه کرد. ایستادن ابوثمامه‏ صائدی در جلوی آن حضرت برای خواندن نماز و پذیرفتن تیرها به جان خود برای امام حسین(ع)حادثه‏ سازنده و تحول دهنده‏ای است که باید در جای خودش تحلیل شود.
چگونگی ارتباط، احترام، اعتماد متقابل، همراهی و همگامی، تصمیم و اراده‏ خدا جویانه خواهر و برادر در ادامه‏ نهضت، تواضع و اخلاص، وفاداری و ادب، متانت و تبعیت پذیری یاران پیر و جوان و سبقت ایشان از یکدیگر در ایثار و جانفشانی، جرأت، شجاعت و رشادت اصحاب عاشورا در ستیز با دشمن، دوری جستن از ذلت‏ها و سر دادن سرود وارستگی، آزادگی و توحید، خویشتنداری و عزت نفس، مروت و مردانگی جانبازان نهضت امام حسین(ع) در هنگامه‏ کارزار، آنچنان عظیم و حیرت آور است که زبان را یارای توصیف و قلم را تاب تصویر آن نیست.
عباس(ع)، اسوه جوانمردی و ادب و وفا
و بالاخره صحنه‏ عاشورا، حیرت و تحیّری برای بینندگان و شناسایان این حادثه‏ حیرت برانگیز است. آخر چگونه است که حضرت عباس(ع)این یار باوفای امام، آن زمان که پس از ستیزی بی‌امان، با جسمی خسته و لبی تشنه به آب روان می‏رسد تا مشک آبی برای اطفال خردسال خیمه‏های سپاه حق طلبان و فرزندان حماسه آفرینان ببرد و آنگاه که نفس تشنه‏اش هوس جرعه‏ آبی می‏کند و او ناخود آگاه تمایل می‏یابد که مشتی آب برگیرد و جرعه‏ای بنوشد و حرارت سینه‏ تشنه‏اش را بر طرف کند، بر خود نهیب می‏زند که‌ای نفس، این چه تقاضا و تمناست تورا؟ چگونه من آب بنوشم و به سوی حرم حسین روان گردم، در حالی که آنان سخت تشنه‏اند؟ آخر مگر می‏شود من سیراب باشم و با جرعه‏ آبی سینه‏ام را شستشو دهم و در همان لحظه امام و مراد من تشنه باشد؟‌ای نفس و‌ای فرات، اگر اینک در آن لحظه‏ حساس، جرعه‏ای آب بچشم و قطره‏ای نوش کنم، آن وقت گویی در درونم به وسعت و عمق یک دریا و به گستره‏ اقیانوس هستی از امام و مقصدم جدا افتاده‏ام و دور گشته‏ام.‌ای نفس، درست است که اگر من سیراب شدم و قوت و نیرو گرفتم، شاید بتوانم با غلبه بر صف ابلیسیان مشک آب را به طفلان و خیمه‏ یاران برسانم اما آخر غصه این فراق و دوگانگی احساس را برخود چگونه هموار کنم؟ نه! نه! هرگز نمی‏توانم حتی تصور کنم که لحظه‏ای تشنه نباشم و امام و مرادم تشنه باشد. پس ‌ای فرات، همه‏ آبت ارزانی خودت باد. من بر می‏گردم و مشک آب را با لبان تشنه و سوخته‏تر از پیش به سوی خیمه‏ها می‏برم، هر چند به هنگام بازگشت و در حین نبرد بایزیدیان، همه‏ وجودم قطعه قطعه شود.‌ای فرات، بدان من رهرو حسینم و از او رسم ادب و وفا، مروت و ایثار و درس شکستن زنجیرهای خودپسندی و خودنگری را آموخته‏ام.
به دریا پانهاد و خشک لب بیرون شد از دریا  
              مروت بین، جوانمردی نگر، همت تماشاکن
آری چه زیبا است تماشای همت جوانمردانه وچه نیکو است درک احساس رادمردان، وفای یاران و تربیت شدگان مکتب قرآن. همه‏ حماسه‏ کربلا و همه‏ اندیشه و رفتار و گستره‏ روابط در میان کربلائیان، غنی‏ترین آموزه‏های دینی و زیباترین احساس مذهبی را به همراه داشته و بزرگترین نگرش‏های متعالی را باز آفریده و عمیق‏ترین باورها و بینش‏های مذهبی را پدید آورد و بالطبع مطلوب‏ترین بستر تبلور متعالی‏ترین رفتارهای فردی و اجتماعی را فراهم می‏ کند و هنوز هم حادثه‏ کربلا در آن تموج خونین، برترین نگرش‏های متعالی را ایجاد می‏کند.