به بهانة فیلم «پنجاه قدم آخر» اثر کیومرث پوراحمد
انتقام گیری از سینما!
می گویند فیلم جدید کیومرث پوراحمد درباره سرگذشت یکی از نیروهای اطلاعات و عملیات لشگر زرهی نجف اشرف در عملیات والفجر ۴ است. واحد اطلاعات عملیات لشکر مصمم است رادار رازیت عراق را در یکی از جبهههای غرب از کار بیندازد. برای این کار هرمز را که متخصص مباحث الکترونیکی اما بیگانه با فضای جنگ است پیدا کرده با راضی کردن او موفق میشوند رادار دشمن را کور کنند. بدین ترتیب نیروهای لشکر 8 نجف اشرف موفق به انجام عملیاتشان میشوند.
محمدرضا محقق
من البته فیلم را دیدم، با دقت هم دیدم ولی این چیزها دستگیرم نشد و بجایش...!
باری؛ این ادعاها تنها در قالب این واژه ها قابل فهمند و احتمالا پدیدآورندة جذابیت برای دیدن. اما واقعیت این است که آنچه روی پرده دیدیم، مشتی اعوجاج و توهین های تکان دهنده بود که به مدد رویکردهای پوپولیستی و رفتارهای رندانه جناب فیلمساز در جهت تلکه کردن مدیران نهادهای سفارشی ساز صورت گرفته و با خاصه خرجی آنان که دستی در بیت المال دارند، به فرجام زننده خویش رسیده.
یک فیلم بی سر و ته با بدترین و نازلترین وجه. بی شخصیت، بی داستان، بی رمق، بی جذابیت؛ پر از هذیان های تصویری و ادا و اطوارهای ظاهرا ناخواسته ولی باطنا عامدانه که همه چیز را به تمسخر گرفته و از این راه نانی برای خود و عرضی برای بینندگان و منتقدان تدارک دیده است.
همه چیز به صورت کاریکاتور و با رویکردی سخره پیشه و تنها با نام و نشانی از جنگ و آدم ها و ادواتش و دیگر هیچ!
و البته به همه اینها باید اضافه کرد این نکته را که وقتی یک فیلم روی پرده نتوانست از خود دفاع کند، کارگردانش می تواند با قلدری و به مدد شبه منتقدان حرفه ای حلقة رفقا، از پس منتقدان برآید و با باتوم لفاظی و بازی با کلمات و هزار و یک شعبده دیگر، سرکوب و منکوبشان کند!
فقط این وسط می ماند بودجه بیتالمال و خاصه خرجی اهالی سینمای انقلاب و دفاع مقدس!
که این هم حکایت رقت انگیز و دردناکی است. چه سخاوتمندانه از مال مردم بذل و بخشش می کنند و هجویات و لاطائلات برمی سازند!
بی تردید گفتن از ویژگی های این فیلم یأجوج و مأجوج کار عبثی است. عبث و بیخاصیت و اعصاب خردکن.
فکرش را بکنید که شما فیلم جنگی بسازید ولی صحنه هایتان مفرح از آب درآید؛ قرار باشد بترسانید و ملت بخندند. بنا باشد روایتتان رئال باشد ولی همه چیزتان فانتزی شود و...!
البته که می شود صحنه به صحنه جلو رفت و گفت که چه افتضاح مهوع و مضحکی در این فیلم رخ داده ولی برای کدام گوش شنوا؟!
برای کارگردانی که پس از نمایش فیلمش و عکس العمل طبیعی منتقدان، با قیافة حق به جانب، مدعی می شود؟!
«پنجاه قدم آخر» یک نمایش مضحک و چندش آور از توهین و تمسخر نسبت به ارزش های یک ملت و یک انتقام گیری جدی از سینماست!
بله!
ظاهرا آقای کارگردان حواسش نیست که این تنها جنگ و آدم هایش و این مخاطبان بخت برگشته و منتقدان ایرانی که مجبوراند فیلم هایی از این دست را تحمل کنند، نیستند که مورد هجمه «هنری» ایشان قرارگرفته اند، بلکه این «سینما» است که در این میان، بدترین انتقام را پس می دهد!
فقط می ماند این جماعت به ظاهر منتقد و به باطن مقلد، که با تعابیر بلاهت بار و مهملی مثل «کارگردان بزرگ» و «هنرمند برجسته» و... سعی می کنند جای خود را در حلقه رفقا و جیره خواران خوان پرکرامت کاسبکاران سینما، محکم کنند!
البته که تردیدی نیست و حقیقتی غیر قابل انکار است این که در کارنامه آقای کیومرث پوراحمد آثار خوب و حتی ستایش برانگیز هم هست که خود این موضوع هم حالا دیگر بر بار غم – از جهتی دیگر- میافزاید!
جای بسی تأثر و تأسف!