«حالِ خوش» به روایت حافظ
رضا اسماعیلی
«یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ»
ای تغییر دهنده دلها و دیدهها، ای تدبیرکننده شب و روز، ای گرداننده سال و حالتها، بگردان حال ما را به بهترین حالها.
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهی ست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
در این نوشتار میخواهیم کلید «حال خوش» را از حافظ بگیریم. اینکه «حال خوش» چیست و چگونه میتوان به آن رسید؟ از نگاه حافظ رسیدن به «حال خوش» سه شاه کلید دارد که با به دست آوردن آنها میتوان در بهشت سعادت و رستگاری دنیا و آخرت به گلگشت و تفرج پرداخت. کلیدهایی که در اکثر آیات و روایات قرآنی به آنهااشاره شده است:
۱ – عبودیت و بندگی
۲ – کناره گیری از گناه
۳ – عمل صالح
کلید اول: عبودیت و بندگی
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
بندگی خدا و پیروی آگاهانه از بزرگان دینی؛ قابلیتهای انسانی ما را به فعلیت در میآورد و از ما انسانی صالح میسازد. از نظر حافظ نیز اولین کلید برای دستیابی به آرامش و «حال خوش» سر نهادن بر آستان حضرت جانان و تکیه زدن بر مسند «عبودیت و بندگی» و «ذکرالله» است. چرا که خوب میداند کلید وارستگی چیزی جز «بندگی» خدا نیست. این دقیقهای است که در آثار منظوم و منثور اکثر شاعران و عارفان مسلمان بر آن تأکید شده است. بندگی حضرت حق انسان را از دلبستگی و وابستگی به غیر آزاد میکند و به «وارستگی» میرساند، و رسیدگی به مقام وارستگی «حال خوش» را به انسان مؤمن ارزانی میکند. از همین روست که خواجه عبدالله انصاری در مناجاتنامه خود میگوید: «الهی! اگر یک بار گویی: بنده من، از عرش بگذرد خنده من.» عینالقضات همدانی نیز با تأکید بر این دقیقه میگوید: «... تا از خودپرستی فارغ نشوی، خداپرست نتوان بودن. تا بنده نشوی، آزادی نیابی.»
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
آیه ۲۸ سوره «رعد» نیز مؤید همین معناست: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: همان کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد، آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مىیابد.»
از نگاه حافظ حضرت پروردگار بهترین تکیه گاه انسان و همنشینی و همصحبتی با او، سرچشمه آرامش و حال خوش است:
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز توفان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بُود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
از همین رو حافظ بندگی واقعی و اصیل را بندگی آزادگان میداند که نه از ترس دوزخ و نه به طمع بهشت، بلکه چنانکه حضرت علی(ع) میفرماید بندگی آگاهانه و مبتنی بر «معرفت دینی» است:
«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا الله رَغْبَهًًْ فَتِلْک عِبَادَهًُْْ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَهًْ فَتِلْک عِبَادَْهًُْ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَخهًُْ الْأَحْرَار؛ امام علی(ع) میفرماید: گروهی خدا را برای چشم داشت، میپرستند و این پرستش بازرگانان است. گروهی او را از روی ترس عبادت میکنند و این عبادت بردگان است، و گروهی او را سپاسمندانه میپرستند و این پرستش آزادگان است.» (نهج البلاغه، ص ۵۱۰، حکمت ۲۳۷)
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بندهپروری داند
کلید دوم: کنارهگیری از گناه
در آموزههای دینی و اسلامی بسیار بر این موضوع تأکید شده است که هر کس از معصیت و گناه کنارهگیری کند، هر روزش عید و سرشار از امید است. چنانکه در حدیثی از امام علی(ع) میخوانیم: «كُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى الله فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ:هر روزی كه در آن معصیت و گناه و خلاف نشود، عید است.» (نهجالبلاغه، حكمت۴۲۸)
آری، نوروز واقعی روزی است که خانه قلب و روحمان را از گرد و غبار زشتی و پلشتی، و سیاهی «معصیت» و رذایل شیطانی بتکانیم و در مسیر «انسان بودن» و «انسان شدن» گام برداریم. رذایلی مانند: خودخواهی، تفرعن و تکبر، نفاق، دروغ، نفرت، حرص، کینه، خیانت، حسادت، غیبت، تهمت، شهوت، هوسبازی، قدرتطلبی، ستم، جهل، خرافهپروری، زهدفروشی، مردم فریبی، مردم آزاری و... «حال خوش» فرزند «بندگی» و پرهیز از «گناه» است که فطرت انسان را خط خطی و قلب انسان را سیاه میکند. «حال خوش» فرزند انسان بودن و زیبا زندگی کردن است. و زیبایی چیزی جز «عمل صالح» نیست. یعنی حرکت در مسیر ارزشهای اصیل فطری و فضایل و کرامتهای انسانی. فضایلی مانند: یکتاپرستی، جهاد در راه خدا(مبارزه با کفر و نفاق و شرک)، پارسایی، عزت نفس، مناعت طبع، وارستگی، آزادگی، صلح و دوستی، حقجویی، عدالتخواهی، ظالمستیزی، مظلومنوازی، مهرورزی، نوعدوستی، خدمت به خلق، خیرخواهی، خوشبینی، عقلانیت، روشناندیشی، روشنگری، مردمداری، امانتداری، تواضع، نجابت، ادب، همدردی، حقشناسی، راستگویی، خویشتنداری، شکیبایی، شجاعت، وفاداری، صداقت، ایثار، مروت، مدارا... و انجام هر کاری که به انسان روشنی، نورانیت و معنویت میبخشد.
از نظر حافظ نیز دومین کلید آرامش و «حال خوش»، کنارهگیری از گناه و حرکت در صراط مستقیم «عمل صالح» است. اما از نظر او که مسلمانی بصیر و دین آگاه است، گناه تنها ترک نماز و خوردن روزه نیست، سرآمد گناهان در چشم و دل حافظ «ریاکاری، زهد فروشی، و مقدسمآبی» است که همچون طاعون به جان انسانها میافتد و باعث مسخ، انحطاط و فروپاشی اخلاقی و معنوی جامعه میشود:
آلودگی خرقه خرابی جهان است
کو راهروی اهل دلی، پاک سرشتی
***
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
کلید سوم: عمل صالح
در سوره «والعصر» میخوانیم: «وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ: سوگند به عصر، که آدمی زیانکار است. مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند و یکدیگر را به حق و به صبر سفارش کردند.»
در آیه (۲) سوره مبارکه محمد(ص) نیز میخوانیم:«وَالَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَآمَنوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الحَقُّ مِن رَبِّهِم كَفَّرَ عَنهُم سَيِّئَاتِهِم وَأَصلَحَ بالَهُم: و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد(ص) نازل شده نیز ایمان آوردند، خداوند گناهان شان را میبخشد و کارشان را اصلاح میکند!»
انسان صالح در گام اول خودش را اصلاح میکند و در گام دوم در قامت یک مصلح اجتماعی به اصلاح جامعه میپردازد. لازمه اصلاح، حرکت از وضع موجود به سمت وضع مطلوب و موعود است، و این امکانپذیر نیست مگر اینکه ما کاستیهای وضع موجود و برجستگیهای وضع مطلوب را دریابیم و بشناسیم. بنابراین لازمه تغییر و اصلاح، داشتن معرفت و شناخت است. بدون شناخت امکان هیچگونه تغییر و اصلاحی وجود ندارد، و این یعنی اینکه انجام «عمل صالح» بدون شناخت و معرفت اصیل دینی ممکن نیست.
متأسفانه امروز بعضی از شاعران و ذاکران آیینی به خاطر توقف در منزل محبت و راه نبردن به ملکوت معرفت اشعاری را میسرایند و میخوانند که به خاطر تقابل با اصول و محکمات دینی، نه تنها مصداق عمل صالح نیستند، بلکه گاهی در نقطه مقابل عمل صالح قرار میگیرند.
حضرت لسانالغیب حافظ شیرازی سومین کلید سعادتمندی و رستگاری و رسیدن به سرمنزل «حال خوش» را «عمل صالح» میداند که بارزترین مصداق آن «خوشدلی» و «خوشبینی» و خدمت به خلق خداست. خواجه شیراز در غزلی میگوید:
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به میصاف مروق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان
فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم
آسمان کشتی ارباب هنر میشکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
در آیه (۲۲۷) سوره مبارکه بقره نیز خداوند صریحا تأکید میکند که «حال خوش» میراث «صالحان» است که به برکت عمل صالح به قلبی مطمئن و آرامشی معنوی دست پیدا کردهاند. انسانهای مومنی که وجودشان از هر گونه غم و اندوه و ترسی خالی است و اجرشان با پروردگار؛
«إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَأَقامُوا الصَّلاهًَْ وَآتَوُا الزَّكاهًَْ لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ: کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین میشوند.»
این نشاط و آرامش فقط مخصوص دنیا نیست، از دیگر برکات عمل صالح این است که صالحان در روز قیامت نیز با چهرههایی مسرور و با نشاط محشور میشوند: «تعرف في وجوههم نضره النعيم»، در چهرههاي آنها طراوت و نشاط نعمت را میبينی (مطففين/۲۴).
عمل صالح میوه ایمان و «تقوای الهی» است و میوه تقوا نیز بصیرت(قدرت تمیز حق از باطل) است. چنانکه خداوند میفرماید: «... إن تَتَّقُواْ الله یَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً... همانا اگر تقوای خدا را پیشه کنید، خداوند وسیله تمیز حق از باطل را برای شما قرار میدهد.(انفال/ ۲۹)
عمل صالح با اخلاص کامل و بدون هیچگونه چشمداشت دنیوی و اخروی برای تقرب به خدا و آرامش درونی انجام میشود. عملی که ما را از ظلمات به سوی نور هدایت میکند: « يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ». محصول عمل صالح نیز «رضایت و خشنودی و آرامش» انسان مومن است. مومن واقعی عمل صالح را تنها به قصد راه بردن به بهشت رضایت حضرت دوست انجام میدهد و حتا به دنبال پاداش اخروی نیست.
به راستی نیز تنها راه نجات از برزخ اندوه و افسردگی و دلمردگی و رسیدن به سرمنزل آرامش در جهان پر آشوب کنونی «عمل صالح» است. حافظ نیز بر این اعتقاد و باور پای میفشارد که در سایهسار «عمل صالح» میتوان بر سختیها و ناملایمات روزگار غلبه کرد و به حال خوش دست یافت: «غبار غم برود، حال خوش شود حافظ». عملی که از چهار رکن تشکیل شده است:
* نیت الهی وانسانیِ مبتنی بر معرفت اصیل دینی؛ صرف داشتن نیت خوب و الهی برای انجام عمل صالح کافی نیست. عمود عمل صالح «شناخت» است و زمانی نیت پاک الهی به عمل صالح منجر میشود که آبشخور آن «عقل» باشد. روایات زیر موید این معناست:
امام كاظم(ع) میفرماید؛ «همان گونه كه قوام جسم، تنها به جان زنده است، قوام دينداری هم تنها به نيت پاک است و نيت پاک، جز با عقل حاصل نمیشود.(تحف العقول، ص۶۹۳) و پیامبر اکرم(ص) میفرماید؛ «من عمل على غیر علمٍ کان ما یفسد أکثر ممّا یصلح: کسى که بدون شناخت عمل کند، خرابکردنش بیشتر از درست کردن اوست.(المحاسن: ۱/۳۱۴/۶۲۱).»
مصداق بارز احادیث فوق در تاریخ اسلام «خوارج» هستند. گروهی که برخیشان با نیت پاک و به قصد «قربه الی الله» قرآنها را بر نیزه کردند و با شعار«لا حکم الا الله» قرآن ناطق علی(ع) را وادار به پذیرش حکمیت کردند. در روز و روزگار ما نیز فرقههایی همچون طالبان و القاعده و گروههای تکفیری مصداق بارز به اصطلاح مسلمانانی هستند که تحت لوای اسلام و با شعار «الله اکبر» و «لااله الا الله» به جنگ با اسلام ناب محمدی برخاستهاند و به خاطر عمل بدون بصیرت و شناخت، به جای خدمت، جنایت و خیانت میکنند.
* اخلاص:(پیامبر اکرم میفرماید؛ من اخلص لله اربعين يوما فجرالله ينابيع الحكمه من قلبه علی لسانه: هر كس چهل روز ايمانش را برای خدا خالص گرداند، خداوند چشمههای حكمت را از قلب او بر زبانش جاری میكند(عيون اخبارالرضا، ج۲، ص۶۹، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۴۲.)
* ایمان:(إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ يَهديهِم رَبُّهُم بِإيمانِهِم: کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمان شان هدایت میکند. (سوره مبارکه يونس آیه ۹)
* صبر و شکیبایی: تحمل ناملایمات و دشواریها در راه ایفای رسالت انسانی و اجتماعی یکی از مؤلفههای عمل صالح است. چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: (إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَـئِكَ لَهُم مَّغْفِرَه وَأَجْرٌ كَبِیرٌ: مگر آنان که شکیبایی کردند و اعمال صالح به جای آوردند، آمرزش و پاداش بزرگ از آن ایشان است.(هود، ۱۱)
علامه طباطبايی عمل صالح را از دیدگاه قرآن چنین تعریف میکند: «هرچند صلاحيت عمل در قرآن کريم بيان نشده است، لکن از آثاری که برای آن ذکر شده میتوان مفهوم آن را فهميد. عمل صالح عملی است که برای کسب رضايت پروردگار با تحمل دشواریها انجام میشود؛ چنانکه فرمود: «... صبروا ابتغاء وجه ربهم...». (الرعد، ۲۲) يعنی: و کسانی که برای طلب خشنودی پروردگارشان شکيبايی کردند. و نيز فرمود: «... و ما تنفقون إلّا ابتغاء وجه الله...»؛(البقره، ۲۷۲) يعنی: و جز برای طلب خشنودی خداوند انفاق مکنيد. اثر ديگر، آن است که عمل صالح صلاحيت برای اجر و پاداش را دارد، چنانکه خداوند میفرماید: «... ثواب الله خير لمن ءامن و عمل صالحاً...»؛(القصص، ۸۰) يعنی برای کسانی که ايمان آوردهاند و کار شايسته کردهاند، پاداش خدا بهتر است. اثر ديگرش آن است که عمل صالح کلمه طيب را بالا میبرد. چنانکه فرمود: «... إليه يصعد الکلم الطيّب والعمل الصالح يرفعه...»؛ (الفاطر، ۱۰) مراد از کلم الطيب عقايد حق از قبيل توحيد است و مراد ازصعود آن تقربش به خدای تعالی است و مراد از عمل صالح هر عملی است که طبق عقايد حق صادر شود و با آن سازگار باشد. (طباطبايی، ۱۳۷۴ش، ج ۱، ص ۴۵۸.)
جان کلام آنکه میوه «عمل صالح»، حال خوش، آرامش، آمرزش، رستگاری و عاقبت به خیری است. حافظ نیز با الهام از آیات و روایات قرآنی، در جای جای دیوان غزلیاتش ما را به «عمل صالح» دعوت کرده است:
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
***
درخت دوستی بنشان، كه كام دل به بار آرد
نهال دشمنی بركن، كه رنج بیشمار آرد
***
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشتهاند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
***
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
***
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
***
چو غنچه گر چه فروبستگی ست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا میباش
طرحی نو دراندازیم
بیا تا گل برافشانیم و میدر ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
امید آنکه همچون حضرت لسانالغیب حافظ شیراز، با فهم درست و عمیق آموزههای انسان ساز و اصیل دینی و راه بردن به «سیرت و حقیقت» دین، در مسیر بندگی پروردگار و پیروی از سنت و سیره نبوی و علوی گام برداریم، و با ارائه رهیافتهای روشنگرانه از دین و آیین، در سال جدید از بیراهه «جهل و جمود و تحجر» برگردیم و با خرافه و گزافه و تحریف باورهای دینی مقابله کنیم. آرزوی دیگر اینکه در سال جدید پیش و بیش از آنکه در «صورت قرآن» متوقف بمانیم، سعی کنیم با تدبر و تعقل قرآن را بخوانیم و«سیرت» آن را دریابیم، تا در سایهسار قرآن، ایمان و عمل صالح انسانی دیگرگونه شویم. چنانکه خداوند در قرآن میفرماید:
«وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ الله مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ: و نیز در آمد و شد شب و روز، و رزق (و بارانی) که خداوند از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را بعد از مردنش حیات بخشیده و همچنین در وزش بادها، نشانههای روشنی است برای گروهی که اهل تفکّرند. (آیه ۵ سوره جاثیة)».
در مورد فهم درست دقایق و ظرایف وحیانی و قرآنی غزلهای حافظ شیراز نیز به عنوان نماد آزاداندیشی، حقیقتجویی و سالوسستیزی، و همچنین انسانی آرمانخواه و مصلحی جسور و تیزبین که در تمام طول زندگیاش به دنبال روشنگری و هموار کردن راه «اجتهاد» در دین بود، آرزو میکنم که «طرحی نو دراندازیم» و به جای دل بستن به «فال حافظ» که تفننی بیش نیست، به دنبال پیوستن به «حال حافظ» باشیم.