ایمان به قرآن و آثار آن
امین مهدیخانی
ایمانآوری به قرآن، زمینه بهرهمندی
قرآن، تنها کتاب آسمانی است که به دور از هرگونه تحریف و تصحیف در اختیار بشر است. این کتاب به عللی، کاملترین کتاب آسمانی در راهنمایی بشر به سوی سعادت جاودانه و ابدی است؛ چرا که مجموعهای تمام و بینقصی است که همه بشر در هر زمان و مکانی میتوانند از آن بهره گیرند و تضمینکننده سعادت دنیوی و اخروی بشر تا قیامت است.
قرآن از ویژگیهای انحصاری بهرهمند است که دیگر کتب آسمانی فاقد آن میباشند. این ویژگیهای انحصاری به قرآن این ظرفیت را میبخشد تا به دور از تاثیرات زمان و مکان و اموری چون فرهنگ زمانه، بتواند یک قانون اساسی کامل و بینقص برای تمام بشریت شود.
البته همگان نمیتوانند از تمامیت قرآن بهرهمند شوند. این نقص از سوی کتاب آسمانی نیست، بلکه از سوی بهرهمندان قرآن است؛ چرا که قرآن دارای ظواهر و بطونی است که هرکس به مقدار ظرفیت وجودی خود از آن بهره میبرد. سطوح بهرهمندی قرآن همانند سطوح رحمت الهی است که شامل رحمت عمومی و رحمانی و رحمت خصوصی و رحیمی میشود.
کسانی تنها به سطوح ظاهری قرآن دسترسی دارند و میتوانند با استفاده از ظواهر قرآنی زندگی دنیوی خویش را سامان دهند و از قوانین مکتوب آن استفاده کنند و یا اطلاعاتی نسبت به زندگی و موقعیت خود به دست آورند. اما برخی از انسانها از این ظرفیت برخوردارند که از همه سطوح باطنی قرآن نیز بهرهمند شوند.
از نظر قرآن، سعه وجودی انسان، از طریق تقوا به دست میآید و تقوای الهی در تمام و کمال آن یعنی «حق تقاته» به شخص اجازه میدهد تا در نهایت درک و فهم قرآنی قرار گیرد و در مقام اولواالالباب از تمامیت کمالی قرآن بهرهمند شود. از این رو خداوند درک تمام و کمال و بهرهمندی در همه سطوح آن را به خردمندانی به نام اولواالالباب نسبت میدهد که راسخون در علم و اهلالذکر میباشند. (آل عمران، آیه ۷؛ رعد، آیات ۷ و ۱۹؛ و ابراهیم، آیه ۵۲)
از نظر خداوند، آغاز بهرهمندی از آموزههای هدایتی قرآن، داشتن فطرت سالم، عقل سلیم و تقوای عقلانی و عقلی است. (بقره، آیه ۲) به این معنا که اهل تقوای عقلانی و فطری، ازاین امکان برخوردارند تا قرآن و آموزههای وحیانی آن را بپذیرند و به غیب در همهاشکال آن ایمان آورند و گام در راه عبودیت و سعادت اخروی از طریق عبودیت و عمل صالح بگذارند که برخی ازاشکال آن نماز و زکات میباشد. (بقره، آیات ۲ تا ۵)
کسی که از تقوای عقلی برخوردار میباشد و بر فطرت و سلامت عقل باشد، با همین ابزارهای ابتدایی و فطری خود میتواند شناخت درستی نسبت به حقایق قرآن پیدا کرده و با قلب سالم خود نسبت به این شناخت واکنش عاطفی و احساسی نشان دهد و ایمان را در خود تحقق بخشد.
بنابراین، اولین گام در بهرهمندی از حقایق قرآنی، ایمانی است که این گونه در جان و روح و روان آدمی شکل میگیرد. با ایمان به قرآن و حقایق آن است که شخص از رحمت رحمانی و رحیمی به طور کامل بهرهمند خواهد شد. البته درصد بهرهمندی، مبتنی بر سطوح ادراکی شخص است و سطوح ادراکی هر کسی با توجه به میزان صیقل یافتن جان آدمی میباشد. به این معنا که هر چه تقوای آدمی افزایش یابد و به مقام عصمت نزدیک شود، قلب آدمی به عنوان محور ادراکی ، تجلیات حقایق را بیشتر و کاملتر به نمایش میگذارد و میتواند بهرهای کاملتر از حقایق هستی از جمله حقایق قرآنی ببرد.
به هر حال خداوند در آیاتی از جمله ۴ و ۴۱ و ۹۱ و ۱۳۶ و ۲۸۵ سوره بقره و ۸۴ سوره آل عمران و ۱۳۶ سوره نساء و مانند آن، بر لزوم ایمان به قرآن برای بهرهمندی از حقایق آن تاکید میکند.
خداوند در آیات بسیار دیگر همگان حتی اهل کتاب(مائده، آیات ۶۵ و ۶۶ و نساء، آیه ۴۷) و جنیان (احقاف، آیات ۲۹ تا ۳۱ و جن ، آیات ۱ و ۲ و ۱۳) را به ایمان آوری به قرآن برای بهره مندی از آن دعوت میکند تا با پیاده کردن آن در همه شئون زندگی خود، خدایی شدن و ربوبی گشتن را تجربه کنند.
آثار ایمان آوری به قرآن
برای اینکه تاثیر و نقش ایمانآوری به قرآن را در همه ابعاد زندگی بشر تبیین کنیم، در اینجا به تبیین آثار ایمانآوری توجه داده میشود تا دانسته شود که ایمانآوری و ترک آن تا چه اندازه در صعود و سقوط انسان نقش ایفا میکند.
چنانکه گفته شد، ایمانآوری، دریچهای به سوی فهم، حقایق هستی است. این فهم ،خود مهمترین بستر برای حرکتهای کمالی بشر است. البته به نظر میرسد که قرآن نقش چندگانهای را ایفا میکند. به این معنا که هم بستر حرکت و هم ابزار حرکت و هم هدف حرکت است. این نقشهای چندگانه قرآن، به دلیل ظرفیت بیپایان و بینظیر آن است؛ چرا که قرآن عمل خداوند است و چون خداوند بینهایت است، عمل خداوند نیز بینهایت است؛ زیرا «کل یعمل علی شاکلته؛ هرکسی بر پایه شاکله وجودی خود عمل میکند. (اسراء، آیه ۸۴)
البته همه موجودات هستی، عمل خداوند هستند و از این ظرفیت بینهایتی برخوردار میباشند، ولی باید توجه داشت که ظرفیت قابل نیز میبایست به گونهای باشد که بینهایتی فاعل را بر تابد. از این رو همه نمیتوانند پذیرای بینهایتی فاعل باشند. بر همین اساس است که خداوند گاه در آیات قرآن، کاری را به طور مستقیم به خود نسبت میدهد تا روشن شود که قابلیت قابل و ظرفیت پذیرایی آن بالا است. از این دسته میتوان به نسبت روح انسان به خود اشاره کرد که میفرماید: نفخت فیه من روحی (ص، آیه ۷۲ و نیز حجر، آیه ۲۹)، تا معلوم دارد که روح انسانی از ظرفیت بالایی برخوردار میباشد و میتواند حامل و قابل همه اسمای الهی باشد و در مقام خلافت و مظهریت ربوبیت بنشیند.
بنابراین، قرآن از این ویژگی برخوردار است که ظرف بینهایتی خداوند باشد. لذا قرآن را انسان مکتوب دانستهاند. به این معنا که شکل مکتوب انسان، همان قرآن است. به سخن دیگر، اگر حضرت محمد(ص) اشرف و اکمل انسانهاست، قرآن نیز اشرف و اکمل همین وجود در شکل کتاب و لفظ است. به این معنا که اگر حقیقت محمدی(ص) را تنزل دهیم و به شکل مکتوب و ملفوظ ارائه دهیم، همان حقیقت قرآنی خواهد بود.
از همین جا میتوان دریافت که قرآن ناطق، برتر از قرآن صامت است. به این معنا که پیامبر(ص) و نفس ایشان حضرت امیرمومنان (آل عمران، ایه ۶۱) برتر از قرآن مکتوب و صامت میباشند و اگر جایی قرآن ناطق سخن میگوید، کسی نمیتواند به قرآن مکتوب استدلال آورد و آن را علیه قرآن ناطق، حجت قرار دهد؛ زیرا مثل قرآن ناطق به قرآن صامت همانند پلیس راهنمایی با چراغ راهنمایی است. وقتی پلیس در سر چهار راه ایستاده و فرمان میدهد، استدلال کردن به چراغ و حرکت بر اساس آن، نادرست و باطل است.
به هر حال، درصد بهرهمندی هر شخص از قرآن، مبتنی بر سطوح ادراکی شخص است که ارتباط تنگاتنگی با مسئله تقوای قلوب، سلامت آن و عقل و ایمان آوری دارد. هر چه قلب شفاف تر، عقل تیزتر، ایمان قویتر و استوارتر باشد، حقایق قرآنی جلوه گرتر خواهد بود و شخص بهرهای بیشتر از قرآن میبرد و همه مقامات انسانی را میتواند با حبلالله یعنی قرآن ناطق و قرآن صامت یعنی کتابالله و عترتی طی کند. از این رو خداوند دستیابی به مقاماتی چون مقام صابران، شاهدان، صالحان، محسنان و مانند آنها را مبتنی بر ایمان به قرآن ناطق و صامت دانسته است. (مائده، آیات ۸۳ تا ۸۵؛ آلعمران، آیه ۳۱ و نیز حشر، آیه ۷)
به سخن دیگر، رستگاری حقیقی و واقعی جز به ایمان به قرآن ناطق و صامت شدنی نیست و هر کسی راهی دیگر برگزیند و فقط به یکی از این دو بیاویزد، به حقیقتی نرسیده است، چه رسد که به رستگاری دست یابد. از این رو خداوند بارها بر جداییناپذیری قرآن ناطق و صامت تاکید میکند و اطاعت از قرآن ناطق و پیامبر(ص) را عین اطاعت قرآن صامت و خدا میشمارد. (آل عمران ، آیات ۳۲ و ۱۳۲؛ نساء، آیه ۵۹؛ مائده، آیه ۹۲؛ انفال، آیه ۱، ۲۰، ۶۴؛ نور، آیه ۵۴)
ایمان آوری به قرآن آثار بسیاری در زندگی دنیوی و اخروی دارد؛ از جمله اینکه زمینهای برای حق شنوی (نمل، آیات ۸۰ و ۸۱ و نیز روم، آیه ۵۳)، حقپذیری و تسلیم شدن در برابر آن(نمل، آیه ۸۱)، درک صحیح و فهم درست از مسائل زندگی (همان) و استفاده از معارف و حقایق (روم، آیه ۵۳) میشود. به این معنا که ایمانآوری به قرآن، انسان را در مسیر درست قرار میدهد و از هرگونه انحراف و کژی در فهم مسائل روزمره زندگی و حقایق دنیا و مسائل آن حفظ میکند.
خداوند در آیات ۱ و ۱۴ سوره جن ایمان به قرآن را مایه نیل به رشد و کمال مطرح میکند و این را مختص انسانها نمیداند بلکه حتی جنیان نیز میتوانند با استفاده از قرآن به رشد و کمال شایسته و بایسته خود برسند.
فراوانی نعمت (مائده، آیه ۶۶) جلب رحمت الهی (انعام، آیه ۵۴ و اعراف، آیات ۵۲ و ۲۰۳ و آیات دیگر)، سبقت و سرعت در خیرات (مومنون، آیات ۵۸ و ۶۱) و خوشخویی با مردم و پیش دستی در سلام (انعام، آیه ۵۴) از دیگر آثار ایمانآوری به قرآن است.
انسانی که به قرآن ایمان آورد، در تمامی افعال خیر مشارکت دارد و به اعمال عبادی و کارهای صالح اهتمام میورزد و هیچگاه کارهای خیر عبادی و عملی را ترک نمیکند. از این رو خداوند از نشانههای ایمانآوری به قرآن را مراقبت بر نماز و اهتمام بر آن (انعام، آیه ۹۲) و انجام کارهای نیک و خیر و سبقت در آن (مومنون، آیات ۵۸ و ۶۱) برمیشمارد.
ایمانآوری به قرآن، به معنای پذیرش هدایت الهی و رهایی از خسران ابدی است که انسان به سبب هبوط در دنیا گرفتار آن شده است. کسی که به قرآن ایمان آورد و در مسیر هدایت الهی قرار گیرد (جن، آیات ۱۳ و ۱۴ و بقره، آیات ۴ و ۵ و اعراف، آیه ۲۰۳) در یک فرآیندی از زیان ابدی رهایی مییابد و با رنگ خدایی گرفتن (بقره،آیات ۱۳۶ و۱۳۸) متاله و در نهایت ربانی میشود و خلافت تمام و کمال الهی را به عهده میگیرد.
عوامل و موانع ایمانآوری به قرآن
اما پرسش اساسی این است که چه عواملی موجب ایمان آوری یا مانع از آن میشود؟ خداوند در آیاتی به این پرسش پاسخ داده است.
چنانکه پیشتر گفته شد، مهمترین عامل در ایمان آوری بقای انسان بر فطرت سالم و عقل سلیم و قلب پاک یعنی همان تقوای الهی و فطری است که از آن به تقوای عقلی و عقلایی نیز تعبیر میشود. خداوند بارها بر مسئله تقوا به عنوان کلید شناخت حق از باطل، درک وفهم حقایق و عمل و ایمان به آن تاکید کرده است. تقوای الهی از نظر خداوند عامل ایمان به حقیقت از جمله حقیقت قرآن است (نمل، آیه ۳۰) و رعایت تقوای الهی است که زمینهساز بهرهمندی از قرآن و هدایت آن میشود. (بقره، آیه ۲ و نیز آیات ۴۰ و ۴۱)
در مقابل، هر گونه بیتقوایی، فسق، گناه و رفتارهای نابهنجارعقلانی چون عدم وفا به عهد و پیمان، مهمترین مانع جدی در ایمانآوری به حقایقی چون حقیقت خداوند و قرآن و آخرت است. (مائده، آیه ۵۹ )
بر همین اساس، خداوند درباره موانع ایمانآوری به اموری چون ظلم و ستم، شرک و کفر (بقره، آیات ۴۰ تا ۴۲) پرهیز از کتمان حق (همان)، دوری از سوداگری با دین و حقیقت(همان)، اجتناب از اختلاط حق و باطل(همان) و مانند آن اشاره میکند؛ چرا که همه اینها نشانههای بیتقوایی عقلانی و شرعی است.
کسانی که در برابر حق فروتنی داشته باشند و از روحیه استکباری برخوردار نباشند (مائده، آیات ۸۲ و ۸۳ و نیز نحل، آیات ۲۲ تا ۲۴) میتوانند از حقیقت قرآن استفاده کنند.
از آنجایی که خداوند ملازمهای جداناپذیر میان علم و تقوا برقرار میکند (بقره، آیه ۲۸۲) میتوان دریافت که بهرهمندی از قرآن ارتباط تنگاتنگی با علم برخاسته از تقوا دارد (اسراء، آیات ۱۰۶ و ۱۰۷)
از نظر خداوند، تشخیص حق از باطل و فرقان و جداسازی آنها (طلاق، آیه ۲۹) بصیرت و علم (بقره، آیه ۲۸۲) ملازمه تنگاتنگی با تقوا دارد. بر این اساس، همه عوامل را میبایست در تقوا و همه موانع را میبایست در بیتقوایی جست. از این رو گفته میشود، هدایت و بهره مندی از همه حقایق هستی مبتنی بر تقوا میباشد.