مهــــارتهای تحــــــمل فقــدان عزيزان در قـــــرآن (بخش اول)
عبدالعلى پاكزاد
مرگ لازمه جدايىناپذير زندگى بشر است؛ اما چه بايد كرد تا سنگينى غم آن كاهش يابد؟ از عوامل مهمى كه سلامت روان آدمى را به مخاطره مىاندازد، فشارهاى روانى است كه پديدههاى گوناگونى سبب آن مىشود. يكى از اين پديدهها، مرگ است.
اين نوشتار با رويكرد توصيفى ـ تحليلى در پى ارائه مهارتهاى قرآنى در تحمّلِ فقدان و مرگ عزيزان است كه آدمى در پرتو آن مىتواند فشار روانى مصيبت را تحمل، بلكه از آن در رشد و تعالى خويش بهره بگيرد.
مقاله حاضرکه از نشریه معرفت شماره152 انتخاب شده، با تكيه بر آيات قرآن كريم و روش تفسير موضوعى و معناشناسى، به بيان مهارتهاى قرآنى تحمل فقدان عزيزان مىپردازد. قرآن براى تحمل مرگ عزيزان، مجموعهاى از مهارتهاى شناختى (خداشناختى، انسانشناختى، روانشناختى و جهانشناختى) و مهارت رفتارى (تقوامدارى) و مهارتهاى اخلاقى (ياد خدا، صبر، توكل و تسليم) را ارائه داده است كه به تفصيل دراین نوشتار بدانها پرداخته مىشود.
حاصل اين نوشتار اين است كه آدمى براى تحمل فقدان عزيزان، ناگزير از بهرهگيرى مهارتهاى ارائه شده قرآنى است، وگرنه هم گرفتار جزع و فزع، اضطراب و افسردگى روحى مىشود و هم از مطلوب فطرى خويش كه تكامل روحى است، دور مىماند. در ادامه بخش اول را از نظر میگذرانیم.
***
مقدّمه
از سنتهاى عمومى نظام آفرينش، مرگ و مفارقت روح از بدن است كه در متون دينى به آن تصريح شده است. در قرآن آمده است: «كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَهًْ الْمَوْتِ»(آلعمران: 185)؛ هركسى مرگ را مىچشد. براساس بينش الهى، مرگ پايان زندگى بشر نيست، بلكه پلى به سوى جهان ابدى است. به تصريح متون دينى، آدمى در مسير سعادت فطرى، در حال حركت است: «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق: 6). حال چه نوع مهارتهايى را بايد كسب كند تا سختىها، بخصوص فقدان عزيزان، او را دچار افسردگى نكند و از مسير مطلوب فطرى باز ندارد؟
در كتب تفسير ذيل آيات مربوط به آزمايش، انسان، جهان هستى، مرگ و... و در كتب و مباحث اخلاقى از قبيل صبر، توكل و تسليم مباحثى درباره پرسش مذكور به ميان آمده است، ولى از آنجا كه به موضوع موردنظر، به صورت استقلالى نگاه نشده و دستهبندى در نوشتهها، بويژه كتب تفسيرى و اخلاقى نظاممند نيست، بر آن شديم كه از نگاه قرآن، مهارت تحملمرگ عزيزان را بررسى كنيم.
مفهومشناسى مهارت
واژه مهارت كاربرد فراوانى در كارهاى روزمره و نيز در علوم و فنون دارد؛ مثل مهارت رانندگى، مهارت انجام دادن معامله و خريد و فروش، مهارت حاضرجوابى و مهارتهايى كه روانشناسان بر آنها تأكيد دارند؛ همچون مهارت دوستيابى، مهارت همسردارى و مهارت تعليم و تربيت كودك.
واژه مهارت در قرآن به كار نرفته، ولى در لغتنامه فارسى به معناى زيركى و رسايى در كار، استادى و زبردستى آمده است.(1) در فرهنگ عميد، ماهر بودن
در كارى، استادى، زيركى، چابكى و زبردستى در كار معنا شده است.(2)
گويا مهارت تحمل فقدان در اصطلاح عبارت است از كسب آگاهىها و توانايىهايى كه در پرتو شناخت صحيح و اخلاق و رفتار عالى به دست مىآيد و به آدمى قدرت مىدهد تا در برابر فقدان و مرگ عزيزان سر تسليم فرود آورد و فشارهاى روحى حاصل از آن را كاهش دهد و از آن كمال بهره را بگيرد.
مهارتهای تحمل فقدان عزیزان از نگاه قرآن
با مطالعه آيات قرآن كريم دستكم به سه نوع مهارت شناختى، اخلاقى و رفتارى براى تحمل فقدان عزيزان روبرو مىشويم.
مهارتهاى شناختى
شناخت، منشأ رفتار، احساسات و عقايد انسان است. در هر قلمرویی، از جمله در تحمل فقدان و مرگ عزيزان آدمى نيازمند شناخت و آگاهى است. انسان بدون شناخت صحيح در تحمل فقدان همانند كسى است كه بدون چراغ در شب تاريك قدم برمىدارد و هر لحظه امكان زمين خوردن و سقوط و هلاكت را دارد. قرآن كريم به شگفتى عملكرد شناخت كه موجب تغيير عقيده و رفتار سحره فرعون شد، تصريح كرده است:
- «گفتند سوگند به آن كسى كه ما را آفريد، هرگز تو را بر دلائل روشنى كه براى ما آمد مقدم نخواهيم داشت». (طه: 72)
آنچه سبب شد سحره فرعون از رفتار و عقيده خويش دست بردارد شناخت و آگاهى بود. به سخن ديگر آنان چون به فنون و رموز سحر آشنا بودند به روشنى دريافتند كه برنامه موسى عليهالسلام سحر نيست بلكه معجزه است.(3)
بر اساس تأثير انكارناپذير شناخت، در هر قلمرو زندگى، از جمله در تحمل شدائد، بلاها و تحمل فقدان، خداوند در آيات متعددى به ارائه شناخت و فهم صحيح در مورد مالك هستى، جهان، انسان و شدائد زندگى پرداخته است تا آدمى در پرتو شناخت وحيانى، توان خويش را در تحمل فقدان افزايش دهد. در اين نوشتار مهارتهاى شناختى در تحمل فقدان عزيزان را در چهار مورد بر اساس آيات قرآن بررسى مىكنيم:
الف. خداشناختى
1. مالكيت خداوند بر هستى: يكى از مهارتهاى شناختى ارائه شده در قرآن براى تحمل فقدان عزيزان اين است كه خداوند در آيات متعددى به مالك بودن خويش توجه داده است؛ چه آنكه اگر آدمى باور داشته باشد مالك اصلى خداست و آنچه در اختيار آدمى است امانتى بيش نيست، هيچ وقت از پسگيرى امانت بىتابى نخواهد كرد. كسى كه به مالكيت خدا و نابودى غير او اقرار داشته باشد، در مورد فقدان، مقاوم و بردبار خواهد بود، چون نه خود را مالك مىدانسته و نه وجودش را پايدار مىشمرده است. آنچه تنشزاست از دست دادن چيزى است كه مالك آن هستيم يا آن را پايدار مىخواستيم و مىدانستيم، اما اگر نه خود را مالك بدانيم و نه آنچه را داريم، دائم بپنداريم، از دست دادن آن، تحملناپذير نخواهد بود.(4)
آياتى بيانگر مالكيت واقعى خداست، از جمله:
ـ «حكومت آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست، از آن خداست و او بر هر چيزى تواناست». (مائده: 120).
به تعبير علّامه طباطبائى جمله «لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ» بر ملك مطلق پروردگار دلالت مىكند.(5)
ـ « مالكيت و حاكميت آسمان و زمين از آن اوست، زنده مىكند و مىميراند». (حديد:2)
اين آيه گوياى آن است كه حيات و ممات همه آدميان در دست قدرت اوست. او روزى حيات مىدهد و روزى ديگر، حيات را از آدمى مىستاند. اين نوع شناختدهى، عاملى براى تحمل فقدان عزيزان است؛ زيرا آدمى با خود بر اساس اين نوع آيات به اين باور مىرسد كه حيات و ممات كسى در دست او نيست تا از زوال آن بىتابى كند و علاوه آنكه بر اساس مالكيت واقعى خدا، او حيات خود و ديگران را امانتى بيش نمىداند تا با فقدان، بىتابى کند.
- «پربركت و زوالناپذير است كسى كه حكومت جهان هستى به دست اوست». (ملك: 1) مُلك يعنى سلطه و اقتدار. معناى عبارت «بيده الملك» اين است كه ملكها و همه قدرتها و همه اقتدارها در قبضه اوست. در اختيار و در دست اوست؛ يعنى هيچ قدرت مستقلى در عالم وجود ندارد كه در قبال قدرت الهى شمرده شود.(6) براساس همين بينش كه مالك واقعى خداست و آنچه در اختيار آدمى قرار دارد امانتى بيش نيست، معصومان در مرگ عزيزانشان بىتابى نمىكردند؛ چون آنان مطابق آموزههاى وحيانى عزيزان را امانتى الهى و مرگشان را پسگيرى امانت از طرف صاحب آن مىدانستند. از امام صادق(ع) نقل شده است كه: گروهى از اصحاب امام حسنبن على(ع) به او نامه نوشتند و در مرگ دخترش، به او تسليت گفتند و آن حضرت در پاسخ آنان نوشت: «اما بعد، نامه تسليت شما رسيد، من آن را به حساب خدا وامىگذارم تا تسليم تقدير و بردبار در آزمون او باشم... او كنيز مملوك خدا بود كه راه رفتگان را پيمود؛ راهى كه پيشينيان آن را پيمودند و زود است كه ديگران نيز بپيمايند: و كانت أمهًْ مملوكهًْ، سلكت سبيلاً مسلوكهًْ صار اليها الأوّلون، و سيصير اليها الآخرون... ». (7)
همچنين معصومان (ع)به كارگيرى اين مهارت را در تحمل فقدان به اصحاب و ياران خويش توصيه کردند. يكى از اصحاب پيامبر(صلىاللهعليهوآله) به نام معاذبن جَبل فرزند خود را از دست داد و بسيار بىتاب شد. آن حضرت نامه تسليتى براى وى فرستادند كه در بخشى از آن آمده است: به من خبر بىتابى تو بر فرزندت كه خداوند به مرگ او حكم كرده رسيده است. همانا فرزند تو از هديههاى گواراى خدا و از عاريههاى به وديعه گذاشته او نزد تو بود. خداوند تا مدتى تو را از آن بهرهمند ساخت و در وقتى كه مشخص شده بود، او را گرفت. پس ما از خداييم و به سوى خدا بازمىگرديم(8)
پيامبر اكرم(ص) با بيان امانت بودن فرزند، معاذبن جبل را آرام ساخت و تسكين قلب داد.
نكته مهم در اين حديث، به كار بردن كلمه «استرجاع» است كه پايه شناختى اين سخن، همان مالكيت خدا نسبت به انسانها و اين است كه انسانها مالك هيچ چيز حتى خودشان نيستند.
وقتى اشعث برادر خويش را از دست داد، على(ع) اين مصيبت را به وى تسليم گفتند. اشعث در پاسخ گفت: «انا لله و انا اليه راجعون». امام فرمود: آيا معناى اين جمله را مىدانى؟ گفت: يا على تو غايت و منتهاى علم هستى. حضرت فرمود: «اما قَوْلكَ إِنّا للهِ فَإِقرارٌ منك بالملكِ و أَمّا قَولُكَ وَ إِنا اليه راجعون. فَإقرارٌ منك بالهلاك»؛(9) اما اينكه مىگويى: ما از خداييم، اقرار به مالكيت و پادشاهى خداوند است و اينكه مىگويى ما به سوى او بازمىگرديم، اقرار تو به فانى شدنت است.
آرى اگر انسان به مالكيت خدا باور داشته باشد و آنچه را در اختيار دارد امانت بداند، به وقت پسگيرى امانت از جانب مالك واقعى بىتابى نخواهد كرد، چه آنكه، او، فقدان عزيزان را پسگيرى مىداند نه گرفتن، تا اينكه تنشزا باشد.
2. درك حضور و معيت خداوند به هنگام فقدان عزيزان: در آيات متعددى خداوند همراهى خويش را با بندگانى كه به وصف صبر، تقوا و نيكوكارى و... آراستهاند، اعلام كرده است:
-«و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است».(توبه: 36)
«خدا با صابران است». (بقره:153)
-«و خدا با نيكوكاران است». (عنكبوت:69)
بديهى است باور به همراهى خداوند و اينكه همه امور در برابر ديدگان او انجام مىشود، خود عامل تقويت روح، در انجام دادن هر كار نيك و تحمل فشارهاى روانى از قبيل فشار روحى فقدان در آدمى است.
متأسفانه انسانها به هنگام مصائب و مشكلات مىپندارند كه خدا با آنها قهر كرده و آنان را تنها گذاشته است. اگر شخص مصيبتديده، همانگونه كه خدا را در خوشايندها با خويش همراه مىبيند، به هنگام مرگ عزيزان و مشكلات زندگى هم همراه خود ببيند، از فشار روحى او كاسته مىشود و توان تحمل او افزايش مىيابد. تصور خارج بودن از قلمرو حمايتى خداوند، ترس و اضطراب را به دنبال مىآورد. اگر هنگام سختىها خدا را دور و خارج از دسترس بدانيم، مضطرب مىشويم و بر تنيدگىمان افزوده مىشود. كودك به اين دليل، جدا شدن از مادر را برنمىتابد كه مىپندارد دور بودن مادر سبب مىشود كه ديگر پاسخگوى نيازهاى او نباشد. احساس تنهايى و بىياورى است كه كودك را مىآزارد، به مرور زمان كه كودك بزرگ مىشود و درمىيابد كه هرگاه بخواهد، مادر كنار او خواهد بود، دور بودن مادر، او را بىتاب نمىكند.(10) خداوند متعال در آيات متعددى همراهى خويش را به انسانها اعلام کرده است تا آنان خود را از قلمرو حمايتى خدا خارج ندانند و به مدد اين شناخت بر مشكلات فائق آيند.
در قرآن آمده است كه پيامبر اكرم(ص) براى آرام كردن همراه خويش در غار از اين مهارت شناختى بهره گرفته است: «آن هنگام كه او به همراه خود مىگفت، غم مخور، خدا با ماست».(توبه:40)
خداوند سبحان براى زدودن غم روحى پيامبردر مسير تبليغ رسالت، او را به همراهى خويش نويد مىدهد: «صبر كن و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد و به سبب كارهاى آنها اندوهگين و دلسرد مشو و از توطئههاى آنان در تنگنا قرار مگير. خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كردهاند و كسانى كه نيكوكارند».(نحل: 127-128)
همچنين خداوند حضرت نوح را كه تحت شديدترين فشارهاى قومش بود، مأمور به ساختن كشتى مىكند و اصلِ مقابله با سختىها را به او آموزش داده، مىفرمايد: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا» (هود:37)؛ و اكنون در برابر ديدگان و و طبق وحى ما، كشتى را بساز.
جمله «باعيننا» (در برابر ديدگان ما) چنان قوت قلبى به نوح بخشيد كه فشار استهزاى دشمنان، كمترين خللى در اراده نيرومند او ايجاد نكرد.(11)
از اصل قرآنىِ «همراهى خداوند با بندگان در همه حال» و ذكر مصاديق قرآنى براى آرامسازى و تحمل مشكلات بر پايه شناختىِ درك همراهى خداوند در سختىها برمىآيد كه يكى از مهارتهاى ارائه شده در قرآن براى تحمل فقدان، درك حضور و همراهى خداوند به هنگام مرگ عزيزان است. زيرا چنين بينشى انسان را در قلمرو حمايتى خداوند قرار داده، همين نوع بينش توان تحمل او را بر مرگ عزيزان افزايش مىدهد.
با بهرهگيرى از همين مهارت شناختى، كه همه امور در برابر ديدگاه خداوند انجام مىگيرد، تحمل فقدان بر امام حسين(ع) آسان بود. آمده است: هنگامى كه شيرخواره ايشان در آغوش آن حضرت بود و حرمله -لعنهًْالله عليه- تيرى افكند و گلوى او را دريد، امام خون او را به كف دست گرفت، چون پر شد به آسمان افكند و بعد از بيان جملاتى فرمود: «هَوْنٌ عَلَى ما نزل بى أنَّهُ بِعَينِ اللّه»؛(12) هر مصيبتى را كه بر من فرود آمده، اين آسان مىكند كه در محضر خداست.
آرى اگر انسان اين گونه به خداوند شناخت داشته باشد، يعنى او را در خوشايند و ناخوشايند زندگى، همراه خويش ببيند و بداند همه امور در برابر ديدگان او انجام مىشود، توان تحمل فقدان در او تقويت مىشود؛ چراكه ناظر ديدن خدا به هنگام فقدان (مرگ عزيزان) ،آدمى را به مصلحت و حكمت پسگيرى عزيزان رهنمون مىسازد.
3. توجه به نعمتها و عنايات الهى در جهان پس از مرگ: از اصول مسلّم در تربيت و رشد و تكامل آدمى كه بارها در قرآن از آن بهره گرفته شده، بشارت دادن به نعمتها و پاداشهاى بهشتى بر انجام دادن تكاليف و تحمل شدائد و ناخوشايندهاى زندگى است؛ چون اجراى كار و تحمل سختى با يقين به پاداش و مزد، قابل تحمل است. اگر كارها و تحمل شدائد ،با پاداش و آن هم پاداش ابدى همراه باشد، قابل تحمل خواهد بود؛ چراكه پاداش، منبع تقويتكنندهاى است كه توان انسان و انگيزه او را در عمل به كار و مقابله با سختىها افزايش مىدهد. آنچه سختىها و مصيبت را براى آدمى تحملناپذير مىكند آن است كه بداند تحمل مصائب بدون پاداش است. اگرچه قرآن به وجود ناخوشايندها در زندگى تصريح فرموده است:
- «و بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش است». (انفال: 28) ولى براى تحمل مشكلات و ناخوشىها زندگى، به بشر اعلام کرده كه ناخوشايندىهاى زندگى بدون پاداش و اجر نيست:- « آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پيروز و رستگارند. پروردگارشان آنان را به رحمتى از ناحيه خود، و رضايت خويش و باغهايى از بهشت بشارت مىدهد كه در آن، نعمتهاى جاودانه دارند». (توبه: 20ـ21)
روشن است كه مجاهده در راه خدا آكنده از سختىهايى است كه انسان مؤمن بايد آنها را با جان و دل بخرد. آنچه شدائد را بر انسان مؤمن آسان مىكند، پاداشهايى است كه خداوند به مؤمنان وعده داده است. لذا به لحاظ كاركرد پاداش در تحمل شدائد، خداوند بىدرنگ پس از مجاهدت در راه خدا با گونههاى مختلف آن، از پاداش سخن به ميان آورده است. در خصوص پاداش تحمل فقدان (مرگ عزيزان) فرموده است: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُصِيبَهًٌْ» (بقره: 155-156)؛ و بشارت ده به استقامتكنندگان؛ آنان كه هرگاه مصيبتى به آنها رسد... .
اين آيه به بشر گوشزد مىکند كه تحمل مرگ عزيز، دربردارنده پاداش و اجر است. بشر با باور به اين اعلام و شناخت از طرف خدا، توانش براى تحمل فقدان افزايش مىيابد.
عاملى كه آدمى را در مصيبت بىتاب مىكند باور نداشتن به پاداشِ تحمل مصيبت است. در روايتى از امام صادق(ع) بشارت صابران، به بهشت و مغفرت الهى شمرده شده است: و عن الصادق(ع) قال اللّه عزوجل: «و بشر الصابرين»اى بالجنهًْ و المغفرهًْ.(13)
معصومان(ع) هم براى كاهش فشارهاى روانى سختىها اين اصل را به همگان آموزش مىدادند. پيامبر خدا (ص)مىفرمايد: «لو تَعْلَمونَ ما ذُخِرَ لكم، ما حَزِنْتُم على ما زوِى عنكم»؛(14) اگر آنچه را براى شما ذخيره شد، مىشناختيد، بر آنچه از شما گرفته شده غمگين نمىشديد.
ب. انسانشناخت
فقدان عزيزان، آزمايش الهى: همه انسانها در معرض قانون آزمايش الهى قرار دارند و هيچ فردى از نوع بشر از آزمايش مستثنى نيست:» آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند ايمان آورديم، به حال خود رها مىشوند و آزمايش نمىشوند»؟! (ملك: 2)
كثرت و گستردگى اسباب و عوامل آزمايش به حدى است كه نمىتوان آمار مشخصى براى آن ذكر كرد، اما به اختصار مىتوان گفت هر چيزى كه به نحوى با شئون ارادى انسان در ارتباط است و در گزينش انسان مؤثر است مىتواند از عوامل آزمايش به شمار رود.
-«وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»(انعام: 165)؛ و او كسى است كه شما را جانشينان نمايندگان خود در زمين ساخت و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى ديگر قرار داد تا شما را با آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد.
كلمه «ما» در آخر آيه شامل همه نعمتهاى مادى و معنوى است.(15) با استفاده از آيات 165 انعام و 7 كهف و 155 بقره ابزار آزمايش، عمومى است و به ابزار خاصى منحصر نيست، ولى از آنجا كه ذكر آن براى آگاهى و تنبيه مردم است، خداوند به بعضى از ابزار آزمايش اشاره كرده است، كه نمونهاى از آن، اولاد و فقدان عزيزان است:
-«اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شما هستند». (تغابن: 15)
- « قطعا همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و كاهش در مالها و جانها... مىآزماييم». (بقره: 155)
آدمى اگر به هدف و فلسفه آزمايش خداوند توجه داشته باشد كه- نمونهاى از آن آزمايش، فقدان عزيزان است- غم فقدان او را از پاى درنمىآورد، بلكه باور به اينكه آزمايش، سبب تكامل آدمى است، فقدان را براى انسان قابل تحمل مىكند. گاهى امتحان براى تمرين امتحانشونده است؛ مثلاً خداوند متعال انسان را میآزمايد تا با آن، استعدادهاى درونى او به فعليت برسد يا مثل آدمى كه خودش يا ديگرى را به آب مىاندازد تا شنا ياد بگيرد. اين نوع امتحان، نوعى رفتار براى كمال يافتن است. با تلاش در آب است كه انسان شناگر مىشود. امتحانهاى الهى براى آن است كه انسان در خلال آن گرفتارىها كمال يابد.(16) قرآن كريم به اين حقيقت تصريح دارد: «و اينها براى اين است كه خداوند آنچه را در سينههايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دلهاى شما از ايمان است، خالص گرداند». (آلعمران: 154) به تعبير استاد مطهّرى اين خصوصيت مربوط به موجودات زنده بويژه انسان است كه سختىها و گرفتارىها، مقدّمه كمال و پيشرفتهاست. ضربهها، جمادات را نابود مىسازد و از قدرت آنان مىكاهد، ولى موجودات زنده را تحريك مىكند و نيرومند مىسازد. بس زيادتها كه اندر نقصهاست. مصيبتها و شدائد براى تكامل بشر ضرورت دارد. اگر محنتها و رنجها نباشد بشر تباه مى شود.(17)
آرى كسى كه فقدان را ابزار آزمايش و لازمه حيات و تكامل بشرى بداند، توان تحمل او در غم فقدان افزايش مىيابد و بلكه بر اين اساس كه لازمه و ضرورى تكامل انسان وجود آزمايش الهى است، از آن در جهت تكامل خويش به بهترين نحو بهرهبردارى مىكند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ علىاكبر دهخدا، لغتنامه، ص 161، ماده «ميم».
2ـ حسن عميد، فرهنگ فارسى عميد، ص 118.
3ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 13، ص 253.
4ـ عباس پسنديده، رضايت از زندگى، ص 268.
5ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 6، ص 400.
6ـ مرتضى مطهّرى، آشنايى با قرآن، ج 8، ص 130ـ131.
7ـ گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم ، فرهنگ جامع سخنان امام حسن مجتبى(ع)، ترجمه على مؤيدى، ص 576.
8ـ حسنبن شعبه حرّانى، تحفالعقول، ترجمه صادق حسنزاده، ص 98.
9ـ سيدهاشم بحرانى، البرهان فى تفسيرالقرآن، ج 1، ص 361.
10ـ عباس پسنديده، همان، ص 325.
11ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، همان، ج 1، ص 33.
12ـ گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ترجمه على مؤيدى، ص 529.
13ـ سيدهاشم بحرانى، همان، ج 1، ص 365.
14ـ حسامالدين متقى هندى، كنزالعمال، ج 6، ص 614.
15ـ سيدجعفر موسوىنسب، ابتلا و آزمايش انسان در قرآن، ص 26.
16ـ مرتضى مطهّرى، آشنايى با قرآن، ج 7، ص 183.
17ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 176.