kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۹۰۹۰
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۷ - ۱۸:۳۷

ورسای و آغاز لاپوشانی

ایرانیان رو در روی نسل‏کشی ‏و تنگنای سیاسی و مالی برای کمک به آمریکا رو کردند. ساثرد در گزارشی با تاریخ 1918 می‏‏نویسد:
به طور کلی ظاهراً ایرانیان همواره بهترین احساس را نسبت به ایالات متحده داشته‌اند؛ اما هنگامی که کشورمان به عنوان یکی از هم‌پیمانان روسیه و بریتانیا وارد جنگ شد، به خاطر نفرت ایرانیان از این دو کشور، این احساس پدید آمد که با پیوستن ایالات متحده به این دو، تا حد زیادی جایگاه و اعتبار پیشین خود را نزد ایرانیان از دست داد. البته این گرایش از سوی تبلیغات‌چی‌های دشمن فراهم آمده بود و به شکلی زیرکانه و پنهانی در میان برخی از دمکرات‌های تندرو ایرانی احساس نزدیک به ناخرسندی واقعی در حال شکل‌گیری بود. خوشبختانه توطئه ناکام ماند و این احساس دوامی پیدا نکرد و من باور دارم که هم‌اکنون دیگر هیچ احساسی از ناخرسندی واقعی نسبت به ایالات متحده نزد هیچ‌یک از مقام‌ها یا سیاستمداران برجسته ایرانی وجود ندارد. در واقع احساسی که در حال شکل‌گیری است، حکایت از تقویت نگاهی دارد که ایالات متحده را تنها قدرتی می‌داند که می‌تواند ایران را کمک کند تا در کنفرانس صلح حضور داشته باشد و این چیزی است که ایرانیان به عنوان تنها امید خود برای جبران تمام یا بخشی از خساراتی می‌دانند که در اثر تهاجم قدرت‌های متخاصم به كشورشان وارد گردید ... به درستی می‏‏توان گفت كه تنها اندیشه غالب در میان تمام میهن‌پرستان ایران كه نگران دولت و كشور خود هستند، آن است كه شاید بتوانند روابط دوستانه با تمام قدرت‏های ‏‏متخاصم را حفظ كرده و جایگاهی در كنفرانس بزرگ صلح به دست آورند و این امر دست کم با بهره از نفوذ ایالات متحده امکان‌پذیر است. بیشتر ایرانیان احساس می‌کنند که روسیه و بریتانیا با حضور آنها در كنفرانس صلح مخالفت خواهند کرد و چنانچه کنترل انگلیسی‌ها بر کابینه فعلی در تهران دوام یابد، احتمالاً از بیان خواسته‏های ‏‏حقیقی دولت ایران در این باب ممانعت خواهد شد.
در نوامبر 1918، یک هیأت آمریکایی برای امدادرسانی در امر قحطی وارد ایران شده بود و وایت نحوه استقبال از آنها را در ایران این‌گونه توصیف می‏‏كند:
ایرانیان از تمام طبقات احساسات بسیار دوستانه خود را نسبت به ایالات متحده و آمریکایی‌ها با خوشامدگویی بسیار پرشور و صمیمانه خرد و کلان به هیأت آمریکایی امدادرسانی به ایران به ریاست دکتر اچ. پی. جادسون، رئیس دانشگاه شیکاگو که در اول نوامبر وارد تهران شد، به مهیج‌ترین شکل نشان دادند. همه در ادای احترام از یکدیگر پیشی می‌گرفتند. اعضای هیأت طی اقامت یک ماهه خود بارها با اعلی‌حضرت دیدار کردند. نخستین ضیافت شامی که تاکنون برای خارجی‌ها در ساختمان مجلس برگزار شده است، به افتخار اعضای هیأت و از سوی نمایندگان تهران انجام گرفت. اتاق بازرگانی و بسیاری از سازمان‌ها و افراد دیگر به بهترین شکل پذیرایی کردند. در خودجوش بودن پذیرایی در آنها نمی‌توان تردید کرد.
وایت می‏‏افزاید:
همان طور كه در گزارش سه ماه قبل ذكر شد، ایرانیان به خاطر نفرت دیرینه خود نسبت به روسیه و خصومت تازه ایجاد شده خود نسبت به بریتانیا، علاقه چندانی به متفقین در دوران جنگ نداشتند.
اما درباره آمریكا، اوضاع فرق می‏‏كرد. وایت درباره روابط ایران و آمریكا می‏‏نویسد:
ایران اعتماد بسیاری به ایالات متحده دارد و به آن به عنوان پشتیبان و یاری‌دهنده در کنفرانس صلح می‌نگرد. برای آن که موضع ایران برای دولت و ملت آمریكا روشن‏‏تر گردد، تصمیم گرفته شد هیأتی به سرپرستی مؤتمن‏الملك به ایالات متحده اعزام گردد. هماهنگی دقیق درباره این هیأت هنوز انجام نگرفته است لكن امید می‏‏رود كه بتواند به زودی آغاز گردد.
هیأت ویژه هرگز اعزام نشد. دلایل آن در گزارش بعدی وایت به این شكل آمده است:
اکنون به نظر می‌رسد که تقریباً به یقین می‌توان گفت که این سفارت بریتانیا بوده است که مانع اعزام هیأت ایرانی مورد اشاره در گزارش سه ماه قبلی به ایالات متحده شده است. این سفارتخانه نمی‌خواسته است در این باره تبلیغاتی در آمریکا و احساسات به نفع ایران تحریک بشود و قضیه ایران بیش از پیش بر همه در آنجا روشن گردد. ظاهراً بریتانیا مایل است ایرانیان برای کمک و یاری تنها رو به سوی او داشته باشند. حقیقت آن است که سفیر انگلیس به کیخسرو شاهرخ، یک بازرگان برجسته زرتشتی، گفته است بریتانیا تنها کشوری است که واقعاً دارد به ایران کمک می‌کند و اظهار داشته است که وی باید در هر داد و ستدی که در خارج انجام می‌دهد، این امر را به یاد داشته باشد و از هر کاری که مغایر منابع بریتانیا باشد خودداری ورزد. درست در همان زمان امکانات سفر از وی سلب شد؛ ظاهراً تنها به این خاطر که سفارت بریتانیا گمان می‌کرد بناست او به دلایل سیاسی به آمریکا برود یا دست کم این مأموریت را داشته باشد که از آنجا یک مستشار مالی برای دولت ایران بیاورد.
ساثرد درباره اصلاحات مالی آمریکایی و استخدام یک مستشار مالی آمریكایی، می‏‏نویسد:
در این رابطه شایسته ذكر است كه بسیاری از مقام‏های ‏‏ایرانی كه من با آنها گفتگو كرده‏‏ام بر لزوم اصلاح جامع نظام مالی ایران در تمام شعب آن تأكید ورزیده‏اند ‏‏و از این كه آقای شوستر نتوانست کار خود را پس از آغاز به انجام برساند، اظهار تأسف کرده‌اند. برنامه فعلی ایرانیان، اکنون این است که شرایط را برای تصدی کار از سوی مستشاران مالی آمریکایی فراهم کنند و بنده از سوی برخی از اعضای کابینه فعلی مستقیماً آگاهی یافتم که وزرا انتظار دارند این کار بسیار زود انجام گیرد. آنها احساس می‌کنند با از میدان به در شدن روسیه، دیگر مانعی در کار نیست و ماجرای شوستر تكرار نخواهد شد. با توجه به نگاه مالكانه و صاحب اختیارگونه سفارت انگلیس در تهران نسبت به دولت ایران، من معتقدم كه انگلیسی‏ها ‏‏با مستشاران مالی آمریكا و اصولاً غیر بریتانیا مخالفند.
ساثرد از مشاهدات خود این‌گونه می‏‏نویسد:
به نظر می‏‏رسد نخستین گام برای بازسازی ایران، ساماندهی دوباره و تصفیه نظام مالی آن است و همانطور که پیشتر نیز گفته شد، شمار قابل‌توجهی از مقام‌های اهل فن در تهران که وطن‌خواه‌تر هستند، به جد مشغول بررسی موضوع هستند.
او درباره شوستر می‏‏افزاید:
از آقای شوستر، مستشار مالی آمریكایی كه در ایران بود، به خوبی و با علاقه یاد می‌شود و  او باعث شده است بسیاری از ایرانیان احترام بسیار زیادی برای توانایی آمریکایی‌ها قائل باشند. از سوی دیگر می‌گویند بختیاری‌ها که در عرصه سیاسی تهران با نفوذ هستند، دچار نفرت مدام نسبت به تمام آمریکایی‌ها شده‌اند؛ زیرا آقای شوستر آمریکایی بساط مورد علاقه آنان را که همان حق حساب گرفتن و به طور کلی چپاول دولت و ملت بود، تقریباً از میان برداشت.
وایت نیز به موضوع مشاوران مالی آمریكایی پرداخته است:
از زمان پایان جنگ، درباره احیای ایران بیشتر فکر می‌شود و به نظر می‌رسد همه ناخودآگاه برای دریافت کمک و استفاده از مشاوران و کارشناسان فنی برای یاری رساندن به بازسازی کشور رو به آمریکا کرده‌اند. روابط ایالات متحده با ایران همواره دوستانه‌ترین شکل را داشته و به دور از منفعت‌طلبی بوده است؛ از این رو آمریکا وجهه فوق‌العاده‌ای نزد ایرانیان دارد. به نظر می‌رسد که همه مشتاقند باز هم روابط صمیمانه‌تری با ایالات متحده پایه‌ریزی شود و من در جلسه‌ای که با حضور بازرگانان برجسته تهران، چندی پیش در بازار برگزار شد دریافتم که تصمیم گرفته‌اند تلاش کنند روابط تجاری خود را با آمریکا گسترش دهند.
بالاخره با کمک آمریکا، ایران امیدوار شد جایگاهی در کنفرانس صلح یافته و برای جبران خسارات وارد شده در دوران جنگ اقدامی صورت گیرد:
اكنون با پایان جنگ، ایران می‏‏خواهد تا حد امكان از پیمان صلح برای خود سهمی ببرد. به این منظور در ماه نوامبر جلسه‌ای با حضور تمام وزیران سابق به ریاست رئیس‌الوزراء تشکیل و بر سر هشت اولویت یادشده توافق شد. هیأت اعزامی برای کنفرانس صلح از سوی شاه انتخاب شد و به سرعت در 17 دسامبر برای به دست آوردن این خواسته‌ها اعزام گردید. ایران معتقد است حتی در صورت نیافتن اجازه حضور سایر کشورهای بی‌طرف، این کشور حق دارد در کنفرانس صلح حضور داشته باشد؛ زیرا این کشور در جریان جنگ از سوی ارتش‌های بیگانه گوناگون که به قلمرو آن یورش برده‌اند، آسیب فراوان دیده است. ارتش‌های ‏روسیه و عثمانی در پیش‌روی‌ها و عقب‌نشینی‌های متعدد خود در خاک ایران خسارت بسیاری وارد کرده‌اند و ایران اکنون خواهان جبران خسارات وارده و دریافت تضمین‏هایی است مبنی بر این كه دیگر در آینده چنین اتفاقاتی رخ نخواهد داد.
کاملاً روشن است که ممانعت از حضور یافتن ایران در کنفرانس صلح و شنیده شدن سخنش بخشی از لاپوشانی قحطی بزرگ بود که همه قدرت‏های ‏‏بزرگ مشتاقانه در آن شرکت جستند.
ممانعت از طرح دادخواست ایران در ورسای
در كنفرانس صلح ورسای، مشاورالممالك، وزیر خارجه، و میرزاحسین‌خان علاء، وزیر سابق فلاحت و محمدعلی فروغی ذکاءالملک، وزیر سابق عدلیه، هیأت ایران را سرپرستی می‌کردند. فرانسیس وایت در بحث درباره برنامه این مأموریت اظهار نگرانی زیادی کرده است زیرا مشاورالممالك و علاء هر دو به شدت ضدانگلیس بودند و در نظر او، درگیری با انگلیسی‏ها ‏‏در ورسای ناگزیر و به زیان ایران بود. وایت در پایان تلگرام طولانی و بسیار جالب خود این‌گونه می‏‏آورد:
ایران طی چند سال گذشته از همسایگان خود لطمه بسیار دیده است و اکنون تنها بخت این کشور برای دوباره روی پا ایستادن فرا رسیده است. برای این کار به هر حال این کشور باید از حمایت خارجی، مثلاً متفقین، بهره‌مند باشد. بنابراین با نظر به موضع سرد دولت فرانسه در پذیرفتن هیأتی ایرانی در كنفرانس صلح و گزارش نامطلوب ارسال ‌شده به این دولت از سوی وزیرمختار فرانسه درباره مشاورالممالك و این واقعیت که مارلینگ در کنفرانس مسائل ایران در لندن حضور دارد و وی از حسین خان [علاء] متنفر است و به همین نسبت حسین‌خان نیز از او، و [مارلینگ] بی‌تردید گزارشی نامطلوب از وی ارائه خواهد کرد، گمان می‌کنم که انتخاب هیأتی با این ترکیب حکایت از بداقبالی ایران دارد. به هر حال هم‌اکنون کار انجام شده است و من اطمینان دارم که برای هیأت‌های آمریکایی این امکان وجود دارد که به پیشبرد خواسته‌های آنها کمک کرده و ایشان را برای حل‌وفصل رضایتمندانه مسئله ایران راهنمایی كنند.
معلوم شد آن چه او گمان می‏‏كرد، نادرست بوده است. این كه چه كسی در هیأت حضور می‏‏داشت، هیچ تفاوتی ایجاد نمی‏‏كرد. بریتانیا مانع از آن شد که هیأت ایرانی در کنفرانس صلح شرکت کند و یا دادخواستی طرح کند. همچنین روشن است ایالات متحده هیچ تلاش واقعی برای یاری دادن به ایران برای شرکت در این کنفرانس نکرد. در آغاز کار، انگلیسی‏ها ‏‏رئیس جمهور وودرو ویلسون را قانع کردند هیأت ایرانی را نپذیرد. لرد کرزن، وزیر خارجه انگلیس، در نامه‏‏ای به سفیر آمریکا در 11 سپتامبر 1919 می‏‏نویسد:
چندی پیش که در پاریس بودم سرهنگ هاوس را خواندم تا خصوصاً وی را در جریان مذاکراتی که درگیرش بودم قرار دهم و از او خواستم به رئیس‌جمهور ویلسون اطلاع دهد که وی باید در دیدگاهش نسبت به هیأت ایرانی در پاریس و این که دعاوی ایشان باید در کنفرانس صلح مطرح شود، راهنمایی گردد. این که سرهنگ هاوس این مأموریت را انجام داده مشخص است، زیرا بعداً در لندن به من اطلاع داد که این کار را انجام داده و رئیس‌جمهور را از آن چه من گفتم مطلع کرده است.