ناکامی آمریکا به شرط اقدامات لازم (یادداشت میهمان)
1- همزمان با خط و نشان کشیدنهای آمریکا و غرب برای ایران و طرفهای تجاری تهران، با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی، در اردوگاه شرق نیز اتفاقات استراتژيکی در حال رخ دادن است که از تحقق صددرصدی آنچه که در اردوگاه غرب طراحی میشود، ممانعت میکند. البته اتفاقاتی که در خود اردوگاه غرب هم در حال رخ دادن است نشان میدهد آنچه که سیاستمداران آمریکایی در حال برنامهریزی هستند آنگونه که آنها انتظار دارند پیش نخواهد رفت. مهمترین اتفاقی که در روزهای اخیر در اردوگاه شرق اتفاق افتاده سفر فرستاده ویژه رهبرمعظم انقلاب به مسکو و به احتمال قوی سپس به پکن و همچنين سفر رييس ستاد کل نيروهاي مسلح جمهوری اسلامی به پاکستان است. اين سفرها، و شواهد و قرائن فراوان دیگر نشان میدهد در شرایط کنونی تحریمهای آمریکا علیه ملت ایران یک «قمار سیاسی» است و گسترش همکاریهای ایران با روسیه، چین، پاکستان، هند، ترکیه، عراق و دیگر کشورهای آسیایی ميتواند برای آمریکا شکستی قطعی در پی داشته باشد. لذا در سیاست خارجی و روابط بینالمللی«سیاست به صفر رساندن صادرات نفت ایران» برای مهار قدرت دفاعي و موشکي جمهوري اسلامي بهدلایل مستند و تحلیلهای گوناگون بینالمللی برای آمریکا بسیار هزینهبر خواهد بود و بهجای«بایکوت نفتی ایران» به «بایکوت تحریمهای آمریکا»منجر خواهد شد از جمله: اولا رئیسجمهور آمریکا قطعا بازداشت نیروهای دریایی آمریکایی در سال 2016 و بازداشت نیروهای انگلیسی در سال 2007 توسط سپاه پاسداران در خلیجفارس و شکست خفت بار واشنگتن و لندن و همچنین پرواز پهپاد ایرانی بر فراز ناو آمریکایی همزمان در نزدیکی یک جنگنده آمریکایی در سال2016 و غرق شدن نمونهای از یک ناوهواپیمابر آمریکایی با استفاده از موشکهای کروز و بالستیک در رزمایش نیروهای سپاه در سال 2015 و همچنين دیگر رزمایشهای مینگذاری دریایی ایران در خلیجفارس را حتما بهخوبی به یاد دارد. سال گذشته نیز دفتر اطلاعات دریایی آمریکا در گزارش خود دکترین دریایی سپاه را مبتنی بر«سرعت»،«تعداد» و «دوام» ارزیابی و تاکید کرده بود« سپاه توانسته با کشتیهای تندرو و موشکهای کروز و بالستیک و مینهای ضدکشتی جدید به چنان توانمندی دست یابد که در مناطق عملیاتی خلیجفارس و تنگه هرمز قویتر از گذشته عمل کند».مقامات نظامی آمریکا هم هفته گذشته هرچند در یک فضاسازی روانی ادعا کرده بودند که از تنگه هرمز محافظت میکنیم، اما اذعان کردند «ایران توانایی بستن تنگه هرمز را در کوتاه مدت دارد، اما اگر تنگه هرمز بسته شود، بازکردن آن یک فرایند زمانبر و طولانی و پرهزینه خواهد بود»! ثانيا رئیسجمهور آمریکا بهخوبی میداند و باید بداند که حضور و نفوذ سازنده ایران در منطقه غیرقابل انکار و صدالبته غیرقابل حذف است و اگر ایران از گزینههای راهبردی خود در منطقه و بهویژه در تنگه هرمز استفاده کند بهای نفت سر به فلک خواهد کشید، تا جایيکه کارشناسان نفتی و تحلیلگران بینالمللی بازار نفت، قیمت 150تا 200 و حتی250 دلار را برای هر بشکه پیشبینی کردند. برای رئیسجمهور آمریکا آشکار است که افزایش قیمت نفت از یکسو موجب رکود در اقتصاد جهانی و کاهش رونق اقتصادی خود آمریکا که ادعایش را دارد، خواهد شد و از سوی دیگر افزایش قیمتهاي انرژي بهويژه بنزین در آمریکا در زمانی که جمهوریخواهان برای انتخابات میاندورهای آماده میشوند، اصلا سیاست تاجرمأبانهای برای آینده ریاست جمهوری و حزبش نیست!
ثالثا تردیدی وجود ندارد که عربستان و دیگر کشورهای تولیدکننده نفت نمیتوانند تولید خود را بهحدی افزایش دهند که همه 4 میلیون و 200 هزار بشکه نفت ایران را جبران کنند. رابعا درحالیکه با وجود کاهش نسبي صادرات نفت ايران با تحریمهاي قبلي،ایران بهخوبی آن مقطع را پشت سر گذاشت، کارشناسان بینالمللی نفت پیشبینی کردند تحریمهای جدید آمریکا فقط منجر به کاهش روزانه حداکثر حدود 500 هزار بشکه نفت ایران خواهد شد که از سوي کشورهاي متحدش قابل جبران است. آمریکا حتی در جریان جنگ تحمیلی در حمایت از صدام هم نتوانست در جنگ نفتکشها، صادرات نفت ایران را به صفر برساند.
خامسا همراهی نکردن کشورهای جهان با آمریکا چالش اساسی طرح نفتی آمریکاست. پوتین در دیدار فرستاده رهبرمعظم انقلاب تاکید کرده «روابط نفتی ایران و روسیه میتواند تا سقف 50 میلیارد دلار افزایش یابد». چین اولین و هند دومین خریدار نفت ایران نیز در مقابل تحریمهای نفتی آمریکا اعلام کردند با حذف دلار، از طريق یوان و روپیه با ایران معامله میکنند. چین قرار است با اعمال تعرفه بر نفت آمريکا، از طريق افزایش خرید نفت ایران نياز خود را جبران کند.در حاليکه برخلاف تحریمها و میل آمریکاییها حجم تجارت ایران و چین اکنون به 31/6 میلیارد دلار رسیده، تهران– پکن با افتتاح بازارچه ویژه ایران در شهر بندری گوانجو که مکانی برای تجار سراسر دنیاست، تصمیم گرفتند روابط تجاری خود را بدون دلار هرچه بیشتر تقویت کنند. ترکیه و عراق هم دلایل منطقی خود را برای ادامه همکاریهای نفتی با ایران دارند. برای کشورهای آسیایی مانند هند و ژاپن و کرهجنوبی نیز تامین نفت از ایران در واقع یک توازن منافع است و اجرای سیاست به صفر رساندن صادرات نفت ایران همزمان با اختلافات آمريکا با ديگر کشورها بهعلت جنگ تجاري و خروج از توافقنامههاي بينالمللي موجب تیره شدن روابط آمریکا با کشورهای بیشتری خواهد شد.
سادسا رئیسجمهور آمریکا تلاش داشت با دیدار با پوتین در هلسینکی فنلاند و نزدیکی تاکتیکی با مسکو شاید بتواند کرملین را در طرح خود علیه ایران همراه يا حداقل فضايي رواني عليه ايران ايجاد کند اما دست خالي برگشت و همان گونه که دیدار با رهبر کره شمالی تاکتیکی فریبکارانه در جهت کاهش تنش صوری برای تمرکز بر ایران بود و از دیدار ترامپ و کيمجونگ اون خروجی ملموسی بیرون نیامد، از نشست هلسینکی هم نباید انتظار بهبود روابط واشنگتن–مسکو جهت تضعیف روابط تهران-مسکو را داشت.
2- اما علیرغم واقعیتهای موجود که از شکست آمریکا در جنگ جدید اقتصادی با ایران حکایت دارد،آنچه که آمریکایيها را امیدوار کرده که شاید بتوانند به اهداف خود برسند، جنگ روانی همزمان با جنگ اقتصادی است که ميخواهند با فریب افکارعمومی و با تغییر محاسبات مسئولان و ایجاد شکاف و تفرقه، ملت ایران را بترسانند و مردم را رودرروی نظام برآمده از رای خود قرار دهند. در این زمینه در تازهترین اقدام، دولت ترامپ با تصویب طرحی که در زمان اوباما تهیه شده بود، از کنگره خواسته فقط 18 میلیون دلار برای تشدید جنگ روانی علیه ملت ایران به دو رسانه فارسی زبان رادیو فردا و صدای آمریکا که با هدایت سیا و وزارت خارجه آمریکا برنامه پخش میکنند، اختصاص دهد!. هرچند این جنگ روانی متاسفانه با سیاستهای اشتباه دولت تدبیر و نفوذ جریان غربگرا در ارکان اجرایی تاحدودی تاثیر خود را بهویژه در بازار ارز و سکه و افزایش قیمتها گذاشته اما خود کارشناسان آمریکایی به موفقیت نهايي جنگ رسانهای علیه ملت ایران نيز تردید دارند، تاجایی که خود توماس هیل که با همکاری اد رویس رئیسکمیته امورخارجه مجلس نمایندگان آمریکا روی طرح کمک به رسانههای فارسی زبان کار کرده، کارآمدی و تاثیر رسانهاي آمريکا را زیر سؤال برده و گفته «هیئترئیسه سخنپراکنی نمیتواند مردم و مخالفان ایران را یک جهت کند».
3- اما آقای روحانی بهجای سفر بيدستاورد به اتریش و سوئیس که نه حجم قابل ملاحظه تجاری–اقتصادی و نه روابط سیاسی قابل تاملی با ايران دارند، بهتر بود سفر به روسیه و چین و هند و کشورهای آسیایی را در دستور کار قرار میداد. چرا که اولا میتوانست پیام روشني هم به اردوگاه غرب و هم به اردوگاه شرق بدهد. با این رویکرد است که میتوان در آینده در هرگونه مذاکرهای با غربیها از جمله در همین «مذاکرات بستهای برجام»، قدرت و نفوذ اروپاییها را کاهش و موضع جمهوری اسلامی را افزایش داد.
ثانیا نگاه به شرق و همکاریهای جنوب–جنوب سلطه آمریکا در منطقه و نقش دلار در جهان را در معرض خطر بیشتر قرار میدهد و ابزارهای آمریکا برای تضعیف این همکاریها را به همان میزان کمتر میکند. برهمین اساس است که ران پال نماینده مجلس نمایندگان آمریکا و هپیل معاون سابق کاخ سفید درخصوص تحریمهای ایران اذعان دارند که«سیاست نفتی آمریکا علیه ایران نتیجه معکوس برای آمریکا خواهد داشت و بایکوت نفتی ایران را به بایکوت شدن تحریمها تبدیل میکند».
4- «برای ما مهم نیست که حقایق چه هستند»! این سخن معاون بوش رئیسجمهور اسبق آمریکا در اوت1988 است که نشان میدهد عدم درک حقایق موجود و نادیده گرفتن واقعیتها در سیاست خارجی آمریکا به یک اصل تبدیل شده است.لذا دولت تدبير بايد بداند آمريکا نه براساس حقايق با شما مذاکره کرد و نه براساس حقايق زير ميز مذاکره و برجام زد، اما دولت تدبير براساس واقعيتها و حقايق موجود باید از یک طرف در سیاست خارجی با نگاه به شرق هرچه سريعتر خود را از دام برجام و اردوگاه غرب رها کند تا بتواند «حفظ عزت ملت عزيز ايران»را در دستور کار خود قرار دهد و از سوی دیگر در سیاست اقتصادی با نگاه به درون، هرچه سریعتر خود را از دام نفوذیها رها کند تا «بر مشکلات فائق آید و توطئههای آمریکا را ناکام بگذارد»، البته بهشرطی که به فرمایش رهبرمعظم انقلاب «اقدامات لازم را انجام دهد»!.
دکتر محمدحسين محترم