تعمد بر دینستیزی چرا؟! (نگاه)
تعمد در جریانسازی به نفع برخی رفتارها در عرصه فرهنگ و هنر جامعه با انگیزه ترویج سکولاریسم و رواج عملی مصداقهای بیقیدی دینی، در حالی در جامعه ما صورت میگیرد که اتفاقا اجرای این پروژهها برای مسببان آنها هزینههایی نیز به همراه دارد.
دکتر زهرا طباخی
از روبوسی لیلا حاتمی با مرد اجنبی در حالی که آراسته به «حجاب» مشابه نسخه شبکه انگلیسی «من و تو»، به نمایندگی از کشورمان در جشنواره کن حاضر شده بود، بگیرید تا اهدای جوایز ویژه جشنواره شعر فجر «انقلاب اسلامی» به افرادی نه چندان شناخته شده که چهره نسلی بیمار و ناراضی از ارزشها و اصول را در جامعه ایرانی سرپرستی میکنند. البته این ابتدای بازی گردانندگان جشنواره مذکور با دایره اخلاقیات و اصول جامعه نیست! پیش از این نیز تلاش شده بود با دعوت از مجموعهای از شعرای وابسته به نظام ستمشاهی که در بددهانی و جسارت نسبت به ارزشهای جامعه دینی مردم ید طولایی داشتهاند اصل «جشنواره شعر فجر انقلاب» را نیز با تغییر ماهیتی دیگرگون ساخته و مثلا تبدیل به جشنواره «جامعه سکولار پشیمان از انقلاب» نمایند.
آن زمان، شبکه خبری سلطنتی انگلیس از قول عبدالجبار کاکایی، دبیر جشنواره شعر فجر انقلاب گفته بود: «به رغم پارازیتها، صدای ما به هم رسید(!)» همچنین کاکایی از نخبگان کشور و کسانی که تریبونی قویتر از جشنواره شعر دارند خواسته بود «جاهایی را که جشنواره شعر فجر را به حاشیه کشیدند به آرامش برسانند.» جشنوارهای که به گفته دبیر آن «تنها میخواست صداهای مختلف را که مطابق قانون اساسی کشور در قالب کتاب منتشر شده بودند دور هم جمع کند.»
البته مطابقت دادن مفاهیمی چون خودکشی، فیلمهای مستهجن، خیانت و دعوت به کشف حجاب برای درآغوش کشیدن هوسهای آلوده جنسی با «قانون اساسی»؛ یا برقرار کردن نسبتی میان یدالله رویایی و انقلاب اسلامی حقیقتا کاری نشدنی است! با این حال دعوت فردی با سبقه همچون عبدالجبار کاکایی به مقاومت در برابر اعتراضات مردمی برآمده از متن جامعه ارزشی ایرانی، قطعا نیاز به بررسی دارد. ما در مقطعی به سر میبریم که یک اقلیت کوچک برای انهدام مرزهای اخلاقی و اصول جامعه اسلامی ایران حاضر به انتحار شخصی و حتی به آتش کشیدن صندوقچه اعتبار و آبروی خود شدهاند. بیایید تلاش کنیم با انگیزشهای مدیران حقیقی این اقلیت که در سایه سار امنیت اتاقهای فکر، سنگر گرفتهاند، بیشتر آشنا شویم.
اگر اسلام آمریکایی را بر اساس اندیشه امامخمینی در مقابل اسلام ناب محمدی قرار دهیم نقشه جدید دشمن به آسانی قابل شناسایی خواهد بود... بر اساس این طرح بناست «پروژه اصلاح دینی» با شوالیههایی نوسازی شده و رنگ و لعاب «ارزشهای دهکده جهانی» در جوامع اسلامی اصیل ترویج شود. یعنی دوران مبارزه رسمی با دین و شعائر آن به کل پایان پذیرفته و ایام نوسازی دینی یا به روزرسانی دینی توسط هواداران لائیسیته فرا رسیده است. نقشه این است که تلاش شود با بزرگنمایی جمعیت یک اقلیت بیقید از مذهب و حتی بیگانه با اصول و ارزشهای اخلاقی فرا دینی که به سلاح شهرت و جایگاهسازی سیستماتیک، مسلح هستند، تفکر منحوس «موسی به دین خود، عیسی به دین خود» در جامعه ترویج شود. از نظر طرفداران این شق از اسلام آمریکایی، دو مانع بزرگ بر سر راه تاویل آمریکایی از دین وجود دارد:
الف) مانع سیاسی و اجتماعی: با وجود نگاهبانان شریعت و متولیان سنتی سرسخت و خیل عظیم مومنانی که برای حفظ عقاید دینی خود جان میدهند، اعمال چنین تغییرات شگرفی که توام با مظاهر اجتماعی ضددینی گوناگون است بسیار سخت میشود.
ب: مانع معرفتی و دینی: شرط ضروری مدارا و همزیستی مسالمتآمیز، اضمحلال ایده تفکیک عالم به دو حیطه خدا و غیر خدا، حق و باطل، ایمان و کفر و هدایت و گمراهی است.
برای از بین بردن مانع اول طرح «حساسیتزدایی» تدریجی در جامعه نسبت به مظاهر بیدینی در حال اجراست. اما برای از میان بردن موانع معرفتی نقشههای پیچیدهتری وجود دارد که از ترویج انواع عرفانهای کاذب تا مبارزه با فقه و فقیه و حتی هیئت و مداح و سخنران دینی را دربرمیگیرد.
نمود این تفکر را در رفتار کسانی میبینیم که هم در فیلم دینی برای ترویج نماز نقش آفرینی میکنند و هم مطابق فرامین سکولاریسم عینی «بدون پاک کردن دین از دالانهای فکری خود،» از نمود هرگونه رفتار و نماد مذهبی در زندگی اجتماعی پرهیز میکنند. سکولاریسم عینی یعنی مسلمانی باشیم که قوانین اجتماعی دین مثل پرهیز از رباخواری، روابط آزاد جنسی، یا شراب خواری و قوانین و قواعد فقه سیاسی را با علاقه بایگانی میکنیم اما در پستوی منزل گاهی هم نماز برپا میداریم و دست کم برای بهرهمندی از حس نوستالژیک ماه رمضان هم که شده سفره افطار را در خانه پهن میکنیم.
این همان اسلام بییال و دم و اشکم آمریکایی است که هیچ خطری برای بانیان نظام کفر ندارد و اتفاقا تا اندازه زیادی برای تخلیه هیجانات مذهبی جوامع چند فرهنگی مفید هم هست. بر اساس همهگیری این شکل از «دینداری جهانی» اوبامای لائیک نیز در ثواب افطاری دادن به مسلمانان آمریکایی در کاخ سفید شریک میشود. حال چه اهمیتی دارد که 90 درصد مسلمانان دعوت شده به افطاری کاخسفید «بیحجاب» هستند! مهم این است که در عین مسلمانی، خطری برای جامعه سرمایهداران صلح ستیز زرسالار ندارند و الگوی مناسبی برای ترویج نسخه جهانی «دین بیخطر» هستند.
لیست مذکور را در صورت تبیین جایگاه فلسفه غرب در این درگیری بزرگ جهانی میتوان با دهها مورد کلی دیگر ادامه داد. آنچه در این میانه مهم است در نظر گرفتن جایگاهی ویژه برای پروژه «همراهسازی دولتها» برای تسریع در همگانی سازی طرح «دین جهانی» است. دولت میتواند با استفاده از جایگاه برتر خود در مدیریت امور فرهنگی و اجتماعی تحتتاثیر القائات غرب موضوعات تخصصی همچون احکام اسلامی را در حد دغدغههای حقوقبشری «جامعه» به نام مردم مطرح نموده و همراستا با دشمن حرکتی بزرگ را آغاز کند. این خطری بالقوه است که «سهلاندیشی» در حوزه فرهنگ از نشانههای آغاز آن است. دامنه تغییرات عرفی در جامعه به طور معمول از سرعت محدودی برخوردار است اما با تحریک از بالا با تکیه زدن بر کرسیهای سیاستگذاری و ارشاد فرهنگی جامعه میتوان مسائلی که در جامعه «ضد ارزش» و «ضد فرهنگی» محسوب میشوند را با سرعتی قابل توجه همگانی نمود. از طرح «خیانت به خانواده» گرفته تا «بیقیدی مذهبی» و پر و بال دادن به اقلیتهای دینستیزی که به طور معمول از خاستگاهی در جامعه برخوردار نیستند.
با این استدلال حمایت مدیران فرهنگی جامعه از «هنجارشکنی» در فضای زیست همگانی به نام عدم مخالفت با مظاهر «شادی» مردم؛ یا تقدیر از بیهنرانی که نهایت کاراییشان در سرودن ترانهای ضعیف برای دعوت به بیحجابی است، خود به معنای پذیرش نقش جهانی تعریف شده برای آنها توسط سیستم دشمن است. کمک رساندن به این پروژه خطرناک بیش از همه ساختار مدیریت فرهنگی کشور را با خطر جدی تقابل با ملت مواجه میسازد. چرا که «حمایت یک اقلیت ناسازگار» در برابر سیل نارضایتی ملتی که برای حمایت از ارزشهای دینی حاضر به معامله جان و مال و ناموس خود هستند، قطعا کفایت نمیکند.