kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۳۲۵۷
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۸

مهــــارت‌های تحــــــمل فقــدان عزيزان در قـــــرآن (بخش اول)



 
  عبدالعلى پاكزاد  
  مرگ لازمه جدايى‏ناپذير زندگى بشر است؛ اما چه بايد كرد تا سنگينى غم آن كاهش يابد؟ از عوامل مهمى كه سلامت روان آدمى را به مخاطره مى‏اندازد، فشارهاى روانى است كه پديده‏هاى گوناگونى سبب آن مى‏شود. يكى از اين پديده‏ها، مرگ است.
     اين نوشتار با رويكرد توصيفى ـ تحليلى در پى ارائه مهارت‏هاى قرآنى در تحمّلِ فقدان و مرگ عزيزان است كه آدمى در پرتو آن مى‏تواند فشار روانى مصيبت را تحمل، بلكه از آن در رشد و تعالى خويش بهره بگيرد.
مقاله حاضرکه از نشریه معرفت شماره152 انتخاب شده، با تكيه بر آيات قرآن كريم و روش تفسير موضوعى و معناشناسى، به بيان مهارت‏هاى قرآنى تحمل فقدان عزيزان مى‏پردازد. قرآن براى تحمل مرگ عزيزان، مجموعه‏اى از مهارت‏هاى شناختى (خداشناختى، انسان‏شناختى، روان‏شناختى و جهان‏شناختى) و مهارت رفتارى (تقوامدارى) و مهارت‏هاى اخلاقى (ياد خدا، صبر، توكل و تسليم) را ارائه داده است كه به تفصيل دراین نوشتار بدان‏ها پرداخته مى‏شود.
حاصل اين نوشتار اين است كه آدمى براى تحمل فقدان عزيزان، ناگزير از بهره‏گيرى مهارت‏هاى ارائه شده قرآنى است، وگرنه هم گرفتار جزع و فزع، اضطراب و افسردگى روحى مى‏شود و هم از مطلوب فطرى خويش كه تكامل روحى است، دور مى‏ماند. در ادامه بخش اول را از نظر می‌گذرانیم.
***
مقدّمه
از سنت‏هاى عمومى نظام آفرينش، مرگ و مفارقت روح از بدن است كه در متون دينى به آن تصريح شده است. در قرآن آمده است: «كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَهًْ الْمَوْتِ»(آل‏عمران: 185)؛ هركسى مرگ را مى‏چشد. براساس بينش الهى، مرگ پايان زندگى بشر نيست، بلكه پلى به سوى جهان ابدى است. به تصريح متون دينى، آدمى در مسير سعادت فطرى، در حال حركت است: «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق: 6). حال چه نوع مهارت‏هايى را بايد كسب كند تا سختى‏ها، بخصوص فقدان عزيزان، او را دچار افسردگى نكند و از مسير مطلوب فطرى باز ندارد؟
     در كتب تفسير ذيل آيات مربوط به آزمايش، انسان، جهان هستى، مرگ و... و در كتب و مباحث اخلاقى از قبيل صبر، توكل و تسليم مباحثى درباره پرسش مذكور به ميان آمده است، ولى از آنجا كه به موضوع موردنظر، به صورت استقلالى نگاه نشده و دسته‏بندى در نوشته‏ها، بويژه كتب تفسيرى و اخلاقى نظام‏مند نيست، بر آن شديم كه از نگاه قرآن، مهارت تحمل‏مرگ ‏عزيزان را بررسى كنيم.
مفهوم‏شناسى مهارت
واژه مهارت كاربرد فراوانى در كارهاى روزمره و نيز در علوم و فنون دارد؛ مثل مهارت رانندگى، مهارت انجام دادن معامله و خريد و فروش، مهارت حاضرجوابى و مهارت‏هايى كه روان‏شناسان بر آنها تأكيد دارند؛ همچون مهارت دوست‏يابى، مهارت همسردارى و مهارت تعليم و تربيت كودك.
     واژه مهارت در قرآن به كار نرفته، ولى در لغت‏نامه فارسى به معناى زيركى و رسايى در كار، استادى و زبردستى آمده است.(1) در فرهنگ عميد، ماهر بودن
در كارى، استادى، زيركى، چابكى و زبردستى در كار معنا شده است.(2)
گويا مهارت تحمل فقدان در اصطلاح عبارت است از كسب آگاهى‏ها و توانايى‏هايى كه در پرتو شناخت صحيح و اخلاق و رفتار عالى به دست مى‏آيد و به آدمى قدرت مى‏دهد تا در برابر فقدان و مرگ عزيزان سر تسليم فرود آورد و فشارهاى روحى حاصل از آن را كاهش دهد و از آن كمال بهره را بگيرد.
مهارت‏های تحمل فقدان عزیزان از نگاه قرآن
با مطالعه آيات قرآن كريم دست‏كم به سه نوع مهارت شناختى، اخلاقى و رفتارى براى تحمل فقدان عزيزان روبرو مى‏شويم.
مهارت‏هاى شناختى
شناخت، منشأ رفتار، احساسات و عقايد انسان است. در هر قلمرویی، از جمله در تحمل فقدان و مرگ عزيزان آدمى نيازمند شناخت و آگاهى است. انسان بدون شناخت صحيح در تحمل فقدان همانند كسى است كه بدون چراغ در شب تاريك قدم برمى‏دارد و هر لحظه امكان زمين خوردن و سقوط و هلاكت را دارد. قرآن كريم به شگفتى عملكرد شناخت كه موجب تغيير عقيده و رفتار سحره فرعون شد، تصريح كرده است:
- «گفتند سوگند به آن كسى كه ما را آفريد، هرگز تو را بر دلائل روشنى كه براى ما آمد مقدم نخواهيم داشت». (طه: 72)
آنچه سبب شد سحره فرعون از رفتار و عقيده خويش دست بردارد شناخت و آگاهى بود. به سخن ديگر آنان چون به فنون و رموز سحر آشنا بودند به روشنى دريافتند كه برنامه موسى عليه‏السلام سحر نيست بلكه معجزه است.(3)
    بر اساس تأثير انكارناپذير شناخت، در هر قلمرو زندگى، از جمله در تحمل شدائد، بلاها و تحمل فقدان، خداوند در آيات متعددى به ارائه شناخت و فهم صحيح در مورد مالك هستى، جهان، انسان و شدائد زندگى پرداخته است تا آدمى در پرتو شناخت وحيانى، توان خويش را در تحمل فقدان افزايش دهد. در اين نوشتار مهارت‏هاى شناختى در تحمل فقدان عزيزان را در چهار مورد بر اساس آيات قرآن بررسى مى‏كنيم:
الف. خداشناختى
 1. مالكيت خداوند بر هستى: يكى از مهارت‏هاى شناختى ارائه شده در قرآن براى تحمل فقدان عزيزان اين است كه خداوند در آيات متعددى به مالك بودن خويش توجه داده است؛ چه آنكه اگر آدمى باور داشته باشد مالك اصلى خداست و آنچه در اختيار آدمى است امانتى بيش نيست، هيچ وقت از پس‏گيرى امانت بى‏تابى نخواهد كرد. كسى كه به مالكيت خدا و نابودى غير او اقرار داشته باشد، در مورد فقدان، مقاوم و بردبار خواهد بود، چون نه خود را مالك مى‏دانسته و نه وجودش را پايدار مى‏شمرده است. آنچه تنش‏زاست از دست دادن چيزى است كه مالك آن هستيم يا آن را پايدار مى‏خواستيم و مى‏دانستيم، اما اگر نه خود را مالك بدانيم و نه آنچه را داريم، دائم بپنداريم، از دست دادن آن، تحمل‏ناپذير نخواهد بود.(4)
    آياتى بيانگر مالكيت واقعى خداست، از جمله:
     ـ «حكومت آسمان‏ها و زمين و آنچه در آنهاست، از آن خداست و او بر هر چيزى تواناست». (مائده: 120).
 به تعبير علّامه طباطبائى جمله «لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ» بر ملك مطلق پروردگار دلالت مى‏كند.(5)
ـ « مالكيت و حاكميت آسمان و زمين از آن اوست، زنده مى‏كند و مى‏ميراند». (حديد:2)
 اين آيه گوياى آن است كه حيات و ممات همه آدميان در دست قدرت اوست. او روزى حيات مى‏دهد و روزى ديگر، حيات را از آدمى مى‏ستاند. اين نوع شناخت‏دهى، عاملى براى تحمل فقدان عزيزان است؛ زيرا آدمى با خود بر اساس اين نوع آيات به اين باور مى‏رسد كه حيات و ممات كسى در دست او نيست تا از زوال آن بى‏تابى كند و علاوه آنكه بر اساس مالكيت واقعى خدا، او حيات خود و ديگران را امانتى بيش نمى‏داند تا با فقدان، بى‏تابى کند.
 - «پربركت و زوال‏ناپذير است كسى كه حكومت جهان هستى به دست اوست». (ملك: 1) مُلك يعنى سلطه و اقتدار. معناى عبارت «بيده الملك» اين است كه ملك‏ها و همه قدرت‏ها و همه اقتدارها در قبضه اوست. در اختيار و در دست اوست؛ يعنى هيچ قدرت مستقلى در عالم وجود ندارد كه در قبال قدرت الهى شمرده شود.(6) براساس همين بينش كه مالك واقعى خداست و آنچه در اختيار آدمى قرار دارد امانتى بيش نيست، معصومان در مرگ عزيزانشان بى‏تابى نمى‏كردند؛ چون آنان مطابق آموزه‏هاى وحيانى عزيزان را امانتى الهى و مرگشان را پس‏گيرى امانت از طرف صاحب آن مى‏دانستند. از امام صادق‌(ع) نقل شده است كه: گروهى از اصحاب امام حسن‏بن على‌(ع) به او نامه نوشتند و در مرگ دخترش، به او تسليت گفتند و آن حضرت در پاسخ آنان نوشت: «اما بعد، نامه تسليت شما رسيد، من آن را به حساب خدا وامى‏گذارم تا تسليم تقدير و بردبار در آزمون او باشم... او كنيز مملوك خدا بود كه راه رفتگان را پيمود؛ راهى كه پيشينيان آن را پيمودند و زود است كه ديگران نيز بپيمايند: و كانت أمهًْ مملوكهًْ، سلكت سبيلاً مسلوكهًْ صار اليها الأوّلون، و سيصير اليها الآخرون... ». (7)
همچنين معصومان (ع)به كارگيرى اين مهارت را در تحمل فقدان به اصحاب و ياران خويش توصيه کردند. يكى از اصحاب پيامبر(صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) به نام معاذبن جَبل فرزند خود را از دست داد و بسيار بى‏تاب شد. آن حضرت نامه تسليتى براى وى فرستادند كه در بخشى از آن آمده است: به من خبر بى‏تابى تو بر فرزندت كه خداوند به مرگ او حكم كرده رسيده است. همانا فرزند تو از هديه‏هاى گواراى خدا و از عاريه‏هاى به وديعه گذاشته او نزد تو بود. خداوند تا مدتى تو را از آن بهره‏مند ساخت و در وقتى كه مشخص شده بود، او را گرفت. پس ما از خداييم و به سوى خدا بازمى‏گرديم(8)
پيامبر اكرم‌(ص) با بيان امانت بودن فرزند، معاذبن جبل را آرام ساخت و تسكين قلب داد.
     نكته مهم در اين حديث، به كار بردن كلمه «استرجاع» است كه پايه شناختى اين سخن، همان مالكيت خدا نسبت به انسان‏ها و اين است كه انسان‏ها مالك هيچ چيز حتى خودشان نيستند.
     وقتى اشعث برادر خويش را از دست داد، على(ع) اين مصيبت را به وى تسليم گفتند. اشعث در پاسخ گفت: «انا لله و انا اليه راجعون». امام فرمود: آيا معناى  اين جمله را مى‏دانى؟ گفت: يا على تو غايت و منتهاى علم هستى. حضرت فرمود: «اما قَوْلكَ إِنّا للهِ فَإِقرارٌ منك بالملكِ و أَمّا قَولُكَ وَ إِنا اليه راجعون. فَإقرارٌ منك بالهلاك»؛(9) اما اينكه مى‏گويى: ما از خداييم، اقرار به مالكيت و پادشاهى خداوند است و اينكه مى‏گويى ما به سوى او بازمى‏گرديم، اقرار تو به فانى شدنت است.
     آرى اگر انسان به مالكيت خدا باور داشته باشد و آنچه را در اختيار دارد امانت بداند، به وقت پس‏گيرى امانت از جانب مالك واقعى بى‏تابى نخواهد كرد، چه آنكه، او، فقدان عزيزان را پس‏گيرى مى‏داند نه گرفتن، تا اينكه تنش‏زا باشد.
2. درك حضور و معيت خداوند به هنگام فقدان عزيزان: در آيات متعددى خداوند همراهى خويش را با بندگانى كه به وصف صبر، تقوا و نيكوكارى و... آراسته‏اند، اعلام كرده است:
-«و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است».(توبه: 36)
«خدا با صابران است». (بقره:153)
-«و خدا با نيكوكاران است». (عنكبوت:69)
     بديهى است باور به همراهى خداوند و اينكه همه امور در برابر ديدگان او انجام مى‏شود، خود عامل تقويت روح، در انجام دادن هر كار نيك و تحمل فشارهاى روانى از قبيل فشار روحى فقدان در آدمى است.
     متأسفانه انسان‏ها به هنگام مصائب و مشكلات مى‏پندارند كه خدا با آنها قهر كرده و آنان را تنها گذاشته است. اگر شخص مصيبت‏ديده، همان‏گونه كه خدا را در خوشايندها با خويش همراه مى‏بيند، به هنگام مرگ عزيزان و مشكلات زندگى هم همراه خود ببيند، از فشار روحى او كاسته مى‏شود و توان تحمل او افزايش مى‏يابد. تصور خارج بودن از قلمرو حمايتى خداوند، ترس و اضطراب را به دنبال مى‏آورد. اگر هنگام سختى‏ها خدا را دور و خارج از دسترس بدانيم، مضطرب مى‏شويم و بر تنيدگى‏مان افزوده مى‏شود. كودك به اين دليل‌، جدا شدن از مادر را برنمى‏تابد كه مى‏پندارد دور بودن مادر سبب مى‏شود كه ديگر پاسخگوى نيازهاى او نباشد. احساس تنهايى و بى‏ياورى است كه كودك را مى‏آزارد، به مرور زمان كه كودك بزرگ مى‏شود و درمى‏يابد كه هرگاه بخواهد، مادر كنار او خواهد بود، دور بودن مادر، او را بى‏تاب نمى‏كند.(10) خداوند متعال در آيات متعددى همراهى خويش را به انسان‏ها اعلام کرده است تا آنان خود را از قلمرو حمايتى خدا خارج ندانند و به مدد اين شناخت بر مشكلات فائق آيند.
     در قرآن آمده است كه پيامبر اكرم(ص)  براى آرام كردن همراه خويش در غار از اين مهارت شناختى بهره گرفته است: «آن هنگام كه او به همراه خود مى‏گفت، غم مخور، خدا با ماست».(توبه:40)
   خداوند سبحان براى زدودن غم روحى پيامبردر مسير تبليغ رسالت، او را به همراهى خويش نويد مى‏دهد: «صبر كن و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد و به سبب كارهاى آنها اندوهگين و دلسرد مشو و از توطئه‏هاى آنان در تنگنا قرار مگير. خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كرده‏اند و كسانى كه نيكوكارند».(‌نحل: 127-128)
     همچنين خداوند حضرت نوح را كه تحت شديدترين فشارهاى قومش بود، مأمور به ساختن كشتى مى‏كند و اصلِ مقابله با سختى‏ها را به او آموزش داده، مى‏فرمايد: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا» (هود:37)؛ و اكنون در برابر ديدگان و و طبق وحى ما، كشتى را بساز.
     جمله «باعيننا» (در برابر ديدگان ما) چنان قوت قلبى به نوح بخشيد كه فشار استهزاى دشمنان، كمترين خللى در اراده نيرومند او ايجاد نكرد.(11)
    از اصل قرآنىِ «همراهى خداوند با بندگان در همه حال» و ذكر مصاديق قرآنى براى آرام‏سازى و تحمل مشكلات بر پايه شناختىِ درك همراهى خداوند در سختى‏ها برمى‏آيد كه يكى از مهارت‏هاى ارائه شده در قرآن براى تحمل فقدان، درك حضور و همراهى خداوند به هنگام مرگ عزيزان است. زيرا چنين بينشى انسان را در قلمرو حمايتى خداوند قرار داده، همين نوع بينش توان تحمل او را بر مرگ عزيزان افزايش مى‏دهد.
     با بهره‏گيرى از همين مهارت شناختى، كه همه امور در برابر ديدگاه خداوند انجام مى‏گيرد، تحمل فقدان بر امام حسين‌(ع) آسان بود. آمده است: هنگامى كه شيرخواره ايشان در آغوش آن حضرت بود و حرمله -لعنهًْ‏الله عليه- تيرى افكند و گلوى او را دريد، امام خون او را به كف دست گرفت، چون پر شد به آسمان افكند و بعد از بيان جملاتى فرمود: «هَوْنٌ عَلَى ما نزل بى أنَّهُ بِعَينِ اللّه»؛(12) هر مصيبتى را كه بر من فرود آمده، اين آسان مى‏كند كه در محضر خداست.
 آرى اگر انسان اين گونه به خداوند شناخت داشته باشد، يعنى او را در خوشايند و ناخوشايند زندگى، همراه خويش ببيند و بداند همه امور در برابر ديدگان او انجام مى‏شود، توان تحمل فقدان در او تقويت مى‏شود؛ چراكه ناظر ديدن خدا به هنگام فقدان (مرگ عزيزان) ،آدمى را به مصلحت و حكمت پس‏گيرى عزيزان رهنمون مى‏سازد.
3. توجه به نعمت‏ها و عنايات الهى در جهان پس از مرگ: از اصول مسلّم در تربيت و رشد و تكامل آدمى كه بارها در قرآن از آن بهره گرفته شده، بشارت دادن به نعمت‏ها و پاداش‏هاى بهشتى بر انجام دادن تكاليف و تحمل شدائد و ناخوشايندهاى زندگى است؛ چون اجراى كار و تحمل سختى با يقين به پاداش و مزد، قابل تحمل است. اگر كارها و تحمل شدائد ،با پاداش و آن هم پاداش ابدى همراه باشد، قابل تحمل خواهد بود؛ چراكه پاداش، منبع تقويت‏كننده‏اى است كه توان انسان و انگيزه او را در عمل به كار و مقابله با سختى‏ها افزايش مى‏دهد. آنچه سختى‏ها و مصيبت را براى آدمى تحمل‏ناپذير مى‏كند آن است كه بداند تحمل مصائب بدون پاداش است. اگرچه قرآن به وجود ناخوشايندها در زندگى تصريح فرموده است:
- «‌و بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش است». (انفال: 28) ولى براى تحمل مشكلات و ناخوشى‏ها زندگى، به بشر اعلام کرده كه ناخوشايندى‏هاى زندگى بدون پاداش و اجر نيست:- « آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و با اموال و جان‏هايشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پيروز و رستگارند. پروردگارشان آنان را به رحمتى از ناحيه خود، و رضايت خويش و باغ‏هايى از بهشت بشارت مى‏دهد كه در آن، نعمت‏هاى جاودانه دارند». (توبه: 20ـ21)
روشن است كه مجاهده در راه خدا آكنده از سختى‏هايى است كه انسان مؤمن بايد آنها را با جان و دل بخرد. آنچه شدائد را بر انسان مؤمن آسان مى‏كند، پاداش‏هايى است كه خداوند به مؤمنان وعده داده است. لذا به لحاظ كاركرد پاداش در تحمل شدائد، خداوند بى‏درنگ پس از مجاهدت در راه خدا با گونه‏هاى مختلف آن، از پاداش سخن به ميان آورده است. در خصوص پاداش تحمل فقدان (مرگ عزيزان) فرموده است: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُصِيبَهًٌْ» (بقره: 155-156)؛ و بشارت ده به استقامت‏كنندگان؛ آنان كه هرگاه مصيبتى به آنها رسد... .
     اين آيه به بشر گوشزد مى‌کند كه تحمل مرگ عزيز، دربردارنده پاداش و اجر است. بشر با باور به اين اعلام و شناخت از طرف خدا، توانش براى تحمل فقدان افزايش مى‏يابد.
     عاملى كه آدمى را در مصيبت بى‏تاب مى‏كند باور نداشتن به پاداشِ تحمل مصيبت است. در روايتى از امام صادق‌(ع) بشارت صابران، به بهشت و مغفرت الهى شمرده شده است: و عن الصادق‌(ع) قال اللّه عزوجل: «و بشر الصابرين»‌اى بالجنهًْ و المغفرهًْ.(13)
    معصومان‌(ع) هم براى كاهش فشارهاى روانى سختى‏ها اين اصل را به همگان آموزش مى‏دادند. پيامبر خدا (ص)مى‏فرمايد: «لو تَعْلَمونَ ما ذُخِرَ لكم، ما حَزِنْتُم على ما زوِى عنكم»؛(14) اگر آنچه را براى شما ذخيره شد، مى‏شناختيد، بر آنچه از شما گرفته شده غمگين نمى‏شديد.
ب. انسان‏شناخت
فقدان عزيزان، آزمايش الهى: همه انسان‏ها در معرض قانون آزمايش الهى قرار دارند و هيچ فردى از نوع بشر از آزمايش مستثنى نيست:» آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند ايمان آورديم، به حال خود رها مى‏شوند و آزمايش نمى‏شوند»؟! (ملك: 2)
كثرت و گستردگى اسباب و عوامل آزمايش به حدى است كه نمى‏توان آمار مشخصى براى آن ذكر كرد، اما به اختصار مى‏توان گفت هر چيزى كه به نحوى با شئون ارادى انسان در ارتباط است و در گزينش انسان مؤثر است مى‏تواند از عوامل آزمايش به شمار رود.
-«وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»(انعام: 165)؛ و او كسى است كه شما را جانشينان نمايندگان خود در زمين ساخت و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى ديگر قرار داد تا شما را با آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد.
     كلمه «ما» در آخر آيه شامل همه نعمت‏هاى مادى و معنوى است.(15) با استفاده از آيات 165 انعام و 7 كهف و 155 بقره ابزار آزمايش، عمومى است و به ابزار خاصى منحصر نيست، ولى از آنجا كه ذكر آن براى آگاهى و تنبيه مردم است، خداوند به بعضى از ابزار آزمايش اشاره كرده است، كه نمونه‏اى از آن، اولاد و فقدان عزيزان است:
    -«اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شما هستند». (تغابن: 15)
- « قطعا همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و كاهش در مال‏ها و جان‏ها... مى‏آزماييم». (بقره: 155)
آدمى اگر به هدف و فلسفه آزمايش خداوند توجه داشته باشد كه- نمونه‏اى از آن آزمايش، فقدان عزيزان است- غم فقدان او را از پاى درنمى‏آورد، بلكه باور به اينكه آزمايش، سبب تكامل آدمى است، فقدان را براى انسان قابل تحمل مى‏كند. گاهى امتحان براى تمرين امتحان‏شونده است؛ مثلاً خداوند متعال انسان را می‌آزمايد تا با آن، استعدادهاى درونى او به فعليت برسد يا مثل آدمى كه خودش يا ديگرى را به آب مى‏اندازد تا شنا ياد بگيرد. اين نوع امتحان، نوعى رفتار براى كمال يافتن است. با تلاش در آب است كه انسان شناگر مى‏شود. امتحان‏هاى الهى براى آن است كه انسان در خلال آن گرفتارى‏ها كمال يابد.(16) قرآن كريم به اين حقيقت تصريح دارد: «و اينها براى اين است كه خداوند آنچه را در سينه‏هايتان پنهان داريد، بيازمايد و آنچه را در دل‏هاى شما از ايمان است، خالص گرداند». (آل‏عمران: 154) به تعبير استاد مطهّرى اين خصوصيت مربوط به موجودات زنده بويژه انسان است كه سختى‏ها و گرفتارى‏ها، مقدّمه كمال و پيشرفت‏هاست. ضربه‏ها، جمادات را نابود مى‏سازد و از قدرت آنان مى‏كاهد، ولى موجودات زنده را تحريك مى‏كند و نيرومند مى‏سازد. بس زيادت‏ها كه اندر نقص‏هاست. مصيبت‏ها و شدائد براى تكامل بشر ضرورت دارد. اگر محنت‏ها و رنج‏ها نباشد بشر تباه مى‏ شود.(17)
    آرى كسى كه فقدان را ابزار آزمايش و لازمه حيات و تكامل بشرى بداند، توان تحمل او در غم فقدان افزايش مى‏يابد و بلكه بر اين اساس كه لازمه و ضرورى تكامل انسان وجود آزمايش الهى است، از آن در جهت تكامل خويش به بهترين نحو بهره‏بردارى مى‏كند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ على‏اكبر دهخدا، لغت‏نامه، ص 161، ماده «ميم».
2ـ حسن عميد، فرهنگ فارسى عميد، ص 118.
3ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 13، ص 253.
4ـ عباس پسنديده، رضايت از زندگى، ص 268.
5ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 6، ص 400.
6ـ مرتضى مطهّرى، آشنايى با قرآن، ج 8، ص 130ـ131.
7ـ گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم ، فرهنگ جامع سخنان امام حسن مجتبى(ع)، ترجمه على مؤيدى، ص 576.
8ـ حسن‏بن شعبه حرّانى، تحف‏العقول، ترجمه صادق حسن‏زاده، ص 98.
9ـ سيدهاشم بحرانى، البرهان فى تفسيرالقرآن، ج 1، ص 361.
10ـ عباس پسنديده، همان، ص 325.
11ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، همان، ج 1، ص 33.
12ـ گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام حسين‌(ع)، ترجمه على مؤيدى، ص 529.
13ـ سيدهاشم بحرانى، همان، ج 1، ص 365.
14ـ حسام‏الدين متقى هندى، كنزالعمال، ج 6، ص 614.
15ـ سيدجعفر موسوى‏نسب، ابتلا و آزمايش انسان در قرآن، ص 26.
16ـ مرتضى مطهّرى، آشنايى با قرآن، ج 7، ص 183.
17ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 176.