kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۷۵۷۲
تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۱:۰۲

شیطان از منظر قـرآن و روایات


 
  موسی الرضا خداشاهی
شيطان از همان روز اوّل دشمني خود را با راندن پدر و مادرمان از بهشت آغاز نمود. او با اين حركت، مخاصم بودن خود با مقام آدميّت را نشان داد و در تلاش است كه يا از بهشت بيرون كند، همچون آدم و حوّا عليهما‌‌السلام، يا مانع رفتن انسان به بهشت شود و بر اين كار خود قسم ياد نمود.
پس تا از ناامیدی شيطان مطمئن نشدیم، و تا خود را به وادي مخلَصين نرسانديم، بايد از اين مار زخم خورده غافل نباشیم.
تنها راه نجات از او، پناه بردن به سنگر تقواي الهي است تا در دسترس آماج حملات او نباشيم. در نوشتار حاضر، مطالبی از آیات و روایات در راستای شناخت شیطان رجیم گردآوری شده است.
شيطان راهزن
شيطان تا جایي كه بتواند مانع انجام عمل خير مي‌شود و به هر نحوي مي‌خواهد بنده موفق به انجام آن نشود؛ مثلاً وقتي انسان تصميم بگيرد كه در راه خدا انفاق نمايد، شيطان بر سر راه او سبز مي‌شود و به او مي‌گويد: حالا كه هنوز وقت داري، صبر كن! فردا مي‌دهي، و بعد هم با وعده‌هاي فقر و تنگدستي، آدمي را منصرف مي‌كند. اما اگر كسي از اين موانع و وسوسه‌هاي شيطان عبور كرد و توفيق انفاق يا هر عمل خير ديگري را پيدا نمود، باز هم شيطان از دسيسه‌هاي خود دست بر نمي‌دارد. چون او به خوبي مي‌داند كه تنها انجام عمل خير اهمّيت ندارد، بلكه عمل خيري مهم است كه پس از انجام، سالم به مقصد و به قيامت برسد. بنابراين شيطان تلاش مي‌كند تا عمل او را هر طوري كه شده، خراب نمايد و انفاق او را باطل كند و نگذارد عملش سالم به مقصد برسد. لذا انسان را دعوت مي‌كند كه پس از انفاق بر سر گيرنده آن، منّت بگذارد يا با زخم زبان او را اذيت كند كه اين امر موجب  ابطال صدقه مي‌شود.
قرآن كريم مؤمنين را بر اين دسيسه شيطان آگاه نموده و مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»
«اى اهل ايمان! صدقه‏هاى خود را با منّت و آزار افراد باطل نكنيد.» (بقره ـ 264)
امام صادق(ع) از پيامبر رحمت(ص) چنين روايت می‌فرمایند: «مَنْ أَسْدَى إِلَى مُؤْمِنٍ مَعْرُوفاً ثُمَّ آذَاهُ بِالْكَلَامِ أَوْ مَنَّ عَلَيْهِ فَقَدْ أَبْطَلَ اللَّهُ صَدَقَتَهُ» «کسی که کار خیری برای مؤمنی انجام دهد، سپس با زبانش او را آزار دهد یا بر او منت بگذارد، خدا صدقه‌اش را باطل می‌سازد.» (وسائل الشیعه ج9، ص 454)
مقصّر كيست؟
كساني كه تصوّر مي‌كنند در قيامت تمام گناهان خود را به گردن شيطان مي‌اندازند و خود را در پيشگاه خداوند معذور نشان مي‌دهند و خداوند هم عذرشان را مي‌پذيرد، تصوّر باطل و بيجایي دارند زیرا براي شيطان در برابر اراده و اختيار انسان تسلّطي نيست. انسان با تمام قدرت مي‌تواند با شيطان مخالفت كند.
شيطان در دادگاه عدل الهي همين معنا را به رخ گناهكاران مي‌كشد و عذر آنان را در پيشگاه خداوند متعال بي‌اساس مي‌داند.
«ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» «من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد!» (ابراهیم ـ 22)
بدين گونه شيطان پاسخ دندان‌شكني به همه‌ كساني كه گناهان خويش را به گردن او مي‌اندازند و او را عامل انحراف خود مي‌شمرند و به او لعنت مي‌فرستند، مي‌دهد.
 شيطان جز درحد دعوت، نقشي در عمل انسان ندارد، در مقابلِ شيطان، فطرت و عقل، انسان را به فضيلت دعوت مي‌كنند.
براي تكميل اين دعوت، انبياء الهي هم مبعوث شده‌اند كه فطرت را شكوفا و عقل را كامل كنند. سود و زيان انسان را روشن، راه و چاره را براي او مقرّر سازند امّا با وجود اين همه راهنما، او دنباله‌رو شيطان مي‌شود. چون كشش شهوات زودگذر چشمانش را خيره نموده است و از طرفي دشواريهاي راه سعادت، پيمودن آن را برايش دشوار مي‌سازد كه باعث مي‌شود دعوت خداوند عزّ‌و‌جلّ و رسولش را كه مي‌خواستند او را به سعادت ابدي برسانند، رد نمايد.
مولاي متقيان(ع) از پيامبر خدا(ص) چنين نقل می‌فرمایند: «انّ الجنْهًْ حفهًْ بالمكاره و ان النار حفت بالشهوات» «بهشت در لابلاي ناراحتيها و دوزخ در لابلاي شهوات پيچيده است.»
(نهج‌البلاغه، خطبه 171)  
حضرت(ع) در ادامه مي‌فرمايد: «رحم الله امرأ نزع عن شهوته» «خدا رحمت کند انسانی را که از شهوت خود باز ایستد»
راه نجات
به فرموده قرآن كريم شيطان داراي همزات [تحريكات و وسوسه‌ها] است. تمام شيطانهاي پنهان و آشكار اين خباثت را دارند كه هر نوع وسوسه را درقلب بياندازند و انسان را ازحق دوركنند. اگر انسان بخواهد در اين جنگ - با توجه به اينكه شيطان داراي سپاه فراوان است و قابل رؤيت هم نيست و از هر طرف حمله مي‌كند و تير مي‌اندازد - پيروز شود، تنها راهش اين است كه در پناهگاه مستحكمي سنگر بگيرد، تا شيطان او را نبيند و تنها او شيطان را ببيند و از اين سنگر خارج نشود چون يك لحظه غفلت و خروج از اين سنگر منجر به تيرخوردن مي‌شود. خداوند متعال به پيامبر اكرم(ص) مي‌فرمايد: «وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ» «و بگو: پروردگارا! از وسوسه‏هاى شيطانها به تو پناه مى‏برم.» (المؤمنون ـ 97)
بدون شك آنچه نجات‌بخش است. پناه بردن عملي است، نه گفتن جمله‌ «پناه مي‌برم» از اين جهت« اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» وقتي نافع است كه انسان حركت كند و وارد سنگر و د‍‍‍‍‌ژِ مستحكم الهي شود، نه اينكه به تكرار لفظ آن قناعت كند. همانطوركه در جنگ و جهاد اصغر تكرار جمله‌ «پناه مي‌برم به اين سنگر» انسان را از تير دشمن حفظ نمي‌كند.
 وجود تقواي الهي در انسان، راه نفوذ شيطان را سد مي‌كند. هرگاه كه شيطاني قصد شيطنت و نزديك شدن داشته باشد، تقوا سبب می‌شود كه او متذكر شود، به خود بيايد و از غفلت خارج شود. قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» «اهل تقوا وقتى از ناحيه شيطان گرفتار وسوسه مى‏شوند به ياد خدا مى‏افتند. در نتيجه راه حق را به روشنى مى‏بينند و بيدار مى‏گردند.» (ألأعراف ـ 201)
از امام علی(ع) چنين روايت شده كه فرمود: «الصّلاهًْ حِصْنٌ مِنْ سَطَوَاتِ الشَّيْطَانِ» «نماز دژي محكم در مقابل حملات شيطان است.» (عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، تصنيف غرر الحكم و دررالكلم، ص175) ایشان همچنین می‌فرمایند: «فَإِنَّ جَارَ اللهِ آمِنٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفُ» «كسي كه به خدا پناه آورد در امان است، و دشمن خدا همواره خائف و ترسان است.»
(نهج‌البلاغه، خطبه 147)
 بنابراين راه نجات انسان از شر شيطان رجيم، پناه بردن به خداست و تنها در سايه‌ ايمان به خداست كه آدمي در مقابل كِيد شيطان مقاوم است. افراد بسياري بوسيله دنيا و محّبت به آن به پرتگاه غفلت پا نهادند، که از عمده راه‌هاي نفوذ شيطان در آدمي، همان وابستگي به دنياست. لذا هنگامي كه پيامبر اسلام(ص) به مقام نبوّت رسيد، فرزندان و سپاهيان شيطان، ترسان و هراسان به نزد ابليس ملعون آمدند و حادثه‌ رسالت پيامبر اكرم(ص) را به او خبر دادند و اظهار نگراني نمودند. ابليس به آنها گفت: آيا امت او، به دنيا علاقه دارند؟ گفتند:آري! ابليس گفت: «پس غمي نداشته باشيد، اگر آنها بت‌پرستي نكنند، مهمّ نيست. زيرا آنها را كه دلبسته به دنيا هستند، همواره به سه كار وادار كنم:
 اول: تحصيل مال از راه حرام.
دوم: مصرف آن مال در راه حرام.           
سوم: نپرداختن حقوق واجب الهي (مانند خمس و زكات).
اين را بدانيد كه سرمنشاء تمام بدي‌ها و گمراهي‌ها همين سه راه و سه دام مي‌باشد.»  (اشتهاردي، حكايتهاي شنيدني،  519)
محكمهًْ نَفْس لَوَّامِه
در وجود انسان يك حالت روحي و دروني است كه انسان را در برابر اعمال زشت مذمّت مي‌كند و به حساب اعمال انسان رسيدگي مي‌نمايد كه «نفس لوّامه» ناميده مي‌شود. هنگام بيداري وجدان، در درون انسان قيامتي به پا مي‌شود و همانطور كه در قيامت حساب دقيق گرفته مي‌شود، در قيامت روحي و دروني نيز، به حساب اعمال رسيدگي مي‌شود و نفس لوّامه و وجدان ملامتگر، آرامش را از انسان سلب مي‌نمايد. شايد به همين خاطر در آيه «قيامت»و«نفس لوّامه» كنار هم آمده ‌است.
«لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَهًْ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامهًِْ» «سوگند به روز قيامت و سوگند به نفس ملامتگر» (قیامت ـ 2-1)
نوعاً افرادي كه اسير خشم و هواي نفسند، در معرض سرزنش آن قرار مي‌گيرند امّا موضِع افراد در قبال نفس لوّامه مختلف است. عدّه‌اي مي‌كوشند كه خود را قانع كنند و به دلایل گوناگون عمل اشتباه را توجيه نمايند. همانند شيطان كه وقتي به او امر شد كه به آدم سجده كن، كِبر ورزيد و سجده نكرد: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَهًِْ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبَى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ» «و زمانى كه به فرشتگان فرمان داديم كه به آدم سجده كنيد، همه سجده كردند جز شيطان كه سرپيچى كرد و كِبر ورزيده و از گروه كافران شد.» (بقره ـ 34)
تكبّر او به حدي بود كه وقتي گفته شد كه چرا مخالفت امر خداوند نمودي، خطاي خود را بگردن نگرفت و با خداوند متعال از راه بحث و جدال وارد گرديد و گفت:
«قَالَ فَبِمَا اَغْوَيْتَنىِ لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِـرِاطَكَ‌الْمُسْتَقِيمَ» «گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می‌کنم!» (أعراف- 16)
كِبر و مَنيّت او را براي هميشه از درگاه الهي مطرود ساخت اما عده‌ كمي هم هستند كه فكرشان بالاتر و روحشان قوي‌تر است، خودشان گواهي مي‌دهند كه خطا‌كار بوده‌اند و بايد مكافات شوند. نفس لوّامه و وجدان ملامتگر بي‌جهت آنها را توبيخ نمي‌كند، لذا تكبّر و خودخواهي را زير پا مي‌گذارند و صريحاً به خطا و گناه خود اعتراف مي‌كنند.
امام حسن مجتبي(ع) مي فرمايند: «الْعَارُ أَهْوَنُ مِنَ النَّار» «شرمساري در دنيا آسانتر از دوزخ رفتن است.» (حسن بن على‌ابن شعبه حرانى، «تحف‌العقول، ص 234)  
حكايت
حُرّ بن يزيد رياحي(ره) جهت بستن راه بر كاروان ابي‌عبدالله‌(ع) به كربلا آمد امّا در اولين برخوردي كه با سالار شهيدان(ع) نمود، اگرچه در آن هنگام هنوز مخالف و مخاصم بود اما از همانجا وجدانش بيدار شده و در درونش قيامتي به راه افتاد و قبل از آن جنگي كه در عاشورا نمود، جنگ‌ها در درونش رخ داده بود. در روز عاشورا، قاضي وجدان آخرين رأيش را صادر كرد و به او گفت: حرّ در اين لشکر بيكران تو مگر نبايد بجنگي؟ و مگر ممكن نيست تو كشته شوي؟ پس چرا در ركاب دشمن باشي؟
حرّ به نداي وجدان بيدارش لبّيك گفت و به سمت حرم امام(ع) حركت نمود امّا با خود گفت: اكنون كه مي‌روي پس با انكسار و شكستگي برو تا مورد عفو واقع شوي. حُرّ با پشيماني و شرمساري به حضور حضرت(ع) آمد و سر به زير كرده و گفت: پسر پيغمبر «هَلْ لِي مِنْ توبةٍ» آيا براي من و جرم عظيم من راه توبه و بازگشتي هست؟ حضرت به او رو كرد و فرمود: «يا شيخُ اِرْفَعْ رَأسَكَ» «اي حُرّ سرت را بلند كن» و از زماني كه امام حسين(ع) اين سخن را فرمود، حُرّ در دنيا و آخرت سر بلند شد و به مرحله‌اي مي‌رسد كه هنگام شهادت امام حسين(ع) سر حُرّ را در دامن گرفت و فرمود: «بخٍ بخٍ يا حرّ أنتَ حرٌ كما سمّيت فِي الدّنيا وَ الآخِرهًْ» «آفرين آفرين بر تو اي حرّ، تو در دنيا و آخرت حرّ هستي همانگونه كه تو را حرّ ناميدند.» (محمد بن على ابن بابويه (صدوق)، «الأمالي، ص 160)
حُرّ چه زيبا درك نمود آيه‌ شريفه‌ قرآن‌كريم را كه مي‌فرمايد: «مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَه غَفُوراً رَحيماً» «آن كس كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته كند كه البته خداوند لغزشهايشان را تبديل به ثواب و نيكى‏ها خواهد كرد زيرا پروردگار بخشنده و مهربان است.» (فرقان-70)
سلطه‌ شيطان
بعضي از افراد در مورد سلطه‌ شيطان خرده مي‌گيرند كه چگونه خداوند موجود خطرناكي به نام شيطان را بر نوع انسان مسلّط ساخته و در عين حال از آنها مي‌خواهد كه پيروي شيطان نكنند. بايد دانست كه شيطان از ديوار و پشت‌بام وارد نمي‌شود، بلكه در مي‌زند. هر كس در را به روي او گشود، شيطان وارد خانه‌ دلش شده و بر او مسلط مي‌شود امّا كسي كه در را به رويش ببندد، شيطان به ناچار مأيوسانه بر مي‌گردد. قرآن‌كريم در مورد تسلط شيطان بر انسان چنين مي‌فرمايد: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلىَ‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» «به‌درستي كه شيطان، بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل مى‏كنند، تسلّطى ندارد.» (نحل- 99)
مقدّمات سلطه‏ شيطان را خودمان فراهم مي‏كنيم. تا مردم ولايت منحرفان را نپذيرند، آنان كاري از پيش نمي‏برند.
در واقع وسوسه‌هاي تدريجي شيطان، همانند ميكرب‌هاي بيماري‌زا هستند كه در همه جا وجود دارند. اما از نظر ابتلا، تنها آن گروه را مبتلا مي‌سازند كه بر اثر ضعف بُنيه، قدرت مقاومت در برابر ميكروب را ندارند. قرآن، إستيلا و تسلط شيطان را تنها بر كساني مي‌داند كه او را دوست خود گرفته‌اند و به اغوا و فريب شيطان، نسبت به خداي يكتا شرك ورزیده‌اند.
«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلىَ الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ» «تسلّط او تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيده‏اند، و آنها كه نسبت به او [خدا] شرك مى‏ورزند. (و فرمان شيطان را به جاى فرمان خدا، گردن مى‏نهند)» (نحل ـ100)
موحّدين واقعي از نفوذ شيطان بيمه هستند، لكن هر كس به سراغ غير خدا رفت نفوذ پذير مي‏شود.
امام علي(ع) مي‌فرمايد: «ذِكْرُ اللهِ دعامَةُ الإيمَانِ وَ عِصْمَةُ مِنَ الشّيْطَانِ» «ياد خدا ستون ايمان و مصونيت از شيطان است» (عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، تصنيف غرر‌الحكم و درر‌الكلم، ص 188)
بله، درست است كه شيطان به هنگام در زدن اصرار مي‌ورزد و پافشاري مي‌كند اما در برابر او فرشتگان الهي نيز هشدار مي‌دهند و امدادگري مي‌كنند و شيطان نسبت به كسي كه خودش را در پناه خداوند قرار داده، ضعيف مي‌باشد.
كمينگاه يأس
كمينگاه و گلوگاه به موقعيت‌هايي گفته مي‌شود كه براي دشمن فرصتي طلایي و براي ما سخت شكننده و خسارت بار است؛ چون در اين موقعيت‌ها، شرايط ما به گونه‌اي است كه در تيررس دشمن قرار داريم و هر لحظه ممكن است در دام او گرفتار شويم؛ مانند ماهی كه غافل از دام و كمين است و ناگاه به دام مي‌افتد و صید می‌شود. يكي از اين كمينگاه‌ها و فرصت براي شيطان، هنگامي بوجود مي‌آيد كه انسان از رحمت خدا مأيوس گردد. يأسي كه پس از شرك به خدا هيچ گناهي بزرگتر از آن نيست و آدمي را تا سر حد كفر پایين مي‌آورد و از گناهان كبيره نيز شمرده شده است. چنانكه قرآن‌كريم مي‌فرمايد:
 «إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ» «از رحمت خدا كسى مأيوس نمى‏شود، مگر آنكه از گروه كافران باشد.» (یوسف ـ 87)
يأس از رحمت خدا و نااميدي از برآوردن خواسته‌ها و نيازها، بحران مي‌آفريند و سبب جرأت بر جميع گناهان مي‌گردد؛ چون مي‌گويد: حال كه من مورد عذاب خدا قرار گرفته‌ام چرا خود را از شهوت دنيا محروم نمايم؟ به قول ضرب‌المثل معروف:
« آب كه از سر گذشت، چه يك ذرع چه صد ذرع ـ چه يك ني چه صد ني!»
و در واقع خود را بي‌پناه مي‌پندارد. و شيطان نيز در جست‌وجوي چنين انسانهایي است كه از درگاه خدا قطع اميد كرده و بي‌پناه شده‌اند. ابو نصر بزنطي كه از اصحاب امام هشتم علي‌بن‌موسي‌الرضا(ع) است، مي‌گويد: خدمت امام عرض كردم: فدايت شوم؛ چند سالي است كه از خدا حاجتي مي‌طلبم و در دلم از تأخير اجابت‌ آن، احساسي دارم؛ حضرت فرمودند:
«إِيَّاكَ وَ الشَّيْطَانَ أَنْ يَكُونَ لَهُ عَلَيْكَ سَبِيلٌ حَتَّى يُقَنِّطَكَ» «مواظب باش! شيطان از اين رهگذر، تو را به وسوسه نیندازد تا آنكه مأيوست نمايد.» (اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج 4 ص 244 )
حكايت
مرد عابدي هميشه با خداي خويش راز و نياز مي نمود و داد «اللّه اللّه» داشت. روزي شيطان بر او ظاهر شد و وي را وسوسه كرد و كاري كرد كه اين عابد براي هميشه خاموش شد. به او گفت: اي مرد، اين همه كه تو گفتي، اللّه، اللّه، سحرها از خواب خوش خويش گذشتي و بلند شدي و با اين سوز و درد گفتي: «اللّه، اللّه، اللّه» و خدا خدا مي‌گویي، آن هم با اين همه درد، آخر يك مرتبه شد كه تو لبيك بشنوي؟ تو اگر به در خانه‌ هر كس رفته بودي و اين اندازه ناله كرده بودي، لااقل يك مرتبه جوابت را داده بودند. اين مرد ديد ظاهراً حرف منطقي است!
لذا در او موثر افتاد و از آن به بعد دهانش بسته شد و ديگر اللّه، اللّه نمي‌گفت!
در عالم رؤيا هاتفي به او گفت: تو چرا مناجات خودت را ترك كردي؟
پاسخ داد: من مي‌بينم اين همه مناجات كه مي‌كنم و اين همه درد و سوزي كه دارم يك مرتبه نشد در جواب من «لبّيك» گفته شود.
هاتف گفت: ولي من از طرف خدا مأمورم كه جواب تو را بدهم.
گفـت آن الله تــو لبّيـك مـاست
و آن نياز و درد سوزت پيك مـاست
حيلـه‌ها و چـاره‌ جـوييهـاي تــو
جذب ما بود و گشاد اين پاي تـــو
ترس و عشق تو كَمند لطف مـاست
زيـر هـر يـا ربّ تـو لبّيـك ‌هاست
(مولوي، مثنوي معنوي/ مثنوي)
يعنى همان درد و سوز و عشق و شوقي كه ما در دل تو قرار داديم اين خودش لبيك ماست!
صدقه، كمر شكن!؟
يكي از دستوراتي كه در اسلام بر آن تاكيد شده و از اهميت بسزايي برخوردار است، انفاق كردن و صدقه دادن است، ارزش و اهميت آن به اندازه‌اي است كه بيش از هشتاد آيه قرآن، به آن پرداخته است. قرآن وقتي سيماي پرهيزكاران را بيان مي‌كند، يكي از اوصاف نيك آنان را انفاق كردن مي‌داند. «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاهًَْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»
« [متّقين] كسانى هستند كه به غيب ايمان دارند و نماز را به پاى مى‏دارند و از آنچه به آنان روزى داده‏ايم، انفاق مى‏كنند.» (بقره- 3)
امّا انسان در راه انجام انفاق با موانعي روبرو است كه قرآن‌كريم يكي از موانع مهم انفاق و صدقه را وسوسه‌هاي شيطاني مي‌داند كه انسان را از فقر و تنگدستي مي‌ترساند، بخصوص اگر اموال خوب و قابل استفاده را انفاق كند و چه بسا اين وسوسه‌هاي شيطاني مانع از انفاق‌هاي مستحبي در راه خدا و حتي انفاق‌هاي واجب مانند زكات و خمس شود.
قرآن‌كريم در اين راستا مي‌فرمايد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ» «شيطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهيدستى مى‏دهد؛ و به فحشا (و زشتي‌ها) امر مى‏كند.» (بقره- 268)
مي‌گويد: تامين آينده خود و فرزندان را فراموش نكنيد و از امروز فردا را ببينيد و آنچه بر خويش رواست بر ديگري روا نيست و امثال اين وسوسه‌هاي گمراه كننده را مكرّر به انسان مي‌گويد.
به علاوه شیطان، انسان را وادار به فحشاء مي‌كند كه منظور از آن هر معصيتي است، زيرا شيطان به وسيله ترس از فقر و تهيدستي انسان را وادار به كسب مال از هر طُرُق نامشروع مي‌كند. بنابراين شيطان با وعده‌هاي فقر خود، علاوه‌بر اينكه توفيق انفاق و صدقه را از انسان مي‌گيرد، آدمي را وادار به فحشاء و معصيت نيز مي‌نمايد.
از همين جهت پيامبر اكرم(ص) فرمود: «الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ» «صدقه كمر شيطان را مي شكند.» (شیخ حرّ عاملی، وسائل‌الشّیعه، ج 10، ص 296)
1- شیطان: «من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد!» بدين گونه شيطان پاسخ دندان‌شكني به همه‌ كساني كه گناهان خويش را به گردن او مي‌اندازند و او را عامل انحراف خود مي‌شمرند و به او لعنت مي‌فرستند، مي‌دهد. شيطان جز درحد دعوت، نقشي در عمل انسان ندارد.
2- در متن آمده است
3- در متن آمده است
4- در متن آمده است