رابطه توکل و تلاش
یکی از مباحث کلیدی در آموزههای اعتقادی اسلام، موضوعات توکل و تفویض است. این موضوعات در حقیقت مراتبی از اعتقاد عملی در توحید فعل است. مومنان واقعی به سبب معرفت برتر خود، به توحید در فعل همانند توحید در ذات، صفات، عبادت و مانند آن اعتقاد دارند و این را در عمل نشان میدهند. اینگونه است که امور خود را به خداوند تفویض و واگذار کرده و با توکل و اعتماد به خداوند، بیهیچ خوف و حزن در کمال آرامش زندگی میکنند.
اما از آنجایی که دنیا دارالاسباب است و انسان نیز مسئولیتهایی دارد، مومنان هرگز با توکل و تفویض، شانه از بار مسئولیت خالی نمیکنند. اینجاست که در کنار توکل، تفویض و بهره مندی از امدادهای غیبی الهی، خود نیز در همان مسیر صراط مستقیم کار و تلاش و سعی و مجاهدت میکنند.
در مطلب پیشرو نسبت توکل و تفویض و امدادهای غیبی با تلاش و مجاهدت انسان مومن موحد بیان شده است.
توکل و تفویض، اعتماد به خدا
یکی از آموزههای اسلامی، اعتماد و اطمینان به خدا در کارهاست. انسانها به سبب فقر ذاتی خود(فاطر، آیه ۱۵؛ یوسف، آیه ۶۷) هیچ قدرت و توانایی بر انجام کاری ندارند، مگر آنکه حول و قوتی از سوی خداوند باشد. پس سخن از دانایی و توانایی ذاتی انسان تنها خیال و توهمی بیش نیست. وقتی ذات خود محتاج به خداوند غنی بالذات است، دیگر چیزی را نمیتوان در آدمی یافت که خاستگاهی غیر از خدا داشته باشد. بنابراین، توکل به خدا و تفویض کارها به او از سوی انسانی که این گونه است و این را نیز میداند، یک امر طبیعی است.
خداوند در آیات بسیاری به مومنان گوشزد میکند که در زندگی میبایست توکل داشته و تنها به خدا اعتماد کنند؛ (آل عمران، آیات ۱۲۲ و ۱۶۰؛ مائده، آیات ۱۱ و ۲۳؛ اعراف، آیه ۸۹؛ انفال، آیه ۲) چرا که همه موجودات غیر از خدا، هیچ کار هستی هستند و هر چه از وجود بهرهای میبرد از ناحیه خداوندی است. توحید محض (انعام، آیه ۱۰۲، رعد، آیه ۳۰) به این معناست که همه هستی محتاج به او هستند و او تنها مالک و رب(فاتحه، آیات ۲ و ۳؛ انفال، آیه ۲)، خالق و حاکم و مسلط بر هر چیزی است (انعام، آیه ۱۰۲؛ هود، آیات ۵۶ و ۱۲۳) و همچنین قدرت و رزاقیت (عنکبوت، آیات ۵۹ و ۶۰) و کفایت خداوند در امور(آل عمران ، آیه ۱۷۳؛ نساء، آیات ۸۱ و ۱۳۲ و ۱۷۱)، علم خدا به احوال و اعمال بندگان (هود، آیه ۱۲۳؛ فرقان، آیه ۵۸؛ غافر، آیه ۴۴) و نظارت خداوند بر کارها (شعراء، آیات ۲۱۷ تا ۲۱۹) و ولایت خداوندی(آل عمران، ایه ۱۲۲؛ توبه، آیه ۵۱) و مانند آن اثباتکننده این معناست که جز خداوند هیچ کسی در هستی کارهای نیست و همه چیز تحت مشیت الهی و حاکمیت اوست.(اعراف، آیه ۸۹؛ آل عمران، آیه ۱۶۰)
ضرورت تلاش انسان
در ضمن امدادهای غیبی الهی
اگر گفته میشود انسان باید اهل توحید محض باشد و همه چیز را از ناحیه خدا بداند و از او بخواهد و در همه امور زندگی خود به خداوند اعتماد و اطمینان کرده و اهل توکل و تفویض باشد، آیا به معنای آن است که دست از کار بکشد و خود را به تکاهل و تکاسل و تنبلی بزند و کاری انجام ندهد؟
در پاسخ باید گفت که توکل و تفویض هرگز به معنای دست از کار کشیدن و تنبلی نیست. در آیات قرآن همواره توکل همراه با کارهایی از سوی انسان مطرح شده است. به عنوان نمونه خداوند به پیامبر(ص) میفرماید که در کارهای مربوط به جامعه از جمله مسائل فرهنگی ، نظامی، اجتماعی و سیاسی و مانند آن با مردم مشورت کرده و سپس خود عزم ارادی و عملی در انجام آن چیزی که تصمیم گرفته داشته باشد و حرکت کرده و کارها را با توکل انجام دهد.(آل عمران، آیه ۱۵۹)
اصولا امدادهای غیبی به این معنا نیست که ما دست از کار بشوییم و از انجام وظایف و مسئولیتهای خود شانه خالی کنیم. لذا در زمان جهاد و مجاهدت که امدادهای غیبی به مومنان میرسد و فرشتگان به یاری مومنان میآیند، لازم است که مومنان نیز مجاهدت فزونتری داشته باشند و در همان حال توکل نمایند.(آل عمران، آیات ۱۲۲و ۱۷۲ و ۱۷۳؛ انفال، آیات ۴۷ و ۴۸)
خداوند دنیا را دارالاسباب قرار داده و هر چیزی در زمین دارای اسبابی است و خداوند برای رسیدن یا تحقق هر چیزی سببی قرار داده است.(کهف، آیه ۸۴) در روایات نیز آمده است: ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها؛ خداوند ابا دارد که امور جز از طریق اسباب آن جاری شود.( بحار الانوار، ج ۲، ص ۹۰)
پس تا زمانی که انسان در دنیاست میبایست از اسباب بهره گیرد. از این روست که ذوالقرنین نیز تابع اسباب بوده و از اسباب برای رسیدن به مقاصد خود بهره میبرده است. (کهف، آیات ۸۵ و ۸۹ و ۹۲) بنابراین در هر مقام و منزلتی از توحید و قرب الهی باشیم میبایست از اسباب بهره گیریم و تا در دنیا نفس میکشیم نباید بگوییم همه کارها از راه غیب و بدون اسباب باید حل بشود. همچنین دنیا برای انسان همانند کشتزار است که باید اینجا بکارد و در آخرت درو کند. پس عمل در دنیا بسیار مهم است و انسان نتیجه سعی خود را میبیند.(نجم، آیات ۳۹ و ۴۰؛ تکویر، آیه ۱۴)
با نگاهی به برخی از داستانهای قرآنی به وضوح این معنا تبیین شده که توکل میبایست همراه با عمل باشد؛ زیرا دنیا دار عمل است. با آنکه خداوند به حضرت مریم(س) از راههای غیب نعمتهای فراوانی میدهد به طوری که حضرت زکریا(ع) هرگاه به محراب عبادت آن حضرت میرفت در برابرش روزی خاص میدید که خداوند برای او فرستاده بود،(آل عمران، آیه ۳۷) و همچنین از طریق غیب بچهدار میشود و فرشته به شکل انسانی کامل برای او تمثل مییابد،(مریم، آیه ۱۷) و حتی درخت خشکیده را برای او بارور میکند تا از خرمای تازه آن بخورد، ولی به او فرمان میدهد که برای کندن و خوردن خرما میبایست یک حرکتی نیز داشته باشد و درخت را بتکاند تا خرمای تازه بر او بریزد. (مریم، آیه ۲۳) در حالی که خداوند همان طوری که به امداد غیبی و معجزهای این درخت خشکیده را بارور کرده بود میتوانست همان خرما را در دامن او بریزد، ولی از او میخواهد تا حرکتی داشته باشد و درخت را بتکاند.
همچنین در داستان مادر موسی(ع) این معنا مورد تاکید است؛ خداوند به مادرش فرمان میدهد که او را به دریا بینداز تا این دریا به فرمان تکوین الهی او را به ساحل نجات بیاورد و دوباره در اختیار تو قرار دهد و چشمت را به جمالش از اشک شوق و شادی خنک و روشن سازد. اما در همان حال، مادر موسی(ع) به دخترش یعنی خواهر حضرت موسی(ع) فرمان میدهد که دنبال گهواره موسی (ع) برود و با احتیاط و از دور نظارهگر باشد که چه میشود و تلاش و کوششی داشته باشد.(قصص، آیه ۱۱) بنابراین، توکل به معنای این نیست که ما دست از تلاش و کوشش برداریم، بلکه حتی اگر معجزه و امدادهای غیبی در کار باشد، ما باید وظایف و مسئولیت خود را انجام دهیم و بر اساس سنت و قوانین تکوینی الهی در دنیا کار و تلاش و سعی داشته باشیم.
همه پیامبران با آنکه در مقام توکل قرار داشتند ولی این بدان معنا نبود که دست از کار بردارند. حضرت شعیب(ع) میفرماید که من آنچه در استطاعت و توان خودم است، برای اصلاح امور انجام میدهم و با این حال دست از توکل به خدا نیز بر نمیدارم(هود، آیات ۸۴ و ۸۸)؛ زیرا هیچ تضادی میان سعی و تلاش انسان از سویی و توکل و حتی تفویض امور به خدا از سوی دیگر وجود ندارد. انسان باید توجه داشته باشد که سعی و تلاش او از نیرو و قوهای برمی خیزد که خداوند به او داده و هر لحظه اگر این ارتباط قطع شود و حول و قوه از انسان سلب گردد، انسان کاری نمیتواند بکند؛ همچنین اگر حول و قوهای باشد تاثیرگذاری اسباب نیز به دست خداوند است و این خداوند است که تاثیر را در اسباب قرار میدهد و یا از آن سلب میکند. اگر پرندهای که بر باد سوار است و در حال پرواز است و خداوند او را در آن حالت به حکمت سنت الهی نگه داشته، از او سلب امساک نماید، چه کسی میتواند او را در هوا نگه دارد؟ بیگمان خداوند است که پرنده را در پرواز نگه میدارد(ملک، آیه ۱۹) پس هر چیزی که در دنیا تحقق مییابد و یا از میان میرود تحت مشیت و اراده الهی و قدرت و علم و حکمت او قرار دارد.
البته باید توجه داشت که توکل باید دائمی باشد نه اینکه در آغاز توکل کند و یا در میانه کار و یا آخر کار که به ظاهر به نتیجه رسیده است دست از توکل بردارد. خداوند در آیاتی از جمله آیات ۴۲ و ۹۹ سوره نحل و آیه ۵۹ سوره عنکبوت و آیات ۱۱ و ۱۲ سوره ابراهیم بر استمرار توکل اصرار دارد؛ زیرا اگر این گونه نباشد توکل تحقق نیافته است. کسی که واقعا اهل توکل به خداست دارای استقامت در کار و صبر در امور همراه با توکل از آغاز تا انجام است.(ابراهیم، آیه ۱۲؛ نحل، آیات ۴۱ و ۴۲)
به هر حال، از نظر قرآن نه تنها بهره مندی از اسباب هیچ منافاتی با اصل توکل ندارد، بلکه لازم است که همواره توکل همراه با تلاش و سعی آدمی و بهره مندی از اسباب باشد. البته تفاوتی میان اسباب ظاهری و عادی و یا باطنی و غیر عادی چون معجزه و عنایت خاص و امدادهای غیبی الهی نیست.(آل عمران، آیه ۱۵۹؛ انفال، آیات ۶۲ و ۶۴؛ یوسف، آیه ۶۷)
باید بفهمیم که همه کارها حقیقتاً دست اوست؛ هر چند ما در اثر کم سویی چشممان اسباب نزدیک را میبینیم؛ ولی دست او را در پشت پرده نمیبینیم. از اینجا متوجه میشویم توکل، منافاتی با کار کردن ندارد. کار تکلیف است؛ توکل اعتقاد قلبی است. من اعتمادم بر خداست؛ اما کار میکنم، چون او چنین تکلیف کرده است.
پس اعتقاد قلبی و توکل بر خدا یک باب و تکلیف من نسبت به کار و تلاش، باب دیگری است. اما بسیاری از مردم این دو را با هم خلط میکنند و گمان میکنند اگر کسی توکل داشته باشد نباید در پی کار و تلاش باشد. البته کسی که اعتماد به خدا دارد، برای تأمین نیازمندیهای خود به هر دری نمیزند، آبروی خود را نمیبرد و تملق هر کسی را نمیگوید. او توکلش بر خداست. خدا هم به بندهاش فرموده با حفظ آبرویت کار کن. انسان متوکل، خود را به ذلت نمیکشد؛ اگر روزیاش نرسید، با توکل بر خدا صبر میکند.