کتمان جنگ اقتصادی معبری برای نفوذ دشمن
محمدعلی راوی
وضعیت اقتصادی کشور، ماههاست در نوسان و التهاب به سر میبرد. بازارهای مختلف از اواخر سال گذشته متلاطم و از فروردین امسال طوفانی شد. بازار ارز طلایهدار نابهسامانیها بود و بازارهای خودرو، طلا و ... هم یکی پس از دیگری دومینوی نوسانات را کامل کردند.هر چند آمارهای دولتی بر تورم تکنرخی اصرار دارند، اما از لابلای همین آمارها نیز میتوان داغی قیمت کالاهای ضروری را حس کرد. در شرایطی که طبق آمار بانک مرکزی، تورم تیر ماه معادل 10/2 درصد بوده است، بررسی تورم کالاهای اساسی در هفته منتهی به 12 مرداد نشان میدهد میانگین نرخ تورم کالاهای اساسی 20/4 درصد (دو برابر تورم کل) میباشد.
روند این التهابات که یادآور نوسانات سالهای 90 و 91 است، در دو عامل ریشه دارد؛ یکی داخلی و دیگری خارجی. علت داخلی مشکلات اقتصادی امروز را باید از لابلای تاریخ و فرهنگ و ساختار آفتزده اقتصاد ایران زمین در دههها و چه بسا سدههای گذشته جستوجو کرد، اما ریشههای خارجی مشکلات اقتصادی کشور در دوره معاصر، با برنامهریزی و صحنهگردانی دشمنان خارجی ابعاد و شدت متفاوتی پیدا کرده است؛ چیزی که از آن به «جنگ اقتصادی» تعبیر میشود.
بنا بر تصریح کارشناسان و مسئولان داخلی و خارجی، کشورمان در سالهای اخیر درگیر یک «جنگ تمامعیار اقتصادی» شده و هر از چندی نبردهای سنگین ارزی، ساختار اقتصاد ایران را میلرزاند، با این حال برخی مسئولان و فعالان اقتصادی کشور از تحلیل شرایط و علت شکستهای پیاپی عاجز هستند. به تعبیری دقیقتر، نمیتوانند تشخیص دهند اقتصاد کشور چرا در گوشه رینگ گیر افتاده و از کجا مشت میخورد! حتی برخی از این افراد پا را فراتر نهاده و اصل موضوع مبارزه و قرار گرفتن کشور در میدان جنگ را هم قبول ندارند.
جنگی در کار نیست!
به تازگی نائب رئیس اتاق بازرگانی که باید نقش مؤثری در این جنگ داشته باشد، در سخنانی مدعی شده است که «اقتصاد درگیر بحران است، نه جنگ»!
پدرام سلطانی در گفتوگو با یکی از روزنامههای زنجیرهای، تاکید کرده که استفاده از واژه «جنگ» برای شرایط امروز اقتصاد ایران، غیر علمی است. او که در رشته مدیریت تحصیل کرده میگوید: «بهتر است یک اقتصاددان ایدهها و نظرات خود را با واژهها و عبارات اقتصادی بیان کند... من به شخصه متوجه معنای کودتای اقتصادی، جنگ ارزی و تعابیر اینچنینی نمیشوم و تا به حال در تاریخ سیاسی و اقتصادی کشور با این عبارات مواجه نشدهام. برای این شرایط میتوان از عنوان «بحران اقتصادی» استفاده کرد که پیش از این بارها در زمانها و مکانهای مختلف اتفاق افتاده است.»
وی همچنین در صفحه توئیتر خود در پاسخ به یکی از واکنشها به اظهاراتش مینویسد: «در پاسخ به سوال روزنامهنگار گفتهام «كودتاى ارزى» را نشنيدهام و اصطلاح اقتصادى نيست كه به اشتباه «كودتاى اقتصادى و جنگ ارزى» ذكر شده است.»
چنانکه «جنبش مقاومت در جنگ ارزی» در تحلیل سخنان سلطانی تأکید کرده، «این اظهارنظر مشکوک در خوشبینانهترین حالت ناشی از آن است که او تفاوت بین «جنگ» و «بحران» را نمیداند... او میبایست در شرایط فعلی یکی از بازوهای عملیاتی ما در این جنگ تمامعیار اقتصادی باشد، اما متأسفانه با این اظهارنظر نشان داد که نهتنها بازوی عملیاتی ما در این جنگ نیست، بلکه درک درستی هم بهعنوان یک مقام اقتصادی از عرصه اقتصاد کشور ندارد و [آگاهانه یا غیرآگاهانه] به ستون پنجم دشمن در ایران شبیه شده است.»
این نوع نگاه آن هم از سوی یک فعال اقتصادی، فراتر از یک اظهار نظر ساده است و باید در چارچوب یک خطای راهبردی در بدنه اقتصادی کشور تحلیل شود، چرا که ذهن جامعه را از توجه به شرایط حساس جنگی در حوزه اقتصاد منحرف میکند. اما قبل از آن باید به این سوال پاسخ داد که آیا کشور واقعا در شرایط جنگ اقتصادی قرار دارد؟
«جنگ» یا «بحران»؟
«جیمز ریکاردز»، استراتژیست آمریکایی کتاب پرفروشی دارد به نام «جنگهای ارزی». احتمالا ریکاردز تفاوت «جنگ» و «بحران» را میداند(!) و میتوانست
هم نگاه با آقای سلطانی، نام کتابش را «بحران ارزی» انتخاب کند، بنابراین نام این کتاب به تنهایی نشان میدهد «جنگ اقتصادی» حقیقت دارد. همچنین اظهارات ریکاردز در سال ۲۰۱۲ همزمان با نوسانات اقتصادی ایران در اواخر دولت دهم در اندیشکده کارنگی آمریکا خواندنی است.
او که عضو «کمیته سرمایهگذاری خارجی در آمریکا» بوده و مسئولیت مهمی همچون «مشاور تهدیدات مالی و جنگ نامتقارن سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به سی.آی.ای» را بر عهده داشته، درباره هدف آمریکا برای تغییر رژیم ایران میگوید: «بهترین راه بیثباتسازی، استفاده از افزایش تورم است. تغییر رژیم اسم همین بازی است که در ایران در حال اجرا است. هیچ کس جنگ را دوست ندارد، اما می توانیم کاری کنیم که گروه دیگری در ایران به قدرت برسند و مسئله هستهای را از طریق دیگری حل کنیم. این «جنگ مالی» است که از ۲۰۰۹ علیه ایران شروع کردیم و نتیجه آن را به زودی میبینیم»!
دیگران چه میگویند؟
اواخر فروردین امسال، روزنامه دنیای اقتصاد - پایگاه ترویج دیدگاههای اقتصاد لیبرالی در ایران- با انتشار تحلیلی از «بیزینس اینسایدر»، نوسانات نرخ ارز در ایران را با عنوان «جنگ اقتصادی آمریکا با ایران» تعبیر میکند.
مایک پمپئو وزیر امور خارجه ایالات متحده هم در اولین سخنرانی سیاست خارجیاش هشدار داد که اگر جمهوری اسلامی تمامی فعالیتهای هستهای، برنامه موشکی بالستیک و حمایتاش از بازیگران جنگهای نیابتی در منطقه را متوقف نکند «فشار مالی بیپیشینه در قالب شدیدترین تحریمهای تاریخ» علیه ایران اعمال خواهد شد. «کریشنادف کالامور» تحلیلگر «آتلانتیک» درباره اظهارات پمپئو نوشت: «استراتژی جدید اداره ترامپ برای ایران اساساً به مثابه جنگ اقتصادی علیه این کشور است.»
همچنین حسین راغفر، اقتصاددان اصلاحطلب که دکترای اقتصاد دارد و احتمالا بیشتر از پدرام سلطانی که دکترای مدیریت خود را از انگلستان گرفته با ادبیات اقتصادی آشناست(!)، تحولات بازار ارز را «کودتای اقتصادی» میداند و معتقد است که برخی سیاستگذاریهای اقتصادی «نشاندهنده اقداماتی است که در راستای براندازی از درون نظام و بخش قابل ملاحظهای از نظام تصمیمگیری کشور صورت میگیرد».
علاوه بر این، واکنش مقامات کشورهای دیگری که مانند ایران درگیر تحریمهای آمریکا هستند نیز قابل توجه است. دیمیتری مدودف، نخستوزیر روسیه اعمال تحریمهای جدید علیه کشورش را اعلام یک «جنگ اقتصادی» توصیف کرده است. البته این نخستینبار نیست که نخستوزیر روسیه از عبارت «جنگ اقتصادی» در مورد تحریمهای واشنگتن علیه مسکو استفاده میکند. مدودف تابستان گذشته هم در واکنش به اقدام کنگره آمریکا در وضع تحریمهای تازه علیه روسیه، ایران و کره شمالی که به امضای دونالد ترامپ رسید واکنش مشابهی داشت و گفت معتقد است این اقدام به یک جنگ تمام عیار تجاری با آمریکا منجر خواهد شد.
القای شرایط عادی
محمد وارسته، کارشناس اقتصادی در گفتوگو با کیهان میگوید: فرمانده کل قوا در سال 90 فرمودند که «ما درگیر جنگ تمامعیار اقتصادی هستیم» و امسال تصریح کردند که «اتاق جنگ علیه جمهوری اسلامی در وزارت خزانهداری آمریکا است».
وی تصریح کرد: «این موضوع به این معناست که دشمن اسلحهاش دلار، نیروهای ستادی اش کارمندان خزانه داری آمریکا، ماهوارههای جاسوسیاش FATF، نیروهای ویژهاش اخلالگران بازار علیالخصوص ارز و طلا، دکترین و استراتژیاش علم اقتصاد و البته ستون پنجم دشمن کسانی هستند که القا میکنند جنگی در کار نیست و نیروهای صف و ستاد ما را از دشمن منحرف میکنند تا دشمن با خیال راحت آفند کند و خاکریزها را یک به یک بدون هیچ مقاومتی فتح کند».
وارسته میافزاید: «به عنوان کارشناس جنگ اقتصادی و ارزی هشدار میدهم هر کس در هر لباس یا هر پست و مقامی بخواهد حس نبودن در شرایط جنگی را به آحاد مردم القا کند در خوشبینانهترین حالت جاهل و نادان است».
جنگ 40 ساله
بررسی تحریمهای غرب با محوریت آمریکا علیه کشورمان نشان میدهد که این مبارزه قدمتی 40 ساله دارد. از زمان انقلاب اسلامی سال 57 تا امروز آمریکا جنگ اقتصادی علیه ایران را آغاز کرده و فقط در دورههای مختلف شدت آن تغییر کرده است؛ تحریمهایی که با هدف تغییر حکومت در ایران دنبال شده است.
به همین دلیل است که «سعید قاسمینژاد» و «ریچارد گلدبرگ» دو عضو بنیاد صهیونیستی دفاع از دموکراسی در یادداشتی مینویسند: «ترامپ باید به شدت سیاستهایی را دنبال کند که شکاف میان دولت ایران و مردمش و همچنین تحرکات دموکراسی حرفهای را در طول مسیر تقویت کند...یک راه برای تشدید سریع بحران ارزی در ایران، اعاده کردن تحریمهای کنگره در مورد «بانک مرکزی» است».
حساسیتزدایی از جامعه
آمریکاییها برای پیشبرد برنامههای خود با هدف تغییر حکومت در ایران، روشهای متعددی را آزمودهاند. آنها که روزی به جنگ مستقیم فکر میکردند و روزگاری صدام را به جنگ نیابتی با ایران فرستادند، به خوبی فهمیدهاند که نمیتوانند ایران را از راه مواجهه نظامی از پای در بیاورند.
اینک دور جدیدی از جنگ علیه ایران در دستور کار آمریکاییها قرار گرفته است. شیوههای نوین جنگ با عبور از جنگ سخت نظامی، با عناوینی همچون «جنگ نیمه سخت» در حوزه اقتصاد، «جنگ نرم» و هسته مرکزی آن یعنی «جنگ شناختی» بررسی میشود. در نسل جدید جنگها قرار است ذهن جامعه به نفع اندیشههای لیبرالی غرب تصرف شود که خود تصرف منابع و سرزمین را به ارمغان خواهد آورد.
یکی از مسیرهایی که این پروژه غرب را پیش میبرد، نرمال کردن یا بیتفاوت کردن اندیشههای مردم در حوزه اقتصاد است. یعنی مردم نسبت به موضوعات حساس اقتصادی بیتفاوت شوند که در این صورت هرچه کارشناسان دلسوز نسبت به خطرات پیش روی جامعه هشدار دهند، اساسا مردم توجهی نخواهند کرد.
پیاده نظام جنگ اقتصادی
در دههی ۱۹۸۰ سازمان اطلاعات شوروی به چائوشسکو رئیسجمهور رومانی اطلاع داد که معاون او جاسوس CIA است. او پس از دستگیری معاون خود، از او پرسید تو چگونه جاسوسی میکردی؟ معاونش پاسخ داد: سازمان سیا دو کار از من خواسته بود که من آن را هر روز در درون دولت انجام میدادم: نخست اینکه اولویتهای دولت را با موارد کماهمیت جابهجا میکردم. دوم آنکه افراد را در جای نامناسب با توانایی آنها قرار میدادم.
تکرار چنین اتفاقاتی در امروز جمهوری اسلامی نهتنها بعید نیست بلکه نشانههای آن نیز دیده میشود. در حال حاضر اولویت نخست جمهوری اسلامی تبیین و اعلام «جنگ اقتصادی» است؛ اما عدهای سعی در تغییر اولویتهای انقلاب از مسائل اقتصادی به سمت مسائل فرعی را دارند.
کسانی که آدرس غلط بدهند و بگویند که جنگ اقتصادی وجود ندارد، خواسته یا ناخواسته عامل دشمن شدهاند و کسی که اولویتهای جمهوری اسلامی را تغییر دهد بدون شک بازیچه دست سرویسهای امنیتی دشمن قرارگرفته است.
این قبیل اتفاقات پیش از این هم رخ داده است. مراجع تقلید در سالهای اخیر بیش از 110 بار درباره مشکل ربوی بودن نظام بانکی هشدار دادهاند و حتی دو سال قبل آیتالله جوادی آملی در هنگام تدریس هنگامی که به بحث ربا رسید بغض کردند و گریه کردند. اما در همان زمان یک عضو هئیت مدیره یکی از بانکهای خصوصی که از قضا دکترای اقتصاد از آمریکا داشت به خود اجازه داد که بگوید مراجع تقلید ما تحت تاثیر القائات عوام هستند.
دیاثت اقتصادی
سال 95 آیتالله جوادی آملی در دیدار با محمدرضا عارف، معاون اول دولت اصلاحات و نماینده تهران و جمع دیگری از نمایندگان منتخب مجلس غیرت دینی را مطرح نموده و با توسعه مفهومی نسبت به کلمه دیاثت و دیوث فرمودند کسانی که راه نفوذ بیگانگان را درفضای اقتصادی و یا سیاسی به روی کشور میگشایند از غیرت اقتصادی و یا سیاسی برخوردار نبوده و دیوث هستند. چرا که با وجود این همه منابع غنی در داخل کشور، واردات برخی کالاها که در کشور امکان تولید آن وجود دارد، دلیلی جزء
سوء مدیریت و در برخی موارد بیغیرتی ندارد.
در این شرایط، مسئولان و صاحبمنصبان اقتصادی کشور که وجهه کارشناسی دارند، نباید در زمین دشمن بازی کنند و به قطعههای از پازل او تبدیل شوند و راه نفوذ بیگانگان را در فضای اقتصادی بگشایند.