نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
اگر پالرمو اهمیتی ندارد چرا این همه اصرار میکنید؟!
سرویس سیاسی-
روزنامه زنجیرهای آرمان در یادداشتی به تاخیر در تصمیم گیری مجمع تشخیص درباره پالرمو پرداخته و با انتقاد از این تاخیر نوشت:«پالرمو به خودی خود اهمیتی ندارد»!در این یادداشت آمده است:«تعلیق پشت تعلیق، تاخیر پشت تاخیر... باز هم تصمیم پیرامون الحاق ایران به کنوانسیون پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام به تعویق افتاد و انتظارهای داخلی و خارجی راجع به تعیین تکلیف آن عقیم ماند و فضایی از بلاتکلیفی که مستقلا در اقتصاد کشور آثار منفی برجا خواهد گذاشت و باری بر بارها خواهد افزود، ادامه یافت! آیا در ساختار سیاسی کشور ما رسیدن به یک تصمیم تا این حد دشوار است؟ نتیجه 40 سال سیاستورزی این است که بهرغم تصویب لوایح چهارگانه در مجلس و تایید آن در شورای نگهبان یک الحاقیه این همه کش و قوس پیدا کند و تعیین تکلیف آن به تاخیرهای ممتد گرفتار آید؟ الحاقی که به خودی خود تا این اندازه مهم نیست و چه بسا اگر در دولت گذشته بود بدون حاشیه و در ظرف مدت کوتاهی به نتیجه میرسید و بازتاب چندانی هم پیدا نمیکرد!».نویسنده افزوده است:«آری نکته بسیار مهم این است که در هنگام فشار همهجانبه بیگانگان و تنگنای روزافزون معیشت مردم، چرا قدرت تصمیم و تحرک و سرعت انتقال در ساختار سیاسی کشور تا این میزان به کندی گرفتار شده و چابکی واکنش سریع در مقابل رویدادهای گوناگون مشاهده نمیشود؟ امروز بیش از هر زمان دیگری همدلی و همرایی در موضوعات مختلف مورد نیاز است و انتظار مردم برای عبور از چالشهای درونی و زیانبار یک انتظار منطقی و عقلایی است. اعتماد و اطمینان مردم به ساختار سیاسی کشور از اهمیت استراتژیکی برخوردار است، اطمینانی که متاسفانه تا حدودی آسیب دیده است و بخش بزرگی از نابسامانیهای روانی ناظر به امور اقتصاد و بازار ازهمین تعللها و اختلافها در تصمیمها سرچشمه میگیرد».
درباره این یادداشت چندین نکته وجود دارد که به اختصار به آنها میپردازیم نخست آنکه روزنامه زنجیرهای آرمان ظاهرا به این نکته اشاره نکرده و دوست نداشته بپردازد که پیشنهاد تاخیر و تعویق در تصمیمگیری برای پالرمو از سوی نماینده دولت و مجلس به مجمع داده شده و مجمع با این پیشنهاد موافقت کرده است، اگر تاخیر در تصمیمگیری زیانبار است چرا دولت چنین پیشنهادی را به مجمع داده است و امر را محول به آینده کرده است؟!نکته دوم اینکه اگر پالرمو اهمیت چندانی ندارد روزنامههای زنجیرهای و مدعیان اصلاحات چرا خود را به آب و آتش میزنند تا مجمع آن را تصویب کند؟! این همه اصرار برای امر بیاهمیت چه معنایی دارد؟!و نکته سوم اینکه مسئول رسیدگی به مشکلات اقتصادی کشور و معیشت مردم کیست؟! جز دولت؟! قوه مجریه دارای اختیارات بسیار زیاد بر طبق قانون اساسی است و بایستی بر طبق این اختیارات به مشکلات مردم رسیدگی کند و امروز با به سرانجام نرسیدن برجام که آب خوردن مردم را نیز به آن منوط کرده بودند از تحمیلهای بعدی و ضرورت پذیرش آن سخن گفته میشود!
باید با الزامات جهان شمول در حوزه تروریسم همراه شویم!
«حسین قریبی» دستیار وزیر امور خارجه در مصاحبه با روزنامه همشهری بااشاره به لزوم تصویب لوایح مرتبط با FATF در ایران گفت:«نمی توانید یک نیروی برتر مقابله با تروریسم باشید، اما در حوزه بینالمللی با الزامات جهان شمول همراه نباشید». دستیار وزیر امور خارجه مدعی شده است که باید با الزامات جهان شمول در حوزه تروریسم همراه شویم! این اظهارنظر تأمل برانگیز در حالی است که تعریف تروریسم از سوی FATF دقیقا بر اساس معیارهای وزارت خزانهداری آمریکا است!
مارشال بیلینگزلی، رئیسFATF- معاون خزانهداری آمریکا(اتاق جنگ اقتصادی علیه ایران)- شهریور 97 در جلسه استماع کنگره آمریکا در اظهارنظری گستاخانه گفته بود:«ایران بزرگترین حامی تروریسم در جهان است. آنها به تأمین مالی گروههایی مانند حزبالله، حماس و رژیم سوریه که مردم خود را میکشند ادامه میدهند و همزمان برنامه موشکی خود و بیثباتسازی منطقه را پیش میبرند».در ماده 6 كنوانسيون بين المللي مبارزه با تامين مالي تروريسم CFT آمده است: «هر كشور عضو در صورت لزوم، اقداماتي را از جمله در صورت اقتضاء از طريق تدوين قانون داخلي اتخاذ خواهد نمود تا اطمينان حاصل نمايد اعمال كيفري در حيطه شمول اين كنوانسيون، تحت هيچ شرايطي با ملاحظات سياسي، فلسفي، عقيدتي، نژادي، قومي، مذهبي و يا ساير ملاحظات با ماهيت مشابه قابل توجيه نباشد».بر این اساس، پذیرفتن دستورات FATF به معنای پذیرش تعریف تروریسم بر مبنای دستورالعمل وزارت خزانهداری آمریکاست. در دستورالعمل وزارت خزانهداری آمریکا، سپاه پاسداران و محور مقاومت جزو تروریسم محسوب میشوند. همچنین براساس دستورالعمل وزارت خزانهداری آمریکا، مراکز تحقیقاتی ایران در حوزههای مختلف از علوم پزشکی و هستهای تا نظامی باید مورد تحریم قرار بگیرند.
این ترامپ است که به مذاکره نیاز دارد نه کره شمالی
روزنامه زنجیرهای آفتاب یزد در یادداشتی به مذاکرات اخیر کره شمالی و آمریکا با حضور سران دو کشور در ویتنام پرداخته و نوشت: این آمریکا است که به این مذاکرات نیاز دارد.
در این یادداشت آمده است:«در شرایط کنونی، ترامپ واقعا تلاش دارد تا با کنار آمدن با کره شمالی بتواند یک برگ برنده برای انتخابات 20 ماه آینده داشته باشد. صلح با کره شمالی برای ترامپ اهمیت بسیاری دارد. مسئله دیگر اینکه کره شمالی پیش از مذاکرات و دیدارها و در زمان تنش با آمریکا اعلام کرده بود که من با موشک هاوایی را میزنم و همین تهدید باعث نگرانیهای مردم آمریکا شد».نویسنده همچنین تاکید کرده است ترامپ مبنی بر اینکه از کره میخواهد تمام تاسیساتش را نابود کند تا تحریمها را بردارد، اظهارات ناصواب و غیرمنطقیای است.آفتاب یزد به یک پیشنهاد خاص نیز پرداخته و آن اینکه «در شرایط فعلی راهی که ترامپ بتواند از طریق آن به کرهشمالی نزدیک شود این است که مثلا بگوید 25درصد تحریمهایی که آمریکا علیه این کشور اعمال کرده است را بردارد و به کره هم بگوید که این کشور 50 درصد سایتها را تعطیل کند و دراینباره راستیآزماییهایی صورت بگیرد و هر دو طرف به همین شکل جلو بروند. قاعدتا ترامپ باید دست به معاملههایی این چنینی بزند.»در این زمینه نکاتی است که بایستی بدان اشاره کرد نخست آنکه نیاز آمریکا به مذاکره قابل انکار نیست. ترامپ میخواهد با مذاکره نشان دهد که روحیه مقاومت و ایستادگی در کشور مقابل را شکسته است و از سوی دیگر نیز در مذاکرات از موضع قدرت نظرات خود را تحمیل کند، این تنها کره شمالی نیست که ترامپ به مذاکره با آن نیاز دارد ایران نیز چنین حکایتی دارد و از این رو است که رئیسجمهور آمریکا هر روز پیشنهاد مذاکره با قید و بدون قید و شرط را ارائه میدهد پیشنهادی که با مخالفت قاطع رهبر معظم انقلاب به در بسته خورده است.
نکته دوم اینکه کدام کشور عاقلی است که بتواند به وعدههای آمریکا بخصوص در دوره ترامپ بتواند دل خوش کند؟! ترامپ امضای دولت سابق آمریکا پای برجام را به هیچ گرفت و در یک لحظه میتواند از تصمیم خود نیز عدول کند و این طبیعی است که به چنین کشوری با توجه به تجربه برجام نمیتوان اعتماد کرد.
دیپلماسی انفعال، تراز انقلاب نیست
روزنامه ایران ارگان دولت در یادداشتی با عنوان «دیپلمات تراز انقلاب» به موضوع استعفای وزیر امور خارجه پرداخت و نوشت:«ظریف از جمله معدود چهرههایی است که میزان تقیدش به آداب و پروتکلهای دیپلماتیک زبانزد خاص و عام است و شاید یکی از دلایل موفقیت او در انجام مسئولیت وزارت امور خارجه، به ثمر رساندن مذاکرات و نیز محبوبیت ملی و بینالمللیاش را باید در همین میزان تقید جستوجو کرد. از چنین فرد مقیدی عجیب نیست اگر در مواجهه با نادیده گرفتن یکی از ابتداییترین اصول میزبانی یک مقام خارجی در کشور خواه او رئیسجمهور سوریه باشد یا هر کشور دیگری چنین معترض شود. کما اینکه شاید به باور او نیز اهمیت حضور بشار اسد در ایران بر ضرورت حضور رئیس دستگاه دیپلماسی کشور میافزوده است».
این روزنامه در ادامه نوشت:«قرار دادن استعفای ظریف در مقابل جریان مقاومت نیز از مغالطههای دیگری است که از سوی معدودی مطرح میشود. جستوجو در پیشینه موضعگیریهای ظریف پیرامون مسائل منطقهای از جمله رابطه راهبردی و همکاریهای نظامی ایران و سوریه نشان میدهد که سخنان او هیچ گاه کوچکترین تباینی با رویکردهای کلان نظام جمهوری اسلامی و دیدگاههای رهبر معظم انقلاب نداشته است و بالعکس او همواره از سیاستهای منطقهای کشور با قویترین ادبیات دیپلماتیک دفاع کرده است.»ارگان دولت درحالی تلاش میکند با بازی الفاظ از ظریف یک قهرمان بسازد و او را یک دیپلمات انقلابی حامی مقاومت معرفی کند که متاسفانه مواضع منفعلانه و متعدد وی در برهههای مختلف، چنین نوشتاری را به یک متن طنزگونه تبدیل کرده است. به عنوان نمونه وی چندی پیش در نشستی به میزبانی شورای روابط خارجی آمریکا، در اظهاراتی منفعلانه و خلاف منافع ملی، در موضع متهم و رعیت! شکایت آلسعود را نزد آمریکاییها برده و با پذیرش ایجاد بیثباتی در منطقه توسط ایران! ، پیشنهاد برجام منطقهای را مطرح کرده بود. اظهاراتی که هیچ رنگ و بویی از ابتدائیات رفتار دیپلماتیک نیز در آن دیده نمیشود.
گذشته از این بر فرض صحت ادعای ارگان دولت، چرا دولتیها تا هماکنون درباره عدم دعوت از ظریف به آن دیدار کلمهای توضیح ندادهاند؟ چرا اصلاً لازم ندیدهاند بگویند چرا ظریف به جلسه نیامد و علت ناهماهنگی چه بود؟ حتی رئیسجمهور در نامه به ظریف اصلاً به گلایه وی وارد نمیشود. حتی در سخنرانی خود که فردای استعفا انجام داد از ظریف همانطور تمجید کرد که از زنگنه و همتی تمجید کرد و گویی چیزی به نام استعفا برای وی یک شوخی است. به عبارتی آنچه دولتیها بعد از استعفا به افکار عمومی خود میتواند پردهبرداری از سناریویی باشد که کثیف مینماید.
آفتابی شدن تئوریسین افزایش نرخ دلار با ژست همگرایی!
روزنامه اعتماد دیروز روتیتر «مسعود نیلی از ضرورت همگرایی میگوید» را زد و «عبور از تحریم برای مردم» را همراه با عکسی از نیلی، جای تیتر یک خود نشاند. نیلی در مصاحبه با اعتماد از ضرورت ایجاد شرایط متفاوت در سپهر سیاسی کشور با محوریت موضوعات اقتصادی گفته و بر ارائه راهحلها برای حل مشکلات از سوی سیاستمداران فارغ از تعلقشان به گروه و جناح تأکید کرده. او امیدوار است که این اجماع را میان گروههای فکری و اقتصاددانان نیز میتوان خلق کرد.
آفتابی شدن مسعود نیلی در شرایطی است که وی یکی از مسببان اصلی وضع بد معیشتی مردم و شرایط افسار گسیخته اقتصادی است. نیلی که پیش از استعفا در سمت دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت و مشاور ویژه روحانی در امور اقتصادی قرار داشت، در مقالهای که روز شنبه 18 فروردین امسال توسط روابط عمومی موسسه نیاوران برای رسانهها فرستاده شد، از افزایش نرخ دلار حمایت کرد و پس از آن قیمت دلار روند صعودی گرفت. او پیش از آنکه ژست بهبودخواهانه به خود بگیرد، باید پاسخگوی تلخ کردن زندگی مردم باشد.
اعتماد در صفحه اقتصاد خود و ذیل همین مصاحبه، متنی از حسین راغفر، اقتصاددان نیز منتشر کرده. در این یادداشت آمده است: «درخصوص طرح این ایده توسط آقای دکتر نیلی باید بر این نکتهاشاره کرد زمانی که آقای نیلی در هیئت حاکمه بود میتوانست این گفتوگو را میان نیروهای مختلف ایجاد کند تا امکان تبادل نظر ایجاد شود؛ به اعتقاد من این جناح فکری مروج این مباحث و مسبب بسیاری از مشکلات بودهاند. برای حل یک مسئله باید به ریشهیابی مسئله پرداخت، بخش عمدهای از این مسائل متاثر از سیاستی است که در این چندساله حاکم بوده است و اقتصاد کشور را به این نابسامانیها دچار کرده است. به اعتقاد من این مسئله روشن شده و از این به بعد نیز روشنتر میشود. البته این مسئلهای جهانی است؛ تفکر نئولیبرال در همه جا شکست خورده و با مقاومتهایی که از سوی مردم بروز پیدا کرده این شکست آشکارتر شده است.»
تناقضهای چندشآور منورالفکران!
روزنامه شرق دیروز در صفحه نخست خود طی گزارشی به نشست بررسی علل و شرایط تاریخی کودتای 1299پرداخت.
یکی از سخنرانان این نشست صادق زیباکلام بوده که نماد منورالفکران! وطنی است که دچار تناقضهای چندش آور هستند. در گزارش شرق آمده: «...زیباکلام با بررسی عملکرد رضاشاه، از دو دستگی نتیجهگیری از این عملکردها حرف زد و گفت: اگر به آنچه در کتابها بیان شده اکتفا کنیم، رضاشاه خائن، مزدور و... خوانده میشود، اما اگر به اسناد و مکاتبات دقیق و جدی بنگریم اینگونه نیست و نباید از یک طرف به موضوع بنگریم.»!
لازم به ذکر است که این فرد از جمله منورالفکران سرسپرده و شیفته غرب است. یکی از جنبههای ستایش این جماعت از غرب به سبب مسایلی از قبیل دموکراسی است که البته در مورد این ادعا نیز نقدهای جدی مطرح است اما چنانکه خواندید همین منورالفکرها به تعریف و تمجید از دیکتاتوری رضا شاه میپرداخته و میپردازند. این تناقض لاینحلی است که در بسیاری از عرصههای فکری این جماعت میتوان آن را دید. اساسا به همین دلیل است که کودتای رضاخانی و سپس رژیم تاسیس شده توسط او به دیکتاتوری منور نیز معروف شد.
اما در مقابل ادعای بیبنیان فرد مذکور مواردی از دوختن دهان فرخی یزدی و سپس قتل او به دستور رضاپهلوی قابل بررسی است. نکته جالب در مورد تاریخ سازیهای صورت گرفته توسط اراده بیگانه به نفع رضاشاه؛اشاره فرخی یزدی به این موارد است. گویی فرخی یزدی این شعر را اکنون و خطاب به تاریخسازیها سروده است. منظور فرخی از «رضا» در ابیات زیر رضاشاه است:
راستــی نَبــوَد به جــز افسانـه و غیر از دروغ آنچه ای تاریخ وجدان کُش، حکایت میکنی
بــی جهـت بر خـادم ِ مغـلوب گوئــی ناسـزا بـی سبب از خائِـن غالب، حمـایت میکنـی
پیش چشم مردمان چون شب بود رویت سیاه زان کـه در هر روز ای جانی، جنایت میکنی
از «رضا» جز نارضایی، حکمفرمـا گرچه نیست بعد از ایـن از او هـم اظهار ِ رضایت میکنـی