kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۹۶۹۵
تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۸

صفات و ویژگی‌های مؤمنان در قرآن



 منصور پورمحیطی

 داوری نسبت به اشخاص بسیار سخت و دشوار است؛ از این رو هر گونه داوری درباره افراد مجاز دانسته نشده است.
پیچیدگی‌های انسان به ویژه در مسایل باطنی چون اعتقاد، موجب شده تا داوری نسبت به این حوزه نیز بسیار سخت‌تر شود؛ چرا که امور اعتقادی دارای مراتب و درجاتی است که این پیچیدگی را دو چندان می‌کند.
اما اینگونه نیست که دست انسان در داوری و قضاوت به طور مطلق و کامل بسته باشد؛ زیرا زندگی اجتماعی مقتضی این معناست که انسان نسبت به دیگری داوری کند تا بتواند موقعیت و شرایط خود را براساس آن سامان دهد. برای دستیابی به قضاوت درست، قرآن راهکارهایی را بیان کرده که از مهمترین آنها داوری براساس رفتارهاست؛ زیرا از طریق رفتارهای خاص، دائمی و مستمر می‌توان شخصیت اشخاص را از نظر شناختی، اعتقادی و درجات ایمان و کفر و نفاق و شرک و مانند آن ارزیابی کرد و درباره سلامت شخصیت، تعادل یا عدم سلامت وی داوری کرد.
نویسنده در این مطلب با استفاده از آیات قرآن شاخصه‌ها و نشانه‌های مومنان را تشریح کرده است.
بسیاری از کسانی که به مومنان و جامعه اسلامی و ایمانی می‌نگرند، قضاوت خویش را مبتنی بر رفتار ایشان می‌کنند؛ زیرا این طبیعی‌ترین و آسان‌ترین راه شناخت انسان و جامعه انسانی است؛ چرا که اعتقادات خود را در رفتار به نمایش می‌گذارد؛ هر چند که نمی‌توان این حکم را درباره افکار و اندیشه‌ها بیان کرد؛ زیرا انسان در درون،  اندیشه‌هایی دارد که در عمل، خلاف آن را نشان می‌دهد؛  ولی نمی‌توان درباره اعتقادات این حکم را کرد؛ زیرا اگر انسانی برخلاف اعتقادات خویش عمل کند یا فاسق یا منافق است و هر دو به سرعت رسوا می‌شوند؛ اما کسانی که اندیشه و افکاری دارند، می‌توانند برخلاف آن رفتار کنند؛ چرا که بسیارند کسانی که به امری یقین دارند ولی عواطف و احساسات آنها، آن را نمی‌پذیرد؛ از این رو انسان رفتارهایی را از شخصی می‌بینند که ضد عواطف یا ضدافکار و اندیشه‌های همان فرد است.
به سخن دیگر، تفاو ت آشکاری میان اهل یقین و اهل اعتقاد وجود دارد؛ خداوند در آیات قرآن بیان می‌کند که اهل یقین می‌تواند برخلاف یقین خویش معتقد باشد و حتی به انکار آن بپردازد؛ (نمل، آیه 14)  اما از آنجا که اعتقاد و ایمان، همان عقد باطنی است که نمی‌توان به سادگی آن را تغییر داد، می‌توان گفت که انسان مومن و معتقد هرگز بر خلاف اعتقادات خویش عمل نمی‌کند، حتی اگر این اعتقاد بر اساس برهان و قطع و یقین شناختی ایجاد نشده باشد، بلکه مبتنی بر پایه احساسات و عواطف قلبی و ظن و گمان شناختی باشد.
آنچه در تحقق اعتقاد موثر است، اذعان و اطمینان قلبی شخص است. بر این اساس، می‌توان اشخاصی را یافت که از نظر شناختی به امری قطع و یقین برهانی و منطقی ندارند، ولی انسان معتقدی هستند؛ چرا که در تحقق اعتقاد، آنچه نقش اساسی را ایفا می‌کند، گرایش قلبی و عاطفی انسان است. بنابراین، در هنگام تحقق اعتقاد و ایمان، نخستین چیزی که در انسان تحت تاثیر قرار می‌گیرد، قلب و عواطف و احساسات قلبی اوست.
در این میان نمی‌توان به نقش شناخت و معرفت بی‌توجه بود؛ ولی در تحقق گام نخست ایمان و اعتقاد، شناخت ظنی کفایت می‌کند. (بقره، آیه 45)  البته در مراتب قوی‌تر ایمانی و اعتقادی، شناخت قطعی و شهودی نقش مهمی ایفا می‌کند؛  ولی همین شناخت ظنی و تایید قلبی و عاطفی کمک بسیاری در تحقق شناخت شهودی و قطعی می‌کند و انسان را تا دروازه‌های شهودی حق‌الیقین بالا می‌برد؛ هرچند که بیشتر مردم در مرتبه‌های علم‌الیقین و حق‌الیقین شهودی قرار می‌گیرند.
به هر حال، مهمترین عامل در تحقق ایمان و اعتقاد، تاثرات قلبی است. از این رو خداوند درباره کافران و مشرکان و منافقان، از بیماری قلبی آنان سخن به میان می‌آورد که از فطرت و طبیعت ذاتی خود دور شده و امکان دریافت حقایق، تشخیص حق و باطل و تمایل به آن را از دست داده است. (بقره، آیه 10؛ اعراف، آیه 179)
البته درباره ایمان کامل می‌بایست همان تعریفی را به کار برد که درباره نگرش در اصطلاحات روان‌شناسی به کار می‌رود. در تعریف نگرش گفته‌اند که نگرش مبتنی بر سه مولفه شناختی، عاطفی و رفتاری است. در روایات معتبری که در تعریف اعتقاد و ایمان بیان شده  گفته  شده که ایمان واقعی عقد قلبی، اظهار زبانی و عمل بدنی است. از پیامبر(ص) روایت است که فرمود: «الایمان عقد بالقلب و لفظ باللسان و عمل بالجوارح؛ ایمان عبارت از اعتقاد قلبی و شهادت به زبان و عمل به اعضا و جوارح است. (معانی الاخبار، ص 186)
بنابراین، می‌توان گفت که اهل یقین و برهان همیشه اهل ایمان و اعتقاد نیستند، زیرا بسیاری از مردمان برخلاف برهان و قطع عقلانی و منطقی عمل می‌کنند و اعتقادی به آن چه  می‌شناسند و می‌دانند ندارند. اما اهل اعتقاد همواره به آنچه می‌دانند نه تنها باور دارند، بلکه در بیان و عمل آن  را نشان می‌دهند.
شخصیت‌شناسی بر پایه رفتارشناسی
بنابراین، برای شناخت و داوری درباره شخصیت انسان‌ها بویژه در حوزه اعتقادات، لازم است که پیش از توجه به هر عنصر و موضوعی، به حوزه رفتارشناسی توجه کرد؛ زیرا انسان آنچه را باور دارد در شرایط گوناگون به نمایش می‌گذارد و تنها در موارد استثنایی است که رفتار متضاد در پیش می‌گیرد که نمی‌توان براساس آن قضاوت کرد.
برای تبیین شخصیت حقیقی افراد لازم است تا با مراجعه به رفتارهایی که دائمی و در بسیاری از شرایط تغییر نمی‌کند، دریافت درستی از شخصیت آنان داشته باشیم. رفتارهای دائمی و تغییرناپذیر انسان‌ها بهترین گواه بر اعتقادات و باورهای آنان و نیز بهترین شاهد بر صفات و ویژگی‌های شخصیتی آنان است. صفاتی که ملکه شخص باشد، مانند صفت احسان، در رفتارهای انفاق و ایثارگرایانه، خود را نمایش می‌دهد. با آنکه شخص ممکن است در شرایط سخت مالی باشد، ولی هرگز دست نیازمندان را پس نمی‌زند و از ایثار هر آنچه در توان دارد، کوتاهی نمی‌کند. در مقابل، انسانی که دارای صفت بخل است، حتی اگر ثروت‌های کلان و بی‌شماری داشته باشد، از دادن کمترین کمک به قحطی‌زدگان در حال مرگ نیز خودداری کند.
نشانه‌های ایمان در عمل اخلاقی
مهمترین جلوه ایمان واقعی را می‌توان در عمل اخلاقی مشاهده کرد؛ زیرا اسلام و ایمان از نظر قرآن دین اخلاق است و پیامبر(ص) درباره فلسفه و هدف بعثت خویش می‌فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من فقط برای اتمام مکارم  اخلاقی برانگیخته و فرستاده شده‌ام. (مجمع البیان، طبرسی، ج9 و 10،  ص 500؛  نور الثقلین، حویزی، ج5، ص 392؛ بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، ج16، ص 209)
در روایتی دیگر نیز آمده که پیامبر فرمود: بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها؛ من برای احیای مکارم و نیکی‌های اخلاقی مبعوث شدم. (بحارالانوار، ج16، ص 287)
خداوند پیامبر(ص) را به عنوان یک انسان اخلاقی ستوده و خواهان سرمشق قرار دادن ایشان در سبک زندگی شده است. (قلم، آیه 4؛ احزاب، آیه 21)
مهمترین جلوه‌های ایمان در حوزه رفتاری که در آیات قرآن آمده است، عبارتند از:
1- آرامش: انسان مومن در رفتار انسانی آرام است. هرگز آرامش خود را از دست نمی‌دهد و متاثر از مصیبت‌ها و ناملایمات، رفتاری همراه با خوف و حزن در پیش نمی‌گیرد. (بقره، آیات 62 و 277؛  آل‌عمران، آیه 139)
2- آسان‌گیری: مومن نسبت به خود و به ویژه دیگران سخت‌گیر نیست و می‌کوشد تا شرایط را به گونه‌ای فراهم آورد که حتی  بدخواهان او  احساس کنند می‌توانند از رافت و رحمت وی استفاده کنند.(کهف، آیات 86 و 88)
3- اجرای عدالت: بی‌گمان عدالت محور هستی است. از آیات قرآن به دست می‌آید که یکی از مهمترین فلسفه‌های بعثت پیامبران(ع)، بیان مسائل عدالت و تبیین آن و دعوت مردمان به اجرای عدالت می‌باشد. به این معنا که همه انسان‌ها بی‌توجه به نژاد، رنگ، دین و مذهب، با حقیقت عدالت آشنا شوند و برای عدالت به پا خیزند. (حدید، آیه 25) بر این اساس مومن از هر انسانی سزاوارتر به اجرای عدالت و قیام بدان است. مومنان می‌بایست در زندگی خویش به گونه‌ای عمل کنند که حتی عدالت مشهود در جامعه بروز و ظهور کند و هر کسی سهم خویش را از دنیا و ثروت و منابع آن بردارد و به کسی ظلم و اجحاف روا نشود. فرصت‌های برابر برای رشد و کمال‌یابی فراهم آید و هر کسی بتواند در شرایط مناسب و خوب، در مسیر خدایی شدن قرار گیرد. در راستای اجرای عدالت، از خود و قوم و خویش و دوست و مانند آن هم بگذرد و اجازه ندهد تا منافع شخصی یا قبیله‌ای و مانند آن او را از اجرای عدالت باز دارد. (نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8)
4. اجتناب از باطل و گزافه‌گویی: مومنان در همه کارهای خویش بر اعتدال هستند و از هرگونه گزافه‌گویی پرهیز دارند و جز به حق سخن نمی‌گویند. (شعراء، آیات 224 تا 227)
5. اجتناب از تجاوز: مومن جز بر مدار حق و عدالت نمی‌گردد. از این رو از هر گونه تجاوز به حقوق دیگران در هر شکلی اجتناب می‌ورزد. (ص، آیه 24)
6. پرهیز از تهمت: مومن جز به حق نمی‌رود و جز به حق، سخن نمی‌گوید، لذا از سخنانی چون اتهام‌زنی و تهمت به دیگران اجتناب می‌ورزد. (نور، آیات 11 و 17)
7. اجتناب از فساد: مومن انسان صالح و مصلح است و از فساد و افساد پرهیز می‌کند. کاری انجام نمی‌دهد که موجبات تباهی کسی یا چیزی شود. از این رو از فساد در زمین و محیط زیست و مانند آن نیز اجتناب می‌کند. (اعراف، آیه 85)
8. اجتناب از گران‌فروشی و کم‌فروشی: مومن بر مدار حق و عدالت می‌گردد. از این رو از گران فروشی و کم‌فروشی دوری می‌کند. (هود، آیات 85 و 86؛ اعراف، آیه 85)
9. اصلاح‌طلبی: چنانکه گفته شد، مومن انسانی صالح بلکه مصلح است و همان گونه که از فساد و تباهی در جامعه و جان و مال و عرض و مردم پرهیز دارد، از افساد نیز دوری می‌ورزد، بلکه فراتر از آن می‌کوشد تا جلوی فساد را بگیرد و آن را اصلاح کند. بنابراین اصلاح هر فسادی را در دستور کار خود قرار می‌دهد و برای اصلاح امور فاسد تلاش می‌کند و حتی جان خویش را برای اصلاح امور فاسد جامعه در کف دست خویش می‌گیرد و از جانفشانی در این راه کوتاهی نمی‌کند (انفال، آیه 1).
10. اطاعت از قانون و رهبری جامعه: مومن زندگی خویش را بر مدار قانون قرار می‌دهد؛ زیرا عمل به قانونی که بر مدار عقلانیت و شریعت و عرف اجتماعی است، بهترین راه برای اجرای عدالت و تحقق حق در جامعه است. قانون‌مداری را در اشکال مختلف از جمله اطاعت از قوانین عقلانی و شرعی و عرفی به نمایش می‌گذارد و اطاعت از رهبری را در همین راستا اصالت می‌بخشد و به عمل براساس فرمان‌های مدیران اجتماعی و سیاسی توجه دارد و از اطاعت ایشان سرباز نمی‌زند. (انفال، آیات 1 و 24؛ نور، آیه 47؛ نساء، آیه 65)
11. انفاق و کمک مالی: مومن اهل انفاق و کمک مالی و دستگیری دیگران است و عواطف و احساسات او اجازه نمی‌دهد تا دیگران در رنج و اندوه و خود در رفاه و شادی باشد. از همه چیزهایی که در اختیار دارد، سهمی را برای دیگران در نظر می‌گیرد و به نیازمندان و سائلین کمک می‌کند. (مائده، آیه 55؛ انفال، آیات 3 و 4)
12. برادری و اخوت: اهل احسان در عواطف و احساسات است. همه را برادر و خواهر دینی و ایمانی خویش می‌شمارد و حتی نسبت به کافران نیز از در عطوفت و رحمت وارد می‌شود و آنان را ممنوع خود شمرده و از این زاویه به مسائل نگاه می‌کند و می‌کوشد تا ایشان را تا حد امکان به راه راست آورد و یا اجازه ندهد تا در دنیا در ظلم و بیداد زندگی کنند. حمایت از مظلومان را در دستور کار خویش قرار می‌دهد و بی‌توجه به جنس، نژاد، رنگ و مذهب به کمک مظلوم می‌شتابد و خواهان اجرای عدالت در حق برادران خود می‌شود. آرمان وی نجات همه انسان و رهایی‌شان از ظلم و بی‌عدالتی است. (توبه، آیات 7 و 11؛ آل عمران، آیات 102 و 103؛ حشر، آیات 9 و 10؛ حدید، آیه 25)
13. پاکی و طهارت: اهل طهارت و پاکی ظاهری و باطنی است. بهداشت بدن و روان را مراعات می‌کند و می‌کوشد تا جامعه نیز از طهارت و بهداشت بهره‌مند شود. از هر گونه ناپاکی و پلیدی ظاهری و باطنی اجتناب می‌کند و به پاکی‌ها و طیبات گرایش دارد (آل عمران، آیه 179؛ انعام، آیه 125)
14. خیرخواه: مومن اهل خیرخواهی است و می‌کوشد تا ضمن ارشاد مردم آنان را از خیر بهره‌مند کند. از این رو همواره به معروف امر و از منکر باز می‌دارد و دیگران را به راه راست هدایت و ارشاد می‌کند (غافر، آیات 28 و 30 و 38)
15. روشنگری: اهل روشنگری است و ضمن بهره‌مندی از بصیرت و نور الهی، روشنگر خطوط و افکار گوناگون جامعه است و اجازه نمی‌دهد تا حق و باطل بر ایشان مشتبه گردد و در دام باطل افتند. (انعام، آیه 122)
16. شجاعت: مومن انسانی شجاع و دلاور و دلیر است. از غیر خدا نمی‌ترسد و حق را شجاعانه بیان کرده و در اجرای عدالت و حق می‌کوشد و از کسی و چیزی هراس ندارد. (آل عمران، آیه 175؛ مائده، آیات 22 و 23) از این رو برای دفاع از حق و قطع ریشه ظلم و بی‌عدالتی به میادین جهاد با جان و مال می‌شتابد و اهل شهادت است. (توبه، آیه 44؛ حجرات، آیه 15)
17. عزتمداری: از ذلت و خواری گریزان و اهل عزت و کرامت انسانی است و برای آن تلاش می‌کند و در تحصیل آن کوتاهی نمی‌ورزد. (فاطر، آیه 10؛ منافقون، آیه 8)
18. تکلیف‌مداری و قانون‌گرایی و مسئولیت‌پذیری: مؤمن انسانی متعهد و مسئولیت‌پذیر است و در چارچوب قانون و تکلیف عمل می‌کند و هرگز از زیر بار مسئولیت و تکلیف شانه خالی نمی‌کند. (انعام، آیه 118؛ بقره، آیه 228)
19. محبوب مردمان: از آنجا که اهل اخلاق و صفات کمالی و پسندیده است، مردم، مهر او را در دل دارند و محبوب ایشان است. هر چند که جز رضایت الهی گامی بر نمی‌دارد و کاری نمی‌کند، ولی انجام مرضیات الهی ثمراتی چون رضایت مردم نیز خواهد داشت؛ زیرا کارهایی که مورد رضایت الهی است موجب خشنودی مردم نیز می‌شود، چرا که کارهای صالح و پسندیده سودش به مردمان می‌رسد. از نظر اسلام اگر کسی رضایت خداوند را به دست آورد خداوند کاری می‌کند که میان او و مردمان نیز صلح و محبت ایجاد شود. علی(ع) فرمود: من اصلح فیما بینه و بین الله، اصلح الله فیما بینه و بین الناس؛ هر کس رابطه‌اش را با خدا اصلاح کند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد کرد (بحار الانوار، ج 71، ص 366، حدیث 12).
20. هجرت: انسان مومن از بدی‌ها به خوبی‌ها و از شرایط سخت کفر و شرک  به شرایط آسان ایمان و تقوا هجرت می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا شرایط، او را به کارهای نادرست و باطل بکشاند و از خدا و حقیقت و عدالت دور کرده و گمراه سازد. از این رو با تن دادن به انواع و اقسام هجرت‌ها شرایط زیستی مناسبی را برای خود فراهم می‌آورد. (انفال، آیه 74)
21. فضایل اخلاقی: انسان مومن مجسمه فضایل اخلاقی است و هر چیزی که از نظر عقل و شرع و عرف پسندیده باشد در این انسان می‌توان یافت. آیات بسیاری بر این نکته دلالت دارد. پس انسان مومن انسانی راستگو و صادق، اهل محبت و صفا، اهل کرامت و بزرگواری و بسیاری دیگر از صفات زیبای اخلاقی است.
آنچه بیان شد تنها گوشه‌ای از رفتارهای زیبا و پسندیده اخلاقی و هنجاری مومنان است. بیان همه مصادیق آن بیرون از حوصله این مقاله است و به همین مقدار بسنده می‌شود.